صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / جمل، جنگ /

فهرست مطالب

جمل، جنگ


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 6 آبان 1398 تاریخچه مقاله

جَمَل، جَنْگ، نبردی که در جمادی الاول 36 / نوامبر 656، میان امیرالمؤمنین علی‌(ع) و سپاهیان آن حضرت،با طلحه، زبیر، عایشه و هوادارانشان در بصره روی داد.
جنگ جمل یکی از پیامدهای حادثۀ قتل عثمان و خلافت امیرالمؤمنین علی‌(ع)، و نخستین نبردی بود که پس از اسلام میان مسلمانان پیش آمد. چنان‌که غالب روایات نشان می‌دهند، طلحه و زبیر، از بزرگان اصحاب پیامبر (ص) و دو رهبر اصلی جریانی که به نبرد جمل منتهی شد، جزو بیعت‌کنندگان با امام علی (ع) بودند (ابن سعد، 3 / 31؛ بلاذری، 3 / 7، 16؛ طبری، 4 / 427- 428). اینکه آن دو بعدها بارها تصریح کردند که بیعت آنها از روی اختیار یا قلبی نبوده است (بلاذری، 3 / 22؛ نیز نک‍ : ابن ابی الحدید، 1 / 232؛ برای کلام امام دربارۀ بیعت زبیر، نک‍ : نهج‌البلاغة، خطبۀ 8) و نیز روایت زهری که آشکارا تمایلات عثمانی داشت و در تأیید ادعای بیعت غیراختیاری آن دو نقل شده (مثلاً نک‍ : بلاذری، 3 / 19؛ طبری، 4 / 429)، در مجموع نشان می‌دهد که انکار اصل بیعت ممکن نبوده است. امام علی(ع) در خطبۀ شقشقیه ( نهج البلاغة، خطبۀ 3) از بیعت‌شکنی آنان با تعبیر «نَکَثَ» یاد کرده است و به همین سبب، اصحاب جمل به «ناکثین» شهرت یافته‌اند (مثلاً نک‍ : مفید، الارشاد، 1 / 9، 315، الافصاح، 115؛ نیز نک‍ : ابویعلى، 1 / 397؛ طبرانی، 4 / 172؛ ابن ابی الحدید،1 / 201).
طلحه و زبیر 4 ماه پس از قتل عثمان (نیمۀ ذیحجۀ 35: خلیفه، 1 / 192؛ بلاذری، 3 / 7) و در حدود ربیع‌الآخر 36 / اکتبر 656 به مکه رفتند و مخالفت خویش را آشکار کردند (بلاذری، 3 / 19؛ طبری، 4 / 429، 452)، اما روایتی که نشان از اقدام علنی آنها در این مدت، در مخالفت با امام علی (ع) باشد، در مآخذ موجود دیده نمی شود. بنابر روایات، آن دو آشکارا خواهان امتیازاتی مانند مشارکت در خلافت، ولایت بر سرزمینهای حاصلخیز عراق، یعنی بصره و کوفه، یا حکومت یمن بودند، و امام علی (ع) به رغم توصیۀ مغیرة بن شعبه، این خواسته‌ها را نپذیرفت (بلاذری، 3 / 10، 18؛ یعقوبی، 2 / 208؛ طبری، 4 / 429).
چنین به نظر می‌رسد که بنی امیه (نک‍ : دنبالۀ مقاله) در تحریک طلحه و زبیر به ابراز مخالفت با امام علی(ع) نقش مهمی داشته‌اند؛ به ویژه معاویه که قصد بیعت با امام (ع) را نداشت، و از سویی با وجود اصحاب باسابقه مانند طلحه و زبیر،دستیابی به خلافت را ناممکن می‌دید. بنابر روایت بسیار مهمی، اندک زمانی پس از بیعت عمومی با امیرالمؤمنین علی(ع)، معاویه در نامه‌ای به زبیر، او را «امیرالمؤمنین» خواند و وی را به بیعت شامیان فریفت و بر اهمیت دستیابی به بصره و کوفه تأکید کرد و حتى از بیعت با طلحه پس از زبیر سخن به میان آورد و هم در این نامه، آن دو را به طرح ادعای خون‌خواهی عثمان خواند. بنابر همین روایت، زبیر، طلحه را از این نامه بیاگاهانید و آن‌گاه هر دو تصمیم به مخالفت با امام (ع) گرفتند (ابن ابی الحدید، 1 / 231). در واقع، قصد معاویه این بود که دشمنان و رقیبان را به دست یکدیگر از میان بردارد و به نظر می‌رسد که دیگر رجال بنی امیه نیز کمابیش بر اساس برنامۀ تفرقه افکنی حرکت می‌کردند (نک‍ : دنبالۀ مقاله).
به هر حال، چون طلحه و زبیر به بهانۀ حج عمره از امیرالمؤمنین علی (ع) اجازۀ خروج از مدینه را خواستند، آن حضرت از قصد آنها برای عزیمت به شام یا عراق سخن به میان آورد و ایشان تأکید کردند که تنها قصد گزاردن عمره دارند (بلاذری، 3 / 22؛ نیز نک‍ : یعقوبی، 2 / 209؛ الامامة ... ، 1 / 52). عایشه نیز از مدتی پیش از قتل عثمان در مکه اقامت داشت و بنابر روایتی، در آنجا خبری مبنی بر بیعت با طلحه شنید و خشنود شد و رو به سوی مدینه نهاد، اما چون در منزل سَرْف دانست که مردم با امیرالمؤمنین علی (ع) بیعت کرده‌اند، آزرده خاطر به مکه بازگشت (بلاذری، 3 / 18؛ ابن اعثم، 1 / 79؛ نیز نک‍ : یعقوبی، همانجا؛ مفید، الجمل، 162- 163). البته عایشه به سبب عدم بیعت با امام (ع) نسبت به طلحه و زبیر، وضعیت سیاسی مناسب‌تری داشت؛ افزون بر اینکه، او همسر مشهور پیامبر(ص)، و دختر ابوبکر نخستین خلیفه بود و حضور او در جمع مخالفان بر موقعیت ایشان می‌افزود. رجال سرشناس بنی امیه، مانند مروان بن حکم، سعید بن عاص و دیگران هم که در مکه بودند (بلاذری، 3 / 22-23)، پس از ورود طلحه و زبیر، همگی در اقامتگاه عایشه گرد آمدند (همو،3 / 23؛ طبری، 4 / 452).
مجموع روایات مربوط به این موضوع نشان می‌دهد که رجال بنی امیه در تحریک طلحه و زبیر برای آغاز جنگ و درگیری با امیرالمؤمنین (ع) نقش مهمی داشته‌اند، به ویژه که حوادث و اقدامات طلحه و زبیر در آینده نشان داد که از آگاهی و بینش سیاسی لازم بی‌بهره‌اند.
در اقامتگاه عایشه در مکه، عزیمت مخالفان به مدینه، بصره، کوفه و حتى شام بررسی شد و سرانجام رأی ایشان بر حرکت به سوی بصره قرار گرفت. انتخاب جایی برای آغاز مخالفت و تصرف آنجا (نک‍ : دنبالۀ مقاله) نمی‌توانست از شعار اصلی مخالفان برای ابراز مخالفت و جنگ با امام علی (ع)، یعنی طرح خون‌خواهی عثمان جدا باشد. پذیرش و طرح این شعار،که بنی امیه نقش بسزایی در القاء آن داشتند، از سوی طلحه و زبیر مایۀ شگفتی است، زیرا آن دو خود از متهمان به همدستی در قتل عثمان بودند و بعدها بارها کسانی این موضوع را به آن دو و نیز عایشه یادآوری کردند (نک‍ : دنبالۀ مقاله). به هر حال، طرح و پیگیری این شعار در جاهایی مانند مدینه و کوفه هوادار چندانی نداشت و در شام نیز حتى با وجود معاویه، مخالفان راه به جایی نمی‌بردند. بنابراین، بصره مناسب‌تر به نظر می‌رسید، به ویژه که عبدالله بن عامر اموی ــ عامل بصره از نیمۀ دورۀ خلافت عثمان (نک‍ : طبری،4 / 264) ــ طلحه و زبیر را به داشتن امکانات و وجود هواداران عثمان در بصره، برای عزیمت به این شهر فریفته بود (بلاذری، 3 / 19، 21؛ مفید، همان، 235؛ نیز نک‍ : الامامة، 1 / 59). البته هنگام بررسی مناطق گوناگون، مخالفان کوفه را نیز به کلی از نظر دور نمی‌داشتند و طلحه گمان می‌برد که در آنجا هوادارانی دارد، چنان‌که زبیر نیز چنین گمانی در باب بصره داشت (طبری، 4 / 452).
بنابر روایات، از میان رجال بنی امیه،گرچه عبدالله بن عامر نیز، اموالی به مخالفان اختصاص داد (بلاذری، 3 / 22؛ طبری، همانجا؛ نیز نک‍ : مسعودی، 3 / 102)، اما یعلی بن مُنْیه تمیمی نیز ــ که اموال هنگفتی همراه 400 شتر از یمن با خود به مکه آورده بود ــ همگی را در اختیار مخالفان نهاد (بلاذری، 3 / 21، 22؛ نیز نک‍ : یعقوبی، 2 / 210؛ مسعودی، همانجا)، از جمله شتر معروف به «عسکر» که به عایشه اختصاص یافت و نبرد بصره به همین سبب بـه «جمل» مشهور شد (بلاذری، 3 / 23؛ طبری، 4 / 452، 457)؛ حتى یکی از بنی امیه آشکارا گفت که مخارج خون‌خواهان خلیفۀ مقتول را می پردازد (مفید، همان، 232). در روایتی، یاری مالی یعلی بن منیه به عنوان قرض به طلحه و زبیر مطرح شده است ( الامامة، 1 / 60)؛ اما به هرحال، با وجود ثروت هنگفت و حتى افسانه‌ای منسوب به آن دو (نک‍ : ابن عبدربه، 4 / 322، 324)، پرداخت مخارج این نبرد از سوی بنی‌امیه شگفت انگیز و اغراق آمیز به نظر می‌رسد.
گفته شده است که طلحه و زبیر توانستند نظر عایشه را برای همراهی در اعلام مخالفت با امام علی (ع) جلب کنند (بلاذری، یعقوبی، همانجاها؛ طبری، 4 / 520)، اما اقدامات بعدی عایشه نشان می دهد که او در میان رهبران مخالفان، نقش مهمی داشته، و تنها به حضور در جمع ایشان اکتفا نکرده است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). بی‌تردید جایگاه خاص عایشه به عنوان همسر مشهور پیامبر (ص) و دختر خلیفۀ نخست، مخالفان را از حیث سیاسی، در وضع مطلوبی قرار می‌داد (مفید، همان، 226-227).
دربارۀ سبب یا اسباب مشارکت عایشه در فعالیتی که به نبرد جمل منتهی شد، در مآخذ و روایات موجود مربوط به حوادث این نبرد، نکتۀ روشنگری به چشم نمی‌خورد؛ به هر حال، عایشه هرگز نمی‌توانست نامزد منصب خلافت باشد و جایگاه او به عنوان یکی از مهم ترین همسران رسول خدا (ص) و دختر خلیفۀ نخست، در هر صورت محفوظ می‌ماند. البته در روایت مشهور «افک»، که بنابر آن در زمان حضرت رسول (ص) به عایشه تهمت زده شد، امام علی(ع)، به پیامبر(ص) پیشنهاد کرد تا عایشه را طلاق دهد (مثلاً نک‍ : ابن هشام، 3 / 345- 346؛ واقدی، 2 / 430). این پیشنهاد یکی از مهم ترین ادلّۀ عداوت عایشه با امام علی (ع) تلقی شده است (نک‍ : مفید، همان، 426)؛ اما نه تنها در هیچ یک از جزئیات روایات موجود در مآخذ تاریخی مربوط به سیر حوادث جمل، مانند گفت و گوها و مکاتبات و از این قبیل،کوچک‌ترین اشاره‌ای به داستان افک، یا ماجرایی مشابه، به نشانۀ خصومت شخصی عایشه و کینۀ او نسبت به امام علی (ع) دیده نمی شود، بلکه روایات گوناگون موجود از داستان افک نیز دچار تناقضهای آشکار است و انتساب تقریباً همۀ روایات این داستان به شخص عایشه، اصل آن را سخت مشکوک جلوه می‌دهد؛ گرچه در صحت انتساب آن به خود عایشه نیز جای گفت و گو و بررسی است (برای تفصیل، نک‍ : ه‍ د، عایشه).
اساساً در داستان افک اهداف خاصی مورد نظر بوده است، از آن جمله می‌باید به تصویر منفی ارائه شده از شخص پیامبر (ص) و امام علی (ع) در این داستان دقت کرد. این مطلب که خلیفۀ اموی، ولید بن عبدالملک، در گفت و گویی با زُهْری، یکی از راویان اصلی داستان افک، امام علی‌(ع) را با تأکید، جزو کسانی می‌شمارد که به عایشه تهمت زده‌اند (بخاری،5 / 60)، می‌تواند نشانه‌ای قابل توجه و سخت تأمل برانگیز در باب روایت افک باشد.
باری، طلحه و زبیر برای جلب نظر ام سلمه (ه‍ م)،که او نیز در مکه بود،کوشش کردند، اما وی نه تنها درخواست ایشان را نپذیرفت، بلکه عایشه را نیز از پیوستن به مخالفان برحذر داشت و مردم را به پیروی از امام علی (ع) فرا خواند (بلاذری، همانجا؛ یعقوبی، 2 / 209-210؛ مفید، همان، 233؛ دربارۀ نامه‌های منسوب به عایشه و ام سلمه در همین زمینه، نک‍ : ابن عبدربه، 4 / 316- 317؛ الامامة، 1 / 56-57؛ در یکی از نامه‌ها، تأثیر مباحث کلامی بعدی آشکار است: مفید، همان، 236- 237).
از آنجا که در بصره،کعب بن سور و احنف بن قیس (ه‍ م) و منذر بن ربیعه سروری داشتند، طلحه و زبیر به پیشنهاد عبدالله بن عامر، به هر 3 تن نامه نوشتند و در آن به موضوع خون‌خواهی عثمان اشاره کردند. با اینکه پاسخ هر 3، برای ایشان نومیدکننده بود (نک‍ : الامامة، 1 / 60)، اما چنین به نظر می‌رسد که مخالفان به هرحال بصره را بر هر جای دیگری ترجیح می‌دادند. باری، مخالفان از مکه به سوی بصره به راه افتادند و شمار ایشان که نخست میان 600 تا 900 تن از مردم مکه و مدینه بود، بعدها به 3 هزار تن رسید (بلاذری، 3 / 22، 23؛ طبری، 4 / 452، 454؛ نیز نک‍ : مسعودی، 3 / 102).
بنابر روایت مشهوری، در میانۀ راه و در جایی به نام حوأَب ــ که کاروان مخالفان درنگ کرد ــ عایشه با شنیدن بانگ سگان، با اصرار تمام خواهان بازگشت شد، زیرا به یاد سخنی از پیامبر (ص) خطاب به همسران خود افتاد، بدین مضمون که سگان حوأب، بر کدام یک از شما بانگ می‌کنند؟ اما چون به او اطمینان داده شد که مکان مذکور حوأب نیست، به راه خود ادامه داد (بلاذری، 3 / 24؛ یعقوبی، 2 / 210؛ طبری، 4 / 456-457، 469؛ نیز نک‍ : احمد بن حنبل، مسند، 6 / 52، 97؛ ابن ابی شیبه، 15 / 260).
گروه مخالفان سرانجام به بصره رسیدند و از همان هنگام ورود کمابیش معلوم شد که بصره نیز به آسانی به دست نخواهد آمد. گفته شده است که عایشه با اعتراض سخت ابوالاسود دؤلی (ه‍ م) و چند تن از سرشناسان شهر رو به رو شد (بلاذری، 3 / 24-25؛ مفید، الجمل، 274- 275). پس از ورود مخالفان، انبوه مردم همراه عثمان بن حُنَیف، والی منصوب امام علی (ع)، در محلۀ مشهور مِربَد، مدخل غربی شهر ــ بازار و گویا محل گردهماییهای عمومی (نک‍ : علی، 110- 111) ــ گرد آمده بودند (خلیفه، 1 / 201؛ بلاذری، 3 / 25؛ ابن عبدربه، 4 / 313). در خطابه‌های طلحه، زبیر و عایشه در همین محل، نخست سخن بر این محور بود که ایشان به رغم انتقاد به عثمان، خواهان قتل «خلیفۀ مظلوم» نبوده‌اند، اما کسانی از اهالی شهر، بلافاصله نامه‌های طلحه را در تشویق به قتل خلیفه به او یادآوری کردند. زبیر نیز در خطابۀ خود پس از سخن در باب قتل عثمان و رد اقدام خود در این زمینه، به امیرالمؤمنین علی (ع) تعریض کرد، اما با محاجۀ جالب یکی از اهالی روبه‌رو شد و این موضوع نزدیک بود به قیمت جان مرد بصری تمام شود (بلاذری، 3 / 28؛ طبری، 4 / 469). عایشه در خطابۀ خود،گرچه همچنان در باب قتل عثمان و لزوم خون‌خواهی او سخن گفت، اما از بازگشت به شورا برای تعیین خلیفه هم سخن به میان آورد (بلاذری،3 / 25).
در واقع چنین به نظر می‌رسد که گذشته از بنی امیه، دیگر رهبران، جز مخالفت با شخص امام علی (ع)، برای بعدها، برنامۀ مشخصی نداشتند و تأکید بر «شورا»، برای گزینش خلیفه،گرچه به احتمال بسیار، برای القاء شبهه در مشروعیت خلافت امام (ع) طرح شد، اما از سوی دیگر بر ابهام افزود، زیرا اگر منظور از آن اشاره به رویه‌ای بود که به گزینش عثمان به خلافت، پس از قتل عمر انجامید، طرح آن در این زمان وجهی نداشت، بدین سبب که از اعضای شورای مذکور، اکنون دو تن، عبدالرحمان بن عوف و عثمان، حیات نداشتند و طلحه و زبیر خود رو در روی امام علی (ع) قرار گرفته بودند و سعد بن ابی وقاص هم که از نزاعها کناره گرفته بود (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، عنصر تعیین‌کننده‌ای شمرده نمی‌شد. به هر حال، پس از سخنان عایشه میان اهالی حاضر بر سر حقانیت طرفین، نزاع درگرفت و اندکی بعد،کار به نبرد خونینی میان مخالفان طلحه، زبیر و عایشه به فرماندهی عثمان بن حنیف و موافقان ایشان کشید که شمار کشتگان را تا 70 تن نوشته‌اند (بلاذری، همانجا؛ طبری، 4 / 469-470؛ نیز نک‍ : الامامة، 1 / 68).
سرانجام، هنگام غروب،کسانی طرفین را به صلح خواندند و میان ایشان صلح‌نامه‌ای نوشته شد، مبنی بر اینکه تا رسیدن امیرالمؤمنین علی (ع)، به یکدیگر تعرض نکنند و دارالاماره، مسجد و بیت‌المال در اختیار عثمان بن حنیف باشد و مخالفان نیز هر جای شهر که خواستند، اقامت کنند (خلیفه، همانجا؛ بلاذری، 3 / 26؛ طبری، همانجا؛ نیز نک‍ : یعقوبی، 2 / 210؛ ابن عبدربه، همانجا؛ مسعودی، 3 / 103). با این همه، طلحه و زبیر که سخت خواهان تصرف شهر بودند و عثمان بن حنیف را مانع بزرگی یافته بودند، تصمیم گرفتند به نحوی از جانب او آسوده خاطر شوند؛ بنابراین، دو شب بعد، در حالی که عثمان در مسجد با مردم نماز عشا می‌گزارد (یا هنگامی که در خواب بود : الامامة، 1 / 69-70)، به اتفاق بر وی تاختند، سپس موی سر و ریشش را کندند و او را پس از ضرب و شتم بسیار به زندان افکندند (بلاذری، همانجا).
گفته‌اند که مخالفان به دستور عایشه (طبری، 4 / 468-469)، نخست قصد جان او را داشتند، اما از بیم انتقام برادرش سهل بن حنیف ــ کـه اندکی بعـد از سوی امـام علی(ع) عامل مدینه شد (نک‍ : دنبالۀ مقالـه) ــ یا خشم انصار، به ضرب و شکنجه و حبس وی اکتفا کردند (بلاذری، طبری، همانجاها). اقدام بعدی مخالفان، تصاحب بیت المال بود که با درگیری با نگهبانان آنجا و کشته شدن چندین تن صورت گرفت (بلاذری، همانجا؛ یعقوبی، 3 / 103).
پس از تصاحب بیت‌المال، زبیر برای تقسیم اموال میان اهالی اصرار داشت، اما سرانجام نظر پسرش عبدالله را پذیرفت که او را از متفرق شدن مردم پس از دریافت اموال بیم داد (طبری، 4 / 474). از سوی دیگر، یکی از سرشناسان شهر، حُکَیم بن جبله ــ که از رفتار مخالفان با عثمان بن حنیف برآشفته بود ــ آزادی عثمان و استقرار او در دارالاماره، تسلیم بیت‌المال به وی و عمل به مفاد صلح‌نامه را خواستار شد و زمانی که زبیر قصد داشت به یاران خود آذوقه برساند، مردان دو طرف در محل زابوقه (نک‍ : علی، 154-155)، با یکدیگر درگیر شدند و سرانجام حکیم پس از رشادت بسیار همراه 3 برادرش و جمعی دیگر به خاک افتاد (خلیفه، 1 / 202؛ بلاذری، 3 / 27 ؛ طبری، 4 / 474- 475).

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: