صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / ابن طراد /

فهرست مطالب

ابن طراد


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ طِراد، ابوالقاسم شرف‌الدین علی بن طراد بن محمد بن علی زینبی هاشمی (462-538ق / 1070-1144م)، راوی، نقیب النقبای بغداد و وزیر مسترشد و مقتفی عباسی. ابن طراد از اعقاب ابراهیم امام بود که زینب دختر سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباس را به زنی داشت و از همین رو فرزندان وی به زینبی شهره شدند (سمعانی، 6 / 371، 372؛ ابن طقطقی، 411). پدر و نیای او هر دو نقیب عباسیان در بغداد بودند و ابوالقاسم نیز سپس از سوی مستظهر عباسی همان منصب را عهده‌دار شد و الرضا ذوالفخرین لقب یافت (ابن جوزی، 10 / 109)، اما از سخن ابن عمرانی (ص 206) که از وی در آغاز خلافت مستظهر با عنوان نقیب النقباء یاد کرده، برمی‌آید که وی قبل از آن به نقابت منصوب شده بوده است؛ در حالی که اگر پدر وی در 491ق / 1198م درگذشته باشد (ذهبی، 19 / 39)، ابوالقاسم علی می‌بایست پس از آن تاریخ یعنی حدود چهار سال پس از آغاز خلافت مستظهر به نقابت گمارده شده باشد. وی در روزگار نقابت خویش از نفوذ وسیعی در دربار خلافت و نزد امرای عراق و سلاطین سلجوقی برخوردار بود، چنانکه در 501ق / 1108م به رسالت از سوی مستظهر، به نزد صدقة بن مزید امیر حلّه رفت (ابن اثیر، 10 / 441، 442) و چندی بعد همراه با امرای بغداد برای شرکت در جشن ازدواج محمود سلجوقی عازم اصفهان شد (ابن عمرانی، 208). در 512ق / 1118م که مسترشد به خلافت نشست، ابن طراد از جمله کسانی بود که برای وی از مردم بیعت گرفت و چون ابوالحسن برادر مسترشد از بغداد گریخت و به ‌دُبیس بن صدقه در حلّه پناه برد، خلیفه ابن طراد را به آنجا فرستاد تا هم از دبیس برای وی بیعت بگیرد و هم ابوالحسن را به بغداد بازگرداند (ابن طقطقی، 406، 407؛ ابن اثیر، 10 / 537). نیز در 516ق جلال‌الدین عمیدالدولة بن صدقه از وزارت عزل شد و ابن طراد چندی به نیابت وزارت رشتۀ کارها را در دست گرفت تا وزیر جدید ابونصر احمد پسر نظام‌الملک به وزارت نشست. در 517ق که خلیفه مسترشد، نقیب علویان را به اتهام جاسوسی عزل کرد، ابن طراد را علاوه بر نقابت عباسیان، به نقابت علویان نیز منصوب کرد (همو، 10 / 602، 617). گویا وی در همان منصب بود تا جلال‌الدین ابوعلی ابن صدقۀ وزیر درگذشت و ابن طراد به نیابت وزارت منصوب شد و سرانجام در ربیع الآخر 523 / آوریل 1129 از سوی خلیفه به وزارت نشست (همو، 10 / 653) و معزالاسلام، عضدالامام، سیدالوزراء، صدرالشرق و الغرب لقب یافت (ابن عمرانی، 216) و منصب نقابت به برادرش ابوالحسن محمد تفویض شد (ذهبی، 20 / 150). از این القاب و ستایشی که خلیفه از او کرد (هندوشاه، 299)، می‌توان به اعتبار و نفوذ وی در نزد خلیفه پی برد، خاصه که وی نخستین کس از هاشمیان بود که به وزارت در دستگاه عباسیان دست یافت (ابن اثیر، 10 / 653). با اینهمه به درستی معلوم نیست که چرا مسترشد در شعبان 526 / ژوئن 1132 پس از پیروزی بر ائتلاف نظامی زنگی بن آق سنقر و دبیس بن صدقه، ابن طراد را از وزارت معزول ساخت و 000‘200 دینار از اموالش را مصادره کرد (ابن عمرانی، 217) و خود وی را به حبس افکند (ذهبی، همانجا). به هر حال ابن طراد دو سال معزول بود تا در جمادی الآخر 528 خلیفه پس از عزل وزیر انوشروان بن خالد، وی را دوباره به وزارت گمارد (ابن عمرانی، 218)، اما این نیز چندان به درازا نکشید، چه در رمضان 529 مسعود سلجوقی سپاه مسترشد را درهم شکست و خود او را به اسارت گرفت (ابن جوزی، 10 / 109؛ ابن اثیر، 11 / 26) و «وزیر را با همۀ ارباب قلم در قلعه‌ای محبوس گردانید» (هندوشاه، 295).
این توقیف نمی‌بایست چندان طولانی بوده باشد، زیرا در ذیقعدۀ 530 که الراشد خلیفه از برابر سلطان مسعود به موصل گریخت و سلطان وارد بغداد شد، ابن طراد نیز در رکاب او حاضر بود. به گفتۀ ابن عمرانی (ص 222) مسعود از ابن طراد خواست که به نزد خلیفه رود و اسباب خشنودی او را فراهم ساخته به بغداد بازش آورد، ولی ابن طراد با گردآوری قاضیان و فقیهان، محضری ساخت و آنها را واداشت تا راشد را به اتهام فسق و فساد از خلافت عزل کردند؛ آنگاه با اشاره به دین و خرد و پاکدامنی محمد بن مستنصر کوشید تا او را به نام المقتفی به خلافت برداشتند (ابن اثیر، 11 / 42، 43). هم از این رو بود که مقتفی بی‌درنگ ابن طراد را به وزارت گمارد و همۀ کسانی را که وی شغلی داده بود، برسر کار نگه داشت (ابن عمرانی، 225). از اشارات مورخان می‌توان دریافت که ابن طراد تا چهارسال پس از آن، بی‌آنکه به فرمانهای خلیفه چندان وقعی نهد، به پشتگرمی سلطان مسعود با قدرت وزارت کرد. این معنی خشم و تنفر خلیفه را که ظاهراً از بیم سلطان یارای اعتراض نداشت، برانگیخت و گویا او را به توطئه با ترکان بر ضد خلیفه نیز متهم ساخت، چنانکه ابن طراد از بیم جان به سرای سلطان گریخت (ابن اثیر، 11 / 76؛ ابن عمرانی، همانجا). خلیفه در آغاز درصدد استمالت و بازگرداندن وزیر برآمد، ولی ابن طراد نپذیرفت. با اینهمه مکاتبات رسمی دیوانی به نام او صادر می‌شد و پسر عمویش قاضی القضاة زینبی به نیابت وزارت رشتۀ کارها را در دست گرفته بود (ابن اثیر، همانجا). ظاهراً سلطان مسعود در آن وقت در بغداد نبود (ذهبی، 20 / 151؛ هندوشاه، 299) و خلیفه کسانی را به نزد او فرستاد تا در باب وزیر رای زنند. سلطان اجازه داد که وزیر برکنار شود؛ آنگاه نام او را از مکاتبات انداختند و قاضی القضاة زینبی را نیز از نیابت وزارت عزل کردند (ابن اثیر، همانجا). در باب سالهایی که ابن طراد در سرای سلطان ماند و سرانجام کار وی، میان مورخان اختلاف است. به گفتۀ ابن عمرانی (همانجا) میان وزیر و خلیفه به پایمردی مسعود سلجوقی صلح شد (ابن جوزی، 10 / 109) و ابن طراد بر سرکار بازگشت، ولی اندکی بعد باز معزول شد و اجازۀ حج خواست و پس از حج در خانۀ خود عزلت گزید، اما ابن اثیر (11 / 89) خاطر نشان ساخته که چون سلطان مسعود در 536ق / 1141م به بغداد بازگشت، به وساطت برخاست و وزیر اجازه یافت که به خانۀ خود بازگردد. از آن پس منصب نقابت که معلوم نیست در چه تاریخی مجدداً به ابن طراد تفویض شده بود، دوباره به برادرش واگذار گردید و ابن طراد جز برای نماز از خانه خارج نمی‌شد تا درگذشت. در حالی که ذهبی (همانجا) بر آن است که پس از بازگشت مسعود به بغداد نیز ابن طراد همچنان در سرای او ماند تا درگذشت. پیکر او را در خانه‌اش در باب المراتب (باب الازج: ابن اثیر، 11 / 97) به خاک سپردند و سپس در رجب سال 544 آن را به مقبرۀ خاص او در حربیه منتقل کردند (ابن جوزی، همانجا).
ابن طراد وزیر ستوده خصال و فاضل و خردمند (هندوشاه، 298، 299)، گذشته از فعالیتهای سیاسی، از جمله راویان عصر خود به شمار می‌رفته است. وی از پدرش طراد بن محمد و عموهایش ابونصر و ابوطالب و چند تن دیگر حدیث شنید و روایت کرد (سمعانی، 6 / 372؛ ابن جوزی، همانجا) و از ابوجعفر بن مسلمه اجازۀ روایت گرفت؛ و کسانی چون ابواحمد ابن سکینه و ابوالقاسم ابن عساکر (ذهبی، 20 / 150) و سمعانی از او روایت کرده‌اند (سمعانی، همانجا). ابن طراد بسیار عبادت می‌کرد و قرآن می‌خواند و بر قراء و زهاد مقرریها برقرار کرد (ذهبی، 20 / 151).

مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1358ق / 1939م؛ ابن طقطقی، محمدبن علی، الفخری، به کوشش هارتویک درنبورگ، پاریس، 1894م؛ ابن عمرانی، محمدبن علی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، به کوشش قاسم السامرایی، لیدن، 1973م؛ ذهبی، محمدبن احمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنوؤط، بیروت، 1406ق / 1986م؛ سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، حیدر آباد دکن، 1386ق / 1966م؛ هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف، به کوشش عباس اقبال، تهران، 1257ش.

صادق سجادی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: