جنزی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 3 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223489/جنزی
شنبه 1 اردیبهشت 1403
چاپ شده
18
جَنْزی، ابوحفص عمر بن عثمان تمیمی (د 14 جمادیالآخر 550 ق / 15 اوت 1155م)، ادیب و شاعر ایرانی. از وی با القاب «ناصرالدین ابوالمفاخر» و «ذوالبیانین» نیز یاد شده است (ششن، 1 / 419؛ آربری، 385). وی در جنزه یا همان گنجه (از شهرهای کوچک سرزمین اران؛ نک : ه م) که به گمان یاقوت تلفظ عامیانۀ جنزه است (بلدان، 2 / 132)، چشم به جهان گشود و نسبت جنزی وی از همین جا ست (سمعانی، التحبیر ... ، 1 / 521؛ قفطی، 2 / 329؛ یاقوت، ادبا، 16 / 62). سمعانی سال تولد وی را حدود سال 478ق / 1085م آورده است (همان، 1 / 522؛ نیز نک : کحاله، 7 / 296)؛ اما منابع دیگر، به ذکر اینکه او در هفتاد و چند سالگی درگذشته است، بسنده کردهاند (مثلاً نک : یاقوت، همان،16 / 64؛ سیوطی، 262؛ داوودی، 2 / 7).نمیدانیم وی چه زمانی جنزه را به قصد بغداد ترک کرد. گویا وی پس از یادگیری علوم مقدماتی در زادگاهش، راهی بغداد شد و کوتاهزمانی از بزرگان آن دیار دانش فرا گرفت و باز به زادگاهش بازگشت، اما دوباره راهی بغداد شد و در این شهر، نزد ابوالمظفر ابیوردی (د 507 ق / 1113م؛ ه م) ادب آموخت. جنزی در ایران نیز به کسب دانش پرداخت، از جمله در همدان سنن نسایی و کتاب عمل الیوم و اللیلة ابیوردی را نزد عبدالرحمان دونی خواند (سمعانی، الانساب، 3 / 355؛ یاقوت، همان، 16 / 62-63؛ ابن اثیر، 1 / 241؛ ذهبی، 400؛ سیوطی، همانجا).وی با سمعانی (د 562 ق / 1167م) هم عصر بود. سمعانی (همان، 3 / 355-356، التحبیر، همانجا) گوید: هنگامی که از عراق به سرخس میرفته، جنزی را ملاقات، و از او روایت کرده است و سپس او را در مرو و چندی بعد در نیشابور دیده، و افزون بر نقل روایات، قطعاتی از شعر وی را یادداشت کرده است (نک : ابن فوطی، 1 / 507-508). گفتنی است روایتی که یاقوت از قول سمعانی آورده، از روایت سمعانی در الانساب و التحبیر کاملتر است؛ چه، یاقوت قطعه شعری در 6 بیت و یک دو بیتی از جنزی به نقل از سمعانی آورده است که ظاهراً این ابیات را از دیگر آثار سمعانی نقل کرده است (نک : همان، 16 / 63-64).همنشینی وی با علما و دانشمندان آن زمان از جمله در بغداد، بصره، خوزستان و اهواز بر دانش او افزود و سبب شهرت وی شد (سمعانی، همان، 1 / 521؛ قفطی، 2 / 329-330؛ یاقوت، همان، 16 / 63)، چندانکه در کهنسالی وزیر فخرالملک در نیشابور از وی خواست تا فرزندانش را آموزش دهد (یاقوت، همان، 16 / 65). جنزی در 545 ق از نیشابور به مرو رفت (همانجا)، و در همانجا چشم از جهان فروبست (سمعانی، همان، 1 / 522؛ ابن نقطه، 2 / 177؛ ابن فوطی، 1 / 508).بیشتر منابع دینداری، تقوا و پرهیزکاری جنزی را ستودهاند (سمعانی، التحبیر، 1 / 521؛ یاقوت، همان، 16 / 64). او افزون بر نحودانی و ادبشناسی، شعر نیز میسرود. از مجموع اشعار وی تنها 31 بیت در منابع پراکنده موجود است (مثلاً نک : قفطی، 2 / 330؛ یاقوت، همان، 16 / 63-64)؛ از جمله میتوان به قصیدۀ بلند وی در رثای همسر شخصی به نام کمال مستوفی اشاره کرد که یاقوت تنها 9 بیت از آن را آورده است (همان، 16 / 66-67). همچنین وی در قصیدهای دیگر محمد بن حَمّویه را مدح کرده است (نک : همان، 16 / 65-66، که 9 بیت از آن را آورده است).جنزی اگرچه مدتی کوتاه را در بغداد سپری کرد و بیشتر عمر خود را در ایران و در سفر به شهرهای مختلف گذراند، اما در اشعار بازمانده از وی، هیچ نشانی از زبان فارسی یا ایرانی بودن وی نمییابیم. شاید دو کلمۀ «بنفسج» و «نرجس» (همانجا) که از کلمات معمول آن روزگار بوده، و در اشعار عرب نیز بسیار به کار رفته است، تنها اثری از زبان فارسی باشد که در شعر وی دیده میشود. یاقوت (همان، 16 / 64-65) روایتی از قول ابوالحسن بیهقی نقل میکند مبنی بر اینکه جنزی زمان «اَشَجّ» را درک کرده، و مصلای او را در طنجه دیده، اما آن قدر درنگ نکرده است تا او را ببیند؛ هر چند که این روایت بسیار غریب مینماید.
اگر چه منابع، جنزی را صاحب تألیفات بسیار دانستهاند (برای نمونه، نک : ابن فوطی، داوودی، ذهبی، همانجاها) و حتى سمعانی (همانجا) تصریح میکند که نوشتههای وی در میان مردم پراکنده است، اما تنها یک اثر از آثار وی به دست ما رسیده، و نام بسیاری از آنها با گذشت روزگار به فراموشی سپرده شده است. آنچه از وی باقیمانده، عبارت است از:
الوافی فی العروض و القوافی، که یک نسخه از آن در ایاصوفیای ترکیه موجود است. جنزی در این کتاب ابتدای سخن خود را با استناد به گفتۀ خلیل بن احمد در باب قافیه آغاز کرده است (نک : ششن، آربری، همانجاها؛ نیز GAL,S / III / 1213).
تفسیر القرآن. گویا جنزی در اواخر عمر نوشتن تفسیری را آغاز کرد، ولی نتوانست آن را به پایان برساند. با این وجود، همۀ منابع تفسیر وی را ستودهاند (یاقوت، همان، 16 / 63؛ سیوطی، همانجا؛ بغدادی، ایضاح، 1 / 304).حاجی خلیفه (2 / 1811) و بغدادی (هدیه، 1 / 783)، المکتفی فی الامر و النهی را نیز از آنِ او دانستهاند.
ابن اثیر، علی، اللباب، قاهره، 1357ق؛ ابن فوطی، عبدالرزاق، تلخیص مجمع الآداب، به کوشش مصطفى جواد، دمشق، 1963م؛ ابن نقطه، محمد، التقیید، بیروت، 1407ق / 1986م؛ بغدادی، ایضاح؛ همو، هدیه؛ حاجی خلیفه، کشف؛ داوودی، محمد، طبقات المفسرین، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، حوادث 541-550 ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1409ق / 1989م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی، حیدرآباد دکن، 1383ق / 1963م؛ همو، التحبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، 1395ق / 1975م؛ سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمدامین خانجی، قاهره، 1326ق / 1908م؛ ششن، رمضان، نوادر المخطوطات العربیة، بیروت، 1975م؛ قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت / قاهره، 1406ق / 1986م؛ کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، 1993م؛ یاقوت، ادبا؛ همو، بلدان؛ نیز:
Arberry, A.J., «Hand-List of Islamic Manuscripts Acquired by the India Office Library, 1936-1938», JRAS, 1939; GAL,S.
رضوان مساح
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید