صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / ابن سید الناس /

فهرست مطالب

ابن سید الناس


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ سَيَّدِ النّاس، ابوالفتح فتح‌الدين محمد بن محمد يعمری ربعی (671-734 ق/ 1273-1334 م)، محدث، مورخ، فقيه شافعی، اديب و خطاط مصری اندلسی الاصل. 
خاندان وی كه از قبيلۀ يعمر ربعی و زادگاهشان اشبيليۀ اندلس بود (باسه، 247). بيشتر اهل علم و سياست بودند (صفدی، اعيان، 11/ 53) و پس از سقوط اشبيليه در 646 ق/ 1248 م به دست مسيحيان مجبور به ترك ديار خود شدند (باسه، 248). پدر وی ابوعمرو محمد بن محمد (د 705 ق/ 1305 م) در تونس و بجايه دانش آموخت و سپس به مصر مهاجرت كرد و كتابهای مهم و معتبری همراه خود به آنجا برد. ابوعمرو در اسكندريه مكه و قاهره به مطالعات خود ادامه داد و سرانجام در قاهره اقامت گزيد و مدتی پس از ابن دقيق العيد به سمت استادی كامليّه انتخاب شد (ابن حجر، 5/ 424-425، 476). 
ابوالفتح در قاهره زاده شد و هنوز كودكی بيش نبود كه در مجالس درس عالمان آنجا شركت می‌جست. در اجازه نامه‌ای كه وی به صلاح‌الدين خليل بن ايبك صفدی داده، به صراحت گفته است كه در 675 ق/ 1276 م در حالی كه چهار ساله بود، همراه پدر خود در مجالس حديث جمعی از علما شركت می‌كرد كه از آن جمله شمس‌الدين محمد بن ابراهيم مقدسی را نام برده است (صفدی، وافی، 1/ 309). وی همچنين در بسياری از صفحات عيون الاثر خود شماری از استادان و عالمانی را كه در چهار يا پنج سالگی همراه پدر خود در درس آنان شركت كرده، نام برده است كه ابوعبدالله محمد بن نصر قرشی، امير سيف‌الدوله ابوعبدالله محمد بن غسان انصاری، ابوالعباس احمد بن يوسف صوفی سخاوی، ابوالفضل عبدالرحيم بن يوسف بن يحيی موصلی و ابومحمد عبدالعزيز بن عبدالمنعم حرّانی از آن جمله‌اند (1/ 28، 36، 60، 81). در 685 ق/ 1286 م نزد ابوبكر محمد بن احمد قسطلانی به قرائت و استماع حديث پرداخت و از استادان ديگری نيز در مصر، اسكندريه، شام و حجاز و ديگر ولايات استماع حديث كرد (صفدی، وافی، 1/ 290). او اصول فقه را نزد ابوالفتح محمد بن علی بن وهب قُشيری و نحو را نزد ابن نحاس آموخت (همو، اعيان، 11/ 51) و فقه را از ابن دقيق العيد فراگرفت (ابن وردی، 2/ 434). به گفتۀ ذهبی شمار استادان وی نزديك به 000‘1 تن بوده است (صفدی، وافی، 1/ 291). جمعی از محدثان حجاز، عراق، شام، افريقيه و اندلس به او اجازۀ نقل حديث داده‌اند (همان، 1/ 309-310) و ابن كثير او را در حديث، فقه، نحو، سيره، تاريخ و فنون ديگر سرآمد اقران دانسته است (14/ 169). وی اغلب با بزرگان معاشرت می‌كرد (صفدی، وافی، 1/ 291؛ ابن حجر، 5/ 477)، ولی نوشته‌اند كه با سفيهان و شراب‌خواران نيز حشر و نشر داشت و از اين رو مورد ملامت قرار می‌گرفت (ابن قاضی شهبه، 2/ 392). ذهبی او را در آنچه نقل كرده، ثبت و صاحب بصيرت نوشته ( تذكرة، 4/ 1503) و در سيره و رجال و لغت فردی آگاه به شمار آورده است (همو، ذيول، 4/ 99). ابن سيدالناس در شعر و ادب نيز از استعدادی وافر برخوردار بود، چنانكه صفدی اشعار وی را مورد ستايش قرار داده است ( وافی، 1/ 293). اشعار وی در مدح پيامبر (ص) و بزرگان قاهره و دوستانش و در خصوص مطالب متنوع ديگر است. وی خود برخی از اشعارش را برای صفدی خوانده است (صفدی، وافی، 1/ 302-305). صفدی ابيات بسياری از او را در وافی (1/ 293-300) و اعيان (1/ 66- 92) آورده كه به صورت مكاتبۀ بين آنان رد و بدل شده است. ابن‌شاكر در عيون (486- 488) و فوات (3/ 288-292) و سبكی (9/ 270-272) و ابن‌حجر (5/ 480-481) و مقری (2/ 596) نيز بسياری از اشعار وی را نقل كرده‌اند. او در خط نيز استادی ماهر و زبردست (ذهبی، ذيول، 4/ 9) و در قرائت و كتابت بسيار سريع بود، چنانكه كلام الله مجيد را در يك جمعه نوشت و كتاب سيرۀ خود را در عرض 20 روز به پايان برد (صفدی، وافی، 1/ 290-293). 
ابن سيد الناس در كنار مطالعات علمی سمت استادی مدرسۀ ظاهريه و ابن حليقه (در كنار بركة الفيل) و مسجد الرصد را نيز به عهده داشت و خطيب جامع الخندق نيز بود و از اين راه حقوقی دريافت می‌كرد. وی از شهر صفد و گويا از حلب نيز مستمری داشت (همان، 1/ 291-292). جمع بسياری از شاميان و مصريان و غير آنها از وی استماع حديث كرده و در درس وی شركت كرده‌اند (همو، اعيان، 11/ 51). از مشاهير شاگردان وی می‌توان شمس‌الدين ذهبی را نام برد كه در تذكرة الحفاظ (4/ 1503) ابن سيدالناس را در شمار شيوخ خود نام برده است. صفدی نيز كتابهای ابن سيدالناس را نزد وی قرائت و استماع كرده است (صفدی، وافی، 1/ 292، 293، 305-310). 
امير علم‌الدين دواداری او را نزد سلطان ملك منصور حسام‌الدين لاجين برد و سلطان هنگامی كه خط زيبای وی را ديد، به او پيشنهاد كرد كه در ديوان انشا به خدمت مشغول شود و حقوقی نيز برای او تعيين كرد، اما او از خدمت در ديوان انشا عذر خواست، ولی مقرری را تا هنگام مرگ دريافت می‌كرد (همان، 1/ 291-292). ابن سيدالناس به مرگ ناگهانی در قاهره درگذشت (ذهبی، تذكرة، 4/ 1503؛ همو، ذيل، 4/ 99). جمع بسياری از قضات، امرا، فقها و لشكريان و ديگر مردم در تشييع جنازۀ وی شركت كردند و قاضی القضات جلال‌الدين قزوينی بر وی نماز گزارد و او را در قرافه به خاك سپردند (صفدی، اعيان، 11/ 53). صفدی كه آن هنگام در دمشق به سر می‌برد، چكامه‌ای بلند و سوزناك در رثای وی سرود ( وافی، 1/ 300-302). ابن سيدالناس دارای كتابخانه‌ای مهم و غنی بوده است كه غالب آنها به وسيلۀ پدرش از تونس به مصر آورده شده بود (همان، 1/ 292). او از يادداشتهای پدربزرگ خويش مخصوصاً در تدوين كتاب معروف خود عيون الاثر استفاده كرده و به اين مطلب در همين كتاب اشاره كرده است (1/ 302). 

آثـار

الف ـ چاپی

1. بشری اللبيب فی ذكری الحبيب، كه قصايدی است در مدح پيامبر اسلام (ص) و قسمتی از آن به كوشش كوزگارتن در 1815 م در اشترالزوند آلمان به چاپ رسيده است؛ 2. عيون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل والسير، اين كتاب، چنانكه از نامش پيداست، در سيرۀ پيامبر اكرم است و بيشتر شهرت ابن سيدالناس مرهون همين كتاب است، مؤلف در مقدمۀ كتاب متذكر شده كه در اين مجموعه بهترين قسمت‌های مندرج در سيره‌ها را برگزيده و آنها را به ترتيب تاريخ وقوع حوادث به دنبال هم قرار داده است (1/ 5-6). او از آثار بسياری در تدوين سيرۀ خود استفاده كرده كه صحاح سته، سيرۀ ابن اسحاق، مغازی واقدی، طبقات ابن سعد و معجم الكبير طبرانی از آن جمله‌اند (همو، 2/ 342-347). با مطالعۀ كتاب به خوبی روشن می‌شود كه ابن سيدالناس تا آنجا كه امكان داشته، حوادث را شرح داده و از نقل مطالب ضعيف دوری گزيده و گاهی حوادث را تحليل كرده است. وی بر صحت يك موضوع و يارد آن استدلال نيز كرده و از اين رو سيرۀ وی نه تنها تاريخ نقلی، بلكه گه‌گاه اثری تحليلی است. عيون الاثر در قاهره در 1356 ق / 1937 م و در دمشق در 1358 ق/ 1939 م به چاپ رسيده است. بر اين كتاب شروحی نوشته شده است كه يكی از آنها از ابوعبدالله عزالدين محمد بن ابوبكر بن جماعۀ كنانی (د 819 ق/ 1416 م) است و نسخه‌ای خطی از آن در فلسطين به خط مؤلف موجود است (منجد، 44). ديگری نورالنبراس از برهان‌الدين ابراهيم بن محمد بن خليل طرابلسی معروف به سبط ابن العجمی است كه نسخه‌هايی از آن در كتابخانه‌های خديويه (خديويه، 5/ 172) و ازهريه (ازهريه، 5/ 597) موجود است. چنانكه يكی از ناسخان كتاب در پايان جلد دوم يادآوری كرده، فتح‌الدين نابلسی نيز اين كتاب را در 3 جلد به نظم درآورده است؛ 3. المقامات العليّة فی الكرامات الجليّة، كه به كوشش عفت وصال حمزه در 1986 م در بيروت به چاپ رسيده است. 

ب ـ خطی

1. اجوبة علی اسئلة فی الحديث و غيره، كه احتمالاً همان الدرالنثير علی اجوبة الشيخ ابی الحسن الصغير است كه بغدادی (1/ 453) به آن اشاره می‌كند. نسخه‌ای از اين كتاب در كتابخانۀ اسكوريال (لطفی، 2/ 4) موجود است؛ 2. الادوية المفردة، كه نسخه‌ای از آن در دارالكتب الوطنيۀ تونس (محمد عزت، 18) موجود است؛ 3. شرح جامع الترمذی، اثری ناتمام كه گويا بعدها به وسيلۀ زين‌الدين ابوالفضل عراقی تكميل شده است (اسنوی، 2/ 511). نسخه‌ای از ديباچۀ آن در كتابخانۀ گوتا (پرچ، شم‍ 2(67)) موجود است. نيز احتمال دارد نسخۀ موجود در كتابخانۀ برلين شم‍ 1250 مربوط به همين كتاب باشد (GAL, S, I/ 169؛ آلوارت، II/ 93)؛ 4. عدة المعاد فی عروض «بانَت سُعاد» كعب بن زهير در مدح پيامبر (ص) كه نسخه‌ای از آن در دارالكتب قاهره موجود است (GAL, S, II/ 77)؛ 5 و 6. القصيدة العينية و القصيدة اللاميه، با شرح آن كه نسخه‌ای از اين دو در رامپور موجود است (همانجا)؛ 7. قصايدی با عنوان مِنَحُ المِدَح كه نسخه‌ای از آن در كتابخانۀ شهيد علی (همانجا)، نسخه‌ای ديگر در دانشگاه ييل (نموی، 128) نگهداری می‌شود. همچنين قصيده يا قصايدی از وی در يك مجموعۀ شعری در موزۀ عراق يافت می‌شود (نقشبندی، 549)؛ 8. نورالعيون فی تلخيص سيرة الامين المأمون، كه خلاصه‌ای از كتاب عيون الاثر است و گاهی از آن به نام السيرة الصغری ياد می‌شود، چنانكه از عيون الاثر با عنوان السيرة الكبری ياد كرده‌اند. نسخه‌هايی از اين كتاب در كتابخانه‌های خديويۀ مصر (خديويه، 5/ 172)، ازهريه (ازهريه، 5/ 597)، توپكايی سرايی (TS, III/ 422-423) و انستيتوی خاورشناسی شوروی ( خالدوف، I/ 436) موجود است (در مورد ديگر نسخ نک‍ : GAL, S, II/ 85). همچنين اجازه نامه‌ای از ابن سيدالناس به صلاح‌الدين صفدی در كتابخانۀ برلين وجود دارد ( آلوارت، II/ 57) كه احتمال دارد، همان اجازۀ مندرج در وافی (1/ 305-311) باشد. صفدی در وافی (1/ 293) به يك رشته مكاتبات ادبی به نظم و نثر بين خود و ابن سيدالناس نيز اشاره كرده است. 

مآخذ

ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الدرر الكامنة، حيدرآباد دكن، 1396 ق/ 1976 م؛ ابن سيدالناس، محمد بن محمد، عيون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السير، بيروت، 1974 م؛ ابن شاكر كتبی، محمد، عيون التواريخ، نسخۀ عكسی موجود در مركز؛ همو، فوات الوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1973 م؛ ابن قاضی شهبه، ابوبكر بن احمد، طبقات الشافعية، به كوشش عبدالعليم خان، حيدرآباد دكن، 1399 ق/ 1979 م؛ ابن‌كثير، البداية؛ ابن‌وردی، عمر بن مظفر، تتمة المختصر فی اخبار البشر، به كوشش احمد رفعت بدراوی، بيروت، 1389 ق/ 1970 م؛ ازهريه، فهرست؛ اسنوی، عبدالرحيم بن حسن، طبقات الشافعية، به كوشش عبدالله الجبوری، بغداد، 1391 ق؛ بغدادی، ايضاح؛ خديويه، فهرست؛ ذهبی، شمس‌الدين محمد، تذكرة الحفاظ، بيروت، 1377 ق؛ همو، ذيول العبر، به كوشش محمدسعيد بن بسيونی زغلول، بيروت، 1405 ق/ 1985 م؛ سبكی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعية الكبری، به كوشش محمود محمد الطناحی و عبدالفتاح محمد الحلو، قاهره، 1383 ق/ 1964 م؛ صفدی، خليل بن ایبک، اعيان العصر (خطی)، شم‍ 1217، احمد ثالث، تركيه؛ همو، الوافی بالوفيات، به كوشش هلموت ريتر، ويسبادن، 1381 ق/ 1962 م؛ لطفی، عبدالبديع، فهرس المخطوطات المصورة ( التاريخ)، عراق، 1956 م؛ محمد عزت عمر، فهرست المخطوطات المصورة (ملحق)، حلب، 1404 ق/ 1986 م؛ مقری تلمسانی، احمد بن محمد، نفح الطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1388 ق/ 1968 م؛ منجد، صلاح‌الدين، المخطوطات العربية فی فلسطين بيروت، دارالكتب الجديد؛ نقشبندی، اسامة ناصر، مخطوطات الادب فی المتحف العراقی، عراق، معهد المخطوطات العربية؛ نيز: 

Ahlwardt; Basset. R., «Une élégie d, Ibnsaїden Nas», Le Muséon, Louvain, 1886, vol. V; GAL; GAL, S; Khalidov; Nemoy, L., Arabic Manuscripts in the Yale University Library, New Havan, 1956; Pertsch; TS. 
علی رفيعی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: