صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / ابن عساکر /

فهرست مطالب

ابن عساکر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ عَساکِر، نام تنی چند از دودمان بنی عساکر که پس از درگذشت ابوالقاسم علی بن عساکر چهرۀ نامدار این خاندان به این عنوان خوانده شدند. شهرت و پایگاه علمی و اجتماعی بنی عساکر بیشتر به‌سبب نفوذ و اقتدار قاضیان و فقیهان بنام شافعی اشعری است که از میان آنان برخاسته‌اند. اینان نزدیک به 200 سال (470-660ق) با وجود دشمنی و رقابت حنبلیان، در دمشق و خطۀ شام شوکت و اعتبار فراوان داشتند (ابن جوزی، یوسف، 8(1) / 336؛ سبکی، 7 / 70؛ نعیمی، 1 / 85). معروف‌ترین افراد این خاندان عبارتند از:

1. ابومحمد حسن بن هبة الله بن عبدالله بن حسین دمشقی شافعی

(470-519ق / 1077-1125م)، از نصر مقدسی حدیث شنید و با او مصاحبت داشت. وی در صرف و نحو به استادی رسید و در فقه از سران شافعیان دمشق شد. ازدواج وی با دختر قاضی دمشق ابوالفضل یحیی قرشی از خاندان اموی تبار و سرشناس بنی قرشی و نیز ازدواج ابوبکر سلمی محمد بن علی (د 564ق) شافعی، خطیب پرآوازۀ جامع دمشق با تنها دختر حسن شهرت و اعتبار او را در آن دیار بالا برد (ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ سبکی، همانجا؛ نعیمی، 1 / 101، 181-182؛ ابن عماد، 4 / 105؛ دانشنامه). داشمندان و قاضیان این سه خاندان (بنی عساکر، بنی قرشی، بنی سلمی) از سدۀ 5 تا 7ق / 11 تا 13م در جریان تحولات فکری و رویدادهای اجتماعی دمشق نقشی فعال داشته‌اند.

2. صائن‌الدین هبة‌الله بن حسن‌ بن ‌هبةالله

(488-563ق / 1095- 1168م)، برادر بزرگ ابوالقاسم علی که کنیه‌اش را ابوالحسن (اسنوی، 2 / 215) و ابوالحسین (نعیمی، 1 / 416) نوشته‌اند. وی در دمشق زاده شد و در این شهر به دانش‌اندوزی پرداخت. وجوه قرائات را از ابوالوحش سُبیع بن قیراط و احمد بن محمد بن خلف اندلسی، حدیث را از ابوالقاسم نسیب، ابوطاهر حنائی و ابوالحسن موازینی و فقه را از جمال الاسلام ابوالحسن ابن مسلم و نصرالله مصیّصی فراگرفت (اسنوی، همانجا؛ نعیمی، 1 / 416-417). در 510ق (ابن خلکان، 3 / 311: 520ق) به بغداد رفت و از گروهی محدثان آنجا از جمله ابوالقاسم ابن المهتدی بالله‌، ابوطالب زینبی و جز آنان حدیث شنید و در مدرسۀ نظامیه از اسعد میهنی، فقه، از ابوالفتح ابن برهان، اصول فقه و از ابوعبدالله ابن‌ابی‌کُدَیّه اصول دین و کلام آموخت (ابن خلکان، اسنوی، نعیمی، همانجاها). صائن در 511ق به حج رفت و در مکه و کوفه حدیث شنید و در دانش به پایگاهی بلند دست یافت (یاقوت، ادبا، 13 / 84). در بازگشت به دمشق (514ق) نخست در مدرسۀ امینیه، معید درس ابوالحسن جمال الاسلام ابن مسلم شد و پس از آن در مدرسۀ غزالیه و نیز در مقصورۀ غربی جامع دمشق به تدریس و افتا پرداخت (ابن خلکان، همانجا؛ ابن کثیر، 12 / 294؛ اسنوی، همانجا). وی از پذیرش مناصب رسمی همچون نیابت قضا و خطابت جامع دمشق پرهیز داشت و روزگار را به تدریس و افتا و نوشتن حدیث گذراند. وی گذشته از قرائات در نحو و لغت و سرودن شعر نیز دست داشت (اسنوی، 2 / 216؛ نعیمی، 1 / 417-418). از جمله کسانی که از وی حدیث شنیدند و روایت کردند، باید از برادرش ابوالقاسم علی و پسر وی قاسم، قاضی شمس‌الدین ابونصر ابن شیرازی و عبدالرحیم سمعانی و ابوالقاسم ابن صصری و نیز تاج الامناء احمد و فخرالدین عبدالرحمن پسران برادرش محمد نام برد (نعیمی، همانجا؛ سبکی، 8 / 106). صائن‌الدین در پایان عمر مفلوج شد و چون درگذشت، در آرامگاه پدر در باب الصغیر دمشق به خاک سپرده شد. از وی فرزندی به جای نماند.

3. ابوالقاسم علی بن حسن بن هبةالله شافعی دمشقی

(اول محرم 499-11 رجب 571ق / 13 سپتامبر 1105-25 ژانویۀ 1176م)، برجسته‌ترین فرد از خاندان ابن عساکر که در دمشق زاده شد و همانجا درگذشت (ابن جوزی، عبدالرحمن، 10 / 261؛ یاقوت، همان، 13 / 74-75). وی به سبب حفظ و روایت احادیث بسیار، کثرت سفرهای علمی و استفاده از مشایخ بزرگ در شهرهای اسلامی و نیز تألیف اثر چشمگیر تاریخ بزرگ دمشق در شمار یکی از بزرگ‌ترین حافظان حدیث و نویسندگان تاریخ در روزگار خویش درآمد (ابن خلکان، 3 / 309-310). از عنوان ابن عساکر که به صورت شهرت خانوادگی او درآمد، در نسب‌نامۀ پدرانش نشانی نیست، بنابراین شاید این نام خاندان مادرش ام قاسم دختر قاضی ابوالفضل یحیی بن علی قرشی گرفته شده باشد (ابن جوزی، یوسف، همانجا). 
دوران زندگی ابن عساکر با انقراض سلاجقۀ شام و روزگار حکمرانی نورالدین زنگی (د 569ق / 1174م) و صلاح‌الدین ایوبی (د 589ق / 1193م) بر مناطق شام تقارن داشت. سیاست مذهبی نورالدین زنگی و جانشینان وی و نیز ایوبیان بر مبارزه با تبلیغات فاطمیان شیعی مذهب و حمایت از مذاهب اهل سنت و پیروان حدیث استوار بود، از این رو کار گردآوری و روایت حدیث در روزگار ابن عساکر سخت بالا گرفت و خود وی در این زمینه به چهره‌ای درخشان بدل گشت.
تحصیلات ابتدایی ابن عساکر از 6 سالگی در دمشق آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و نیای مادریش از جمله نخستین استادان او در حدیث و فقه بودند (یاقوت، همان، 13 / 74). سپس از سُبیع بن قیراط ابوالقاسم ابن نسیب، ابوطاهر حنائی، جمال الاسلام ابوالحسن علی سلمی، ابوالبرکات ابن عبد حارثی و دیگران قرآن، حدیث، فقه و خلاف و اصول آموخت. ابن عساکر در جامع اموی و مدارس امینیه، عمادیه، غزالیۀ دمشق به دانش‌اندوزی پرداخت (ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ ذهبی، المختصر، 302؛ ابن قاضی شهبه، 2 / 5-6؛ نعیمی، 1 / 84-85، 180-183، 407-408). وی پس از درگذشت پدر برای ادامۀ تحصیل بار سفر بست و نخست به بغداد، مرکز بزرگ علوم دینی آن روزگار روی آورد (520ق) و در مدرسۀ نظامیه و دیگر حوزه‌های علمیۀ آن شهر حدیث شنید و فقه و خلاف و نحو آموخت (ذهبی، همان، 301-302، سیر، 20 / 554-555). در 521ق به مکه رفت و حج گزارد. وی در مکه و مدینه از کسان بسیاری حدیث شنید و خود نیز حدیث گفت (ابن جوزی، یوسف، 8(1) / 337؛ ذهبی، همانجا). 
در بازگشت از مکه تا 525ق در بغداد ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان درالخلافه از جمله ابوالقاسم هبة‌الله بن حصین، ابوالحسن علی بن عبدالواحد دینوری و هبة‌الله شروطی حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمی و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت (ذهبی، المختصر، 301، تذکره، 4 / 1328؛ ابن خلکان، 3 / 309؛ یاقوت، همان، 13 / 84). در خلال 5 سالی که در بغداد بود، از شهرهای کوفه، موصل، رحبه، دیار بکر و نیز جزیره دیدار کرد و با محدثان و حافظان حدیث گفت و شنید داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج کرد و در 527ق پسرش قاسم به دنیا آمد که بعدها کاتب و راوی آثار پدر شد (همان، 13 / 75-76؛ بستانی، 3 / 374). دومین سفر ابن عساکر در 529ق به قصد خراسان و از راه آذربایجان آغاز شد. وی در این سفر با ابوسعد عبدالکریم سمعانی صاحب کتاب الانساب در مرو دیدار کرد و همراه او به نیشابور و هرات رفت (ذهبی، المختصر، همانجا؛ یاقوت، همانجا؛ ابن خلکان، 3 / 309؛ دانشنامه).
ابن عساکر در این سفر 4 ساله در نیشابور، مرو، فزار، سرخس، ابیورد، طوس، بسطام، بیهق، دامغان، زنجان، تبریز، ری، اصفهان، حلوان و همدان حدیث گفت و حدیث شنید (ذهبی، سیر، 20 / 555-556؛ سیوطی، 476) و کتاب الاربعین البلدانیة را مشتمل بر روایت چهل حدیث از چهل محدث در چهل شهر نوشت (یاقوت، همان، 13 / 78؛ آلوارت، شم‍ 1466).
سفرهای علمی ابن عساکر از 520ق تا 533ق به درازا کشید و سرانجام با ره‌آوردی بی‌مانند از شنیده‌ها و نوشته‌هایی در باب روایات و احادیث چون مسند احمد بن حنبل و مسند ابویعلی موصلی به دمشق بازگشت (ذهبی، المختصر، همانجا؛ اسنوی، 2 / 216).
شمار مشایخ او را در حدیث بالغ بر 300‘1 مرد و بیش از 80 زن نوشته‌اند که بسیاری از آنان از همان دورۀ خردسالی به او اجاز‌ۀ روایت داده بودند (یاقوت، همان، 13 / 76؛ ذهبی، سیر، 20 / 556-558). از این پس (533ق) دورۀ 40 سالۀ تألیف و تصنیف و فعالیتهای آموزشی ابن عساکر آغاز می‌شود و تا واپسین روزهای زندگی او ادامه می‌یابد. تشکیل و ترتیب مجالس املا، در فضائل خلفا و فنون دیگر که گاه به 408 مجلس در یک فن می‌رسید، استخراج مشایخ استادان خود از جمله ابوغالب بنائی، ابوالمعالی عبدالله بن احمد حلوانی، ابوعبدالله فراوی، ابوسعد سمعانی، ابوالحسن سلمی و تألیف دیگر آثار از ثمرات علمی او در این دوره است (یاقوت، همان، 13 / 80-82؛ ذهبی، همان، 20 / 562). 
پایگاه والای ابن عساکر در مذهب شافعی و در حفظ و روایت احادیث، از بزرگان آن زمان چون سلفی، ابن ناصر سلامی، ابوموسی مدینی و ابوالعلاء عطار همدانی فراتر می‌رفت (سیوطی، همانجا) و طالبان علم را از همۀ شهرها به سوی او می‌کشید.
شاگردان و راویان ابن عساکر بسیار زیاد و غالب آنان از فقیهان و رجال حدیث در روزگار خود بوده‌اند (در این باره، نک‍ : ذهبی، المختصر، همانجا، تذکره، 4 / 1328، 1329؛ ابن جوزی، یوسف، 8(1) / 337؛ نعیمی، 1 / 101، 167، 182، 221، 283، 473، 2 / 154، 302، 441-442).
با وجود بی‌اعتنایی ابن عساکر به حاکمان و صاحبان قدرت، نورالدین زنگی حکمران شام همواره او را بزرگ می‌داشت و علاوه بر تشویق و حمایتی که از او در تألیف تاریخ دمشق به عمل آورد. دارالحدیث نوریه را که از نخستین مراکز تخصصی در آموزش حدیث بوده است (غنیمه، 147-148)، برای او تأسیس کرد و ریاست آن را به وی واگذاشت (نعیمی، 1 / 100). پس از درگذشت نورالدین (569ق) صلاح‌الدین ایوبی و بزرگان دستگاه او بر مقام علمی و مرتبۀ اجتماعی ابن عساکر ارج نهادند و چون درگذشت، قطب‌الدین نیشابوری قاضی دمشق با حضور صلاح‌الدین بر جنازه‌اش نماز خواند (ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ ابن خلکان، 3 / 311؛ ابن کثیر، همانجا).

آثـار

 بیشتر تألیفات ابن عساکر در زمینۀ حدیث و رجال و تاریخ، و بالغ بر 134 عنوان است (یاقوت، همان، 13 / 76-83؛ شهابی، 18) که از آن میان دو کتاب تاریخ دمشق و تبیین کذب المفتری... از شهرت و اعتبار بیشتری برخوردار است: 

الف ـ چاپی

1. تاریخ دمشق، با عنوان مفصل تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامع‌ترین کتابها در جغرافیای تاریخی و زندگی‌نامۀ دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن‌سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د 412 ق)، ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانی (د 430 ق) و تاریخ بغداد خطیب بغدادی (د 463ق) در تاریخ شهرهای اسلامی نوشته شده است. شیوۀ نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابن عساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بوده‌اند، خوانده و شنیده بود (مارگلیوث، 166؛ شهابی، 20). کتاب را پیش‌گفتاری است مفصل از پیشینۀ تاریخی دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیۀ آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشۀ شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازه‌ها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگی‌نامۀ پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانی که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون بیروت، رمله، حلب و بعلبک دیدار کرده‌اند (منجد، معجم‌المورخین، 38-39؛ فروخ، 3 / 357). مؤلف از نوشته‌های پیشینیان چون احمدبن معلی (د 286ق) و ابن حمید بن ابی العجائز بهره برده است (دانشنامه؛ شهابی، 18-20). زندگی‌نامۀ رجال را به شیوۀ ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان (1 / 77) با نام احمد و از پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعرۀ دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کرده‌اند، به دنبال آورده است. حجم مطالب کتاب که فاصلۀ زمانی دورۀ پیش از اسلام تا سدۀ 6ق را در برگفته، به 80 مجلد (هر مجلد در 10 جزء 20 برگی) رسیده است (بستانی، 3 / 376). این حجم عظیم، از آوردن اسانید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشی شده است (مارگلیوث، همانجا). تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به خراسان آغاز شد و تا 549ق که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود 57 مجلد 10 جزئی از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقی ماندۀ کار، با سرعت دنبال شد و در 559-560ق یعنی در 60 سالگی مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (562ق) 700 جزء از این کتاب را دید و بخشهایی از آن را نزد مؤلف خواند. به گفتۀ پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در 565ق به پایان رسیده است (شهابی، 23-24). تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابن عساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد (بستانی، همانجا). 
پس از درگذشت ابن عساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعۀ مورخان و جغرافی نویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعی بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگ‌ترین معجم جغرافیایی خود به ویژه در مطالب مربوط به خطۀ شام از آن بهرۀ بسیار برد (بلدان، 1 / 178، 388، 2 / 63، 64، 65، 3 / 98، جم‍ ‌). عبدالقادر رهاوی (د 612ق) مدتها در مدرسۀ ابن حنبلی دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت (نعیمی، 2 / 78). ابن شداد در کتاب الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیرة در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست (صص 17، 25، 26، 27، 61، 73، 269، جم‍‌ ). قاسم ابن عساکر (د 600ق)، ابوعمروابن حاجب، قاسم بن محمد برزالی هر کدام ذیلی بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم ابن عساکر، کرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامۀ مقدسی، احمدبن عبدالدائم مقدسی، ابن منظور، شمس‌الدین ذهبی، ابن قاضی شهبه، عبدالرحمن سیوطی، ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند (بستانی، همانجا). نسخه‌های خطی بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانه‌ها موجود است از جمله: نسخه‌ای در کتابخانۀ الازهر قاهره به شمارۀ 714 به قرائت و تصحیح و اضافات ابن عساکر و پسرش قاسم که با وجود کاستی از کهن‌ترین نسخ موجود است (منجد، معجم المورخین، 41-42؛ زیدان، 3 / 79) و نسخه‌ای در ظاهریۀ دمشق به شماره‌های 3367-3383 (منجد، همان، 39؛ زیدان، همانجا) و نیز نسخه‌هایی در کتابخانه‌های عراق، مغرب، تونس، ترکیه، لندن، دوبلین، کمبریج، لنینگراد، ایالات متحدۀ آمریکا و هند که هیچ یک کامل نیست (منجد، همان، 44-49).
بخشهای چاپ شدۀ این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق / 1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاح‌الدین منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقیق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابی و چندتن دیگر، دمشق، 1978م؛ تهذیب 7 بخش با حذف اسانید از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فی العهد السلجوقی، تحقیق صلاح‌الدین منجد، دمشق، سپس بیروت، 1975م؛ نورالدین محمودبن زنگی، تحقیق الیسیف، دمشق، 1972م؛ علی بن ابی طالب (ع)، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقیق سکینۀ شهابی، دمشق، 1402ق / 1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة، 1978م؛ زهری، تحقیق قوچانی، دمشق، 1982م؛ معجم بنی امیة، تحقیق صلاح‌الدین منجد، بیروت، 1970م؛ حسین بن علی (ع) تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، 1979م (منجد، معجم المخطوطات، 1 / 30، 2 / 30، 5 / 34، معجم المورخین، 51-52؛ شهابی، 18-20).
2. تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابن الحسن الاشعری (بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1404ق / 1984م)، در دفاع از عقاید اشعریان و در رد بر کتاب مثالب ابن ابی بشر الاشعری تألیف ابوعلی حسن بن علی بن ابراهیم اهوازی (د 446ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به 80 تن از ائمۀ اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعی بوده است و همواره طلاب را به مطالعۀ آن تشویق کرده‌اند. یافعی کتاب الشاش المعلم شاؤش کتاب الموهم را با حذف اسانید و افزودن 20 تن دیگر از ائمۀ اشعری در اختصار بر تبیین نوشت (3 / 395-396). خلاصه‌ای از تبیین توسط مرن در 1878-1879م به فرانسوی ترجمه شده است (GAS, I / 603؛ سرکیس، 182).

3. الاربعون فی الجهاد، تحقیق عبدالله بن یوسف، کویت.
4. کشف المغطّا فی فضل الموطّا، در شرح بر کتاب الموطأ مالک ابن انس، تحقیق عزت عطار، دمشق، 1954م. 
5. مجلسان من مجالس الحافظ فی مسجد دمشق: مجلس فی ذم من لایعمل بعلمه، مجلس فی ذم قرناء السوء، مجلس چهاردهم و پنجاه و سوم از امالی ابن عساکر، به اهتمام محمد مطیع در دمشق به سال 1979م چاپ شده است.
6. المعجم المشتمل علی ذکر اسماء شیوخ الائمة النبل. ذهبی این کتاب را تلخیص کرد و مطالبی بر آن افزود. این اثر به کوشش سکینۀ شهابی در دمشق (1980م) چاپ شده است.

ب ـ خطی

 1. اخبار لحفظ القرآن؛ 2. الاربعون الابدال العوالی (شهابی، 25)؛ 3. الاشراف علی معرفة الاطراف، 3 جزء در ذکر اسانید سنن ابی‌داوود، جامع ترمذی و نسائی (تذکرة النوادر، 46-47، کحاله، 134-135)؛ 4. الاطراف ( الفهرس التمهیدی، 57، 58؛ خدیویه، 1 / 268)؛ 5. تبیین الامتنان بالامر بالاختتان (همان، 1 / 278)؛ 6. تجرید السباعیة (شهابی، 26)؛ 7. ترتیب اسماء الصحابة الذین اخرج حدیثهم الامام احمدبن حنبل فی المسند علی ترتیب حروف المعجم (GAS, I / 506)؛ 8. الجزء الحادی و الخمسون من الامالی فی الصوم (شهابی، همانجا)؛ 9. حدیث اهل حُرْدان (فهرس، 182)؛ 10. فضل علی‌بن‌ابی طالب (ع)، جزء 221 و 222 از امالی (ظاهریه، عش، 88؛ همان، ریان، 2 / 672)؛ 11. فضل یوم عرفة (شهابی، همانجا)؛ 12. فضیلة ذکر الله عزوجل (فهرس، 119)؛ 13. کتاب الاربعین البلدانیة آلوارت، شم‍ 1466)؛ 14. المجلس التاسع عشر من الامالی فی تحریم الابنة (شهابی، همانجا)؛ 15. المجلس الثانی و الثلاثون فی التوبة من الامالی (فهرس، 33)؛ 16. المجلس السابع و العشرون بعد المائة فی ذم ذی الوجهین و اللسانین (همان، 103)؛ 17. المجلس السابع و الثلاثون بعد المائة فی سعة رحمة الله عزوجل؛ 18. المجلس الثامن و الثلاثون بعد المائة فی نفی التشبیه؛ 19. المجلس التاسع و الثلاثون بعد المائة فی صفات الله عزوجل؛ 20. المجلس الثامن و الثلاثون بعد المائتین، فی فضل سعدبن ابی وقاص؛ 21. المجلس الثمانون بعد المائتین فی فضل عبدالله بن مسعود؛ 22. المجلس الخامس بعد الاربعمائة فی فضل شهر رمضان؛ 23. فضل رجب، احتمالاً دو مجلس از امالی (فهرس، 22، 364، 410، 419، 545)؛ 24. مدح التواضع و ذم الکبر (ظاهریه، (ادب)، 2 / 202-203)؛ 25. المعجم فی تراجم رجال الکتب الستة ( آربری، شم‍ 2412)؛ 26. معجم اسماء شیوخ المؤلف (TS، شم‍ 2821؛ مرکزی، 2 / 140-141). 
افزون بر آنچه ذکر شد در حدود 100 نوشتۀ دیگر از آثار ابن‌عساکر در منابع گوناگون نام برده شده است (نک‍ : یاقوت، ادبا، 13 / 76-83؛ ذهبی، سیر، 20 / 558-562؛ ابن جوزی، یوسف، 8(1) / 336؛ سیوطی، 475؛ شهابی، 25-27). 

4. ابومحمد بهاءالدین قاسم‌بن علی ‌ابن عساکر

(527-9 صفر 600ق / 1133-18 اکتبر 1203م)، فقیه، محدث و مورخ بزرگ شافعی که پس از پدرش برجسته‌ترین چهرۀ علمی این خاندان به شمار می‌آید و در نگارش و جمع و تدوین بزرگ‌ترین اثر پدر خود تاریخ مدینة دمشق سهمی بسزا داشت (منذری، 2 / 8-9؛ یاقوت، همان، 13 / 73؛ ابن خلکان، 3 / 311؛ ابن کثیر، 13 / 38؛ ذهبی، دول، 319) و به گفتۀ پسرش عمادالدین علی بازنویسی و ویرایش این کتاب به سعی و همت او انجام پذیرفت (همو، سیر، 21 / 410). در خردسالی گذشته از برخی افراد خاندان خود (سبکی، 8 / 352؛ ذهبی همانجا) از ابوالفتح نصرالله بن محمد مصّیصی و ابوطالب علی بن عبدالرحمن صوری و نیز بسیاری از کسانی که از پدرش حدیث شنیده بودند، همچون عبدالرحمن بن عبدالله‌بن حسن‌بن ابی الحدید و ابوالدر یاقوت الرومی و ابوسعید عبدالکریم سمعانی حدیث شنید (ذهبی، تذکرة، 4 / 1368، سیر، 21 / 406؛ منذری، 2 / 9). 
قاسم گذشته از پدر از عالمان و حافظانی همچون احمدبن سَلامۀ حدّاد و ابوالغنائم بن عَلّان اجازۀ روایت داشته است (منذری، همانجا؛ ذهبی، همان، 21 / 409). وی در 555ق حج گزارد و در مکه از ابوبکر احمدبن مقرب کرخی و ابومنصور مسعودبن حصین و ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی و قطب‌الدین ابومحمد انصاری استماع حدیث کرد (منذری، همانجا؛ ابن فوطی، 4(4) / 676؛ ذهبی، همان، 21 / 407، 410) و در مدینه، بیت‌المقدس و مصر به استماع و روایت حدیث پرداخت و حدود 100 تن از حافظان حدیث که قاسم تنها راوی بسیاری از آنان بود، از مشایخ او به شمار رفته‌اند (ابوشامه، 47؛ منذری، ذهبی، همانجاها). شاگردان قاسم خود از دانشمندان شافعی و عالمان حدیث بودند. ابوشامه شهاب‌الدین مقدسی، ابوالتقی صالح‌بن شجاع مُدْلِحی، احمدبن سلامه و مسلم بن علان از او حدیث شنیده و اجازۀ روایت داشته‌اند (ابن صابونی، 41؛ ذهبی، تذکرة، 4 / 1369؛ ابوشامه، همانجا). قاسم را به درستکاری و امانت در روایت، پارسایی و خوش‌خویی و هوشمندی و شناخت متوسط در درحدیث و تمایل شدید به ابوالحسن اشعری وصف کرده‌اند (ذهبی، سیر، 21 / 407-408، تذکرة، 4 / 1368). قاسم پس از درگذشت پدر به جانشینی وی عهده‌دار تدریس در جامع اموی و دارالحدیث نوریۀ دمشق شد. پرهیز و پارسایی او را از دریافت حقوق تدریس باز می‌داشت و از باب احتیاط از آب آنجا ننوشید و وضو نساخت و هر چه او را می‌رسید، در اختیار دانشجویان و تازه‌واردان می‌نهاد (ابن قاضی شهبه، 2 / 42-43؛ ذهبی، العبر، 4 / 314-315).

آثـار

 1. جزء فی اخبار والده الحافظ ابن‌عساکر، تنها اثر چاپ شدۀ او به تحقیق صلاح‌الدین منجد، بیروت، 1980م؛ 2. الجامع المستقصی فی فضائل المسجد الاقصی (اسنوی، 2 / 218؛ حاجی خلیفه، 1 / 574) یا فضائل القدس (ذهبی، سیر، 21 / 407) یا فضائل بیت‌المقدس و یا فضل المسجد الاقصی (سبکی، 8 / 352؛ سیوطی، 487)، که ابن فرکاح برهان‌الدین ابراهیم فزاری (د 729ق) آن را با عنوان باعث النفوس الی زیارة القدس المحروس (ازهریه، 5 / 556؛ نولدکه، 311؛ ریو، شم‍ GAL, S, I / 567-568, II / 161; 1250؛ منجد «المورخون»، 28، معجم المورخین، 71) تلخیص کرده است؛ 3. منتخب من تاریخ دمشق، گزیده‌ای است از تاریخ بزرگ دمشق در 8 مجلد (ظاهریه، عش، 129؛ همان، ریان، 2 / 694؛ منجد، معجم المورخین، همانجا)؛ 4. الجهاد (اسنوی، 2 / 218) یا فضائل الجهاد (زرکلی، 5 / 178). کتاب در تشویق مسلمانان به جهاد بر ضد مهاجمان صلیبی و دفاع از سرزمینهای اسلامی نوشته شده است. مؤلف تمامی کتاب را در 576ق برای صلاح‌الدین ایوبی خواند و آنگونه که ذهبی از قول وی آورده است (سیر، 21 / 411)، دعایی که در آغاز و انجام کتاب برای فتح و استرداد بیت‌المقدس کرده بود، سرانجام در 26 رجب 583 در حضور او برآورده شد؛ 5. ذیل تاریخ دمشق، که ناتمام ماند (حاجی خلیفه، 1 / 294)؛ 6. فضائل الحرم (همو، 2 / 1275)؛ 7. فضل زیارة الخلیل علیه السلام و موضع قبره و قبور ابنائه الکرام (زرکلی، همانجا)، که گویا بخشهایی از کتاب فضل المسجد الاقصی است؛ 8. فضل المدینة (سبکی، 8 / 352) یا الانباء المبینة فی فضل المدینة یا فضائل المدینة. این اثر مفقود است، اما رودانی صاحب صلة الخلف آن را روایت کرده است (منجد، معجم المورخین، همانجا؛ سخاوی، 274؛ حاجی خلیفه، 2 / 1278)؛ 9. مجالس، که همان امالی قاسم است (ذهبی، تذکرة، 4 / 1368؛ سبکی، همانجا)؛ 10. کتاب فی من حدّث بمدائن الشام و قراها (ذهبی، سیر، 21 / 407)؛ 11. کتاب المناسک و نیز موافقات و ابدال و سباعیات که از مستخرجات حدیثی او بوده است (همانجا). 

5. ابومنصور فخرالدین عبدالرحمن بن محمدبن حسن

(550-620ق / 1155-1223م)، فقیه و محدث معروف شام که به دیانت و دانش و کثرت عبادت شهرت داشت. از اعمام خود (صائن‌الدین و ابوالقاسم علی) و حسان زیات و ابوالمعالی ابن‌صابر حدیث شنید و از شاگردان زبدۀ درس فقه قطب‌الدین نیشابوری بود که دختر او را به زنی گرفت و پس از مرگ استاد (578ق) به جای او در مدرسۀ جاروخیۀ دمشق به تدریس پرداخت (نعیمی، 1 / 84؛ ابن کثیر، 13 / 101). چندگاهی در مدارس تقویه، عذراویه، عزیزیۀ دمشق و صلاحیۀ ناصریه در قدس تدریس کرد و بزرگان علمی شام در حلقۀ درس او شرکت می‌کردند. پیشنهاد ملک عادل را مبنی بر قبول قضای دمشق نپذیرفت و به سبب انتقاد از میگساری ملک معظم پسر و جانشین او از تدریس در مدرسۀ تقویۀ دمشق برکنار شد و تنها در جاروخیه و دارالحدیث نوریه تدریس می‌کرد و آثاری در فقه و حدیث تألیف کرد (اسنوی، 2 / 219-220؛ قنوجی، 3 / 104؛ ابن کثیر، 13 / 101). شیخ عزالدین ابن عبدالسلام، زکی بررالی، ضیاء مقدسی و تاج عبدالوهاب بن زین الامناء از شاگردان فقه و حدیث و راویان او بوده‌اند (نعیمی، 1 / 84-85؛ ابن عماد، 5 / 92-93).
از دیگر افراد مشهور خاندان ابن عساکر می‌توان از ابوعبدالله محمدبن حسن بن هبة الله برادر کوچک ابن عساکر معروف که چندی قاضی دمشق بود (ابن طولون، 168)؛ ابوالمظفر عبدالله بن محمدبن حسن بن هبةالله (549-591ق) مدرس مدرسۀ تقویۀ دمشق؛ ابوالفضل تاج الامناء احمدبن محمد بن حسن (542-610ق) مؤلف الانس فی فضل القدس (سبکی، 7 / 70؛ ابن کثیر، 13 / 66؛ نعیمی، 2 / 302؛ ابن عماد، 5 / 40)؛ ابوالقاسم عمادالدین علی بن قاسم بن علی (581-616ق) که آخرین فرد از طبقۀ محدثان شام بود که پیش از حملۀ مغول به خراسان رفت و اظهار تشیع می‌کرد (ابن عماد، 5 / 69، 70)؛ ابوالبرکات زین الامناء حسن بن محمد (544-627ق) ملقب به سجاد، خزانه‌دار و ناظر موقوفات دمشق (ابن کثیر، 13 / 127، 128؛ اسنوی، 2 / 220؛ نعیمی، 1 / 104، 105)؛ زین الامناء تاج‌الدین عبدالوهاب بن ابی البرکات (د 660ق) و پسرش امین‌الدینا بوالیمن عبدالصمد (د 680ق) از مدرسان مدرسۀ نوریه (قنوجی، 3 / 104؛ نعیمی، 1 / 85)؛ ابوعبدالله العز محمدبن احمدبن محمد معروف به نَسّابه (د 643ق)؛ ابوالفتح حسن بن علی بن حسن (د 601ق)؛ ابوالحسین هبة‌الله بن احمد بن محمد (د 619ق)؛ ابوبکر محمود بن احمد بن محمد (د 629ق)، ابونصر عبدالرحیم بن محمد (د 631ق)؛ ابوالعباس فضل بن احمدبن محمد (د 631ق)؛ محمدبن حسن بن علی از نوادگان ابن عساکر و پسر او عمربن محمد بن حسن بن علی؛ محمدبن اسماعیل ابن عثمان بن مظفر بن هبة الله (ابن عماد، 5 / 331)؛ بدرالدین محمدبن حسین بن علی بن قاسم بن علی؛ شرف‌الدین ابوالفضل احمدبن هبةالله بن احمدبن محمد؛ شیخ فخرالدین اسماعیل بن نصرالله بن احمدبن محمد؛ مظفربن محمودبن احمدبن محمد و پسر او قاسم بن مظفر (نک‍ : سبکی، 7 / 70، 71؛ ابن عماد، 5 / 40، 226) نام برد.

مآخذ

 ابن‌ جوزی‌، عبدالرحمن‌بن علی‌، المنتظم‌، حيدرآباد دكن‌، 1358ق‌؛ ابن‌ جوزی‌، يوسف‌بن قزاوغلی‌، مرآةالزمان‌، حيدرآباد دكن‌، 1370ق‌ / 1951م‌؛ ابن‌ خلكان‌، وفيات‌؛ ابن‌ شداد، محمدبن علی، الاعلاق‌ الخطيرة، به‌ كوشش‌ سامی‌ الدهان‌، دمشق‌، 1375ق‌ / 1956م‌؛ ابن‌ صابونی‌، محمدبن علی، تكملة اكمال‌ الاكمال‌، به‌ كوشش‌ مصطفی‌ جواد، عراق‌، 1377ق‌ / 1957م‌؛ ابن‌ طولون‌، محمدبن علی، قضاة دمشق‌، به‌ كوشش‌ صلاح‌الدين‌ منجد، دمشق‌، 1956م‌؛ ابن‌ عماد حنبلی‌، عبدالحی بن احمد‌، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، 1351ق‌؛ ابن‌ فوطی‌، عبدالرزاق‌بن احمد‌، مجمع‌ الآداب‌، به‌ كوشش‌ مصطفی‌ جواد، دمشق‌، 1967م‌؛ ابن‌ قاضی‌ شهبه‌، ابوبكربن احمد، طبقات‌ الشافعية، به‌ كوشش‌ عبدالعليم‌ خان‌، حيدرآباد دكن‌، 1399ق‌ / 1979م‌؛ ابن‌ كثير، البداية؛ ابوشامه‌، عبدالرحمن‌بن اسماعیل‌، الذيل‌ علی‌ الروضتين‌، به‌ كوشش‌ محمد زاهد كوثری‌، قاهره‌، 1947م‌؛ ابونعيم‌ اصفهانی‌، احمدبن عبدالله، ذكر اخبار اصبهان‌، به‌ كوشش‌ ددرينگ‌، ليدن‌، 1931م‌؛ ازهريه‌، فهرست‌؛ اسنوی‌، عبدالرحيم‌ بن حسن، طبقات‌ الشافعية، به‌ كوشش‌ جبوری‌، بغداد، 1391ق‌ / 1971م‌؛ بستانی‌؛ تذكرة النوادر من‌ المخطوطات‌ العربية، حيدرآباد دكن‌، 1350ق‌؛ حاجی‌ خليفه‌، كشف‌؛ خديويه‌، فهرست‌؛ دانشنامه‌؛ ذهبی‌، محمدبن احمد، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن‌، 1333-1334ق‌؛ همو، دول‌ الاسلام‌، بيروت‌، 1405ق‌ / 1985م‌؛ همو، سير اعلام‌ النبلاء، به‌ كوشش‌ شعيب‌ ارنؤوط و ديگران‌، بيروت‌، 1405ق‌ / 1985م‌؛ همو، العبر، به‌ كوشش‌ صلاح‌الدين‌ منجد، كويت‌، 1963م‌؛ همو، المختصر المحتاج‌ اليه‌، بيروت‌، دارالكتب‌ العلمية؛ زركلی‌، اعلام‌؛ زيدان‌، جرجی‌، تاريخ‌ آداب‌ اللغة العربية، قاهره‌، دارالهلال‌؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌بن علی‌، طبقات‌ الشافعية الكبری‌، به‌ كوشش‌ محمود طناحی‌ و ديگران‌، قاهره‌، 1383ق‌ / 1964م‌؛ سخاوی‌، محمدبن عبدالرحمن، الاعلان‌ بالتوبيخ‌، به‌ كوشش‌ فرانتس‌ روزنتال‌، بغداد، 1382ق‌ / 1963م‌؛ سركيس‌، يوسف‌ اليان‌، معجم‌ المطبوعات‌ العربية و المعربة، قاهره‌، 1346ق‌ / 1928م‌؛ سيوطی‌، طبقات‌ الحفاظ، بيروت‌، 1403ق‌ / 1983م‌؛ شهابی‌، سكينه‌، مقدمه‌ و حاشيه‌ بر تاريخ‌ مدينة دمشق‌ (تراجم‌ النساء)، دمشق‌، 1402ق‌ / 1981م‌؛ ظاهريه‌، خطی‌، (تاريخ‌)، ريان‌؛ همان‌، عش‌؛ همان‌، (ادب‌)؛ همان‌، (مجاميع‌)؛ غنيمه‌، عبدالرحيم‌، تاريخ‌ دانشگاههای‌ بزرگ‌ اسلامی‌، ترجمۀ نورالله‌ كسائی‌، تهران‌، 1364ش‌؛ فروخ‌، عمر، تاريخ‌ الادب‌ العربی‌، بيروت‌، 1984م‌؛ الفهرس‌ التمهيدی‌ للمخطوطات‌ المصورة...، قاهره‌، 1948م‌؛ فهرس‌ مجاميع‌ المدرسة العمرية فی‌ دارالكتب‌ الظاهرية بدمشق‌، به‌ كوشش‌ ياسين‌ محمد سواس‌، كويت‌، 1408ق‌ / 1987م‌؛ قنوجی‌، صديق‌بن حسن‌، ابجد العلوم‌، بيروت‌، دارالكتب‌ العلمية؛ كحاله‌، عمررضا، المنتخب‌ من‌ مخطوطات‌ المدينة المنورة، دمشق‌، 1393ق‌ / 1973م‌؛ مارگليوث‌، د. س‌.، دراسات‌ عن‌ المورخين‌ العرب‌، ترجمۀ حسين‌ نصار، بيروت‌، دارالثقافة؛ مركزی‌، ميكروفيلمها؛ منجد، صلاح‌الدين‌، معجم‌ المخطوطات‌ المطبوعة، بيروت‌، 1978،1980،1981،1982م‌؛ همو، معجم‌ المورخين‌ الدمشقيين‌، بيروت‌، 1398ق‌؛ همو، «المورخون‌ الدمشقيون‌ و آثارهم‌ المخطوطة»، مجلة معهد المخطوطات‌ العربية، 1375ق‌ / 1956م‌، ج‌ 2(1)؛ منذری‌، عبدالعظيم‌بن عبدالقوی‌، التكملة لوفيات‌ النقلة، به‌ كوشش‌ بشار عواد معروف‌، بيروت‌، 1984م‌؛ نعيمی‌ دمشقی‌، عبدالقادربن محمد، الدارس‌ فی‌ تاريخ‌ المدارس‌، به‌ كوشش‌ جعفر الحسنی‌، دمشق‌، 1367ق‌ / 1948م‌؛ ياقوت‌، ادبا؛ همو، بلدان‌؛ نيز:

Ahlwardt; Arberry; GAL,S; GAS; Nöldeke, Th., «Die arabishchen Handschriften Spitta, s», ZDMG, Leipzig, 1886, vol. XL; Rieu, Ch., Supplement to the Catalogue of the Arabic Manuscripts of the British Museum, London, 1894; TS.

نورالله کسائی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: