صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات فارسی / جلال عضد یزدی /

فهرست مطالب

جلال عضد یزدی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 25 شهریور 1398 تاریخچه مقاله

جَلالِ عَضُدِ یَزْدی، متخلص به جلال، شاعر پارسی‌گویِ سدۀ 8 ق / 14م، و ستایشگر برخی از امیران خاندانهای چوپانی و اینجو.
جلال عضد در یزد به دنیا آمد (دولتشاه، 294؛ اوحدی، 267؛ واله، 1 / 512). وی فرزند سیدِ عضدِ یزدی متخلص به «عضد»، از شاعران سدۀ 7-8 ق / 13-14م، و از رجال دورۀ ابوسعید بهادر و وزیر امیر مبارزالدین (حک‍‌ 741-765ق / 1340-1364م)، و مقدم ‌سادات یـزد بـود (دربارۀ عضد یزدی، نک‍ : جعفری، 50؛ کاشفی، 261؛ معین‌الدین، 51-53؛ نیزنک‍ : نفیسی،1 / 203؛ صفا، 3(2) / 921- 922). لودی جلال عضد را از سادات تبریز دانسته است (ص 50)؛ ولی با توجه به تأکید همۀ منابع بر یزدی بودن او، سخن لودی درست به نظر نمی‌رسد. از چگونگی تحصیلات جلال عضد، اطلاعی در دست نیست. تنها مطلبی که در این‌باره در منابع‌ انعکاس یافته، داستان ملاقات وی (در دوران کودکی) با امیر مبارزالدین در مکتب‌خانه‌ است (نک‍‌ : دولتشاه، 294؛ کاشفی، همانجا؛ بافقی، 3 / 152-153). صفا (3(2) / 926) برای این داستان، پایه و اساس درستی قائل نیست.
جلال عضد در تاریخی که بر ما روشن نیست، شیراز را برای اقامت برگزید. در دیوانش (ص 244-270) دو بار به شیراز و خرابی آن اشاره دارد: «روزی که ملک فارس به یک ره خراب شد»، و «شیراز از تعدی قاضی خراب شد». این اشارات، مؤید حضور وی در این شهر و احتمالاً مربوط به درگیریهای داخلی میان امیر پیر حسین و شاه شیخ ابواسحاق در شیراز است (نک‍ : صفا 3(2) / 927). جلال عضد با اقامت خود در شیراز، نه تنها هم‌عصر، که همشهری حافظ و خواجوی کرمانی نیز شد (نک‍ : کازرونی، 38). وی سفری به مکه کرد (جلال عضد، 253) و زمانی هم دچار عسرت و تنگ‌دستی شد (همو، 251).
از تاریخ مرگ جلال عضد اطلاعی در دست نیست. صفا (3(2) / 928) معتقد است که پیش از فرار شیخ ابواسحاق در برابر امیر مبارزالدین (746ق) و یا پیش از قتل وی (758ق) از دنیا رفته، و یا انزوا اختیار کرده است. به نوشتۀ اوحدی وی در یزد درگذشته است (ص 267).
ممدوحان جلال عضد چند تن از وابستگانِ خاندانهای اینجو و چوپانی بوده‌اند، مانند شاه شیخ ابو اسحاق؛ غیاث‌الدین کیخسرو، برادر شیخ ابو اسحاق؛ امیر پیر حسین؛ و دلشاد خاتون (نک‍ : جلال عضد، 206-235) که در این میان، شیخ ابواسحاق جایگاهی خاص دارد (همو، 206-214، 223-230، 248-250). جلال عضد مدتی به علت «ازدحام» شاعران سست‌مایه در دربار شیخ ابواسحاق، از هم‌نشینی بـا او کناره گرفت (نک‍ : همو، 213-214). دولتشاه جلال عضد را ممدوح آل مظفر نیز دانسته است (ص 295)، ولی اشاره‌ای که مؤید این مطلب باشد، در دیوان او دیده نمی‌شود.
از جلال عضد دیوانی تقریباً شامل 3 هزار بیت، مشتمل بر غزلیات، قصاید، ترکیبات، قطعات، دوبیتی، رباعیات و مفردات باقی مانده است. به نظر می‌رسد، سروده‌های او از همان ابتدا ترتیب و تنظیم یافته و با اقبال نیز رو به رو شده است. کازرونی (ص 38) از اشتهار دیوان او سخن می‌گوید و دولتشاه (ص 295) آورده است که «سلطان سعید بایسنقر را التفات به دیوان جلال بسیار بود و شعر او را بر دیگر شاعران ترجیح می‌داد»؛ ولی به گفتۀ امین احمد رازی دیوان او «اگر چه مدون است، اما متداول نیست» (1 / 150).
شیـوۀ‌ جـلال‌ عضد در غـزل‌سرایـی شیـوۀ ‌سعـدی است (نک‍‌ : اوحدی، 267؛ نیز صفا، 3(2) / 929). غزلهای این شاعر، دلپذیر، روان، منسجم و حاوی افکار عاشقانه و ذوق صوفیانه است (نک‍ : همو، 3 / (2)929-930؛ نفیسی، 1 / 203). جلال عضد از شیوۀ شاعری خویش به وضوح سخن گفته و به مقایسۀ سروده‌های خود وهم‌عصرانش پرداخته است. وی (ص 213، 220) سروده‌های خود را دارای «طرز نو» و به دور از تکرار می‌داند و به لحاظ «معنیِ پاک و لفظِ عَذب»، خود را هم‌پایۀ شاعرانی چون انوری و کمال اسماعیل می‌شمارد؛ حتێ گاه به تحقیر شاعران دورۀ خود می‌پردازد (همو، 220) و آنها را از مقایسۀ اشعارشان با سروده‌های خود بر حذر می‌دارد (همو، 214، 235).
با آنکه از دیوان جلال عضد دست‌نویسهای بسیار باقی مانده است (نک‍ : منزوی، 3 / 2445)، ولی فقط یک بار آن هم با شیوه‌ای غیرانتقادی و تنها با رونویسی یکی از نسخه‌های متأخر، در تهران به چاپ رسیده است.

مآخذ

اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ملک، شم‍ 5324؛ بافقی، محمدمفید، جامع مفیدی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1340ش؛ جعفری، جعفر،‌ تاریخ یزد، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1343ش؛ جلال عضد یزدی، دیوان، تهران، به کوشش احمد کرمی، تهران، 1366ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة‌ الشعراء، به کوشش ادوارد براون، لیدن، 1900م؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340ش؛ صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1378ش؛ کازرونی، ابوالقاسم، مرقوم پنجم کتاب سُلّم السمٰوات، به کوشش یحییٰ قریب، تهران، 1340ش؛ کاشفی، علی، لطائف الطوائف، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، 1336ش؛ لودی، شیرعلی، مرآة الخیال، به کوشش محمد ملک الکتاب شیرازی، بمبئی، 1324ق؛ معین‌الدین یزدی، مواهب الٰهی، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1326ش؛ منزوی، خطی؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1344ش؛ واله داغستانی، علیقلی،  ریاض الشعراء، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1384ش.

علی میرانصاری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: