صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فلسفه / ابن سهلان /

فهرست مطالب

ابن سهلان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ سَهْلان، زين‌الدين عمر بن سهلان ساوی، قاضی، حكيم و منطقی نام‌آور قرن 6 ق/ 12 م. اطلاعات ما دربارۀ زندگانی او بسيار اندك است. همين اندازه می‌دانيم كه مدتها در زادگاه خود ساوه عهده‌دار منصب قضا بود و سپس به علت نامعلومی از اين كار دست بازداشته و از ساوه به نيشابور رفته و همانجا ماندگار شده است. از اين پس وی در نيشابور به تحصيل و تحقيق و مكاتبه و مراوده با دانشمندان مشغول بوده و از راه استنساخ كتب، مخصوصاً آثار ابن سينا، روزگار می‌گذرانيده است (بيهقی، تتمة، 127؛ شهرزوری، 2/ 56). ابن سهلان چنانكه خود می‌نويسد بيشتر عمر را «در پرورش انواع علوم به سر برده است، چه آنچه به علوم شرع تعلق دارد و چه آنچه به علوم حكمت» («الرسالة السنجرية»، 3). سال تولد و وفات او به درستی معلوم نيست؛ تنها نكتۀ روشن اين است كه وی معاصر سلطان سنجر سلجوقی (511-552 ق) بوده و يكی از كتابهای خود الرسالة السنجرية فی الكائنات العنصرية را به نام او كرده است. منابع متأخر بی‌آنكه به مأخذی استناد كنند، سال وفات او را 540 ق/ 1145 م نوشته‌اند (GAL, S, I/ 830)، اما بيهقی كه خود با او دوستی و مراوده داشته و در 565 ق وفات يافته است، اشاره‌ای به تاريخ درگذشت وی نمی‌كند و فقط می‌گويد با او رفت‌وآمد داشتم و او را دريای مواجی از دانشها يافتم ( تتمة، 128). به نوشتۀ بيهقی ــ كه قديم‌ترين مأخذ دربارۀ اوست ــ پس از مرگ ابن‌سهلان، در مراسم سوگواری او در ساوه، كتابخانه‌اش آتش گرفت و در اين آتش‌سوزی برخی از مصنفات خود وی نيز از ميان رفت (همانجا). عبارت بيهقی مبهم است و معلوم نيست كه آيا در مراسم سوگواری، كتابخانۀ ابن‌سهلان بر اثر سهل‌انگاری و بی‌مبالاتی آتش گرفته است و يا اينكه به عنوان بخشی از مراسم، كتابخانۀ او را سوزانيده‌اند؟ 
ظاهراً بايد هنگامی كه ابن سهلان در ساوه قضاوت می‌كرده است، به علتی كه بر ما روشن نيست، خانه و كتابخانه‌اش سوخته و يا سوزانيده شده باشد و خود او نيز احتمالاً به سبب اين حادثه و شايد ناسازگاری محيط و احساس عدم امنيت مجبور به مهاجرت گرديده باشد. در منابع متأخر به قراينی برمی‌خوريم كه اين حدس را تأييد می‌كند: «چون كتابخانۀ او به ساوه بسوخت، وی به نيشابور هجرت كرد» (معين، مقدمۀ دانشنامه، «يد»؛ لغت‌نامه)، اما از آنجا كه بيهقی معاصر با ابن سهلان بوده است، به سادگی نمی‌توان از سخن او گذشت. چنانكه اشاره شد، ابن‌سهلان پس از مهاجرت از ساوه در نيشابور ماندگار شده است و ظاهراً نبايد به ساوه بازگشته و در آنجا فوت كرده باشد. بنابراين به نظر می‌رسد كه به احتمال زياد كتابخانه دوبار دچار حريق شده باشد: يك بار در زمان حيات ابن سهلان در ساوه و بار ديگر در پايان اقامت در نيشابور و پس از مرگ او، و اين مطلب از عبارت بيهقی ( تتمه، همانجا) كه صريحاً می‌گويد «بعد وفاته حداداً له» برمی‌آيد. بعيد نيست كه گفتۀ بيهقی مربوط به بار دوم بوده و اين دو حادثه در نوشتۀ او در هم آميخته باشد. 
از استادان و شاگردان ابن‌سهلان اطلاع دقيقی در دست نيست. از استادان او فقط شرف‌الزمان سيد محمد بن يوسف ايلاقی (د 536 ق)، فيلسوف و پزشك معروف را نام برده‌اند كه ظاهراً ابن سهلان نزد او طب و فلسفه آموخته است (شفيع، 127؛ دانش‌پژوه، 40). ابن سهلان از دانشمندان مشهور زمان خود بوده است و در شهرت علمی او همين بس كه شهرستانی، مؤلف الملل و النحل، پاسخ مشكلات و ايرادات خود را بر كتاب نجات ابن سينا از او خواسته است (مهدوی، 240). افزون بر اين دانشمندان ديگری نيز مانند ابوالفتح اسعد بن ابونصر بن ابوالفضل ميهنی (د 527 ق)، مدرس نظاميۀ بغداد و از شاگردان ابوالعباس لوكری و همچنين حكيم ابوالحسن اثردی، پزشك سلطان مسعود بن محمد بن ملكشاه سلجوقی (527-547 ق)، از شاگردان لوكری، با ابن سهلان مكاتبات علمی داشته‌اند (بيهقی، تتمة، 137؛ شهرزوری، 2/ 57). 
قاضی ساوی طبع شعر نيز داشت. نمونه‌هايی از اشعار عربی او را می‌توان در مقدمۀ دانش‌پژوه بر تبصره به نقل از نسخۀ خطی الرسالة الملحقة بكتاب تتمة صوان الحكمة ملاحظه كرد (دانش‌پژوه، 43-44). 

آثار

1. الرسالة السنجرية فی الكائنات العنصرية، كه به نام سلطان سنجر بن ملكشاه سلجوقی نوشته شده است. بيشتر مطالب اين كتاب برگرفته از طبيعيات شفای ابن سيناست. ابن سهلان در اين رساله از نظريات ابن سينا دربارۀ طبيعيات جانبداری كرده و با اشاره به اعتراضات ابوريحان بيرونی بر ابن سينا ــ كه معتقد بوده است «آب گرم از آب سرد زودتر فسرد» ــ می‌نويسد: «رئيس بوريحان كه پايۀ تمام داشته است در هندسه و از اين علوم بهره‌ای نداشته است، اين سخن را نيك فهم نكرده است و تشنيع زدن گرفته است بر خواجه بوعلی» (صص 17- 18). «الرسالة السنجرية» كتابی است «در بيان عجايب صنع الهی در چيزهايی كه در هوا تولد كند از ميغ و باران و برف و تگرگ و رعد و برق و صاعقه و باد و ستاره ها كه ريخته شوند و علامتهای روشن و سرخ و سياه كه در هوا پيدا آيند؛ و نيز بيان بعضی چيزها كه در زيرزمين و روی زمين تولد كنند از چشمه‌های آب و كاريزها و كوهها و زلزله و چيزها كه در معدنها خيزند چون زر و سيم و مس و غير آن از سيماب و گوگرد و زاگ و نمك و مانند آن» (ص 4). اين مباحث همان است كه فيلسوفان اسلامی تحت عنوان «آثار علوی» يا «كائنات الجو» مطرح ساخته‌اند. «الرسالة السنجرية» به كوشش محمدتقی دانش‌پژوه، در 1337 ش در تهران، ضمن كتاب دو رساله دربارۀ آثار علوی به طبع رسيده است. 
2. البصائر النصيرية، به عربی در منطق كه به قصد تقرب به مجلس ابوالقاسم محمود بن مظفر بن عبدالملك مروزی خوارزمی كه از 521 تا 526 ق وزير سلطان سنجر بود (منشی كرمانی، 69؛ دانش‌پژوه، 44)، تأليف شده است (ابن سهلان، البصائر، 2-3). بصائر از كتابهای معروف درسی سدۀ 6 ق بوده، چنانكه شيخ شهاب‌الدين سهروردی در اصفهان آن را نزد ظهير قاری (يا فارسی) خوانده و به گفتۀ شهرزوری از نوشته‌های وی چنين برمی‌آيد كه در بصائر بسيار تأمل می‌كرده است (شهرزوری، 2/ 123). 
ابن سهلان در اين كتاب كوشيده است تا آنچه را كه قدما از توضيح آن غفلت كرده‌اند، روشن گرداند و آنچه را كه به اجمال نوشته‌اند، به تفصيل آورد و موارد نادرست را گوشزد كند (ص 3). اين كتاب در 1316 ق/ 1898 م، با تعليقات شيخ محمد عبده در بولاق به طبع رسيده و از كتابهای درسی جامع الازهر به شمار آمده است. 
3. ترجمه و شرح رسالة الطير ابن سينا به فارسی كه در مجموعۀ رسائل شيخ اشراق، در 1935 م در اشتوتگارت به طبع رسيده است. يحيی مهدوی با توجه به اينكه ابن سهلان با آثار ابن سينا كاملاً آشنا بوده و همواره با نوشته‌های او سروكار داشته و «به استنساخ كتاب شفا و تتبع در آثار شيخ روزگار می‌گذرانده است»، احتمال داده است كه «ترجمۀ اشارات نيز ريختة قلم توانای عمر بن سهلان ساوی» باشد (ص 275). 
4. رسالۀ مصارعة المصارعة (جامعه، 2(1)/ 20). اين كتاب چنانكه از نامش برمی‌آيد، بايد پاسخی به كتاب مصارع الفلاسفۀ محمد ابن عبدالكريم شهرستانی بوده باشد. در پاسخ كتاب شهرستانی، كتاب ديگری داريم از خواجه نصير طوسی به نام مصارع المصارع كه احتمال می‌رود خواجه در نامگذاری كتاب خود به رسالۀ ابن سهلان نظر داشته و از محتوای آن آگاه بوده است. در برخی از نسخه‌های خطی پس از عنوان اين رساله چنين آمده است: «هذه شكوك سئل القاضی عمر بن سهلان الساوی رحمة الله عليه من جهة الامام محمدالشهرستانی و طلب حلّها، اعتراض علی كلام الشيخ الرئيس ابی علی» (دانش‌پژوه، 41). با توجه به اين بيان به نظر می‌رسد كه مقصود از اين رساله همان پاسخهايی باشد كه ابن سهلان به ايرادات شهرستانی بر كتاب نجات ابن سينا داده است (نک‍ : آثار، شم‍ 11). 
5. كتابی در حساب (نک‍ : بيهقی، تتمه، 128). 
6. تبصره، در منطق به فارسی كه در 1337 ش به كوشش محمدتقی دانش‌پژوه به طبع رسيده است. اين كتاب نيز همواره مورد توجه بوده و از كتابهای درسی به شمار می‌رفته است (دانش‌پژوه، 46). 
7. «رسالة فی تحقيق نقيض الوجود»، به عربی كه به كوشش دانش‌پژوه همراه با رسالۀ تبصره چاپ شده است. قاضی ساوی در اين رساله از ابن سينا به «افضل المتأخرين» تعبير می‌كند و به نقد برخی از آراء او می‌پردازد ( تبصره، 162). 
8. رساله‌ای مختصر در منطق به فارسی كه همراه با رسالۀ تبصره به طبع رسيده است. 
9. رسالۀ التوطئة، كه به نام «مولانا تاج‌الدين معز (معين) الاسلام» نوشته شده است و احتمال می‌رود كه مقصود از اين تاج‌الدين، محمد ابن عبدالكريم شهرستانی باشد. در اين رساله از داستان سلامان و ابسال و سحر و طلسمات و نيز نجات و شباهت آنها به وحی و معجزات سخن رفته است. نسخه‌ای از اين اثر در كتابخانۀ يحيی مهدوی موجود است (مهدوی، 277؛ دانش‌پژوه، همانجا). 
10. حاجی خليفه از كتابی به نام تاريخ اصفهان ياد می‌كند و آن را به «الامام عمر بن سهلان الساوی» نسبت می‌دهد (1/ 282)، اما بسيار بعيد به نظر می‌رسد كه ابن سهلان كه عمر خود را در ساوه و نيشابور به تحقيق در منطق و حكمت گذرانيده است، كتابی در تاريخ اصفهان نوشته باشد. 
11. پاسخ اعتراضات شهرستانی بر كتاب نجات ابن سينا كه نسخه‌ای از آن در كتابخانۀ روان استانبول موجود است (مهدوی، 240). 
12. چنانكه از مقدمۀ «الرسالة السنجرية» برمی‌آيد، ابن‌سهلان بر آن بوده است كه در تلفيق دين و فلسفه و هماهنگی ميان عقل و وحی، كتابی بنويسد كه جامع همۀ مباحث فلسفه باشد: «اگر سعادت بخت مراين دعاگوی را يار بود و به موقع ارتضا و پسند اوفتد، توفيق و ياری خواهد از ياری دهندۀ بحق تا عوايق و موانع را باز دارد و قوت و معونت دهد بر تصنيف كتابی كه جملۀ انواع علوم حكمت را جامع بود ... و چنان سازد كه با اقاويل اهل شرع راست بود» (ص 4)، اما نمی‌دانيم كه آيا ساوی اين كتاب را نوشته است يا نه؟ بيهقی نيز به اين قصد و نيت ابن سهلان و شايد انجام شدن آن اشاره دارد، آنجا كه می‌نويسد: «شريعت و حكمت را در عقدی واحد نظام داد» (بيهقی، درة الاخبار، 88). اين مطلب حاكی از آن است كه قاضی ساوی نيز مانند ديگر فيلسوفان اسلامی در پی سازش دادن ميان دين و فلسفه و تطبيق آن دو با يكديگر بوده است. 
13. تلخيص يا روايت مختصری از كتاب صوان الحكمۀ ابوسليمان منطقی سجستانی كه نسخه‌ای از آن در كتابخانۀ فاتح استانبول موجود است (بدوی، 25؛ «مختصر فی ذكر ... »، 291). افزون بر اينها ابن سهلان رسائل متفرقه‌ای نيز داشته كه به گفتۀ بيهقی شايد در آتش‌سوزی كتابخانۀ او سوخته باشد ( تتمة، 128). 

افكار

ابن سهلان دربارۀ برخی از مسائل فلسفی و منطقی نظريات خاصی داشته است كه در كتابهای فلاسفۀ پس از او منعكس شده است. مهم‌ترين آنها عقيدۀ وی دربارۀ شمار مقولات است كه همواره يكی از موارد اختلاف ميان متفكران اسلامی بوده است. با اينكه جمهور فلاسفۀ مسلمان، به تبع ارسطو، شمارۀ مقولات را ده دانسته‌اند، وی گروهی از دانشمندان حصر مقولات را در اين تعداد نپذيرفته و در تقليل و يا افزايش شمار آنها سخن گفته‌اند. مثلاً متكلمان اسلامی ضمن مخالفت با نظريات فلاسفۀ مشايی، شمار مقولات عرضی را گاهی به 21 و گاهی به 23 رسانيده‌اند. خواجه نصيرالدين طوسی در توضيح اين مطلب می‌نويسد: «متكلمان گاهی تعداد مقولات را به بیست و یک نوع و يا به بیست و سه نوع رسانيده‌اند كه ده نوع از آنها [يعنی: حيات، شهوت، نفرت، قدرت، اراده، كراهت، اعتقاد، ظن، نظر و الم] به جانداران اختصاص دارد، و 11 تای ديگر [يعنی: كون ــ كه شامل حركت و سكون، اجتماع و افتراق می‌شود ــ ، تأليف، اعتماد (مانند ثقل و خفت)، حرارت، برودت، يبوست، رطوبت، لون، صوت، بو و طعم] شامل موجودات جاندار و بی‌جان می‌گردد. دو نوع ديگر كه برخی از متكلمان افزوده‌اند، عبارتند از: فنا و موت» (ص 439). 
در اين ميان گروهی نيز شمار مقولات را تقليل داده و به سه يا چهار مقولۀ عرضی قائل شده‌اند. از آن جمله ابن سهلان است كه به روايت شهاب‌الدين يحيی سهروردی، برخلاف نظر مشهور فلاسفۀ مشايی، شمار مقولات عرضی را از نه مقوله به سه مقولۀ كم و كيف و نسبت تقليل داده است (سهروردی، 278). شيخ اشراق پس از ذكر نظر ابن سهلان، به اصلاح آن پرداخته و می‌نويسد از آنجا كه حركت تحت مقولۀ جوهر قرار نمی‌گيرد و كم و كيف و نسبت هم نيست، بنابراين خود مقولۀ مستقلی است و بهتر آن است كه شمار مقولات را پنج بدانيم (همانجا)، اما اينكه ابن سهلان در كدام يك از آثار خود چنين مطلبی را اظهار كرده است، به درستی معلوم نيست و سهروردی نيز كه قديم‌ترين راوی اين سخن است، به طور مبهم می‌گويد: وجدنا فی موضع (همانجا)، بی‌آنكه اين موضع را مشخص كند. خود قاضی ساوی در كتاب البصائر النصيرية، حركت را از مقولۀ ان ينفعل و تحريك را از مقولۀ ان يفعل محسوب كرده است (ص 35). 
عقيدۀ ديگر ابن سهلان مربوط به امكانات غيرمتناهی هيولاست. در نظر او اين امكان برای انواع است، نه برای تك تك مصاديق و جزئيات انواع (سهروردی، 352). به عبارت ديگر اين امكان به طبيعت نوعيه از لحاظ اينكه طبيعت نوعيه است مربوط می‌شود، نه به يك يك مصاديق خارجی آن طبيعت نوعيه. سهروردی كه ناقل سخن ساوی است آن را متقن نمی‌داند و در نقد آن می‌نويسد: حادثات همان تك تك مصاديق خارجی است؛ طبيعت نوعيه از لحاظ طبيعت نوعيه بودن وجود خارجی ندارد. بنابراين نتيجۀ سخن ابن سهلان اين است كه آنچه امكان وجود عينی دارد [يعنی نوع كلی] ممتنع گردد، و آنچه ممكن الوقوع است [يعنی جزئيات حادثات]، در عالم خارج امكان وجود نداشته باشد (همانجا). 

مآخذ

ابن‌سهلان، عمر، البصائر النصيرية، به كوشش محمد عبده، بولاق، 1316 ق/ 1998 م؛ همو، تبصره، به كوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1337 ش؛ همو، «الرسالة السنجرية فی الكائنات العنصرية»، همراه دو رساله دربارۀ آثار علوی، به كوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1337 ش؛ بدوی، عبدالرحمن، مقدمه بر صوان الحكمۀ سجستانی، تهران، 1974 م؛ بيهقی، علی بن زید، تتمة صوان الحكمة، به كوشش محمد شفيع، لاهور، 1935 م؛ همو، درة الاخبار و لمعة الانوار (ترجمۀ تتمة صوان الحكمة)، ترجمۀ ناصرالدين منشی، حيدرآباد دكن، 1354 ق؛ جامعه، خطی؛ حاجی خليفه، كشف؛ دانش‌پژوه، محمدتقی، مقدمه بر تبصره (نک‍ : ابن سهلان در همين مآخذ)؛ سهروردی، يحيی، «المشارع و المطارحات»، مجموعۀ مصنفـات شيخ اشراق، تهـران، 1355 ش، ج 1؛ شفيع، محمد، تعليقات بر تتمة (نک‍ : بيهقی در همين مآخذ)؛ شهرزوری، محمد بن محمود، نزهة الارواح، به كوشش خورشيد احمد، حيدرآباد دكن، 1396 ق/ 1976 م؛ لغت نامۀ دهخدا؛ «مختصر فی ذكر الحكماء اليونانيين و المليين»، به كوشش محمدتقی دانش‌پژوه، فرهنگ ايران زمين، تهران، 1338 ش، ج 7؛ معين، محمد، تعليقات بر دانشنامۀ علائی (الهيات) ابن سينا، تهران، 1331 ش؛ منشی كرمانی، ناصرالدين، نسائم الاسحار، به كوشش جلال‌الدين حسينی ارموی، تهران، 1364 ش؛ مهدوی، يحيی، فهرست نسخه‌های مصنفات ابن سينا، تهران، 1333 ش؛ نصيرالدين طوسی، «قواعد العقائد»، تلخيص المحصل، به كوشش عبدالله نورانی، تهران، 1359 ش؛ نيز: 

GAL, S. 
صمد موحد
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: