صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات فارسی / ثنایی مشهدی /

فهرست مطالب

ثنایی مشهدی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 3 آذر 1398 تاریخچه مقاله

ثَناییِ مَشْهَدی، خواجـه حسین بن غیاث‌الـدین محمـد (د 996ق/ 1588م)، از پیشگامان برجستۀ سبک هندی و از قصیده سرایان بزرگ قرن 10ق/ 16م. ثنایی چنان که خود در مقدمۀ دیوانش یاد کرده، نامش حسین و نام و لقب پدرش غیاث‌الدین محمد المشهدی، و شهرتش ثنایی است (ص 4). از این‌رو، قول عبدالنبی فخرالزمانی (ص 198) و اسماعیل پاشا بغدادی‌(1/ 495) که نام و لقب پدر وی را غیاث‌الدین علی آورده‌اند، درست نیست. پیشۀ غیاث‌الدین محمد بزازی بود (فخرالزمانی، همانجا) و از توانگران روزگار خود به شمار می‌رفت (ابوالفضل، 171؛ فخرالزمانی، همانجا).
ثنایی در اوان جوانی با داشتن قریحۀ شاعری، تمایلی به سرودن نداشت، اما با دیدن رؤیایی (نک‍ : ص 4-5)، به شعر روی آورد. دیری نپایید که آوازۀ شهرتش، ابتدا عراق و خراسان، و سپس هند را فرا گرفت (بدائونی، 3/ 208؛ اوحدی، 250؛ نهاوندی، 3/ 358).
ثنایی در مشهد به دربار ابراهیم میرزا (مق‍ 984ق)، پسر بهرام میرزا صفوی (د 956ق)، حاکم مشهد و سبزوار پیوست (ثنایی، 5-6). ابراهیم میرزا صفوی (ه‍ م)، متخلص به جاهی، علاوه بر سرودن شعر، با آشنایی و علاقه‌ای که به هنر و به‌ویژه موسیقی و خوشنویسی داشت، حامی هنرمندان و شاعران نیز بود. ثنایی پس از کوته زمانی، از نزدیکان و همنشینان ابراهیم میرزا صفوی گردید (ثنایی، 7-8؛ نیز نک‍ : نهاوندی، 3/ 358) و در آغاز، ساقی‌نامه و قصیده‌هایی به این شاهزادۀ صفوی تقدیم کرد (ثنایی، همانجا؛ نیز نک‍ : فخرالزمانی، 201) و سپس قصاید بسیاری که بخش عمدۀ دیوان او را تشکیل می‌دهد، در ستایش وی سرود (نهاوندی، همانجا).
پس از جلوس شاه اسماعیل دوم (سل‍‌ 984-985ق) و کشته شدن ابراهیم میرزا، ثنایی برای راه جستن به دربار شاه صفوی قصیده‌ای سرود و به قزوین رفت و آن را به اسماعیل دوم پیشکش کرد؛ اما شاه به سبب آنکه نامش در قصیده ذکر نشده بود، گمان برد که این سروده در مدح ابراهیم میرزا ست. از این‌رو ثنایی را از دربار خود راند و شاعر ناچار ایران را به قصد هندوستان ترک کرد (فخرالزمانی، 204-205).
دربارۀ مهاجرت ثنایی، تذکره‌نویسان سخنان گوناگونی گفته‌اند: نهاوندی (همانجا) «زیاده‌طلبی» شاعر را علت مهاجرت وی می‌داند و فخرالزمانی (همانجا)، «بیم ثنایی» از خشم شاه اسماعیل دوم را دلیل اصلی این امر می‌شمارد؛ در حالی که عده‌ای مانندِ بدائونی، ابوالفضل علّامی، رازی، اوحدی‌ بلیانی و صادقی کتابدار، از مهاجرت وی سخنی به‌ میان نیاورده‌اند. به‌هرحال، مهاجرت وی هر علتی که داشته باشد، نباید شرایط سیاسی و اجتماعی دورۀ صفوی، روحیات و حالات متغیر پادشاهان این دوره، صله و بخششهای پادشاهان تیموری هند و اشتیاق شاعران پارسی‌گوی به کسب شهرت و ثروت را از نظر دور داشت (اسکندربیک، 1/ 277-278؛ شبلی، 3/ 3؛ شمیسا، سبک‌شناسی...، 285-286).
ثنایی از راه هرات به هندوستان رفت (گلچین معانی، 1/ 477) و پس از پیوستن به دربار جلال‌الدین اکبرشاه تیموری (سل‍‍ 963-1014ق)، از عنایتها و الطاف وی بهره‌مند شد (احمد، 2/ 489)، ولی در حد انتظار خود قدر و منزلت نیافت (نهاوندی، همانجا). ثنایی در همین دوران، با حکیم ابوالفتح گیلانی (954-997ق)، فرزند عبدالرزاق گیلانی، همنشینی پیدا کرد و از تربیت و حمایت وی بهره برد و بدین‌ترتیب آوازۀ وی سراسر هند را فراگرفت (همو، 3/ 358-359). وی همچنین ملازم عبدالرحیم‌ خان‌خانان (د 1036ق)، سپهسالار اکبرشاه، گردید و در اواخر عمر از بخششهای فراوان او برخوردار شد و در ازای آن حمایتها، ثنایی نیز قصاید غرّایی در مدح وی سرود. ثنایی با شاعران بسیاری، در ایران و هند، معاصر بود. از جملۀ آنان، ولی دشت بیاضی (د 1001ق) و میرزا قلی میلی هروی (مق‍ 983ق) را می‌توان نام برد که در ایران می‌زیستند و از معاندان وی هم به شمار می‌رفتند (همو، 3/ 358). او در هندوستان نیز، نخست با غزالی مشهدی (ح 936-980ق)، اولین ملک‌الشعرای دربار اکبرشاه، و سپس با فیضی (945-1004ق)، دومین ملک‌الشعرای همو، و عرفی (962-999ق) و برخی دیگر مباحثه، مناظره و مشاعره داشت (اوحدی، 250).
ثنایی در لاهور درگذشت و در همان‌جا مدفون شد، ولی پس از چندی، میرزا باقر بن میر عربشاه مشهدی، خاله‌زادۀ وی، جسد او را به مشهد انتقال داد (نهاوندی، 3/ 359-360). دربارۀ تاریخ مرگ ثنایی، گفته‌های بسیار و البته گوناگونی در دست است: برخی آن را سالهای 995 و 996ق ذکر کرده‌اند (نک‍ : ابوالفتح گیلانی، 120، 123-125؛ فخرالزمانی، 205؛ خوشگو، 1/ 40؛ بغدادی، 1/ 495؛ اشپرنگر، I/ 578؛ صفا، 5(2)/ 780)، و گروهی از سالهای دیگری سخن به میان آورده‌اند (نک‍ : نهاوندی، 3/ 360؛ گوپاموی، 133؛ بختاورخان، 2/ 563؛ بلوخمان، I/ 634)؛ اما با استناد به مکتوبات ابوالفتح و ارتباط دوستانۀ او با ثنایی، قول ابوالفتح گیلانی (همانجا) یعنی 996ق را می‌توان صحیح‌ترین تاریخ دانست.

سبک شعر

روزگار شاعری ثنایی میانۀ افول سبک عراقی و ظهور سبک هندی است، و از آنجا که در فاصلۀ افول و ظهور دو سبک، غالباً شیوه‌های حد واسط پدید می‌آید، در این زمان نیز (سدۀ 10ق) دو جریان مهم ادبی، یعنی مکتب نافرجام وقوع، و شیوۀ بابافغانی (شمیسا، سبک‌شناسی، 269-270) پدید آمد و ثنایی از شیوۀ بابافغانی پیروی کرد؛ شیوه‌ای که سرانجام به سبک هندی منجر گردید. بدین‌لحاظ، ویژگیهای نخستین سبک هندی مثل «دقت معانی» و «الفاظ غریب دقیق» را به وضوح در سروده‌های ثنایی می‌توان مشاهده کرد (کازرونی، 40؛ رازی، 2/ 269)؛ چنان که تذکره‌نویسان بر این باورند که هیچ‌یک از شاعران آن دوره حتى متأخرترین آنها در ابداعِ معانی غریب و نکات عمیق، هم ردیف و هم‌سنگ ثنایی نیستند (نهاوندی، 3/ 356). برخی از خصوصیات شعر سدۀ 10ق که بی‌توجهی به زبان و ساختار دستوری و اجازۀ ورود واژگان عامیانه به شعر، از جملۀ آنها ست (شمیسا، همان، 280)، در شعر ثنایی نیز به چشم می‌خورد.
ثنایی با آنکه در غزل چیره‌دست است (اوحدی، همانجا)، اما شاعری قصیده‌سرا محسوب می‌گردد. او را در شمار شاعرانی دانسته‌اند که در پیشرفت قصیده در دورۀ خود نقش بسزایی داشته (همانجا؛ شبلی، 3/ 17)، و بنیادی تازه در این قالب ایجاد کرده (رازی، همانجا). پُر بسامدترین قالبها هم در شعر ثنایی قصیده، و پس از آن مثنوی است. ثنایی برخلاف قصیده‌سرایان دوره‌های پیشین، نازک‌کاریهای شعری خود را به‌ویژه در قسمت مدیحۀ قصیده صورت داده است (صفا، 5(2)/ 783). در ساقی‌نامه که از انواع شعر غنایی و رایج در عهد صفوی است (شمیسا، انواع...، 281)، علاوه بر حفظ مضامین سابق، در نحوۀ بیان نیز دگرگونیهایی پدید آورد؛ نیز بیان مجازی متداول در ساقی‌نامه را به بیان عرفانی بدل ساخت و به شیوه‌ای مبتکرانه ساقی‌نامه را به مدیحه، به ویژه مدح حضرت علی(ع) خاتمه داد (نک‍ : صفا، 5(1)/ 615-617).

آثـار

آنچه از ثنایی بر جا مانده، همگی در نسخه‌ها و مجموعه‌های خطی فراهم آمده است:

1. دیوان اشعار

که شمار ابیات آن در نسخه‌های موجود متفاوت است (نک‍ : مرکزی، 16/ 696-697، شم‍‌ 780‘7؛ ملک، 8/ 170؛ شورا، 8/ 100؛ منزوی، خطی مشترک، 4/ 698-699، 9/ 2024).

2. ساقی‌نامه

منظومه‌ای است مشتمل بر 174 بیت که به نام ابراهیم میرزا صفوی سروده شده است (نک‍ : مرکزی، 9/ 1242-1243؛ منزوی، همان، 9/ 700؛ ملک، 8/ 175، شم‍ 5044).

3. نوروزنامه

گویا ساقی‌نامۀ دیگری است (نک‍ : منزوی، همانجا).

4. اسکندرنامه

شامل 750 بیت و دربارۀ اسکندر مقدونی است (نک‍ : دارالکتب، 2/ 67؛ ملک، 8/ 170؛ منزوی، فهرستواره...، 2/ 814).

5. لیلی و مجنون (نک‍ : مرکزی، 2/ 43).

6. منتخب حدیقه

که شامل 490 بیت است (نک‍ : ملک، 7/ 223، 228، شم‍ ‍4171).

دست‌نویسی نیز در دارالکتب المصریه وجود دارد که برخی از آثار او را (مانند قصاید، رباعیات، اسکندرنامه و ساقی‌نامه)، به همراه مقدمه‌ای منثور در بر دارد (دارالکتب، 2/ 67).

مآخذ

ابوالفتح گیلانی، رقعات، به کوشش محمد بشیر حسین، لاهور، 1968م؛ ابوالفضل علامی، آیین اکبری، لکهنو، 1893م؛ احمد، نظام‌الدین، طبقات اکبری، کلکته، 1935م؛ اسکندربیک‌ منشی، عالم آرای عباسی، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1377ش؛ اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ملک، شم‍ 5324؛ بختاورخان، محمد، مرآة العالم: تاریخ اورنگ‌زیب، به کوشش ساجده س. علوی، لاهور، 1979م؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به کوشش احمدعلی، کلکته، 1869م؛ بغدادی، ایضاح؛ ثنایی، خواجه حسین، مقدمۀ دیوان، نسخۀ خطی شم‍ 375 کتابخانۀ مدرسۀ عالی سپهسالار؛ خوشگو، بندر ابن داس، سفینه، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، 1378ق/ 1959م؛ دارالکتب، خطی فارسی؛ رازی، امین‌احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340ش؛ شبلی نعمانی، شعر العجم، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی، تهران، 1363ش؛ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، 1370ش؛ همو، سبک‌شناسی شعر، تهران، 1384ش؛ شورا، خطی؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1338ش؛ فخرالزمانی، عبدالنبی، تذکرۀ میخانه، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، 1362ش؛ کازرونی، ابوالقاسم، مرقوم پنجم کتاب سُلّم السمٰوات، به کوشش یحیى قریب، تهران، 1340ش؛ گلچین معانی، احمد، تاریخ تذکره‌های فارسی، تهران، 1348ش؛ گوپاموی، محمد قدرت‌الله، نتایج الافکار، به کوشش اردشیر بنشاهی خاضع، بمبئی، 1336ق؛ مرکزی، خطی؛ ملک، خطی؛ منزوی، خطی مشترک؛ همو، فهرستوارۀ کتابهای فارسی، تهران، 1382ش؛ نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، به کوشش محمدهدایت حسینی، کلکته، 1931م؛ نیز:

Blochmann, H., notes on The Ā‘in-i Akbarī by Abū’l-Faẓl ʿAllāmī, New Delhi, 1977; Sprenger, A., A Catalogue of the Arabic, Persian and Hindustany Manuscripts of the Liberaries of the King of Oudh, Osnabrük, 1979.
جمیله اعظمیان

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: