صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / کلام و فرق / جرجانی، علی /

فهرست مطالب

جرجانی، علی


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 آذر 1398 تاریخچه مقاله

جُرْجانی، علی بن ‌محمد بن علی، مشهور به میر سیدشریف، متکلم، منطق‌دان و ادیب (شعبان 740 ـ ربیع‌الثانی 816). نسب او با 13 واسطه به محمد بن زید، فرمانروای زیدیۀ شمال ایران می‌رسد (شوکانی، 1/ 488). او در جرجان (سیوطی، 2/ 196-197؛ فسایی، 2/ 1138) و به روایتی (عبدالرزاق، 169) در قریۀ طاغو، از توابع استراباد زاده شد. 
جرجانی در زادگاه خود نزد استادانی چون نورالدین طاووسی و مخلص‌الدین ابوالخیر علی، پسر قطب‌الدین شیرازی به تحصیل علم پرداخت (سخاوی، 5/ 328؛ شوکانی، 1/ 488). هنوز نوجوان بود که بر کتاب الوافیة فی شرح الکافیه، رکن‌الدین استرابادی تعلیقه نوشت و به تألیف نخستین آثار خود از جمله کتابی به زبان فارسی در نحو عربی دست زد (لکهنوی، 125-126). 
جرجانی پس از آن رهسپار هرات گردید و مدتی از محضر علامه قطب‌الدین رازی (د 766ق) بهره برد و دو اثر قطب، شرح الشمسیة و شرح المطالع، را نزد همو آموخت. از آنجا که این دوره مصادف با کهنسالی قطب‌الدین بود و استاد استعداد جرجانی را به‌ویژه در علم منطق دریافته بود، او را به سفر به قاهره برای تحصیل نزد شاگرد نامدار خود شمس‌الدین محمد بن‌‌ مبارک شاه هروی، مشهور به میرک بخاری تشویق کرد (همو، 126-127). 
جرجانی در راه عزیمت به قاهره، با اطلاع از شهرت درس جمال‌الدین آق‌سرایی (د پس از 770ق) به سوی قرامان در آسیای صغیر حرکت کرد، اما رسیدن او به آن شهر با مرگ جمال‌الدین مصادف شد. در آنجا با شمس‌الدین محمد فنّاری آشنا شد و همراه او به مصر رفت. در قاهره نزد اکمل‌الدین محمد بابرتی (د 786ق) به تحصیل علوم شرعی؛ و نزد میرک بخاری به خواندن شرحهای الشمسیة و المطالع در منطق، و المواقف عضدالدین ایجی در علم کلام پرداخت (همو، 127-128؛ سخاوی، 5/ 328-329؛ طاش‌کوپری‌زاده، مفتاح...، 2/ 261). 
جرجانی پس از 4 سال اقامت در قاهره، به ایران بازگشت و در اطراف شیراز به واسطۀ سعدالدین انسی، که از رجال و وزراء فارس بود به خدمت شاه شجاع مظفری رسید (779ق) و یکی از آثار خود را به او تقدیم کرد (میرخواند، 4/ 555-556). شاه شجاع که خود از حامیان ادیبان و دانشمندان بود، جرجانی را بسیار محترم داشت و به شیراز دعوت کرد و منصب تدریس در مدرسۀ دارالشفا را به او داد و بدین سبب، جرجانی 10 سال در شیراز اقامت گزید (روملو، 91-92؛ براون، III/ 355). چون امیر تیمور گورکانی شیراز را فتح کرد و به باد غارت داد (789 یا 790ق)، وساطت یکی از وزرای خود را پذیرفت و جرجانی را امان داد و چندی بعد او را با خود به سمرقند برد (میرخواند، 6/ 161؛ طاش‌کوپری‌زاده، الشقائق...، 44؛ قس: فصیح، 129).
مناظرۀ مشهور میرسید شریف با متکلم برجستۀ هم‌عصر خویش، سعدالدین تفتازانی (د 792) در همین دوره در سمرقند اتفاق افتاد. این انجمن با حضور تیمور و داوری نعمان‌الدین خوارزمی، در باب بخشی از کتاب الکشاف زمخشری برگذار شد و با برتری جرجانی و تألم فراوان تفتازانی به پایان رسید تا جایی که گفته‌اند این واقعه در مرگ زودهنگام تفتازانی مؤثر بود (طاش‌کوپری‌زاده، الشقائق...، 43-44؛ لکهنوی، 128-130؛ ابن‌عماد، 6/ 321؛ مقریزی، 524). 
میر سید شریف تا مرگ تیمور (807 ق) در سمرقند ماند و سپس به شیراز بازگشت (خواندمیر، 3/ 547؛ روملو، 92) و همان‌جا ماند تا درگذشت. پیکرش را در جنب مدرسۀ دارالشفاء ، نزدیک جامع عتیق شیراز به خاک سپردند. مقبرۀ او اکنون در بقعۀ‌ دار الشفاء واقع در محلۀ لب آب تا روزگار ما شناخته است (سخاوی، 5/ 329-330؛ فرصت‌، 459؛ افسر، 208-209). 
در مکتب میرسید شریف جرجانی شاگردان بسیاری پرورش یافتند که از آن میان می‌توان به خواجه علی سمرقندی، از استادان عبدالرحمان جامی (کاشفی، 1/ 235)، سعدالدین اسعد دوانی کازرونی، پدر جلال الدین دوانی (دوانی، 276)، محیی‌الدین کوشکناری و حسن شاه بقال، که هر دو از استادان جلال‌‌الدین‌دوانی‌(د 908ق)بودند(خواندمیر،4/ 604؛معصوم‌علیشاه، 3/ 122)، قاضی شهاب‌الدین احمد بن محمد دمشقی معروف به ابن عربشاه، مؤلف عجائب المقدور در تاریخ تیمور که در سمرقند در مجلس درس او حاضر می‌شد (سخاوی، 2/ 127)، فخرالدین عجمی، فتح‌الله شروانی (طاش‌کوپری‌زاده، الشقائق، 59-60، 107؛لکهنوی،130) و علاء‌الدین رومی‌(طاش‌کوپری‌‌زاده، همان،47) اشاره‌کرد. گفته‌اند که‌شمس‌الدین ‌محمد حافظ ‌شیرازی نیز مدتی شاگرد میر سید شریف بوده است (فرصت‌، 469-470)، اما با توجه به اینکه جرجانی در 780ق، یعنی 12 سال پیش از وفات خواجه حافظ به شیراز آمده و از او جوان‌تر بوده است، درستی این‌نظر محل تردید است (غنی، 304؛ برای شاگردان دیگر او نک‍ : سخاوی، 5/ 328-329؛ طاش‌کوپری‌زاده، الشقائق، 105). 
غالب مآخذ جرجانی را حنفی‌مذهب شمرده‌اند (لکهنوی، 125؛ سخاوی، 5/ 328)؛ اما بعضی از نویسندگان از تشیع او سخن گفته‌اند (شوشتـری، 2/ 217؛ نیز نک‍ : آقابزرگ، 90؛ امین، 7/ 338) و حکایتی از قول شافعیان فارس آورده‌اند مبنی بر آنکه امیرتیمور گورکانی وی را به انتخاب میان دو مذهب شافعی و حنفی مختار کرده بود و جرجانی بنا به مصلحت تن به مذهب حنفی داد، در حالی که اقامت او در ماوراء‌النهر نیز با اکراه همراه بود (شوشتری، 2/ 218-219). بر همین اساس، در توجیه شرح‌نویسی جرجانی بر المواقف (نک‍ : بخش آثار) انگیزۀ این نگارش را خواهش علمای فارس تلقی کرده‌اند (همو، 2/ 219). با این‌همه، آثار فقهی او مبتنی بر متون حنفی است. 
افزون بر اینکه چند اثر در تصوف از جرجانی باقی مانده، یا به او منسوب شده است، مانند حاشیه بر عوارف المعارف عمر سهروردی، مناقب شیخ بهاء‌الدین نقشبند و شرح «خطبة البیان» (نک‍ : پورجوادی، 153-155)؛ برخی‌اخبار مربوط به اواخر عمرش نیز مؤید گرایش او به تصوف است. کرمانی در «تذکره در مناقب حضرت شاه نعمت‌الله ولی» (ص 86-87) ضمن گزارشی از سفر شاه نعمت‌الله به شیراز، دربارۀ استقبال جرجانی از او و روابط صمیمانۀ میان آن دو سخن‌گفته است(نیز نک‍ : بافقی، 180- 181؛ معصوم علیشاه، 3/ 8-9). همچنین‌آورده‌اند که اسکندر میرزا نوادۀ تیمور و حاکم شیراز، شاه نعمت‌الله را تکریم کرد و برخی از شاگردان جرجانی هم دست ارادت به او دادند (نک‍‌ : کرمانی، 86-90). به نوشتۀ معصوم علیشاه (ص 9) شاه نعمت‌الله ظاهراً یک بار نیز برای ملاقات با جرجانی به یزد سفر کرده است. افزون بر آن گفته‌اند که میر سید شریف به شیخ زین‌الدین کلاه و خواجه علاء‌الدین محمد عطار بخاری، از خلفای شیخ بهاء‌الدین نقشبند هم ارادت می‌ورزیده است (کرمانی، 86؛ جامی، 394؛ لکهنوی، 130). 
میرسید شریف جرجانی پسری به نام شمس‌الدین محمد (د 838 ق) داشته است که بعضی از آثار فارسی پدرش را به عربی ترجمه کرده یا بر آنها حاشیه نوشته است. از جمله حاشیۀ ناتمام او بر الوافیة فی شرح الکافیۀ ابن‌حاجب در علم نحو را تکمیل کرده است (فسایی، 2/ 1139-1140). 
از سادات بلندپایه‌ای که نسبشان به جرجانی می‌رسیده است می‌توان به سید شاه میرک (د 968ق) از مقربان همایون پادشاه در هند (نک‍ : دهلوی، 459)، و میر مخدوم شریفی (د 995ق) عالم و وزیر دربار پادشاهان صفوی (نک‍ : فسایی، 2/ 1140) اشاره کرد. پدر میرمخدوم از نوادگان جرجانی و نوادۀ دختری صدرالدین دشتکی بوده است (نوعی‌زاده، 297). 
عصر تیموریان دورۀ تنزل علم و ادب از لحاظ قلت تصنیف کتب و رسائل مستقل، و در عوض کثرت شرح و حاشیه و تفسیر مؤلفات پیشین است. جرجانی نیز از جمله دانشمندانی است که بیشتر آثارش مشتمل بر شرح تألیفات عالمان و حکیمان ادوار پیشین است (اقبال، 58). 
جرجانی در بیشتر علوم زمان خود از جمله کلام، فلسفه، منطق، تفسیر، عرفان، بلاغت، فقه، ادبیات و نجوم و ریاضیات صاحب اثر است و شهرت علمی و اهتمام و دقت‌نظر وی در کتب مختلف ستوده شده است. عبارات روشن و عاری از تعقید و تکلف از برجسته‌ترین ویژگیهای آثار او ست و به همین سبب است که شماری از تألیفاتش مانند صرف میر، کبریٰ، در نحو، امثله (نک‍ : بخش کتاب‌شناسی) در ادوار متمادی تا روزگار ما، در زمرۀ متون درسی در مراکز سنتی آموزش قرار داشته است (لکهنوی، 125؛ خوانساری، 5/ 287؛ شوشتری، 217).

آثـار

94 اثر از وی شناخته یا به او منسوب شده است؛ اما با توجه به دو تحقیق مفصل و جامعی که در زمینۀ کتاب‌شناسی آثار میر سید شریف صورت گرفته و به چاپ رسیده است (نک‍ : پورجوادی، 134 بب‍ ؛ فاضل، 1389 بب‍ ‌)، در اینجا به ذکر اهم تألیفات وی بسنده می‌شود: 

1. اسکندریه یا رساله در اصول‌الدین برابر اعتقاد متشرعه و تأویل آن بر مشرب صوفیه و حکما

فارسی در مسائل اعتقادی از دو دیدگاه کلامـی و فلسفی ـ عرفانی است. این رساله در جواب سؤالات اسکندرمیرزا نوادۀ تیمور گورگان، حاکم فارس و عراق و اصفهان (حک‍ 811-817 ق) در 815 ق تألیف شده است و مشتمل بر پاسخ 10 سؤال از این قبیل است: چرایی آفرینش، نخستین مخلوق، ارتباط میان جسم و روح، سرنوشت روح پس از مرگ، چیستی ثواب و عقاب اخروی، معراج پیامبر (ص)، فرشتگان و شیطان، و سؤالاتی دربارۀ چیستی صراط ، میزان، سؤال از آخرت و اخباری که موضوع سرنوشت پس از مرگ را شامل می‌شود. میر سید شریف جرجانی در برخی از موارد به نظر متکلمان اشاره کرده، و از آنها با تعابیر «عقلای متشرعه»، «اصحاب بحث»، «متکلمین»؛ و از اهل حدیث، با تعبیر «اصحاب ظاهر» یاد کرده است. نویسنده در هر بخش از کتاب، به فراخور مسئله، نخست به نظریات متکلمان و اهل حدیث اشاره کرده و آنگاه آراء حکما و صوفیه را با اطلاق «اهل التأویل» بر آنها بیان کرده است. جرجانی در آخر رساله یادآور شده است که هر چند حقیقت و وحدت محض در عبارت بیان نمی‌شود، حکما و عرفا وظیفه دارند معارف خود را در لباس شریعت مطرح کنند. 
متن «رسالۀ اسکندریه» نخستین‌بار در 1342ش به کوشش غلامرضا ریاضی در نشریۀ فرهنگ خراسان (س 4، شم‍ 9-10) و پس از آن در 1349ش در نامۀ آستـان قدس (س 8، شم‍ 4) به چاپ رسیده است. چاپ دیگری از آن نیز به کوشش محمود فاضل (یزدی مطلق) در محقق نامه (2/ 1432-1447) آمده است. 

2. الامثلة و شرح الامثلة

رساله‌ای کوتاه به زبان فارسی در علم صرف عربی که جرجانی خود آن را شرح کرده است. این رساله از متون درسی مقدماتی حوزه‌های علمیه محسوب می‌شود و بارها در ضمن کتاب جامع المقدمات به چاپ رسیده است.

3. ترجمان القرآن

رساله‌ای فارسی در توضیح واژه‌های قرآن کریم. جرجانی این رساله را از سورۀ حمد آغاز کرده، و سپس از سورۀ ناس به ترتیب معکوس تا سورۀ بقره ضمن حذف مکررات ادامه داده است. این کتاب را عادل بن علی بن حافظ، که بنا به شواهدی در همان قرن 9ق/ 15م می‌زیسته؛ برای سهولت در مطالعه، بر اساس حروف الفبا مرتب کرده است (دبیرسیاقی، «الف»). این اثر در 1333ش به کوشش محمد دبیرسیاقی در تهران به چاپ رسید. 

4. التعریفات

مهم‌ترین کتاب مستقل جرجانی که به سیاق واژه‌نامه‌های اصطلاحی چنددانشی نوشته شده است (دربارۀ این گونه آثار نک‍ : ه‍ د، حدود و تعریفات). جرجانی در این کتاب اصطلاحات عمدۀ دانشهای مختلف را به ترتیب الفبایی گرد آورده، و تعریفی از هر یک به دست داده است، اما مراد او از تعریف نه ارائۀ حد فلسفی مفاهیم، بلکه توضیحی برای فهم جویندگان است. در این کتاب افزون بر اصطلاحات، فِرق مذهبی و کلامی نیز معرفی شده‌اند. همچنین شمار اصطلاحات تصوف در آن قابل توجه است، اما از اصطلاحات علوم طبیعی و ریاضی جز به‌ندرت ذکری به میان نیامده است. التعریفات از این‌رو که حاوی چکیدۀ منظمی از مفاهیم و آراء علمای اسلامی است، بیش از دیگر آثار جرجانی مورد توجه قرار داشته، و بارها در نقاط مختلف جهان چاپ و یا ترجمه شده است. از جمله چاپ 1843م در لایپزیگ به کوشش گوستاو فلوگل، و چاپ بیروت در 1417ق/ 1996م به کوشش ابراهیم ابیاری قابل توجه‌اند. 

5. حاشیه بر تحریر القواعد المنطقیة فی الشمسیة در منطق

که حاشیۀ جرجانی بر شرحی معروف از قطب‌الدین رازی بر شمسیۀ نجم‌الدین دبیران کاتبی است. دانشمندانی نیز بر این حاشیۀ جرجانی حاشیه نوشته‌اند، مانند جلال‌الدین دوانی، عبدالحکیم سیالکوتی و عصام‌الدین اسفراینی. این اثر جرجانی همراه متن اصلی بارها از جمله در کلکته (1261ق)، استانبول (1366ق) و قاهره (1293 و 1909م) چاپ شده است. 

6. حاشیه بر شرح حکمة العین در فلسفه

این اثر بر اساس شرحی از میرک بخاری، استاد جرجانی، بر حکمة العین نجم‌الدین دبیران کاتبی نوشته شده است و بارها به تفاریق در قازان (1324ق)، سن‌پترزبورگ (1905م)، و مشهد (1353ش، به کوشش جعفر زاهدی) به چاپ رسیده است. 

7. حاشیه بر شرح قدیم تجرید الاعتقاد یا تجرید العقائد

اثر مشهور خواجه نصیرالدین طوسی (د 672 ق) در علم کلام. «شرح قدیم» عنوان مشهور شرح شمس‌الدین محمود اصفهانی با عنوان تشییدالقواعد فی‌شرح تجریدخواجه است (نک‍ : حاجی‌خلیفه، 1/ 346-347). حاشیۀ جرجانی در حوزۀ آسیای صغیر از شهرت خاصی برخوردار بوده و از متون درسی محسوب می‌شده است. از میان کسانی که بر حاشیۀ جرجانی حاشیه نوشته‌اند، می‌توان به محیی‌الدین خطیب زاده (د 901ق) و احمد طالشی جیلی (د 870 ق) اشاره کرد (همو، 1/ 347، 348). از این اثر نسخه‌های خطی متعددی وجود دارد (نک‍ : پورجوادی، 140). 

8. حاشیه بر شرح المختصر المنتهی در اصول فقه و جدل

المختصر، تلخیصی از کتاب منتهی السؤال و الامل فی علمی الاصول و الجدل نوشتۀ جمال‌الدین ابن حاجب (د 646 ق)، به قلم خود نویسنده است. جرجانی بر شرح عضدالدین ایجی بر المختصر حاشیه نوشته است. حاشیۀ جرجانی از متون درسی در شیراز بوده‌‌است و علما برآن ‌حاشیه‌هایی‌‌نوشته‌اند(نک‍ : همو،172). این اثر جرجانی در 1316ق در بولاق به چاپ رسیده است. 

9. حاشیه بر الکشاف

که بر قسمتی از تفسیر الکشاف عن حقائق التنزیل جارالله زمخشری (د 538 ق) نوشته شده است و از مهم‌ترین حواشی این کتاب است. جرجانی در ضمن آن به بعضی از حواشی سعدالدین تفتازانی (د 792ق) بر این کتاب اعتراضاتی وارد ساخته است ؛ و برخی دیگر از حاشیه‌نویسان در آثار خود به آنها پاسخ داده‌اند (حاجی‌خلیفه، 2/ 1479). محمد بن ابراهیم، معروف به خطیب‌زاده (د 901ق) و حسن چلبی، فرزند شمس‌الدین محمد فنّاری (د 886 ق) از جملۀ کسانی‌اند که بر این اثر جرجانی حاشیه نوشته‌اند (نک‍ : همانجا). 
از متن کتاب و حاشیۀ جرجانی چاپهای متعدد سنگی در دست است. این اثر در 1385ق در قاهره فه چاپ رسیده و بارها از روی آن تجدید چاپ شده است.

10. حاشیه بر المطول سعدالدین تفتازانی

در علم بلاغت، که از مهم‌ترین حواشی بر این اثر مشهور است. نقدهای جرجانی در این حاشیه بر بعضی از دیدگاههای تفتازانی بعدها مورد بحث علمای دیگر واقع شده است و بر متن آن نیز حاشیه‌هایی نوشته‌اند (همو، 1/ 223، 474، 476). این حاشیه چند بار در استانبول (1241، 1289، 1310ق) به چاپ سنگی رسیده است.

11. رسالة الوجود

رساله‌ای کوتاه به زبان فارسی در فلسفه که به نام رسالة فی تحقیق الوجود نیز شهرت داشته است. این اثر به سبب محتوای آن حائز اهمیت است. در این رساله برای وجود 3 مرتبه قائل شده است: نخستین مرتبه وجود مستعار از غیر است که در آن انفکاک وجود از موجود جایز و واقع است، مانند اینکه زمین به نور آفتاب روشن می‌شود و با غروب آفتاب روشنی خود را از دست می‌دهد. مرتبۀ دوم موجودی است که ذات او اقتضای‌ وجود را داشته‌ باشد و نبود وجود در آن قابل‌ تصور نباشد. مؤلف این‌ مرتبه را در اصطلاح «متکلمان»‌ واجب ‌الوجود نامیده است. واجب الوجود دو چیز دارد: یکی ذات و دیگری وجود که مستفاد از ذات است. اگر چه انفکاک وجود از چنین موجودی با توجه به داشتن ذات محال است، تغایر میان ذات و وجود تصور انفکاک را ممکن می‌سازد. سومین مرتبه موجود است که وجود دارد و آن وجود عین ذات او ست. مؤلف این مرتبه را حقیقت وجود می‌داند، همچنان که نور به ذات خود نورانی است و قابل تصور نیست که چیزی از آن ظلمت باشد، حقیقت وجود هم به ذات خود موجود است و امکان ندارد معدوم و نیست باشد. مؤلف مرتبۀ سوم را در اصطلاح فیلسوفان پیش از اسلام (مذهب اوائل) و صوفیه (موحده) عبارت از واجب‌‌‌الوجود می‌داند. ادامۀ رساله به بسط مفهوم واجب‌الوجود به ویژه در نگاه فلاسفه و صوفیه اختصاص دارد. مؤلف در این رساله با بیان حکایتی نشان می‌دهد که تعابیر مختلف دربارۀ صفات باری تعالیٰ برآمده از نحله‌های اعتقادی متفاوت است که هر یک از آنها بنا بر ادلۀ خود موجه بوده‌اند. 
 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: