صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابن عمرو تهامی /

فهرست مطالب

ابن عمرو تهامی


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ عَمْرِو تِهامی، ابوعبدالله محمد (د 1244ق / 1828م)، فقيه مالكی، اديب، لغت‌شناس، خطيب و شاعر مغربی. نيای بزرگش عمرو بن قاسم اوسی، فقيهی صالح و از اندلسيانی بود كه پس از سقوط اندلس، در دوران حكومت سعديان (876-1056ق / 1471-1646م) به رباط مهاجرت كردند (مراكشی، 5 / 215؛ صديق، 137) و چون از نسل اوس و منسوب به سعدبن معاذ انصاری بودند، «تِهامی»، «اوسی» و احياناً «انصاری» نيز خوانده می‌شدند (نك‍ : مراكشی، همانجا؛ قس: كتانی، 1 / 279؛ EI2, S؛ سمعانی، 1 / 389). ابن عمرو، بنا به قول خود او، در رباط به دنيا آمد و در همانجا پرورش يافت (مراكشی، 5 / 218؛ قس: كتانی، همانجا).
وی علوم معقول و منقول را در محضر علمای رباط، سَلا و فاس فراگرفت و هنوز جوان بود كه در پرتو هوش و ذكاوت خويش، در علم و ادب سرآمد اقران گرديد (نك‍ : مراكشی، 5 / 221، به نقل از اتحاف). اما چون در رباط ارزش دانش وی را نشناختند (نك‍ : كتانی، 1 / 281)، در 1224ق به مراكش رفت و در آنجا به تدريس و افتاء و اقامۀ نماز جمعه مشغول شد و دانش پژوهان از هر سوی مغرب به حوزۀ درس او روی آوردند (مراكشی، 5 / 216-217). ابن عمرو پس از آنكه مدتی (بالغ بر 10 سال) در مراكش ماند، عازم مصر و حجاز شد و 4 سال نيز در آن ديار به سر برد (همو، 223، به نقل از اتحاف؛ قس: كتانی، 1 / 280)، در اين سفر محمد بن عيسی سَلَوی فقيه كه در اجازات ابن عمرو همه جا نامش آمده است، وی را همراهی می‌كرد (همو، 1 / 281؛ نيز نك‍ : مراكشی، همانجا). ابن عمرو در مراجعت از سفر مشرق بار ديگر از مراكش گذشت و به رباط بازگشت (همو، 5 / 217). از آنجا كه در 1238ق در شهر فاس بوده است (نك‍ : سلاوی، 9 / 4؛ قس: مراكشی، همانجا)، به نظر می‌رسد كه وی نزديك به دو دهه از پرثمرترين سالهای خود را در خارج از زادگاه خويش سپری كرده باشد.
ابن عمرو فقيهی زاهد و اديبی وارسته، در زندگی سخت‌كوش و در معاشرت با مردم نيك محضر بود. رويی خوش داشت و با تهيدستان مهربانی می‌كرد (مراكشی، 5 / 216). فرزندان و نزديكانش نيز اهل علم و ادب بودند (نك‍ : كتانی، 1 / 280). وی از سوی مادر به سادات حسنی منتسب بود (مراكشی، 5 / 215). عبور وی از فاس، به هنگام مراجعت از سفر مشرق، با درگذشت سليمان بن محمد (حك‍ 1207- 1238ق) مقارن بود، و در مراسمی كه با حضور جمع كثيری از علما و اعيان و رجال مغرب برگزار شد (نك‍ : سلاوی، همانجا)، بيعت‌نامۀ سلطان عبدالرحمن بن هشام (حك‍ 1238-1276ق) به دستخط ابن عمرو تحرير شد (مراكشی، 5 / 217). با اينهمه وی از قبول مناصب دولتی اكراه داشت. چنانكه مدتی به نيابت از استادش ابوالعباس حِكَمی، قاضی رباط شد و مدتی هم به نيابت از قاضی ديگری، به امر قضا مشغول گرديد، اما پس از درگذشت استادش از پذيرفتن اين منصب سرباز زد (مراكشی، همانجا). وی بيشتر به مطالعه و بحث و تدريس می‌پرداخت (نك‍ : همو، 5 / 216). به همين دليل، چيزی جز يك ديوان شعر و چند مجموعۀ يادداشت از خود به يادگار نگذاشته است (نك‍ : آثار).
ابن عمرو به روايت حديث اهتمام می‌ورزيد و به شيوۀ محدثان مغرب، در طلب حديث به مشرق سفر كرد. وی در مغرب از حافظ ابن عبدالسلام ناصری، ابوعبدالله محمدبن حافظ رباطی، ابومحمد عبدالواحد بن محمد فاسی و ديگران، در مصر از شهاب‌الدين دمهوجی و محمد بن عمر شاذلی (د 1248ق) و در مكه از ابوالحسن علی بيتی باعَلَوی، و در تونس از برهان‌الدين رياحی و محمد بن خوجه، روايت كرد (كتانی، 1 / 279-280؛ مراكشی، 5 / 215- 218؛ مخلوف، 382). در فقاهت و قضا مورد تأييد اكثر فقيهان مالكی مذهب مغرب بود و در مشكلات فقهی و قضائی به او مراجعه و از وی استفتا می‌كردند. وقتی يكی از احكام صادرۀ وی از سوی قاضی شهر فاس نقض گرديد، همۀ علمای مراكش بر صحت حكم او گواهی دادند و پادشاه وقت، سليمان ابن محمد به اجرای آن فرمان داد (مراكشی، 5 / 216). در اصول فقه نيز تبحر داشت (نك‍ : كتانی، 1 / 279)، با تصوف و عرفان، آشنا بود، چنانكه در ملاقات با محمدبن عمر شاذلی، پير طريقت شاذليه، از او اجازه گرفت و به او اجازه داد (مراكشی، 5 / 217). در لغت، راوی قاموس بود و از زبيدی (د 1205ق / 1791م) شارح آن، با يك واسطه روايت می‌كرد (كتانی، همانجا).
ابن عمرو علاوه بر علم لغت، در فن عروض و نظم و نثر و ادب عرب تبحر داشته (نک‍ : مراكشی، 5 / 216، 221)، اما در شعر شهرت وی بيشتر مرهون قصيدۀ قافيّه‌ای است كه در 176 بيت در ستايش حضرت رسول اكرم (ص) و در معارضه با قصيدۀ 275 بيتی ابن ونّان (ه‍ م) معروف به ارجوزۀ شَمَقمَقيّه سروده است (مراكشی، 5 / 220، 221؛ گنون، 11). اهميت اين نظيره‌پردازی در آن است كه ابن ونّان در واپسين ابيات ارجوزۀ مذكور تحدی كرده است كه همانند قصيدۀ وی را كس نتواند سرود (همو، 146). گفته‌اند كه انگيزۀ وی برای سرودن اين قصيدۀ قافيّه كه بعدها به «عمرويّه» شهرت يافت (EI2, S)، آن بود كه پيش از عزيمت به مراكش، به عنايت پيامبر اكرم (ص) از بيماری نقرس شفا يافت (مراكشی، 5 / 222، به نقل از اتحاف). محمد بن عبدالسلام سائح در شرح اين قصيده كتابی به نام سَوق المَهر الی قافيّة ابن عمرو پرداخته است (زركلی، 7 / 72). مراكشی (5 / 218-220) قصيدۀ رائيّۀ 37 بيتی او را نيز آورده است. اين قصيده را ابن عمرو در تقريظ حواشی استادش ابوعبدالله محمد رهونی بر كتاب الرحلة العيّاشيّة كه خود راوی آن بوده، سروده است. اشعار وی از ذوق شاعرانه چندان بهره‌ای ندارد (قس: EI2, S). ابن عمرو در تاريخ 10 ربيع‌الاول 1243 / اول اكتبر 1827 اجازه‌نامه‌ای عام برای روايت نوشته‌ها و مرويات خود برای فرزندش حسن و برادرانش محمد و عبدالواحد و فرزندانشان و ديگر بستگانش صادر كرد و آنان را وداع گفت و به اتفاق فرزند ديگرش محمد و برادرزاده‌اش (معروف به تهامی بن تهامی) عازم حج گرديد (كتانی، 1 / 280). در اين سفر از شهر تونس عبور كرد و مورد تعظيم و تكريم علما و مدرسين بزرگ شهر ازجمله قاضی و مفتی تونس، مصطفی بيرم قرار گرفت و ناگزير مدتی در آنجا ماند و در حوزۀ درس ابواسحاق ابراهيم رياحی و شيخ الاسلام ثالث، محمد بن محمد بيرم، حضور يافت و از آن دو و ديگر علمای بزرگ تونس از جمله محمد بن خوجه و محمد آبی و محمد شاذلی اجازاتی دريافت و برای آنان اجازاتی صادر كرد (مراكشی، 5 / 217؛ مخلوف، همانجا). وی در اين سفر رحلة، و فهرسهاش را در ماههای اقامت در حجاز نوشت (مراكشی، 5 / 223) و به دست همراهانش سپرد و مدتی پس از انجام مناسك حج در مكه درگذشت و در جوار آرامگاه حضرت خديجه (س) به خاك سپرده شد (همانجا؛ قس: كتانی، 1 / 279). بعضی (EI2, S) به اشتباه، تاريخ عزيمت ابن عمرو را برای سفر حج تاريخ وفات وی در حجاز دانسته‌اند (قس: كتانی، 1 / 279، 280).

آثـار

1. ديوان (كتانی، 1 / 281؛ ابن سوده، 436)، كه بيشتر مشتمل بر مدح پيامبر اكرم (ص) (نك‍ : مراكشی، 5 / 216) و پند و حكمت است (نك‍ : همو، 5 / 221، به نقل از اتحاف)؛ 2. الرحلة الحجازيّة (كتانی، همانجا؛ مراكشی، 5 / 223؛ نيز نك‍ : همانجا، به نقل از اتحاف؛ ابن سوده، 391). اين اثر سفرنامه‌ای است شامل شرح حال مشايخ و اساتيد وی كه در حدود 10 دفتر بوده است (مراكشی، همانجا)؛ 3. فهرسة يا فهرست، در چند دفتر، پراكنده و ناتمام (كتانی، همانجا، ابن سوده، 362) 4. كُنّاشة، كه بنا به اصطلاح اهل مغرب، عبارت از نوعی دفتر خاطرات، يا مجموعۀ يادداشتهای مربوط به احوال شخصی بوده و با توجه به مقام علمی و ادبی او بايد از اهميت فراوانی برخوردار بوده باشد (كتانی، همانجا؛ ابن سوده، 515).

مآخذ

ابن سوده، عبدالسلام بن عبدالقادر، دليل مؤرخ المغرب الاقصی، تطوان، 1369ق / 1950م؛ زركلی، اعلام؛ سلاوی، احمدبن خالد، الاستقصا، به كوشش جعفر و محمد ناصری، دارالبيضاء، 1956م؛ سمعانی، عبدالكريم بن محمد، الانساب، به كوشش عبدالرحمن بن يحيی معلمی، حيدرآباد دكن، 1382ق / 1962م؛ صديق بن عربی، كتاب المغرب، رباط، 1404ق / 1984م؛ كتانی، عبدالحّی بن عبدالکبیر، فهرس الفارس و الاثبات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1402ق / 1982م؛ گنون، عبدالله، شرح الشّمقمقيّة، بيروت / قاهره، 1979م؛ مخلوف، محمدبن محمد، شجرة النور الزكيّة، بيروت، 1350ق؛ مراكشی، عباس بن ابراهیم، الاعلام بمن حل مراكش و اغمات من الاعلام، فاس، 1357ق / 1938م؛ نيز:

EI2, S.

محمدعلی لسانی فشارکی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: