صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / ابن سریج /

فهرست مطالب

ابن سریج


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ سُرَيْج، ابوالعباس احمد بن عمر (248-306 ق/ 862- 918 م)، فقيه و متفكر شافعی، ملقب به «باز اشهب». وی از نوادگان سريج بن يونس مروزی (د 235 ق/ 849 م)، زاهد و محدث نامی بود (يافعی، 2/ 248). ابن سريج عمدۀ عمر خود را در بغداد، كه ظاهراً در همانجا به دنيا آمده بود، سپری كرد و در همانجا نيز درگذشت و در حجره‌ای در بازارچۀ غالب (سويقة غالب) در بخش غربی بغداد دفن شد و مقبرۀ او زيارتگاه مردم گرديد (قرطبی، 76؛ خطيب، 4/ 290؛ ابن خلكان، 1/ 67). ابن سريج بسيار كم سفر می‌كرد. تنها مورد گزارش شده، سفری است به شيراز كه برای تصدی قضای آن ديار كرده است (ابواسحاق، 118). ابن سريج اگرچه بيشتر به عنوان يك فقيه معروف است، ليكن از ساير علوم اسلامی چون كلام و حديث نيز بهرۀ بسيار داشته است. ابن نديم (ص 266) او را از متكلمين شافعی شمرده، و ضياءالدين، پدر فخر رازی او را سرآمد اصحاب شافعی در كلام دانسته است (سبكی، 3/ 22). با وجود اين وی با خلط كلام و فقه شديداً مخالف بود و از قراين مختلف از جمله از پاسخی كه در زمينۀ صفات الهی داده، برمی‌آيد كه در عقايد، مشرب سنتی داشته و پيرو سلف بوده است (ذهبی، 3/ 812-813). در زمينۀ حديث اگرچه احاديث زيادی روايت نكرده (خطيب، 4/ 287)، ولی طبقۀ روايی وی عالی بوده و از نكات فنی حديث اطلاع بسيار داشته است (ذهبی، 3/ 811-812). از مشايخ بنام ابن سريج در حديث می‌توان حسن بن محمد زعفرانی و ابوداوود سجستانی را نام برد (خطيب، 4/ 287-290)؛ نيز از جملۀ راويان وی می‌توان پسرش ابوحفص عمر، سليمان ابن احمد طبرانی و ابواحمد ابن غطريف جرجانی را ذكر كرد (طبرانی، 1/ 44؛ خطيب، 4/ 287- 288؛ اسنوی، 2/ 21). ابن سريج گاه در مجالس درس جنيد نيز حضور می‌يافت و گفته شده كه موفقيت خود را در فقه از بركت شركت در مجالس وی می‌دانست (انصاری، 184-185، 312؛ ابن ملقن، 130-131). همچنين در آغاز تفتيش امر حلاج در حدود 297 ق/ 909 م از ابن سريج فتوايی دربارۀ حلاج خواستند، ليكن وی اظهار داشت كه حلاج مردی حافظ قرآن، عالم به فقه و حديث و عابد است و سخنی می‌گويد كه من درك نمی‌كنم، پس نمی‌توانم به كفر وی حكم نمايم ( اخبارحلاج، 55، 56). شركت وی در مجلس جنيد و تمايل به جنيد، خودداری از محكوم كردن حلاج، مضاف به اينكه سه تن از شاگردان او، ابن القاص، رودباری و ثقفی زبانی صوفيانه داشته‌اند، نشان‌دهندۀ گرايش او به تصوف و عرفان است (قس: ماسينيون، I/ 423-424). ابن سريج را در فقه عالم‌ترين و استوارترين فقیه مذهب شافعی در زمان خود دانسته‌اند (قرطبی، همانجا). در منابع شافعی، او به عنوان مدافع، حافظ و گاه منجی مذهب شافعی معرفی شده است (قس: عبادی، 62). ابن سريج فقه را نزد ابوالقاسم انماطی آموخت و آن را توسط ابواسحاق مروزی به آيندگان انتقال داد (جعدی، 85؛ نووی، 1/ 18- 19، 2/ 251). تسلط او در فقه شافعی چنان بود كه او را «شافعی دوم» لقب داده‌اند (شريشی، 1/ 205)، يكی از شيوخ معاصر ابن سريج اين حديث نبوی را كه «در هر قرنی مجدّدی در جهان اسلام ظاهر می‌شود» بر وی تطبيق داده و او را پس از عمر بن عبدالعزيز، و امام شافعی، مجدّد قرن سوم دانسته است (حاكم، 2/ 522، 523). اين تطبيق بعدها مورد پذيرش برخی از علمای شافعی قرار گرفته است (ابن‌اثير، 12/ 221؛ نووی، 2/ 210). ابن‌سريج در عالم فقه نه صرفاً به عنوان تبيين‌كنندۀ آرای شافعی، بلكه در مواردی مجتهدی صاحب‌نظر نيز به شمار می‌رود. استفادۀ وسيع از قياس، چنانكه از رديۀ وی بر ابن داوود برمی‌آيد (قس: سبكی، 3/ 38)، پذيرش يك سلسله اصول ثابت و تأويل نصوصی كه با اصول مزبور توافق نداشته باشند (نووی، 2/ 252) و دقتهای نحوی ـ منطقی در عبارات و گاه بازی لفظی با آنها (قس: عبادی، 62-63؛ نيز مسألۀ سريجيّه در همين مقاله) همگی از خصوصيات بارز روش فقهی او بوده و ابن سريج را در نقطۀ مقابل مكتب ظاهری كه در همان روزگار در بغداد شكل گرفته بود، قرار داده است. همين اختلافات عميق در روش فقهی او با ظاهريان موجب بروز مناظرات سخت بين او و محمد بن داوود، فرزند داوود اصفهانی بنيان‌گذار مكتب ظاهری گرديد كه در برخی از منابع به آنها اشاره شده است (ابن‌نديم، 266؛ خطيب، 4/ 288؛ شريشی، همانجا). به گفتۀ خطيب بغدادی (4/ 290) ابن سريج با شخص داوود نيز مناظره داشته است، ليكن اين مطلب از لحاظ زمانی درست به نظر نمی‌رسد. وی گاه برخلاف مشهور مذهب امام شافعی اجتهاد كرده است (نووی، 2/ 251؛ سبكی، 3/ 22، 25). از جمله مسائل مزبور مسألۀ معروف «سريجيّه» يا «دور طلاق» است، بدين شرح كه هرگاه مردی به زنش بگويد «اگر من تو را طلاق بدهم، بدين معنی است كه تو را اصلاً سه طلاقه كرده‌ام» و بعد او را با طلاق ساده از خود براند، برای اين مسأله 3 راه حل متصور است: 1. يك طلاق ساده و نامشروط واقع شده، 2. طلاق مزبور با نظر به شرط در حكم سه طلاق است، 3. صيغۀ مزبور لغو بوده و اصلاً طلاقی واقع نشده است. ابن سريج قول سوم را انتخاب كرد و دليل وی كه بر رد دو احتمال اول مبتنی است، اين است كه اگر طلاق بی‌شرط واقع شده باشد، معنايش اين است كه پيش از آن، سه طلاق وقوع يافته، ولی در اين صورت ازدواجی در بين نبوده كه طلاق سادۀ بعدی در آن مؤثر شده باشد، و در اين صورت سه طلاق كه متعاقب آن وقوع يابد نيز مؤثر نتواند بود، پس اصلاً طلاقی واقع نشده است. به احتمال قوی ابن سريج نخستين كسی است كه اين نوع استدلال كرده و بعيد است كه ــ چنانكه برخی گفته‌اند ــ عنوان‌كنندۀ اين مسأله و راه حل اخير آن شخص شافعی يا مزنی باشد (عميره، 3/ 357؛ شربينی، 3/ 324). در هر حال جمعی از متقدمين فقهای شافعی در نسبت اين مسأله به ابن سريج تصريح نموده‌اند (ابن هبيره، 2/ 348). دارقطنی در اين مورد گفته كه بهتر بود ابن سريج مسألۀ دور طلاق را در عالم اسلام مطرح نمی‌كرد (ابن تغری بردی، 3/ 194). در هر صورت در سده‌های بعدی صحت انتساب اين مسأله به ابن سريج يا نفی آن هميشه مطرح بوده و گاه در اين زمينه رساله‌های مستقلی تأليف شده است (قليوبی، 3/ 357؛ ابن حجر، هيتمی، 8/ 115؛ ريو، شم‍ 1203). با توجه به فحوای كلامِ سبكی می‌توان گفت كه ابن سريج به رغم جرأت در اقدام به اجتهاد و در نحوۀ استفاده از نصوص، در عمل به مسائل فقهی به شدت دچار وسواس بوده است (3/ 30). وی به عنوان مدافع مذهب شافعی در بغداد با ظاهريان و حنفيان (چنانكه از فهرست كتب وی برمی‌آيد) و حتی مالكيان (همانجا) درگير بوده و مناظره داشته است. قدرت شخصيت ابن سريج و ظرافت استدلال وی تا حدی بوده كه ضرب‌المثل شده است، چندانكه عبارت «استدلالات سريجی» (الحجج السريجيّة) در سدۀ 5 ق/ 11 م به عنوان مثلی برای استدلالات ظريف و مُسكِت به كار می‌رفته است (حريری، 83). ابن‌سريج به مقامات حكومتی، ازجمله وزير علی بن عيسی، كم توجه بود و همين امر موجب دلگيری وزير شده بود، ليكن علی بن عيسی پس از مشاهدۀ وسعت اطلاع ابن سريج در جريان مناظرات مختلف به او متمايل شد و با اصرار و حتی تهديد از وی خواست تا منصب قضا را بپذيرد، ولی ابن سريج آن را نپذيرفت (سبكی، 3/ 30-31)؛ با اينهمه، چنانكه در پيش گفته شد، ابن سريج ظاهراً در فاصلۀ سالهای 280-290 ق به دليلی نامعلوم مدتی منصب قضای شيراز را پذيرفت (قس: ماسينيون، همانجا) و به همين جهت در برخی منابع متقدم، به وی لقب قاضی داده شده است (قرطبی، 76؛ عبادی، 62؛ خطيب، 4/ 287). اما دانسته نيست چرا شاگردش ابن غطريف او را «امير» ناميده است (خطيب، 4/ 288). 

آثـار

ابوالحسين شيرجی فهرستی از آثار ابن سريج را ذكر كرده كه بالغ بر 400 عنوان بوده (ابواسحاق، 118)، ولی همۀ اين آثار جز اندكی در طول زمان مفقود شده است: 

خطی

1. الاقسام و الخصال ( آربری، شم‍ 5115)؛ 2. جزئی كه در آن ابن سريج جوابهايی در مورد اصول دين داده است (GAS, I/ 495)؛ 3. الودائع لنصوص الشرائع، جزئی كوچك است كه نسخه‌ای از آن ضمن يك مجموعه در خزانۀ رباط موجود است (زركلی، 1/ 185). 

منسوب

بجز سه اثر مذكور آثار متعدد ديگری درگذشته از ابن سريج موجود بوده كه امروزه از بين رفته و يا بر ما ناشناخته مانده است. اين آثار را ابن نديم، دارقطنی و ابوحامد اسفراينی در سدۀ 4 ق/ 10 م، سبكی و اسنوی در سدۀ 8 ق/ 14 م، ابن حجر هيتمی و حاجی خليفه در سدۀ 10 و 11 ق/ 16 و 17 م ديده و يا حتی در اختيار داشته‌اند. از جملۀ آنها می‌توان به الرّد علی محمد بن الحسن، الرّد علی عيسی بن ابان (عالم حنفی متوفی 221 ق/ 836 م)، الرّد علی ابن داوود من القياس و كتاب ديگری در رد بر ابن داوود در مسائلی كه مورد اختلاف او و شافعی بود، اشاره كرد (در مورد آثار منسوب نک‍ : ابن‌نديم، 266؛ خطيب بغدادی، 4/ 290؛ سبكی، 3/ 23، 38؛ اسنوی، 2/ 21؛ ابن حجر هيتمی، 8/ 114؛ حاجی خليفه، جم‍‌ ). 

مآخذ

ابن اثير، مبارك بن محمد، جامع الاصول، به كوشش محمد حامد الفقی، قاهره، 1370 ق/ 1951 م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن حجر هيتمی، احمد بن محمد، تحفة المحتاج، بولاق، 1290 ق؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن ملقن، عمر بن علی، طبقات الاولياء، به كوشش نورالدين شريبه، بيروت، 1406 ق/ 1986 م؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابن هبيره، يحيی بن محمد، الافصاح، حلب، 1366 ق/ 1947 م؛ ابواسحاق شيرازی، طبقات الفقهاء، به كوشش خليل الميس، بيروت، دارالقلم؛ اخبار حلاج، به كوشش عبدالحفيظ هاشم، قاهره، مكتبته الجندی؛ اسنوی، عبدالرحيم بن حسن، طبقات الشافعية، به كوشش عبدالله جبوری، بغداد، 1391 ق/ 1971 م؛ انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفية، به كوشش عبدالله حبيبی، كابل، 1341 ش؛ جعدی، عمر بن علی، طبقات فقهاء اليمن، به كوشش فؤاد سيد، 1376 ق/ 1957 م؛ حاجی خليفه، كشف؛ حاكم نيشابوری، مستدرك الصحيحين، حيدرآباد دكن، 1324 ق/ 1906 م؛ حريری، قاسم بن علی، مقامات، تهران، 1365 ش؛ خطيب بغدادی، احمد بن علی، تاريخ بغداد، قاهره، 1349 ق/ 1930 م؛ ذهبی، محمد بن احمد، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن، 1333-1334 ق؛ زركلی، اعلام؛ سبكی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعية الكبری، به كوشش محمود محمد الطناحی و عبدالفتاح محمد الحلو، قاهره، 1384 ق/ 1965 م؛ شربينی، محمد، مغنی المحتاج، بيروت، دارالفكر؛ شريشی، احمد بن عبدالمؤمن، شرح مقامات حريری، به كوشش محمد عبدالمنعم خفاجی، قاهره، 1372 ق/ 1952 م؛ طبرانی، سليمان بن احمد، المعجم الصغير، به كوشش عبدالرحمن محمد عثمان، قاهره، 1388 ق/ 1968 م؛ عبادی، محمد بن احمد، طبقات الفقهاء الشافعية، به كوشش گوستا ويتستام، ليدن، 1964 م؛ عميرة، شهاب‌الدين احمد، حاشية علی شرح منهاج الطالبين جلال‌الدين محلی، قاهره، دار احياء الكتب العربية؛ قرطبی، محمد بن احمد، صلة، به كوشش دخويه، ليدن، 1897 م؛ قليوبی، احمد بن احمد (نک‍ : عميرة در همين مآخذ)؛ نووی، محيی‌الدين بن شرف، تهذيب الاسماء و اللغات، قاهره، 1345 ق/ 1927 م؛ يافعی، عبدالله، مرآةالجنان، حيدرآباد دكن، 1337- 1339 ق؛ نيز: 

Arberry; GAS; Massignon, L., La passion de Husayn ʿibn Mansur Hallâj, Paris, 1975; Rieu, Ch., Supplement to the Catalogue of the Arabic Manuscripts in the British Museum, London, 1894. 
احمد پاكتچی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: