صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابن فخار /

فهرست مطالب

ابن فخار


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ فَخّار، ابوعبدالله محمد بن علی معروف به ابن فخار بَيری (د 754ق / 1353م)، نحوی بزرگ اندلس. وی، از آنجا كه خاندانش «بنی فخار» در بيرة، شهری در شرق البيره، می‌زيست، «بيری» خوانده می‌شد (نك‍ : ابن خطيب، الاحاطة، 3 / 35؛ ابن جزری، 2 / 200؛ قس: سيوطی، 1 / 174، كه به اشتباه «الالبيری» آورده است). از محل تولد و دوران كودكی او چيزی دانسته نيست، تنها می‌دانيم كه دوران تحصيل خود را در شهر سبته، در محضر علما و فقهای مغرب گذرانده است. از جملۀ مشايخ وی از ابوعبدالله ابن حُرَيث، ابوالعباس حسنی، ابوالقاسم ابن شاط، ابوعبدالله ابن رُشيد، ابوعبدالله قرطبی و ابومحمد عبدالمهيمن حضرمی می‌توان نام برد، اما ابن فخار بيش از همه در ملازمت ابواسحاق غافقی روزگار گذرانيد و در سراسر مغرب به علم و فضل شهرت يافت (ابن خطيب، همان، 3 / 36؛ ابن حجر، 5 / 309؛ سيوطی، 1 / 175؛ بلوی، 156).
پس از درگذشت استادش غافقی (710ق / 1310م)، مدتی در همان شهر سبته به تدريس اشتغال داشت و پس از آن به غرناطه رفت و در آنجا اقامت گزيد. زمان ورود او به غرناطه را به دقت نمی‌دانيم، جز اينكه به گزارش ابن خطيب ( اعمال الاعلام، 299-300)، ابن فخار در جلسۀ اخذ بيعت برای سلطان محمد بن اسماعيل، پنجمين فرمانروای سلسلۀ بنی نصر در 725ق، در جمع علما و بزرگان اندلس حضور داشته است. 
از كيفيت و كميت كارهای علمی ابن فخار از اين تاريخ تا زمان تأسيس مدرسۀ نصريّه در عهد سلطنت ابوالحجاج يوسف (حك‍ 733- 755ق) كه وی در آنجا به تدريس مشغول شده است، هيچ گونه اطلاعی نداريم، جز آنكه در همين سالها، به همراه جمعی از فقها و علما و رجال اندلس از جمله ابن خطيب به سفارت نزد پادشاه مغرب رفته است. ابن خطيب دربارۀ اين سفر گويد كه هر جا می‌رسيديم، ابن فخار را همه می‌شناختند و دانشوران و طالبان علم اطرافش را می‌گرفتند و برای كسب علم از او، ازدحام می‌كردند ( الاحاطة، 3 / 36).
ابن فخار در صرف و نحو، عروض، قرائات، تفسير و فقه شاگردان بسياری تربيت كرد و گروهی از علما و محدثان مغرب و اندلس از وی اجازۀ روايت دريافت داشتند (ابن خطيب، ابن حجر، همانجاها). ابن خطيب و ابن زَمْرَك از جملۀ شاگردان او به شمار می‌آيند (ابن خطيب، همان، 2 / 302، 3 / 36، 4 / 458؛ مقری، ازهار، 2 / 9، 14، نفح، 7 / 77). نيز محمد بن سعد بن بقی، خطيب و مدرس مشهور غرناطه (ابن خطيب، همان، 3 / 39-40)، منصور بن علی زواوی كه ابن فخار به او اجازه داده بود پس از وفات استاد در حوزۀ درسش مجلس درس خود را برپا كند (همان، 3 / 328)، ابوعبدالله محمد بن علی بَلَنسی (د 782ق-1380م) كه عملاً جانشين ابن فخار در مدرسۀ بزرگ غرناطه گرديد (ابن جزری، 2 / 201)، ابوجعفر احمد بن يوسف بن مالك غرناطی و ابوجعفر احمدبن يوسف رعينی استادان ابن جزری (همو، 1 / 151، 2 / 200) و ابوالقاسم فهری (نك‍ : بلوی، همانجا) از ديگر شاگردان او بوده‌اند. شاگردان ابن فخار در اندلس چندان بودند كه به قول ابن خطيب (همان، 3 / 36) كمتر طالب علمی را در اندلس می‌توان يافت كه مدتی در حوزۀ درس او حاضر نشده باشد. اقبال دانش‌طلبان از اطراف اندلس به سوی او به حدی بود كه ابن خطيب (همانجا) وی را «رُحلة الوقت» ناميده است. 
ابن فخار با اينكه در علوم و فنون مختلف دست داشت و در هر زمينه شاگردانی تربيت كرد، اما توجه خود را بيش از همه به تدريس نحو بر پايۀ مكتب بصره معطوف گردانيده بود (نك‍ : ابن خطيب، همان، 3 / 35)، از اين رو، ابن خطيب در ميان القاب علمی متعـددی كه در جای جای نوشته‌هـايش در كنـار نام استـاد خود آورده، وی را «سيبويه زمان» خوانده و او را به اين عنوان مشهور گردانيده است (همان، 1 / 495، 3 / 35؛ مقری، نفح، 7 / 377). مبنای كار وی در تدريس قواعد و حل مسائل زبان عربی، تعليمات استادش ابواسحاق غافقی بود كه تأليفات سودمندی در علم نحو داشته است (نباهی، 133-134). غافقی خود شاگرد ممتاز و جانشين ابن ابی الربيع در نحو و او نيز شاگرد ممتاز و جانشين شَلَوْبين، نحوی بزرگ اندلس بود (سيوطی، 2 / 125-126). به اين ترتيب، ابن فخار كه همۀ معاصرانش به فضل وی در نحو و عربيت اذعان داشته‌اند (ابن خطيب، همان، 1 / 458)، توانست پس از نيم قرن مجالسی را كه شلوبين در اشبيليّه برپا می‌داشت، در غرناطه داير گرداند (همان، 3 / 35؛ ابن حجر، همانجا؛ سيوطی، 1 / 174).
ابن فخار، سالهای متمادی، علاوه بر تدريس در مدرسۀ نصريه (كه امروزه دانشگاه غرناطه در محل آن ساخته شده است)، خطيب مسجد اعظم غرناطه نيز بود (ابن خطيب، همان، 3 / 36؛ قس: ابن جزری، 2 / 200) و گذشته از شاگردان بسيار او، عامۀ مردم نيز از او بهره می‌بردند.
به گفتۀ ابن خطيب (همانجا) ابن فخار مردی لاغر اندام و بسيار بلند قد بود، جامه‌های ساده می‌پوشيد، در زندگانی همواره ميانه‌رو بود، دو خصلت متضاد حرص و قناعت، هر دو را با هم داشت، برای تدريس و تربيت شاگردان به همان اجرت معمول اكتفا می‌كرد و بيش از آن، به‌ويژه برای دروس مقدماتی، توقع ديگری نداشت. وی عمر خود را سراسر وقف درس و بحث كرده بود و گويی منزلی جز مسجد و مدرسه نداشت و جای شگفتی نيست اگر ابن خطيب به خانه و خانواده يا نوشته و تأليفی از او اشارتی ندارد.
ابن خطيب كه خود در تشييع جنازۀ ابن فخار حاضر بوده، به جمعيت انبوهی كه جنازۀ او را تشييع می‌كردند، چنين اشاره كرده است: گويی سرچشمۀ شعرِ اينهمه شاگرد اديب خشكيده بود، زيرا هيچ يك از آنان در سوگ استاد مرثيه‌ای نگفت. تنها يكی از شاگردان جوانش به نام محمد بن عبدالله لوشی قصيده‌ای (در 21 بيت) در رثای وی سرود (همان، 3 / 37- 38).
«ابن فخار» نامی است كه دست كم پنج تن ديگر از علما و فقها و ادبای قرنهای 4 تا 8ق / 10 تا 14م به آن شهرت يافته‌اند و به همين جهت، در بسياری از موارد، زندگی‌نامۀ آنان با هم خلط شده است، چنانكه ابن خطيب بارها (برای نمونه، نك‍ : همان، 3 / 32، 4 / 196) كنيت ابن فخار بيری (ابوعبدالله) را به ابن فخار اَركُشی (ابوبكر) داده است. همچنين مقری (نك‍ : نفح، 7 / 350-377) فوائد صرفی و نحوی منقول از ابواسحاق شاطبی را كه با توجه به قراين، بايد از آنِ ابن فخار اركشی (ابوبكر) باشد (نك‍ : همان، 7 / 373)، به ابن فخار بيری (ابوعبدالله) نسبت داده و بر همين اساس ابواسحاق شاطبی را از شاگردان وی قلمداد كرده است (برای نمونه، نك‍ : مخلوف، 228، 231).

مآخذ

 ابن جزری، محمدبن محمد، غايةالنهاية، به كوشش گ. برگشترسر، بيروت، 1352ق / 1933م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الدرر الکامنة، به کوشش شرف‌الدین احمد، حيدرآباد دكن، 1396ق / 1976م؛ ابن خطيب، محمدبن عبدالله، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1395ق / 1975م؛ همو، اعمال الاعلام، به كوشش لوی پرووانسال، بيروت، 1956م؛ بلوی، احمدبن علی، ثبت، به كوشش عبدالله عمرانی، مغرب، 1403ق / 1983م؛ سيوطی، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1384ق؛ مخلوف، محمدبن محمد، شجرة النور الزكية، بيروت، 1350ق؛ مقری، احمدبن محمد، ازهار الرياض، به كوشش مصطفی سقا و ديگران، قاهره، 1358ق / 1939م؛ همو، نفح الطيب، به كوشش محمد بقاعی، بيروت، 1406ق / 1986م. نباهی، علی بن عبدالله مالقی، تاریخ قضاة الاندلس، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1948 م.

بخش ادبیات عرب

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: