صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابن سهل /

فهرست مطالب

ابن سهل


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ سَهْل، ابواسحاق، ابراهيم بن سهل اسرائيلی (نيمۀ اول سدۀ 7 ق/ 13 م)، شاعر اواخر عصر موحدين در اندلس. در خانواده‌ای يهودی در اشبيليه به دنيا آمد و سپس اسلام آورد (يونينی، 1/ 476؛ صفدی، 6/ 5). نسبت اسرائيلی (ابن سعيد، المغرب، 1/ 264) و اسلامی او (يونينی، 1/ 482) از همينجاست. سال تولد وی دانسته نيست، اما با توجه به گفته‌های ابن سعيد مغربی (ه‍ م) دوست صميمی او (ابن خليل، 73) و شعری كه ابن سهل در دوران جوانی در مدح محمد ابن يوسف بن هود سروده (ابن سعيد، همان، 1/ 265) می‌توان احتمال داد كه پيش از 610 ق/ 1213 م به دنيا آمده باشد (عباس، 12-13). 
ابن سهل در اشبيليه نزد استادانی چون ابوعلی شلوبينی و ابوالحسن دبّاج و احتمالاً اعلم بطليوسی به فراگيری علم و ادب پرداخت (ابن‌خليل، 73، 77؛ ابن‌سعيد، همان، 1/ 246؛ همو، المقتطف، 218؛ عباس، 13-15). حافظۀ نيرومند وی، كه او را در حفظ شعر و بديهه سرايی چالاك ساخته بود، از همان زمان مايۀ شگفتی دوستان و مصاحبانش شده بود (ابن سعيد، المغرب، همانجا). ابن سهل دورۀ جوانی را در جمع دوستان همدلی چون ابن سعيد و ابوبكر اُندی به تفرّج و تغزّل و احتمالاً مدح برخی از بزرگان اشبيليه گذراند. ابن سعيد به اين كامرانيها و شعرخوانيها اشاره كرده است (ابن خليل، 73-77، 168؛ عباس، 16- 18) و پاره‌ای از ماجراهايی را كه در اين دوره برای او و ابن سهل پيش آمده بود، شرح داده است (ابن خليل، 140-142)؛ اما جمع دوستان شاعر به زودی پراكنده شد. ابن سعيد همراه پدرش اشبيليه را ترك گفت و ابوبكر اندی نيز به شهر خود بازگشت (عباس، 21، 22). ابن سهل، كه گويی در اين هنگام به دورانديشی دربارۀ آيندۀ خويش پرداخته بود، به مديحه‌سرايی روی آورد و نخست ابويحيی رميمی و ابوالعباس يناشتی اميران المريه و سبته را مدح گفت (صص 71-73، 205- 208؛ قس: عباس، 22)، هر چند به درستی روشن نيست كه شاعر اين مديحه‌ها را در اشبيليه سروده و برای آنان فرستاده يا برای ديدار ممدوحانش به اين دو شهر سفر كرده و به مديحه‌سرايی پرداخته است. پس از كشته شدن ابن هود و بازگشت حاكميت موحدون در اشبيليه (635 ق) ابن سهل به مدح وزير ابوعمرو يحيی بن الجد كه با تدابير خويش عملاً حكومت شهر را در دست گرفته بود، پرداخت (صص 66-70، 183-185، 235، 237، 265-266، 304-305؛ قس: عباس، 23-26). تاريخ يكی از قصايد وی نشان می‌دهد كه شاعر دست كم تا 641 ق/ 1243 م در اشبيليه بوده است (ابن سهل، 235). وی سپس اشبيليه را ترك گفت و احتمالاً پس از اقامتی كوتاه در شريش و مدح ابوعمرو بن خالد حاكم آن شهر (صص 125- 129)، به منورقه رفت و به مدح ابوعثمان بن حكم فرمانروای دانشور و ادب‌دوست آن شهر و ستايش از سياستهای هوشمندانۀ او پرداخت (صص 130-135، 333-334؛ قس: عباس، 27). گويند يك بار كه شاعر به قصد عزيمت به تونس به كشتی درآمده و مورد حملۀ يكی از كشتيهای جنگی مسيحيان قرار گرفته بود، ابوعثمان خود به ياريش شتافت و او را از مهلكه رهانيد، و ابن سهل به پاس اين بزرگواری مديحه‌ای سرود (صص 186- 189). وی پس از آن به سبته رفت (احتمالاً 642 ق: عباس، 28- 29) و كاتب و مديحه‌سرای ابوعلی حسن بن خلاص والی آن شهر شد و قصايد بسيار در مدح او سرود (ابن شاكر، 1/ 20؛ ابن سهل، 94-97، 120-124، 136- 139، جم‍‌ ). 
دورۀ اقامت شاعر در سبته ظاهراً تا پايان عمر نه چندان دراز او ادامه داشته است. در تاريخ مرگ وی اختلاف است. منابع گوناگون تاريخهای 643، پيش از 646، 649، پس از 650 و 659 ق را در اين مورد نقل كرده‌اند (ابن‌عذاری، 3/ 379؛ يونينی، 1/ 476؛ صفدی، همانجا؛ ابن تغری بردی، 1/ 51). اما در چگونگی مرگ وی همه اتفاق نظر دارند كه هنگامی كه ابن سهل همراه ابوالقاسم محمد فرزند والی سبته در كشتی نشست و عازم تونس گرديد تا هديه‌ای را تقديم امير آن سامان ابوزكريّای حفصی نمايند، كشتی ايشان واژگون گشت و همگی در دريا غرق شدند (ابن عذاری، صفدی، ابن شاكر، ابن تغری بردی، همانجاها، يونينی، 1/ 482). اما قراينی در دست است كه صحت اين گزارش را مورد ترديد قرار می‌دهد: نخست آنكه دولت ابن خلاص در سبته در 647 ق فرو پاشيد (عباس، 40، قس: 94، حاشيه)، لذا فرستادن پيشكش از سوی ابن خلاص پس از اين تاريخ بعيد می‌نمايد. ديگر آنكه ابن سعيد، دوست دورۀ جوانی شاعر، كه به خوبی از آن رويداد آگاه بوده و به مناسبتی در اختصار القدح المعلّی به آن اشاره كرده (ص 145) در ترجمۀ احوال ابن سهل در همان كتاب هيچ ذكری از آن به ميان نياورده است. اين امر با توجه به دوستی و صميميت ميان اين دو اندكی شگفت می‌نمايد. وانگهی ابن سعيد در المغرب كه ميان 645 و 647 ق تأليف شده، نه تنها سخنی از مرگ او به ميان نياورده، بلكه از او به عبارت «الآن شاعر خليفتهم بمراكش» ياد كرده است (1/ 264-265) كه در اين صورت اصولاً مرگ او در دريا نيز مورد ترديد قرار می‌گيرد، مگر آنكه اين رويداد در سفری ديگر و در تاريخی ديرتر اتفاق افتاده باشد (عباس، 41-42). از سوی ديگر در هيچ جا از جمله ديوان ابن سهل نشانه‌ای از حضور او در مراكش ديده نمی‌شود. در هر حال روشن است كه دست‌يابی به نظری قاطع در اين باره به سادگی امكان‌پذير نيست، اما آنچه مهم است اتفاق نظر همۀ منابع، جز ابن سعيد، دربارۀ مرگ ابن سهل در درياست. در اسلام آوردن ابن سهل 
نيز سخن بسيار گفته‌اند. برخی در مسلمانی او شك كرده و او را متظاهری خوانده‌اند كه در باطن بر دين نياكان خود باقی بوده است (مقری، 5/ 68، 69؛ عباس، 48- 49)؛ در مقابل، گروهی ديگر او را مسلمانی واقعی و دوستدار قرآن و پيامبر (ص) دانسته‌اند و قصيدۀ عينيّۀ معروف او (صص 232-234) را نيز در مدح آن حضرت و شاهدی بر صدق اسلام او شمرده‌اند (صفدی، 6/ 5، 7؛ ابن شاكر، 1/ 20، 21؛ ابن تغری بردی، 1/ 51؛ قس: عباس، 35). اين گفت‌وگوها ظاهراً از همان دورۀ جوانی شاعر در ميان بوده است؛ چه، ابن سعيد می‌گويد كه خود يك بار ابن سهل را سوگند داده است تا حقيقت را در اين باره بازگويد، اما شاعر زيركانه پاسخ داده است كه ظاهر از آنِ مردم و باطن از آنِ خداوند است (ابن خليل، 74)، اما با آنكه قصيدۀ ياد شده را شاعر اساساً نه در مدح پيامبر اكرم (ص) بلكه در بيان اشتياق خود به سرزمين حجاز سروده است، قرينه‌ای نيز دالّ بر رياكاری و عدم صداقت او در دست نيست و ترديدهايی نيز كه در مسلمانی او شده، احتمالاً ناشی از بی‌بند و باريهای دورۀ جوانی و بی‌اعتنايی او به فرايض دينی در آن دوره بوده است كه طبعاً در مورد نومسلمانی چون او بيشتر به چشم می‌آمده است (عباس، 35-36)، چنانكه بعدها نيز كه با دگرگونی اوضاع و سخت‌تر شدن شرايط، پای‌بندی او به مبانی و فرايض دينی بيشتر شده بود، معاصرانش نيز از تعهد و دينداری او سخن می‌گفتند. افزون بر اين، اشعار او كه آكنده از تجليّات فرهنگ اسلامی است، اگر هم دليلی بر مسلمانی او نباشد، نشانی از تعلق خاطر او به اين فرهنگ تواند بود (عباس، 35-37). 
ابن سهل در شمار شاعران عصر نوآوری در اندلس (ركابی، 101، حاشيۀ 1؛ فاخوری، 605). عمدۀ اشعار او در مدح و غزل است. به رغم پاره‌ای تصويرپردازيهای بسيار زيبا (ص 258؛ فاخوری، 608)، گرايش به وصف طبيعت در شعر او كمتر ديده می‌شود (عباس، 43)، چنانكه فنون ادبی و صنايع شعری نيز در سروده‌های او چندان تنوعی ندارد (عباس، 43-44). شاعر با آنكه از يك اقليت دينی برخاسته و در روزگاری نابسامان می‌زيسته است، در اشعارش نشانی از توجه به مصائب اجتماعی ديده نمی‌شود، به همين گونه شعر وی از معانی عميق و انديشه‌های متعالی نيز تهی است (همانجا). اصولاً اهميت شعر ابن سهل نه در اين پهنه‌ها كه در قلمرو تغزّل است (مونرو، 55-56). آنچه از او شاعری صاحب سبك ساخته، غزلهای بسيار لطيف و زيبايی است كه وی دربارۀ پسركی يهودی به نام موسی كه در اشبيليه با او همدم و همراز بوده، سروده است (برای نمونه، نک‍ : صص 74، 79، 116، 118، 168، 214-216، 230-231، 244، 256، 257، 267، 289-291، 296- 298). در اين غزلها، كه مايه‌های پاكی و خلوص بدوی آنها با اندوخته‌های فراوان شاعر از فرهنگ عربی و اسلامی درآميخته است، نگرش عاطفی شاعر و گرايش او را به رنج و اندوه می‌توان ديد (عباس، 43-46). برخی از متقدمان دليل رقت اشعار او را «خواری عشق و خواری يهوديت» دانسته‌اند (مقری، 5/ 68). از سوی ديگر بهره‌گيری تكلف‌آميز شاعر از مفاهيم و قصص قرآنی و تضمين آنها در اشعارش، بعضی هموطنانش را بر وی شورانيده و سبب شده كه شيوۀ او را در تضمين آيات قرآنی نوعی تحريف به شمار آورند (عباس، 48- 49). ابن سهل در موشّح سرايی نيز چيره‌دست بوده است. پاره‌ای از موشّحات او در اندلس شهرت فراوان داشته و بسياری به معارضه با آنها پرداخته‌اند (مقری، 9/ 246، 293-297، 300، 10/ 109؛ قس: ابن سهل، 283-286، 296- 298). افرانی كتاب در شرح يكی از اين موشّحات به نام المسلك السّهل فی توشيح ابن سهل (فاس، 1324 ق) نوشته است. ديوان ابن سهل نخستين بار به كوشش حسن العطار در 1279 ق در قاهره به چاپ سنگی رسيد و از آن پس بارها در قاهره، فاس، بيروت و اسكندريه چاپ و منتشر شده است. 

مآخذ

ابن تغری بردی، المنهل الصافی، به كوشش احمد يوسف نجاتی، قاهره، 1375 ق/ 1956 م؛ ابن خليل، محمد بن عبدالله، اختصار القدح المعلی، به كوشش ابراهيم الابياری، قاهره، 1959 م؛ ابن سعيد، علی بن موسی، المغرب فی حلی المغرب، به كوشش شوقی ضيف، قاهره، 1953 م؛ همو، المقتطف من ازاهر الطّرف، به كوشش سيد حنفی حسنين، قاهره، 1983 م؛ ابن سهل، ابراهيم، ديوان، بيروت، 1400 ق/ 1980 م؛ ابن شاكر كتبی، محمد، فوات الوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1973 م؛ ابن عذاری، محمد بن محمد، البيان المغرب، به كوشش هويسی ميراندا، تطوان، 1960 م؛ ركابی، جودت، فی الادب الاندلسی، قاهره، 1970 م؛ صفدی، خليل بن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش س. ددرينگ، بيروت، 1392 ق/ 1972 م؛ عباس، احسان، مقدمه و حاشيه بر ديوان (نک‍ : ابن سهل در همين مآخذ)؛ فاخوری، حنا، تاريخ ادبيات زبان عربی، ترجمۀ عبدالمحمد آيتی، تهران، 1361 ش؛ مقری تلمسانی، احمد بن محمد، نفح الطيب، به كوشش يوسف محمد البقاعی، بيروت، 1406 ق؛ يونينی، موسی بن محمد، ذيل مرآةالزمان، حيدرآباد دكن، 1374 ق/ 1954 م؛ نيز: 

Monore, James T., Hispano-Arabic Poetry, Berkeley/ Los Angeles/ London, 1974. 
بخش ادبيات عرب
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: