صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / ابن عاشر، ابوالعباس /

فهرست مطالب

ابن عاشر، ابوالعباس


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ عاشِر، ابوالعباس احمدبن عمربن محمد، صوفی و زاهد مغربی (د 765ق / 1364م). ابن عاشر را به سبب زندگی زاهدانه‌اش یکی از دو تن اشخاص بسیار برجستۀ روزگار خود (نک‍ : بابا تنبکتی، 70) و حتی با مبالغه افضل اهل زمانه در علم و عمل (نک‍ : مقری، 7 / 340) گفته‌اند، چنانکه از اولیاء الله و ابدال نیز خوانده شده است (ابن خطیب، 379؛ ابن قنفذ، الوفیات، 365؛ بابا تنبکتی، همانجا). وی به هیأت و صورت ظاهر خویش توجهی نداشت، اما دارای وقار و هیبتی خاص بود (ابن خطیب، بابا تنبکتی، همانجاها). اصلش از اندلس بود و در ناحیۀ شمینه زاده شد و در همانجا پرورش یافت. سپس به «جزیرة الخضراء» رفت و به تعلیم قرآن پرداخت، اما در کشاکش با مسیحیان، جزیره به محاصره افتاد، و چون آنجا را در حال سقوط دید عازم سفر حج شد و پس از آن به فاس رفت. اقامت او در آن شهر دیری نپایید و از آنجا به مکناسه و سپس به سَلا رفت. در سلا به رباط الفتح فرود آمد و در زاویۀ شیخ ابوعبدالله یابوری (یا بالوری) اقامت گزید (ابن قاضی، درةالحجال، 1 / 148-149؛ همو، جذوه، 153). به گفتۀ سلاوی (4 / 21) هنگامی که ابن عاشر از اندلس به شهرهای مغرب چون فاس و مکناسه رفت، هیچ جا آرام و قرار نیافت، جز در سلاکه آنجا را مقام و مسکن خود قرار داد. همو از زبان ابن عاشر دو بیت شعر که حاکی از دلبستگی او به این شهر است، نقل می‌کند (همانجا). وی به امر معاش خویش سخت بی‌اعتنا بود (بابا تنبکتی، همانجا) و از راه استنساخ کتاب العمدة (در حدیث) روزگار می‌گذراند. گویند که در فروش نسخه‌های این کتاب جز قیمت آن چیزی نمی‌گرفت (ابن قنفذ، انس الفقیر، 9-10؛ ابن قاضی، درةالحجال، 1 / 149). وی پیوسته به زیارت اهل قبور می‌رفت (ابن خطیب، بابا تنبکتی، همانجاها)، در انزوا به سر می‌برد، از امرا و حکام روی‌گردان بود و از شنیدن نامشان نیز بیزاری می‌جست و حتی از دیدار صالحان نیز اجتناب می‌کرد (ابن خطیب، بابا تنبکتی، همانجاها؛ ابن قنفذ، الوفیات، 366؛ همو، انس الفقیر، 9).
گفته‌اند که در 757ق / 1356م هنگامی که سلطان ابوعنان پادشاه مغرب (از بنی مرین) به سلا رفت، قصد زیارت ابن عاشر را کرد، ولی شیخ او را نپذیرفت، و هر چند صبر کرد و راههای گونه‌گون را آزمود نتیجه نبخشید (ابن قنفذ، ابن قاضی، بابا تنبکتی، همانجاها). اما ابن خطیب موفق به دیدار او گردید و در کتابش نفاضة الجراب بخشی را به ستایش از او اختصاص داد (همانجا).
 هر چند که ابن عاشر از خلق کناره می‌گرفت، اما مردم او را بزرگ می‌داشتند و سخت مورد احترام و قبول همگان بود، به گونه‌ای که وی را مستجاب الدعوه می‌انگاشتند (ابن خطیب، بابا تنبکتی، همانجاها). مشهور بود که وی دارای کراماتی است و خود او نیز به کرامات اولیاء الله، حتی پس از مرگ ایشان اعتقاد داشت (نک‍ : ابن قنفذ، انس الفقیر، 7، 9، 10). وی در اغلب اوقات در حال قبض بود و کم اتفاق می‌افتاد که روی خندان کند (همان، 9)؛ بدین جهت است که او را مفرط در انقباض گفته‌اند (ابن خطیب، همانجا). التزام شیخ به سکوت (همانجا) و انزوای شدید او نیز شاید ناشی از غلبۀ حال قبض بوده باشد. ابن عاشر در تمسک به سنت در حد کمال بود (ابن قنفذ، الوفیات، همانجا). وی از امام محمد غزالی پیروی می‌کرد و احیاءالعلوم او را سرمشق خود قرار داده بود (همو، انس الفقیر، 9). با اینکه داعیۀ ارشاد نداشت و بنابر شواهد موجود به هیچ سلسله‌ای وابسته نبود، شاگردانی داشت و کسانی از او کسب فیض می‌کردند.
عارف مشهور ابن عباد رُندی (ه‍ م) که او را قطب و ولی‌الله خوانده‌اند، از شاگردان نزدیک و برگزیدۀ ابن عاشر بود (همان، 79؛ بابا تنبکتی، 71؛ مقری، 7 / 338، 342).
ابن عاشر در شهر سلا (ابن قنفذ، الوفیات، 365) در گذشت. مقری که در 1009ق / 1600م از این شهر دیدن کرده گوید که مدفنش خارج از شهر و نزدیک ساحل بحر محیط قرار داشته است (7 / 350).
بعدها بر آرامگاه او ضریحی قرار داده شد و آن محل به نام خود او به «سیدی احمدبن عاشر» معروف (نک‍ : لوی پرووانسال، 223) و زیارتگاه همگان شد (ابن قاضی، جذوة، 53؛ مقری، همانجا)
مناقب‌نامه‌ای در احوال ابن عاشر موجود است به نام تحفةالزائر فی بعض مناقب سیدی الحاج احمدبن عاشر که به قلم یکی از همشهریان همنام او ابوالعباس احمدبن عاشربن عبدالرحمن ملقب به حافی (د 1163ق / 1750م) تصنیف شده است. آرامگاه این شخص نیز در همان شهر سلا، در جوار مزار سیدی احمدبن عاشر واقع است (لوی پرووانسال، همانجا).

مآخذ

ابن خطیب، محمدبن عبدالله، نفاضة الجراب فی علالة الاغتراب، به کوشش احمد مختار عبادی، قاهره، دارالکاتب العربی؛ ابن قاضی مکناسی، احمدبن محمد، جذوة الاقتباس، رباط، 1973م؛ همو، درة الحجال فی اسماء الرجال، به کوشش محمد الاحمدی ابوالنور، قاهره / تونس، 1390ق / 1970م؛ ابن قنفذ، احمدبن حسن، انس الفقیر و عز الحقیر، به کوشش محمد الفاسی وادولف فور، رباط، 1965م؛ همو، الوفیات، به کوشش عادل نویهض، بیروت، 1390ق / 1971م؛ بابا تنبکتی، احمدبن احمد، «نیل الابتهاج»، در حاشیۀ الدیباج المذهب ابن فرحون، قاهره، 1351ق / 1932م؛ سلاوی، احمدبن خالد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1956م؛ لوی پرووانسال، مؤرخو الشرفاء، ترجمۀ عبدالقادر الخلادی، رباط، 1397ق / 1977م؛ مقری، احمدبن محمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف محمد البقاعی، بیروت، 1406ق / 1986م.

مسعود جلالی‌مقدم

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: