صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / جبال /

فهرست مطالب

جبال


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 15 آبان 1398 تاریخچه مقاله

جِبال، یا عراق عجم، نامی که جغرافیانویسان متقدم اسلامی بر ناحیۀ کوهستانی غرب ایران اطلاق ‌کرده‌اند. واژۀ جبال در زبان عربی جمع «جبل» به معنی کوه است. این نام با وضع جغرافیایی این منطقه که ناحیه‌ای کوهستانی است، همخوانی دارد. نام جبال بعدها متروک شد و در سدۀ 6 ق/ 12م در روزگار سلجوقیان، آن ‌را عراق عجم نامیدند تا با عراق عرب که مقصود از آن، بخش سفلای بین‌النهرین بود، اشتباه نشود (لسترنج، 185). 
تا پیش از سدۀ 6 ق، نام عراق فقط بر ناحیۀ اخیر اطلاق می‌شد و عربها دو شهر بزرگ و مهم کوفه و بصره در آن ناحیه را «عراقین» می‌گفتند که به معنی دو پایتخت عراق است. اما در نیمۀ دوم سدۀ 5 ق که سلجوقیان بر سراسر نواحی غربی ایران چیرگی یافتند و چندی پس از آن همدان را پایتخت خود قرار دادند و گسترۀ نفوذ و استیلای خود را تا بین‌النهرین یعنی مقر خلافت عباسیان رساندند، از مقام خلافت لقب «سلطان عراقین» یافتند. از این لقب چنین دریافت شد که مقصود از عراق دوم، ایالت جبال است، یعنی همان‌جا که مقر پادشاهان سلجوقی بود. از این‌رو مردم برای اینکه این عراق با عراق اصلی اشتباه نشود، آنجا را «عراق عجم» نامیدند (همو، 185-186). یاقوت در اوایل سدۀ 7ق در این باره نوشته است: «در این زمان نام عراق عجم را به جای نام جبال به کار می‌برند» و افزوده است: «این نام‌گذاری هم نادرست و هم نوظهور است». او کوشیده است تا سبب اطلاق این نام را بر آن ناحیه بازگو کند و خود از نام جبال برای توصیف آن سرزمین استفاده کرده است (2/ 15-16). 
برپایۀ گزارشهای جغرافی‌نویسان مسلمان، ایالت جبال از شرق به بیابانهای داخلی ایران، از غرب به جلگه‌های بین‌النهرین، از جنوب به خوزستان و فارس امروزی، و از شمال به کوههای البرز و آذربایجان محدود بوده است (نک‍ : اصطخری، 195؛ ابن حوقل، 1/ 357؛ حدودالعالم، 139-140) و شهرهای مهمی چون ری، اصفهان و همدان بزرگ‌ترین شهرهای آن به شمار می‌رفته است (مقدسی، 384). 
مؤلف گمنام حدودالعالم، 24 شهر از شهرهای ناحیۀ جبال را برشمرده، و در توصیف آنجا نوشته است: «و این [ناحیتی است] بسیار کشت و برز و آبادان و جای دبیران و ادیبان و بسیار نعمت و از وی کرباس و جامۀ [ابریشم] و زعفران خیزد» (ص 140-143). شهرهای کرمانشاهان، دینور، زنجان، نهاوند، بروجرد، قم و کاشان از دیگر شهرهای ناحیۀ جبال بودند (اصطخری، 197-198). همچنین آمده است که ناحیۀ جبال منطبق با سرزمینی است که پس از چیرگی اسکندر مقدونی بر ایران، ماد بزرگ خوانده می‌شد. این نام اخیر در آثار تاریخی و جغرافیایی یونانیان بازتاب گسترده‌ای دارد (برای نمونه، نک‍ : استرابن، V/ 303 ff.).
نام ماد (در زبان پهلوی ماه) در تقسیمات اداری پایان روزگار ساسانیان به سرزمینی کوچک‌تر اطلاق می‌شد که از گذرگاه حلوان در غرب، تا نهاوند در شرق را در بر می‌گرفته است (نک‍ : مارکوارت، 18) و شاهَکانی از خاندان کارن بر آنجا فرمانروایی داشته‌اند (طبری، 4/ 134). ناحیۀ ماد (ماه) در 21ق/ 642م، به روزگار خلافت عمر به دست عربها گشوده شد. به هنگام پیشروی تازیان در این ناحیه شماری از شاهکان محلی آنجا با آنان مصالحه کردند و در ازای پرداخت جزیه به عنوان امیرِ ناحیۀ زیرفرمان خود برجا ماندند و از آن پس آن نواحی به نام این شاهکان خوانده می‌شد. در نهاوند یکی از این شاهکان به نام «دینار» با حذیفة بن الیمانی، سردار عرب پیمان بست و از این‌رو نهاوند مدتها «ماه دینار» نامیده می‌شد (همو، 4/ 133-134؛ بلاذری، 428-429؛ ابن فقیه، 527). پیش از این پیمان، عربها با شخص دیگری به نام «بهراذان» پیمان مشابهی دربارۀ بخشی از ناحیۀ ماد بسته بودند که آن ناحیه منتسب به نام او «ماه بهراذان» خوانده می‌شد (طبری، 4/ 134، 136-137).
بخشهای دیگر سرزمین ماد نیز منسوب به نام شاهکان محلی آن نواحی که با عربها مصالحه کرده بودند، معروف به «ماه بسطام»، «ماه کران»، «ماه سکان» و «ماه هروم» بوده است (یاقوت، 4/ 406).
در روزگار خلافت معاویه، نهاوند از فتوحات مردم کوفه، و دینور از فتوحات مردم بصره به شمار می‌رفت. اما چون شمار مسلمانان کوفه فزونی یافت، نیاز آنان به خراج سرزمینهای گشوده شده افزون‌تر شد؛ پس دینور را که از فتوحات بصریان بود، به کوفیان سپردند و بصریان در عوض نهاوند را گرفتند و فزونی خراج دینور بر خراج نهاوند از آنِ کوفیان شد. از این‌رو نهاوند «ماه البصره»، و دینور «ماه الکوفه» نامیده شد (بلاذری، 429؛ ابن فقیه، 527). اما در منابع عربی، از این‌ دو ناحیه بیشتر با نام تثنیۀ «ماهین» (ماهان) که در برگیرندۀ هر دو ناحیۀ نهاوند و دینور بود، یاد شده است (نک‍ : طبری، 3/ 620، 4/ 133، 136؛ بلاذری، 424، 432). «ماهات» (جمع ماه) نیز برای اشاره به این دو ناحیه در منابع عربی متداول بوده است (نک‍ : ابن فقیه، 407؛ مسعودی، 32، 34).
با توجه به بازتاب تقسیمات سیاسی و اداری اواخر روزگار ساسانیان در منابع تاریخی و جغرافیایی نخستین سده‌های اسلامی، ناحیۀ جبال در آن زمان ظاهراً پهله خوانده می‌شده است. ابن خردادبه (ص 57) از «بلاد البهلویین» (شهرهای پهلویان یا پهله) مانند ری، اصفهان، همدان، دینور، نهاوند، مهرجان قَذَق، ماسبذان و قزوین یاد کرده است که منطبق با ناحیۀ جبال در آثار دیگر جغرافیانویسان دورۀ اسلامی است. ابن ندیم (1/ 15) و بیرونی (ص 285) نیز در آثار خود از پهله و بعضی شهرهای آن یاد کرده‌اند. 
به نوشتۀ زکریای قزوینی (ص 341)، در سدۀ 6 ق، نام قهستان (معرب کوهستان) نیز به جای نام جبال کاربرد داشته است. محمد بن نجیب بکران (زنده به سال 605 ق) از این ناحیه با نام «قهستان عراق» یاد کرده ونوشته است: «این ولایت جبال خوانند...، قهستانِ معروف این است و آن قهستان که تون و قاین آنجا ست، ذکر آن در کتب ندیده‌ایم» (ص 56-57). اما با این حال نام عراق عجم در بیشتر منابع تاریخی و جغرافیایی مسلمانان از سدۀ 6 ق تا پایان دورۀ سلطنت قاجارها رواج بیشتری داشتـه است (برای نمونه، نک‍ : حمداللٰـه، 47 بب‍ ؛ حافظ ابرو، 2/ 46، 71؛ مجدی، 766 بب‍ ؛ بافقی، 83 بب‍ ‌؛ زین‌العابدین، 395؛ اعتمادالسلطنه، 4/ 2063 بب‍ ‌). در دورۀ سلطنت رضاشاه پهلوی با تصویب قانون تقسیمات کشوری، نام عراق عجم منسوخ شد.

مآخذ

ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938م؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1306ق/ 1889م؛ ابن فقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، 1416ق/ 1996م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ اصطخری، ابراهیم، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870م؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن‌، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1368ش؛ بافقی، محمدمفید، مختصر مفید، ویسبادن، 1989م؛ بکران، محمد، جهان‌نامه، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1342ش؛ بلاذری، احمد، فتوح‌البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیه، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، 1380ش؛ حافظ ابرو، عبدالله، جغرافیا، به کوشش صادق سجادی، تهران، 1378ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331ق/ 1913م؛ زین‌العابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهران، 1315ق؛ طبری، تاریخ؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ مجدی، محمد، زینت المجالس، تهران، 1342ش؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره، 1357ق/ 1938م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، لیدن، 1906م؛یاقوت، بلدان؛ نیز:

Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Markwart, J., Ēranšahr, Berlin, 1901; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1961.
علی‌کرم همدانی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: