صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / جمال‌الدین واعظ اصفهانی /

فهرست مطالب

جمال‌الدین واعظ اصفهانی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 3 آبان 1398 تاریخچه مقاله

به هرحال محمد علی شاه که نتوانسته بود سید و شاید دیگران را با خود همراه کند، و نیز از سخنان سید و تنی چند از دیگر مبارزان به شدت خشمناک بود و بهانه‌ای هم برای سرکوب مشروطه‌خواهان می‌جست، در جمادی الاول 1326 / خرداد 1287 به باغشاه رفت و از مجلس شورای ملی خواست کسانی چون سید جمال‌الدین، محمدرضا مساوات، میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و ملک‌المتکلمین را به دربار تسلیم کند. مجلس با درخواست شاه موافقت نکرد و مغضوبان در مجلس متحصن شدند. شاه به همین دستاویز دستور داد مجلس را به توپ بستند و فاجعۀ 23 جمادی‌الاول 1326 به وقوع پیوست (یغمایی، همان، 38-40).
سید که به سبب ناراحتی پا نمی‌توانست به سرعت بگریزد، ناچار از در پشت مدرسۀ سپهسالار وارد خانۀ میرزا حسین تفرشی شد که خود از آزادی‌خواهان بود. تفرشی او را به خانۀ میرزا اسدالله خان سرتیپ توپ‌خانه که از طرف‌داران مشروطه، و مادرش پری خانم زن اعتمادالدوله، از زنان روشن‌فکر و آزادی‌خواه بود، منتقل کرد. در حالی که مأموران حکومت شاه همه‌جا به دنبال سید بودند و خروج از شهر دشوار بود، اسدالله‌خان و پری خانم، سید جمال را با لباس مبدل سرتیپی به حضرت عبدالعظیم فرستادند و سید از آنجا روانۀ همدان شد تا به عتبات نزد عموی خود سید اسماعیل صدر عاملی، از مراجع آن دیار رود (قس: جمال‌زاده، «ترجمۀ حال»، 169). یکی از نوکران مظفر‌الملک، حاکم همدان به نام حسین که با سید جمال هم سفر بود، او را شناخت. چون به همدان رسیدند، حسین در برابر دولتمردان حاضر در مجلس مظفرالملک ورود سید به‌همدان را اعلام کرد. اختیارالدوله که حاضر بود، بی‌درنگ به تهران خبر داد و اندکی بعد به مظفرالملک دستور رسید که سید را بگیرد و به قتل رساند. از بعضی گزارشهای دیگر بر می‌آید که نوکر مذکور پیش از رسیدن سید به همدان، مقامات تهران را مطلع می‌کند و از تهران از زبان شاه به مظفر‌الملک دستور می‌دهند که او را بازداشت کند (ناظم‌الاسلام، 2 / 170-171). به هرحال مظفرالملک که گویا با سید سابقۀ دوستی داشت و نمی‌خواست خود مباشر قتلش شود، او را در طویلۀ مقر حکومت زندانی کرد و چند ساعت بعد پنهانی به طبقۀ دوم دارالحکومه انتقالش داد و پسر آزادی‌خواه خود، غلامرضا را به مهمان‌داری او گمارد (یغمایی، «واپسین روزها ... »، 407-409).
مظفرالملک کوشید علمای همدان را وادارد تا نامه‌ای به شاه بنویسند و خواهان عفو سید شوند؛ اما امام جمعۀ همدان که از مخالفان سرسخت مشروطه بود، مخالفت کرد و دیگران را هم از آن کار بازداشت. چون شاه مجدداً دستور فرستاد که سید را به قتل رسانند، مظفرالملک از تهران خواست او را از آن کار معاف کنند. از این‌رو، امیرافخم حسام الملک حاکم (یا نایب الحکومۀ) بروجرد مأمور این کار شد و پسر او، احتشام الدوله سید جمال را تحویل گرفت. به دستور احتشام الدوله، یکی از سرکردگان لر به نام شیر محمد خان، سید را شبانگاه به روستایی نزدیک ملایر برد و به دست یکی از سوارانش به قتل رساند (همان، 410-411؛ قس: افضل الملک، 456-457، که برخلاف همۀ گزارشها آورده است که سید با پول شاه و هشدار نصرت الدوله، پیش از بمباران مجلس به همدان رفت). ناظم الاسلام (2 / 194)، به نقل از میرزا محمود اصفهانی آورده است که سیدجمال چند روز نزد امیر افخم زنده بود و بعد مرحوم شد؛ اطبا را آوردند و تصدیق کردند که مسموم نشده است. سید جمال، به روایت مشهورتر که بر سنگ قبر او هم آمده است، در شوال 1326 مقتول شد (یغمایی، شهید، 71)؛ اما آن واقعه را روز پنجشنبه 10 جمادی‌الآخر 1326 دانسته‌اند (ناظم‌الاسلام،2 / 168). به گفتۀ جمال‌زاده (همانجا)، پس از قتل سید، مظفرالملک نامه یا مقاله‌ای در‌بارۀ این حادثه به حبل‌المتین نوشت و در آن تصریح کرد که به‌دستور پسر امیر مفخم، شخصی به نام میرزا کوچک، سید جمال را با دستمال ابریشمی خفه کرد.
سید‌جمال‌الدین بی‌تردید از پیشروان آزادی‌خواهـی و استبـداد‌‌ ـ ستیزی در ایران به شمار می‌رود که از سالها پیش از ظهور نهضت مشروطه و در سراسر دوران دشوار انقلاب، پایمردیهای شگفت در این راه از خود نشان داد. زبان و بیان تند و تیز او که بی‌محابا دامن هرکس را می‌گرفت، حتى اندکی برخلاف جریان آزادی‌خواهی و قانون‌گرایی حرکت می‌کرد، موجب شد که بعداً نومشروطه‌خواهانی که پیش‌تر از سرسخت‌ترین دشمنان آزادی و مشروطه بودند و منافع شخصی‌شان آنها را مشروطه‌خواه کرده بود، یا حتى بعضی از مشروطه‌خواهان که به زعم سید گاه از اهداف انقلاب دور می‌شدند، در‌بارۀ نقش و تأثیر شگرف او در پیروزی انقلاب سکوت کنند.
سید جمال نخستین کسی است که با بیانی روشن و بلیغ به تبیین مبانی و مفاهیم آزادی و قانون و مشروطه برای عموم مردم برخاست و آنها را به مطالبۀ حقوق سیاسی و اجتماعی خود برانگیخت. از سراسر آثار و گفتارهای سید جمال پیدا ست که وی با تاریخ و جریان آزادی‌خواهی و تحولات بزرگ در اندیشه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اروپا آشنا بود (مثلاً نک‍ : «الجمال»، شم‍ 1، ص 101) و لوازم و هزینه‌های آن‌ را می‌شناخت: « ... ای برادران و هم‌وطنان محبوب من ... به حد کافی در خواب بوده‌اید. اکنون باید بیدار شوید. ببینید در جهان چه می‌گذرد. امروز حتى وحشیان دنیا در شاه‌راه ترقی پیش می‌روند ... »؛ « ... بدانید که ملتی در دنیا بدون خون‌ریزی و دادن قربانی موفق به تحصیل آزادی نشده است ... بدانید که مرگ شرافتمندانه صد‌ بار بهتر از زندگی ننگین است. ای مردم نباید از فدا کردن جان خود باک داشته باشید» (جمال‌زاده، «انتشار اسناد ... »، 13-14؛ مشیری، 966).
عدالت و برابری که در مواعظ سید جمال اهمیتی خاص داشت، به دیدۀ او عبارت بود از « اجرای حدود خدا بر تمام اهل یک ملت» («الجمال»، شم‍ 1، ص 99، نیز شم‍ 2، ص 103). سید جمال به‌خصوص از سیطرۀ دولتمردان بر جان و مال رعیت انتقادهای سخت می‌کرد و در بیشتر مجالس خود از مبارزه با آن سخن می‌گفت (مثلاً همان، شم‍ 2، ص 106-108).
سید جمال بی آنکه بکوشد نهضت مشروطه را با منافع شخصی خود همساز کند، شرارت انگیزد و ریاست و سروری بجوید، از اسلامیتِ حکومت قانون سخن می‌گفت و در برابر عین‌الدوله به صراحت اعلام کرد که طرف‌دار احدی نیست و از کسی حمایت نمی‌کند. غرضش تبدیل سلطنت کنونی به سلطنت قانونی اسلامی است و تا قوه دارد برای تحقق این هدف مجاهدت می‌کند (ناظم‌الاسلام، 1 / 135).
سید جمال صدور فرمان مشروطه را، با وجود مخالفان سهمناکِ آزادی از قیود استبداد، چون شیخ فضل‌الله و شخص محمدعلی شاه، پایان کار نمی‌دانست؛ بلکه همچنان مواعظ خود را دنبال می‌کرد و دربارۀ احوال اجتماعی و سیاسی سخن می‌گفت و مردم را به حفظ مشروطه و تحقق اهداف آن، از جمله عدالت‌خواهی و قانون‌گرایی بر می‌انگیخت (جمال‌زاده، «ترجمۀ حال»، 165؛ ناظم‌الاسلام، 86-87، 89، 131)؛ چنان‌که در آغاز تأسیس مجلس شورای ملی می‌گفت: «ای اهل ایران قدر مجلس را بدانید. این مجلس مفت و مجانی به شما داده شده. در جاهای‌ دیگر کرور کرور نفوس برای این کار جان داده‌اند ... اشخاصی که می‌گویند مشروطیت مخالف دین اسلام است، این‌جماعت‌دنیا‌پرست می‌باشند ... » (همو، 2 / 95-96).
سید جمال خطیبی بزرگ بود و با بلاغتی کم‌مانند می‌توانست به سرعت و قدرت در اعماق دل مردم نفوذ کند و احساساتشان را تحریک و بلکه آنها را از خود بی‌خود گرداند. بی‌گمان یکی از موجبات نفوذ او در عامۀ مردم آن بود که به زبان آنها سخن می‌گفت (جمال‌زاده، همان، 121، 165، 170). وی در مساجد و انجمنها و هرجایی که می‌توانست مستمعان بیشتری در خود جای دهد، به وعظ می‌نشست. علاوه بر مسجد شاه و گاه مسجد جامع تهران، در مسجد سید عزیزالله در بازار، مسجد شیخ عبدالحسین یا مسجد بزازها، مسجد سید نصرالدین که نزدیک خانۀ او بود، و مدرسۀ صدر که دفتر اتحادیۀ طلاب نیز در آنجا قرار داشت، انجمن آذربایجان، انجمن برادران دروازۀ قزوین، و مواقعی هم در تیمچۀ توتون فروشها، در سبزه میدان تهران که گنجایش بسیار داشت، نیز سخنرانی می‌کرد (جمال‌زاده، همان، 121، 165، «ماه شب چهاردهم ... »، 365، 368؛ جواهر‌کلام، 56).
گفته‌اند که ساعتها پیش از آنکه سید بر منبر رود، مردم به مسجد یا هرجا که سخنرانی می‌کرد، می‌رفتند و جا می‌گرفتند. با این همه، همیشه صدها نفر نیز در اطراف می‌ایستادند و به سخنانش گوش می‌سپردند و هنوز سخنرانی به اتمام نرسیده بود که به سرعت به سوی مسجدی دیگر که سید در آنجا هم سخن می‌گفت، می‌دویدند (اصفهانی، 550). قوت بیان و قدرت تأثیرش بر جان و احساس مردم به حدی بود که مثلاً چون در مسجد شیخ عبدالحسین (یا مسجد بزازهای تهران) مردم را به مشارکت و سرمایه‌گذاری عمومی برای تأسیس بانک ملی دعوت کرد و از فواید آن سخن گفت، زن و مرد و پیر و جوان همان‌جا آنچه داشتند، نثار کردند (جواهر کلام، همانجا؛ اصفهانی، 549). یا وقتی شیخ فضل‌الله آشکارا به مخالفت با مشروطه برخاست، سید جمال در مدرسۀ صدر چنان سخن گفت که یکی از حاضران فرق سر خود را با قمه شکافت؛ و اگر سید خود به جلوگیری بر نخاسته بود، مردم آمادۀ هجوم به خانۀ شیخ بودند. حملات شدید او به‌مخالفان مشروطه چنان بود که بارها در معرض ضرب و شتم آنها واقع شد (همو، 549-550؛ جمال‌زاده، همان، 368-369).
آخرین نامه‌ای را که سید جمال برای پسرش سید محمدعلی (جمال‌زاده) به بیروت فرستاد، در زندان بروجرد و چند ساعت پیش از قتلش نوشت؛ نامه‌ای که به رغم ایجاز، سخت مؤثر، عمیق و پر معنی است و تأیید می‌کند که سید تا واپسین لحظات حیات، به آنچه می‌گفت، اعتقاد تمام داشت و می‌دانست که جان بر سر آن سخنها خواهد نهاد. در این نامه آمده: « ... گمان می‌کنم این آخرین کاغذی است که از پدرت دریافت می‌نمایی، چون که به واسطۀ این ملت مردۀ بی حس، دشمن بر ما غالب شد ... حالا دیگر باید مردانه جان داد ... پدرت شهید وطن گشته، کشتۀ شرف و افتخار است» (یغمایی، شهید، 75).
محل دفن سید،که نخست هیچ نشانه‌ای نداشت، به‌تدریج به قبرستان عمومی تبدیل شد و «جمالیه» نام گرفت. بعداً چند تن بر قبر او نشان و سنگ نهادند. از جمله مزین السلطان بر آن چارطاقی بر آورد و سپس همایون سیاح در 1300ش آن چارطاقی را مرمت کرد و چند سال بعد در 1304ش هم مدرسه‌ای آنجا ساخت و نام آن‌ را هم «جمالیه» نهاد. در 1315ش آن قبرستان را مانند قبرستانهای کهنۀ دیگر، تسطیح کردند؛ اما در 1317ش به کوشش بعضی مقامات وقت، قبر سید را بیرون آوردند و سنگی بزرگ بر آن نهادند (یغمایی، «آرامگاه ... »، 480-486). در 1319ش تغییراتی در محل گورستان جمالیه، که به باغی زیبا تبدیل شده بود، دادند و عماراتی در آن بر آوردند. در 1348ش به همت انجمن آثار ملی سنگی بزرگ مخصوص مزار سید جمال الدین تراشیدند و بر قبر او نهادند (همو، شهید، 63-73).

آثـار


1. لباس التقوى. سید جمال این کتاب را در 1318ق که برای وعظ و تبلیغِ شرکت اسلامیه به شیراز رفته بود، نوشت. گفته‌اند که شماری از علمای بزرگ مانند آخوند خراسانی، سید کاظم یزدی، حاج میرزا خلیل تهرانی، سید اسماعیل صدر عاملی و شیخ محمد حسن مامقانی، توصیه‌ای فتواگونه در تأیید مقصود سید از نگارش این کتاب نوشتند و صادر کردند (همان، 6-7). شوریدۀ شیرازی هم قصیده‌ای در وصف این کتاب و شخص سید جمال سرود (جمال‌زاده، «ترجمۀ حال»، 119).
2. رؤیای صادقه. این کتاب را سید جمال با همکاری کسانی نوشت که دربارۀ بعضی از آنها در منابع ما اتفاق‌نظر وجود ندارد. ملک المتکلمین و شیخ احمد روحی مشهورترین همکاران او در تصنیف این اثر به شمار می‌روند. جمال‌زاده آورده است که فقط همین دو تن با پدرش در تصنیف کتاب همکاری داشته‌اند، و حدس زده که بخش مربوط به آقا نجفی و آقا سید جعفر بیدآبادی را سید جمال نوشته است (همان، 120). سیدجمال گویا در اصفهان و پیش از سفر به تبریز، یعنی پیش از محرم 1320، این کتاب را نوشته است. برخی نویسندگان تصنیف این کتاب را هم در 1318ق، یعنی مقارن با تصنیف لباس التقوى دانسته‌اند. رؤیای صادقه همان وقت توسط میرزا حسن خان (بعداً مشیرالدوله)، که عضو سفارت ایران در پترزبورگ بود، در چند ده نسخه همان‌جا به چاپ رسید و به ایران ارسال شد. خود سید جمال چند نسخه از آن ‌را برای ظل‌السلطان و آقا نجفی فرستاد (همو، « سید جمال‌الدین»، 120؛ یغمایی، همان، 13). اینان پس از تفحص بسیار نویسنده را شناختند و درصدد تنبیه او بر آمدند. در این کتاب روز رستخیز و ساعت رسیدگی به اعمال بندگان در بارگاه الٰهی و پیشگاه داور حقیقی تصویر شده که برخی از دولتمردان و علما چون ظل‌السلطان و آقا نورالله نجفی و شیخ محمد باقـر نجفی را به محاکمۀ اعمال کشیده‌اند (نک‍ : ص 26-30، نیز سراسر اثر). با آنکه این کتاب دربارۀ اوضاع اجتماعی اصفهان بود، چون با احوال عمومی کشور هم انطباق داشت، مورد اقبال عام قرار گرفت. در 1312ش رؤیای صادقه در چند شماره از مجلۀ ارمغان توسط وحید دستگردی منتشر شد. در 1360ش نیز بار دیگر در تهران به ویرایش صادق سجادی به طبع رسید.

مقالات

سیدجمال وقتی در اصفهان بود، مقالاتی در حبل‌ المتین کلکته منتشر می‌کرد، اما از بیم ظل‌السلطان و بعضی از علمای اصفهان امضای مستعار «72 اصفهانی» در پای آن می‌نهاد. از سید جمال چند گفتار هم در روزنامۀ مظفری به چاپ رسیده است (جمال‌زاده، «ترجمۀ حال»، 169؛ اصفهانی، 552).
 به سبب استقبال بی‌سابقه از سخنرانیهای سید جمال و اینکه جمع کثیری از مردم نمی‌توانستند مستقیماً از سخنان او استفاده کنند، مجدالاسلام کرمانی، مدیر روزنامۀ ندای وطن، نشریه‌ای هفتگی با عنوان الجمال بنیان نهاد و آن‌را برای چاپ مواعظ و سخنرانیهای سید جمال در اختیار میرزا محمد حسین اصفهانی نهاد. میرزا احمد اشتری همواره در مجالس سید حاضر می شد و سخنرانیهای او را می‌نوشت و به مدیر نشریه می‌سپرد. اولین شمارۀ الجمال روز دوشنبه 26 محرم 1325 حاوی سخنرانی سید در 15 محرم منتشر شد و به سرعت نایاب گردید و به‌خصوص دانش آموزان مدارس، اقبال بسیار به آن نشان دادند و میان آنان دست به دست می‌گشت. بنا بر تصریح سید جمال که در شمارۀ 5 الجمال به چاپ رسیده، یکی از اشخاص معارف‌پرور و ترقی‌خواه که خواسته بود نامش فاش نشود، هر بار پول 100 شماره را می‌داد تا آن‌را به رایگان در برخی مدارس تهران و اصفهان، که خود تعیین کرده بود، توزیع کنند (نک‍ : «الجمال»، 117). الجمال 36 شماره منتشر شد و آخرین شمارۀ آن‌مورخ پنجشنبه27 ربیع‌الآخر 1326، یعنی یک هفته پیش از سنگر گرفتن محمد علی شاه در باغشاه، به چاپ رسید. الجمال تا شمارۀ 4 فقط به سخنرانیهای سید جمال اختصاص داشت، و پس از آن مقالات دیگر هم در آن به چاپ می رسید (یغمایی، همان، 95-97).
این‌گونه مقالات سید جمال، معرّف علم و اطلاع دقیق او نسبت به مقتضیات دنیای جدید و ابزار و لوازم مادی و معنوی ترقی بود. مثلاً وقتی سید مقاله‌ای دربارۀ فواید و لزوم تأسیس بانک ملی نوشت و آن مقاله توسط امیر اعلم برای دکتر گاله به فرانسه ترجمه شد، گاله حیرت‌زده ابراز کرد که چنین نویسنده‌ای با آن اندیشه‌ها باید رئیس‌الوزرا باشد (افضل الملک، 456). گفته‌اند که سید جمال یادداشتهای بسیار هم داشت که همه از میان رفت (اصفهانی، 551). بسیاری از سخنرانیهای سید را دبیر سفارت انگلستان در تهران ترجمه می‌کرد و به لندن می‌فرستاد. دسته‌ای از این سخنرانیها بعداً با عنوان «اسناد سیاسی وزارت خارجۀ بریتانیا» منتشر شد (جمال‌زاده، «انتشار اسناد»، 12).

مآخذ

اصفهانی، م.، « شرح حال مرحوم سید جمال الدین واعظ»، یغما، تهران، 1333ش، س 7، شم‍ 1؛ افضل الملک، غلامحسین، «شرح حال مرحوم سید جمال‌الدین واعظ»، همان؛ براون، ادوارد، انقلاب ایران، ترجمۀ احمد پژوه، تهران، 1338ش؛ «الجمال»، مواعظ سیدجمال‌الدین (نک‍ : هم‍ ، یغمایی، شهید راه آزادی)؛ جمال‌زاده، محمد علی، «انتشار اسناد سیاسی ایران در انگلستان»، وحید، تهران، 1342ش، س 1، شم‍ 2؛ همو،«ترجمۀ حال سید جمال‌الدین واعظ»، یغما، تهران، 1333ش، س 7، شم‍ 1؛ همو، « سید جمال الدین واعظ»، خاطرات سیاسی و تاریخی، تهران، 1362ش؛ همو، «ماه شب چهاردهم و سیدجمال‌الدین واعظ اصفهانی»، وحید، تهران، 1351ش، شم‍ 102؛ همو، «محمد علی شاه قاجار و سید جمال الدین واعظ اصفهانی»، خاطرات سیاسی و تاریخی، تهران، 1362ش؛ جمال واعظ اصفهانی، جمال‌الدین، لباس التقوى، به کوشش هما رضوانی، تهران، 1363ش؛ همـو، رؤیای صادقـه، به‌ کوشش صادق سجـادی، تهـران، 1363ش؛ جواهـر‌کـلام، علی، «سیدجمال‌الدین اصفهانی»، ارمغان، تهران، 1350ش، س 53، شم‍‌ 1؛ مشیری، علی، «دو سند رسمی دولت انگلیس دربارۀ چگونگی امضاء فرمان مشروطیت و ... سید جمال‌الدین واعظ ... »، وحید، تهران، 1345ش، س 2، شم‍ 11؛ ناظم الاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش‌علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، 1346ش؛ یغمایی، اقبال، « آرامگاه خطیب جلیل و آزاده ... »، یغما، تهران، 1356ش، س 30، شم‍ 8؛ همو، شهید راه آزادی، تهران، 1356ش؛ همو، «واپسین روزهای زندگی شهید راه حریت سید جمال واعظ اصفهانی»، یغما، تهران، 1356ش، س 30، شم‍ 8.

صادق سجادی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: