صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / ابن عبدون، ابومحمد /

فهرست مطالب

ابن عبدون، ابومحمد


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ عَبْدون، ابومحمد عبدالمجید بن عبدالله بن عبدون قُرَشی فِهری یابُری نحوی (د ح 528ق / 1134م)، ادیب، شاعر، کاتب و وزیر اندلسی، معروف به ذوالوزارتین. برخی از مآخذ نام او را محمدبن عبدالمجید (رفعت افندی، 1 / 37) یا محمدبن عبدالله (حاجی خلیفه، 2 / 1329) نوشته‌اند. ابن بشکوال (ص 369) و ذهبی (19 / 598) نام جد او را به ترتیب، عبدربه و عیذون ضبط کرده‌اند. در مآخذ به تاریخ تولد وی اشاره‌ای نشده است، اما از آنجا که ابن عبدون در سیزده سالگی نزد ابوالولید معروف به ابن ضابط به شاگردی پرداخت (ابن بسام، 4(1) / 44) و ابن ابوالولید خود در 454ق در قرطبه حدیث می‌شنید و سپس در بطلیوس (در حدود 100 کیلومتری جنوب غربی یابره) ماندگار شد و به تدریس زبان و ادبیات روی آورد (ابن ابار، 1 / 407)، همچنین با توجه به شکوۀ ابن عبدون از متوکل، امیر افطسی (مق‍ ‍487ق) در ابیاتی چند و اشاره به موی سپید خود (صص، 125، 126)، می‌توان نتیجه گرفت که سال تولد وی می‌بایست در حدود 440ق / 1048م بوده باشد. تاریخ درگذشت او در برخی از مآخذ قدیم 520ق (ابن شاکر، فوات، 2 / 388) و در برخی دیگر 527ق / 1133م (ابن بشکوال، 370) آمده است و در تحقیقات اخیر، 1134م نیز بر تاریخهای پیشین افزوده شده است (نک‍ : هوار، GAL, S, I / 480, II / 320; 128) و به هر روی جملگی برآنند که وی در کهن‌سالی و بر اثر بیماری که در شعر و نثر خود از آن سخن گفته (صص 165-167، 196)، در یابُرَه درگذشته است. ابن عبدون در شهر قدیمی یابره، از نواحی باجۀ اندلس (حمیری، 197)، واقع در پرتغال کنونی چشم به جهان گشود. ظاهراً دورۀ کودکی و آموزش را در همان زادگاه خود گذراند تا آنکه تیزهوشی و مایۀ ادبی او توجه حاکم شهر، عمربن محمد افطسی را جلب کرد. این امیر چون در 473ق / 1080م پس از مرگ برادرش یحیی مستقل شد (آیتی، 142) و با عنوان متوکل زمام دولت افطسی را در بطلیوس به دست گرفت، او را با خود به مرکز حکومت برد و به دبیری و وزارت خود برگماشت. ابن عبدون تا پایان حکومت متوکل در این سمت باقی ماند و سقوط بطلیوس به دست امیر سیربن ابی‌بکر مرابطی و کشته شدن متوکل و دو پسرش عباس و فضل را در 487ق شاهد بود و از آن متأثر شد. اما دیری نپایید که ـ شاید از سر نیازمندی ـ سمت کتابت سردار فاتح و قاتلان ولی نعمت پیشین را برعهده گرفت. هنگامی که علی‌بن یوسف‌بن تاشفین بر تخت سلطنت مرابطون نشست، ابن عبدون را به مراکش فراخواند و سمت انشا را بدو سپرد (مراکشی، 164). اما وی اندکی پیش از 521ق، گویا برای دیدار اقوام و شاید به علت پیری و ناتوانی در انجام کارهای حکومتی، به زادگاهش یابره بازگشت و تا هنگام مرگ در آن شهر بماند (ابن بشکوال، 370).
از استادان ابن عبدون نامهای ابوالولید ابن ضابط، ابوالحجاج اعلم شنتمری، ابوبکر عاصم بن ایوب و ابومروان ابن سراج در مآخذ یاد شده است (همو، 369؛ مراکشی، 87-88؛ مقری، 3 / 397-398). از کسان بسیاری که از او اخذ علم کرده‌اند، نام قاضی ابوالفضل عیاض بن موسی و قاضی ابوعبدالله ابن زَرقون به ما رسیده است (ابن زبیر، 42). ابن خاقان (ص 145) که خود را از دوستان ابن عبدون دانسته است نیز از زمرۀ شاگردان او به شمار می‌آید (نک‍ : مقری، 7 / 30). ابن عبدون در انواع گوناگون شعر روزگار خود و بیش از همه در دو فن مدح و رثا مهارت داشت. او سخت شیفتۀ متنبی بود و شاید بتوان دو قصیدۀ بائیّۀ وی در مدح المعتمد بن عباد (صص 110، 114) را بهترین نمونه‌های تقلید وی از سبک متنبی دانست (تنیر، 85). در آثار برجای مانده از وی شعر عاشقانه اندک است، زیرا به سبب طبع سرکش و شرایطی که او را به مهاجرتهای بسیار وامی‌داشت، نه عشق در زندگی او نقشی اساسی داشت و نه از عیش و عشرت بهرۀ فراوان می‌برد (همو، 71، 72). از این رو ناله و شکوه که شاید صادقانه‌ترین بخش شعرهای وی را تشکیل می‌دهد، با شخصیت او سازگارتر می‌نماید. ابن عبدون در شعر صنعت‌پرداز بود و صنایعی همچون مراعات نظیر، طباق، ترصیع و تضمین را در شعرهای وی فراوان می‌توان دید. با اینهمه او شاعری کم‌گوی بود و شهرت او در دربارهای افطسی و مرابطی بیشتر به سبب دبیری و رسایل وی بود، اگرچه منابع تنها یک نامۀ رسمی به نام امیرسیربن ابی بکر از او آورده‌اند و دیگر رسایل وی در شمار اخوانیات است (ابن عبدون، 196 به بعد). او در نامه‌هایش به سجع‌پردازی و تصنع پرداخته و صنایعی همچون جناس و طباق را به کار برده است. ظرافت اندیشۀ او در چگونگی ترکیب حروف زاید در کلمات مشتق عربی به صورت «امان و تسهیل» و ارائۀ آن در ضمن یک بیت جلب نظر کرده است (ابن دحیه، 180-181). گذشته از اینها، ابن عبدون را به آگاهی برخبر و اثر و معانی حدیث نیز ستوده‌اند (ابن بشکوال، 370). روایت ابوبکر محمدبن زُهر (د 595ق / 1199م) دربارۀ قدرت حافظۀ ابن عبدون، که تمام کتاب الاغانی را از جوانی به یاد داشته است (مراکشی، 91)، شگفت ‌انگیز است. ابن خاقان (ص 145) و ذهبی (19 / 599) و مراکشی (صص 75-76) با عباراتی فخیم مراتب فضل و ادب ابن عبدون را ستوده‌اند.

آثـار

از جمله آثار برجای مانده از ابن عبدون اشعار و نامه‌های پراکنده‌ای است که برخی از مؤلفان گذشته به مناسبت ترجمۀ حال و ذکر مشاعره و مکاتبۀ او با معاصرانش آورده‌اند و سلیم تنیر همۀ آثار برجای مانده از وی را گرد آورده و در کتابی با عنوان دیوان ابن عبدون به چاپ رسانده است. کتابی نیز دربارۀ نصرة ابی عبیدعلی ابن قتیبه (ابن بشکوال، 369) یا الانتصار لابی عبیدعلی ابن قتیبة (ذهبی، 19 / 599؛ قس: بغدادی. 1 / 619) به وی نسبت داده‌اند که تاکنون نسخه‌ای از آن به دست نیامده است. در برخی از مراجع معاصر گفته شده که ابن عبدون کتاب الانتصار ابن قتیبة را به طرزی نو مرتب کرده بوده است (TA, XIX / 489). بغدادی (همانجا) تنها مؤلفی است که اثر دیگری با عنوان المستعرب فی تعلیم رمی البندق به ابن عبدون نسبت داده است.
از میان آثار ابن عبدون آنچه مایۀ بلندی آوازۀ او شده است، بیش از همه قصیدۀ تاریخی معروف اوست که با عنوانهای «البسامة بأطواق الحمامة» یا «البشامة»، «القصیدة العبدونیة» و «رائیة ابن عبدون» اشتهار یافته است (برای متن قصیده، نک‍ : فروخ، 5 / 195-199). این قصیده که با مصراع «الدهر یفجع بعدالعین بالأثر» آغاز می‌شود، در مآخذ مختلف با شمار ابیات از 50 تا 75 بیت نقل شده است. 8 بیت نخست قصیده در مسائل عمومی و مربوط به زمانه و نشیب و فرازهای آن است. بیت نهم پیوندگاه این مقدمه با موضوعات تاریخی است که نزدیک به 58 بیت را دربرمی‌گیرد، بدین سان: 9-21 مربوط به رجال تاریخ پیش از اسلام، 22-42 دربارۀ رجال مقتول در دورۀ اسلامی تا مقتدر عباسی و 43-65 یاد امرای بنی مظفر یا افطسی و مصائب و مناقب و حسرت روزگار آنان است. بقیۀ ابیات در تسلیت و آرزوی صبر و یاد دگرگونیهای روزگار و امیدواری به اشتهار این قصیده و درود بر پیامبر و آل اصحاب اوست. این قصیده در خطۀ اسلامی به شکلی بی‌سابقه شهرت یافت. نویسندگان بعد از ابن عبدون قصیدۀ او را با عبارت ستایش‌آمیزی یاد کرده، آن را یگانه و کم‌نظیر (مراکشی، 76؛ ابن دحیه، 27) و مشتمل بر نکته‌های تاریخی بسیار دانسته‌اند (ابن خلکان، 7 / 217؛ ابن خطیب، 189)، ولی همین نکته‌های تاریخی است که از سهولت فهم قصیده می‌کاهد. از این رو برخی درصدد شرح آن برآمدند. مفصل‌ترین و معروف‌ترین شرح را ادیب ابومروان عبدالملک بن عبدالله بن بدرون حضرمی شِلْبی (د بعد از 608ق / 1211م) نوشت و آن را کمامة الزهر و صدفة الدر یا کمامة الزهر و فریدة الدهر نام نهاد (ابن شاکر، عیون التواریخ، 12 / 247؛ حاجی خلیفه، همانجا).
دوزی این شرح را همراه متن قصیده و تعلیقات فراوان در لیدن (1846م) منتشر کرده است. شرحی دیگر را به جمال‌الدین عبدالرحمن بن علی جوزی (د 597ق / 1201م) نسبت داده‌اند (حاجی خلیفه، همانجا؛ قس: قاموس). سومین شرح قصیده از آن اسماعیل بن احمدبن اثیر حلبی (د 699ق / 1300م) است که آن را عبرة اولی الاخبار من ملوک الامصار نامیده‌اند (حاجی خلیفه، همانجا؛ زیدان، 3 / 30). ابن اثیر به کوتاه کردن شرح ابن بدرون پرداخته، آنچه را نیکو یافته، برگرفته و هر چه را نخواسته، فروگذاشته و در ضمن به رفع مشکلات لغوی آن برخاسته است. افزون بر این، ذیلی در پنجاه و اند بیت بر قصیدۀ ابن عبدون افزوده و مطلب را از سال 333 تا 697ق با ذکر چهل و اند دولت بر همان وزن و قافیه ادامه داده است (صبری، 3). بعضی قسمتهای شرح ابن اثیر و همۀ ذیل او همراه متن قصیده در آخر شرح ابن بدرون در قاهره (1340ق) چاپ شده است. دوزی ستایش نویسندگان قدیم عرب را از این قصیده مبالغه‌آمیز و دور از حقیقت دانسته است. به نظر او این قصیده علم و آگاهی دامنه‌دار سرایندۀ آن را به خوبی نشان می‌دهد، اما برآمده از صمیم دل شاعر و برخاسته از سوبدای خاطر او نیست و آرایشهای لفظی و تصورات دور از ذهن شعر او را سنگین کرده است (پالنثیا، 119-120). نیکل در برابر دوزی و پیروان نظر او بر آن است که این قصیده بحق شایستۀ آوازه‌ای است که یافته، و معتقد است که انسان باید مسلمان یا قادر به درک احساس مسلمانان باشد و نکات تاریخی مورد اشاره در این قصیده را بداند، تا با خواندن آن تمام طنین آن را در جان خود دریابد (ص 176). برای چاپهای مختلف متن و شرح قصیده و ترجمه‌های فرانسوی و اسپانیایی می‌توان به EI2 مراجعه کرد.

مآخذ

آیتی، محمدابراهیم، آندلس، تهران، 1363ش؛ ابن ابار، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، 1956م؛ ابن بسام، الذخیرة فی محاسن اهل الجزیرة، به کوشش احسان عباس، لیبی / تونس، 1979م؛ ابن بشکوال، خلف بن عبدالملک، الصلة، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، 1374ق / 1955م؛ ابن خاقان، فتح، قلائد العقیان، بولاق، 1284ق؛ ابن خطیب، محمدبن عبدالله، اعمال الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، 1956م؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن دحیه، عمربن حسان، المطرب، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، 1374ق / 1955م؛ ابن زبیر، ابوجعفر احمد، صلةالصلة، به کوشش لوی پرووانسال، رباط، 1937م؛ ابن شاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، به کوشش فیصل سامر، بغداد، 1397ق / 1977م؛ همو، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1971م؛ ابن عبدون، دیوان، به کوشش سلیم تنیر، دمشق، 1988م؛ بغدادی، هدیه؛ پالنثیا، آنخل گنثالث، تاریخ الفکر الاندلسی، ترجمۀ حسین مؤنس، قاهره، 1955م؛ تنیر، سلیم، مقدمه بر دیوان (نک‍ : ابن عبدون در همین مأخذ)؛ حاجی خلیفه، کشف؛ حمیری، محمدبن عبدالمنعم، صفة جزیرة الاندلس، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1937م؛ ذهبی، محمدبن احمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1405ق / 1984م؛ رفعت افندی، احمد، لغات تاریخیة و جغرافیة، استانبول، 1299ق؛ زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، قاهره، 1957م؛ صبری، محیی‌الدین، مقدمه بر شرح قصیدة ابن عبدون، قاهره، 1340ق؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، 1983-1984م؛ قاموس الاعلام؛ مراکشی، عبدالواحد، المعجب، به کوشش محمد سعید عریان و محمد العربی العلمی، قاهره، 1368ق / 1949م؛ مقری تلمسانی، احمدبن محمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، 1388ق / 1968م؛ نیز:

EI2; GAL, S; Huart, Cl., Littérature arabe, Paris, 1923; Nykl, A. R., Hispano-Arabic Poetry, Baltimore, 1946; TA.

یوسف رحیم‌لو

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: