صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابن عنین /

فهرست مطالب

ابن عنین


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ عُنَيْن، ابوالمحاسن شرف‌الدين محمد بن نصرالله بن حسين بن عُنين (549-630ق / 1154-1233م)، شاعِر هجوسرای دمشقی. نياكان وی از انصار بودند كه از مدينه به كوفه كوچ كردند و در محلی موسوم به مسجد بنی نجار ساكن شدند (ياقوت، 19 / 81 -82؛ ابن خلكان، 5 / 18)، اما خود وی در دمشق زاده شد. ياقوت كه از هم‌روزگاران اوست، شرح مفصلی دربارۀ وی نوشته است (19 / 81-92).
وی در زادگاهش از محضر ابن عساكر بهره گرفت و نحو و لغت را از ابوالثناء محمود بن ارسلان (رسلان) شيزری آموخت. همچنين نزد قطب‌الدين نيشابوری كه در آن زمان رياست شافعيه را به عهده داشت و در جامع اموی دمشق مجلس تشكيل می‌داد و نيز كمال‌الدين شهرزوری قاضی القضاة دمشق اندكی فقه آموخت. در بغداد از محضر منوچهر بن تركانشاه، راوی مقامات حريری، بهره‌مند شد (همو، 19 / 82؛ صفدی، 5 / 122-123). وی در نقد شعر چيره دست گرديد (ابن خلكان، 3 / 351) و بر كتاب الجمهرۀ ابن دُريد احاطه يافت (ياقوت، همانجا؛ ابن خلكان، 5 / 14) و سپس آن را مختصر ساخت (نك‍ : آثار). در 565ق، هنگامی كه شانزده ساله بود، سرودن شعر را آغازكرد (مردم بك، 4-5). آغاز شاعری وی مصادف بود با روزگار حكومت نورالدين محمود بن زنگی كه چندان عنايتی به شعر و ادب نداشت. زيرا وی مردی پرهيزگار بود و مجالست با شاعران را زيبندۀ خويش نمی‌يافت و يا شايد به دليل ترك زبان بودن قادر به درك ظرايف و زيباييهای شعر نبود و شاعران هم‌روزگار وی، در سروده‌های خويش به اين دو نكته اشاره كرده‌اند (همو، 5).
از اين روی شاعر جوان كه گويی از خير اميران و بزرگان مأيوس شده بود، به انواعی از شعر از جمله لغز روی آورد كه بيشتر به سرگرمی و اقناع شخصی نزديك بود (نك‍ : ابن عنين، 149- 178) و گويا در اين روزگار بيشتر سرگرمی وی، شركت در مجالس ادبی و همنشينی با شاعران بود (همانجا؛ ابن ظافر، 402). اندكی بعد، كار او به هجوسرايی و مجون كشيد و با بی‌پروايی، زبان به طعن و استهزای هم‌روزگاران خويش گشود. وی در قصيده‌ای 500 بيتی كه آن را «مقراض الاعراض» ناميد (ابن جوزی، 8(2) / 696؛ ابن تغری بردی، 6 / 294)، همۀ اعيان و اشراف هم‌روزگار خويش را هجو كرد و هيچ يك از آنان را فرونگذاشت (همانجاها). از اين قصيده 52 بيت اكنون در ديوان وی (صص 179-184) برجای مانده است.
در 570ق / 1174م صلاح‌الدين ايوبی بر دمشق مسلط شد و با آنكه با شاعران و اديبان بر سر مهر بود (مردم بك، 5، 32)، روشن نيست از چه روی ابن عنين برای نزديك شدن به وی كوششی نكرد و به جای آن با بی‌پروايی، خود او و رجال حكومتش را هجو كرد (صص 210-211؛ ابن جوزی، 8(2) / 697).
ابن مطران طبيب كه از نزديكان صلاح‌الدين بود، نزد وی به سعايت برخاست و موجبات تبعيد او را از دمشق فراهم آورد، اما ابن عنين اقدام او را بی‌پاسخ نگذاشت و در شعری گزنده و نيش‌دار به سختی او را هجو كرد (ص 133؛ ابن جوزی، 8(1) / 411-412). پس از آن، نزديك به 20 سال از عمر خود را در سرزمينهای گوناگون از جمله عراق، خراسان، آذربايجان، خوارزم، ماوراءالنهر، هند و يمن گذراند. در خوارزم و ری به مجلس درس فخر رازی راه يافت (ياقوت، 19 / 82؛ ابن خلكان، 4 / 251؛ سبكی، 8 / 87؛ قس: مردم بك، 6- 8) و به وی ارادتی ويژه يافت و بارها در سروده‌های خويش او را ستود (همانجا). در اين مدت كوشيد تا با ستايش برخی حكام به مال و ثروت دست يابد (ابن فوطی، 52؛ ذهبی، 87)، اما گويا در اين امر چندان موفق نشد (ابن عنين، 33) و به هر جا كه سفر می‌كرد از هجو و ريشخند فرمانروايان و اشراف دست نمی‌كشيد (همو، 127، 144، 231). سرانجام به يمن رفت و چندی بين مصر و يمن به تجارت مشغول بود (ابن وردی، 2 / 240) و در مجالس ادبی شاعران و اديبان مصر شركت جست و ميان آنان به «شاعر شام» شهرت يافت (ابن خلكان، 6 / 62). در يمن سيف الاسلام طغتكين برادر صلاح‌الدين ايوبی را مدح گفت (صص 34-40) و از اين راه ثروتی به دست آورد (ابن وردی، همانجا)، اما آرزوی بازگشت به دمشق كه از هر جای ديگري دوست‌تر می‌داشت (نك‍ : ص 68-90؛ مردم بك، 13)، هيچ گاه در وی خاموش نشد و قصايد بسياری در بيان اين آرزو سرود، چنانكه اكنون بخشی از ديوان او را همين قصيده‌ها كه با زيبايی و ظرافت بسيار سروده شده است (ابن خلكان، 5 / 17)، تشكيل می‌دهد. ظاهراً عصبيت عربی او (مردم بك، 23) نيز بر اين شوق بازگشت می‌افزود. با اين حال وی هرگز ناخشنودی خويش را از زمامداران دمشق پنهان نساخت (ابن عنين، 84 - 85، 108). در 597ق، پس از مرگ عثمان ابن صلاح‌الدين (595 ق) و تسلط الملك العادل بر سراسر شام و مصر (مردم بك، 12)، در قصيده‌ای از وی خواست تا اجازه دهد كه به دمشق بازگردد (ابن خلكان، 5 / 16؛ مردم بك، همانجا)، الملك العادل اجازه داد و او با غروری تمام كه از شعرش پيداست (ص، 94) به دمشق وارد شد، اما پس از چندی به هجو ملك پرداخت (ص 239؛ ابن جوزی، 8(2) / 697؛ ياقوت، 19 / 87؛ ابن تغری بردی، 6 / 294). با تسلط الملك المعظم بر دمشق دورۀ طلايی زندگی او آغاز شد: در شمار نزديكان و همنشينان ملك درآمد و با هزليّات خويش مجالس وی را گرمی بخشيد (ابن جوزی، 8(2) / 696) و نزد وی از اعتبار بسيار برخوردار شد (ابن عنين، 92؛ ابن خلكان، 5 / 18). در 623ق از سوی وی به سفارت تعيين شد و در همين سفر در شهر اربل با ابن خلكان ديدار كرد (ابن خلكان، 5 / 15). در اواخر حكومت الملك المعظم به وزارت رسيد و تا پايان حكومت فرزند او الملك الناصر بر اين مقام باقی بود. با آغاز حكومت الملك الاشرف بر دمشق در 626ق، از مقام خود بركنار شد و 4 سال پس از آن در 81 سالگی در دمشق درگذشت (ابن خلكان، 5 / 18؛ مردم بك، 15-16).
مهم‌ترين ويژگی ابن عنين هجوسرايی و هزل‌گويی و كثرت اينگونه اشعار نسبت به مضامين ديگر، در ديوان اوست، اما به گمان ما در پس اين زبان گزنده و اين چهرۀ شوخ (ابن فوطی، همانجا) شخصيت ديگری پنهان است كه بايد از خلال سروده‌های وی بيرون كشيد. ستايشها و هجوهای او هيچ يك بی‌سبب و از سر تفنن و يا صرفاً برای به دست آوردن مال و جاه نبوده است. وی به ندرت زبان به هجو و ريشخند مردم عادی گشود، بلكه آماج زبان زهرآگين وی همواره اشراف و صاحبان قدرت بودند كه از جملۀ آنانند: امير بدرالدين مودود شحنۀ دمشق (ابن عنين، 203، 204، 208)، صفی‌الدين ابن قابض، از رجال حكومت صلاح‌الدين ايوبی (همو، 206، 207)، ابوالفضل يحيی قاضی القضاة دمشق (همو، 221)، جمال‌الدين محمد بن ابی‌الفضل دَولَعی خطيب دمشق (همو، 182، 188)، قاضی فاضل (همو، 182، 188، 189، 190، 219)، جمال‌الدين عبدالرحيم بن علی بن شيث وزير الملك المعظم (همو، 190، 224، 225)، قاضی ابن ابی عصرون (همو، 191-193)، نايب وی حرستانی (همو، 184) و قاضی شرف‌الدين (همو، 131). وی در كار هجو و ريشخند چندان بی‌پروا بود كه حرمت الملك المعظم را نيز كه وی را بسيار گرامی می‌داشت، رعايت نمی‌كرد (همو، 243؛ نك‍ : صفدی، 5 / 123). از فساد حاكم بر خانواده‌های اشراف سخت انتقاد می‌كرد و خليفۀ بغداد را در آن شريك می‌دانست (ص 144). الملك العادل را شمشير روزی بُر (همو، 239) و صاحبان قدرت را باری سنگين بر دوش مردم می‌ديد. دو صفت عدل و انصاف در نظر وی ستودنی بود و رجال و كارگزاران حكومت را از اينكه از اين دو صفت عاريند، تحقير می‌كرد (همو، 229). ستايش بسيار وی از فخر رازی به دليل دانش و معرفت او بود (نك‍ : همو، 53-55؛ ياقوت،19 / 89-90)، اما با فقيهان و رجال دين ميانۀ خوشی نداشت و همواره آنان را به استهزا می‌گرفت (نك‍ : ابن عنين، 132، 137، 202؛ مردم بك، 20)، چنانكه يكی از سرگرميهای وی آن بود كه به جامع دمشق رود و در رواقهای آن به گردش بپردازد و در مجالس درس و وعظ نكته‌ای برای هزل و بذله‌گوييهای خويش بيابد (همو، 19-20). احتمالاً به همين سبب است كه ياقوت (19 / 82) دربارۀ وی گويد «يُحّل بالصلوة». گرچه وی به بد دينی متهم شد (نك‍ : ادامۀ مقاله)، اما همو فخر رازی را به دليل دفاع عالمانه‌اش از دين ستود (صص 53-54؛ ياقوت، 19 / 88-90). وی برخی از اهل دانش و ادب را نيز هجو كرد كه رشيد نابلسی شاعر، ابن سائق، ابن قلانسی و سبط ابن جوزی از آن جمله‌اند (نك‍ : صص 185، 186، 187، 226، 227، 231، 237). بی‌سبب نيست كه سبط ابن جوزی، او را بد زبان، فاسق و هرزه خوانده است (8(2) / 696). طرفه آنكه در ميان كسانی كه هجو شده‌اند، برخی از استادان او و از آن جمله كمال‌الدين شهرزوری (ابن عنين، 197) و نيز پدر خودش به چشم می‌خورند (همو، 239؛ امين، 166). اين رفتار و نيز ميل به باده‌نوشی (ياقوت، 19 / 82) و فرو نهادن فريضۀ دينی (ابن عنين، 138، 139، ياقوت، همانجا؛ صفدی، 5 / 123)، موجب گرديد كه وی به بد دينی و كفر متهم شود (ياقوت، صفدی، همانجاها)، چنانكه سبط ابن جوزی (همانجا) همنشينی با ابن عنين را يكی از گناهان بزرگ الملك المعظم شمرده است و گويد: آنگاه كه ابن عنين مدتی گوشه‌نشينی اختيار كرد و به عبادت مشغول شد، رفتار وی را به جد نگرفتند و الملك المعظم با ارسال اسباب لهو و لعب پيام داده كه با آنها به عبادت پردازد (همو، 8(2) / 606، 698). با اين حال وی پس از آنكه بر مسند وزارت تكيه زد (دلجی، 124)، درستكاری و صداقت خويش را نشان داد و منابعی كه به بد دينی او اشاره كرده‌اند، اين نكته را از ياد نبرده‌اند (نك‍ : صفدی، 5 / 123). خود وی نيز مدّعی درست كرداری و راستی خويش بود و تبعيد از دمشق را نتيجۀ راستی و درستی كه به گفتۀ خود، تنها گناهش بود، می‌دانست (ص 94؛ ابن جوزی، 8(2) / 697). وی در سروده‌های هجوآميز خويش رو به سوی مردم عادی داشت. اقبال مردم و ستايش بسيار از شعر او (ياقوت، 19 / 92؛ ابن خلكان، 5 / 14) از همين جا سرچشمه می‌گرفت، چنانكه قطعه‌هايی از شعر او را برخی از مردم گردآورده بودند (ابن خلكان، 5 / 17). استفاده از واژه‌های عاميانه در اين سروده‌ها (مردم بك، 26، 246) نيز گرايش او را به عامۀ مردم تأييد می‌كند. برخی از سروده‌های وی يادآور زجلهای شاعران سده‌های بعدی است (نك‍ : ابن شداد، 87). شايد بتوان با تحليل و بررسی اشعار وی تصوير روشنی از جامعۀ اشرافی دمشق در روزگار وی به دست داد.

آثـار

علاوه بر ديوان ابن عنين كه در دمشق (1365ق / 1946م) به چاپ رسيده است، دو كتاب نيز به وی نسبت داده‌اند كه عبارتند از: 1. تاريخ العزيزی، در سيرۀ الملك العزيز كه ظاهراً برای طغتكين بن ايوب كه در آن زمان فرمانروای يمن بود، تأليف كرده است (زركلی، 7 / 126)؛ 2. مختصر الجمهرة لابن دريد، در لغت (كحاله، 12 / 79) كه نشانۀ چيره‌دستی وی در لغت بوده است.

مآخذ

ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن جوزی، يوسف بن قزاوغلی، مرآة الزمان، حيدرآباد دكن، 1371ق / 1952م؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن شداد، محمدبن علی، الاعلاق الخطيرة، به كوشش سامی دهان، دمشق، 1375ق / 1956م؛ ابن ظافر، علی، بدائع البدائه، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1970م؛ ابن عنين، محمدبن نصرالله، ديوان، به كوشش خليل مردم بك، دمشق، 1365ق / 1946م؛ ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد، الحوادث الجامعة، بغداد، 1351ق؛ ابن وردی، عمر، تتمة المختصر فی اخبار البشر، به كوشش احمد رفعت بدراوی، بيروت، 1389ق / 1970م؛ امين، حسن، دولة الموحدين الاسلامية، بيروت، 1406ق / 1968م؛ دلجی، احمدبن علی، الفلاكة و المفلوكون، بغداد، 1385ق؛ ذهبی، محمدبن احمد، المختصر المحتاج اليه من تاريخ ابن دبيثی، بيروت، 1405ق / 1985م؛ زركلی، اعلام؛ سبكی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعية الكبری، به كوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، 1324ق؛ صفدی، خليل ابن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش ددرينگ، بيروت، 1389ق / 1970م؛ كحاله، عمررضا، معجم المؤلفين، بيروت، 1975م؛ مردم بك، خليل، مقدمه بر ديوان (نك‍ : هم‍، ابن عنين)؛ ياقوت، ادبا.

محمد سیدی ـ حسن صفری نادری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: