ابن سعد
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/223201/ابن-سعد
چهارشنبه 17 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اِبْنِ سَعْد، ابوعبدالله محمد بن سعد بن منيع، مشهور به كاتب واقدی (168-230 ق/ 784-845 م)، مورخ و سيرهنويس مشهور بغداد. او از موالی حسين بن عبدالله نوادۀ عباس عموی رسول اكرم بود (ابن سعد، 7(2)/ 99)، ولی ابنخلكان (4/ 351) بنا به مستندی نامعلوم او را «زهری» شمرده است. همو (همانجا) از وی تعبير به «بصری» كرده، چنانكه زاخائو (ص 30) و برخی ديگر بصره را محل تولد او دانستهاند. ابن سعد از نخستين سيره نويسانی است كه در غير مدينه نشأت يافته بود، چه آنكه غالب نويسندگان سيرۀ پيش از او چون ابن اسحاق و واقدی مدنی بودند. او از جمعی از برجستهترين مشايخ بصره، كوفه و بغداد چون هُشيم بن بشير (د 183 ق)، اسماعيل بن عُليّه (د 193 ق)، وكيع بن جراح (د 197 ق)، سفيان بن عُيينه (د 198 ق)، هشام بن محمد كلبی (د 206 ق)، هيثم بن عدی (د 207 ق) و ابونعيم فضل بن دكين (د 219 ق) روايات تاريخی و حديث فراگرفت (ابن سعد، 1(1)/ 2، 4، 5، 8، 78، 1(2)/ 19). ابن سعد مدتی نيز در مدينه اقامت گزيد و از مشايخ آن ديار چون معن بن عيسی (د 198 ق)، محمد بن اسماعيل بن ابی فديك (د 199 ق) و ابوضمره انس بن عياض (د 200 ق) استماع نمود (همو، 1(1)/ 2، 3، 1(2)/ 12). او همچنين از برخی مشايخ مكی چون احمد بن محمد ازرقی (د 212 ق) و سعيد بن منصور (د 227 ق) حديث شنيده است (همو، 1(1)/ 4، 80). زمان دقيق حضور او در حجاز دانسته نيست، قدر مسلم اين است كه او در 189 ق در مدينه بوده (همو، 5/ 314) و پيش از 210 ق به عراق بازگشته است (همو، 7(2)/ 51). بجز افراد ياد شده نام دهها تن ديگر از مشايخ ابن سعد در اسانيد كتاب طبقات ديده میشود. او حتی از روايت از رجال هم طبقۀ خود چون يحيی بن معين (د 233 ق) ابا نداشته است (همو، 1(1)/ 63، جم ؛ ذهبی، 2/ 425). او در بغداد به حلقۀ درس محمد بن عمر واقدی (د 207 ق) پيوست و از خواص شاگردان او گشت، و تا آنجا در نوشتن آثار و روايات استاد پيش رفت كه به كاتب الواقدی شهرت يافت (ابنخلكان، 4/ 351؛ ابن طيفور، 63؛ طبری، 8/ 643). با توجه به خروج واقدی در 180 ق از مدينه به عراق (نک : ابن سعد، 7(2)/ 77) و سن ابن سعد در آن زمان، بعيد به نظر میرسد كه سابقۀ آشنايی ابن سعد با او به مدينه برگردد. او آثار و مرويّات استادش واقدی را در تاريخ و غير آن در اختيار داشت و مهمترين راوی آن آثار بود (نک : خطيب، 5/ 321). او برای تدوين آثار خود از آنها بهرۀ بسيار گرفت (نک : ابننديم، 111) و بسياری از آنها را در طبقات خود گنجانيد. البته ابن سعد بجز آثار واقدی از ديگر منابع چون آثار كلبی، هيثم بن عدی و مداينی در جای جای طبقات سود جسته است (قس: همو، 112). ابن سعد غالباً روايات را با سند كامل نقل میكند، ولی بنابر روش معمول از عنوان مأخذ ياد نمیكند. او تنها از يك مأخذ با عنوان نسب الانصار اثر عبدالله بن محمد بن عمارۀ انصاری نام برده است (نک : ابنسعد، 3(2)/ 70، جم ). پس از درگذشت مورخان برجستهای چون كلبی، واقدی و هيثم بن عدی طبيعی است كه ابن سعد به عنوان مورخی كه چنين مشايخی را درك كرده، مورد توجه طالبان روايات تاريخی قرار گيرد. از مهمترين شاگردان ابن سعد میتوان از ابوالعباس احمد بن يحيی بلاذری، حارث ابن محمد بن ابی اُسامه صاحب مسند، حسين بن محمد عبدالرحمن ابن فهم و ابوبكر بن ابی الدنيا ياد كرد (بلاذری، انساب، 1/ 5، جم ؛ همو، فتوح، 28، جم ؛ خطيب، همانجا؛ در مورد ديگر راويان، نک : همانجا؛ مزی، 16/ 262). از نظر رجالی برخلاف استادش واقدی كه مورد تضعيف قرار گرفته (نک : ابن عدی، 6/ 2245)، ابن سعد مورد اعتماد رجاليان بوده است. ابوحاتم به صدق او در روايت اشاره كرده (ابن ابی حاتم، 3(2)/ 262). خطيب (همانجا) او را از اهل عدالت شمرده، و برخی چون ابن نديم (ص 111) او را ثقه دانستهاند. گفته شده است احمد بن حنبل به فراگرفتن روايات او علاقه نشان میداد (نک : خطيب، 5/ 322) و مزی (16/ 261) او را در زمرۀ رجال سنن ابوداوود آورده است. با اينهمه از يحيی بن معين عبارتی نقل شده كه در بردارندۀ طعنی بر صدق گفتـار اوست (نک : خطيب، همانجا). افزون بر اين ابن سعد راوی در قرائت نيز بوده است. او قرائات مختلف، به خصوص قرائات قاريان مدينه چون نافع، ابوجعفر و شيبه را از واقدی فراگرفت، و خود آن را به حارث بن ابی اسمه آموخت، و او آن را به ابنمجاهد انتقال داد (نک : ابنجزری، 1/ 201، 2/ 142، 219، به نقل از كامل هذلی). ابن سعد همچنين در درس يعقوب بن اسحاق حضرمی قاری بصره از قاريان دهگانه حاضر میشده (نک : ابن سعد، 1(2)/ 94، جم ) و بسيار دور از ذهن است كه قرائت او را از وی فرا نگرفته باشد. ابن سعد در 218 ق/ 833 م در مجلس «محنه»ای كه مأمون ترتيب داد و در آن از جماعتی از بزرگان فقها و محدّثين خواست تا به «خلق قرآن » اقرار كنند، ناگزير از پذيرفتن خلق قرآن شد (ابنطيفور، 343؛ طبری، 8/ 634) و دعوت او به اين مجلس نشانۀ اعتبار و اهميت مقام اجتماعی وی بوده است. ابن سعد در 62 سالگی در بغداد وفات يافت (ابن سعد، 7(2)/ 99؛ قس: خطيب، 5/ 322). آنچه تاكنون نام ابن سعد را زنده نگاه داشته، تأليف مفصل و كم نظير او الطبقات الكبير است. اين كتاب با سيرۀ پيامبر (ص) آغاز میشود و با شرح احوال صحابه، عالمان مدينه و ديگر شهرهای حجاز، شام و مصر، كوفه، بصره، بغداد و برخی ديگر از مراكز علمی آن روزگار ادامه میيابد و با مجلدی در شرح احوال زنان ختم میشود. طبقات را در ضمن میتوان گنجينهای در نسبشناسی عرب پيش از اسلام دانست. ابن سعد در اين اثر بزرگ نسب اصحاب و تابعين و ديگر كسان را، از سوی پدر، مادر و خويشاوندان نزديك، به يك فرد شاخص و سرشناس قبيله رسانده است و گاه سلسله انساب يك شخص را به دهها نسل قبل از وی پيوند میدهد. به عنوان مثال اجداد زيدبن حارثه تا 31 نسلِ پيش از او معرفی شدهاند (3/ 27؛ قس: گوتشالك، 111-113). مؤلف در طبقهبندی جغرافيايی تابعين، كه پس از فتوحات اوليه در منطقۀ وسيعی پراكنده بودند و حيات علمی آنان در برخورد با مسائل جديد و محدود محلی شكل میگرفت، توجه خاصی به گسترش علم حديث در بلاد اسلامی، به ويژه در شهرهای جديد التأسيسی، همچون بصره و كوفه، داشته است. اين كتاب بين سالهای 1094- 1918 م تحت سرپرستی ادوارد زاخائو، و با همكاری جمعی از مستشرقين در 8 مجلد در ليدن منتشر شد و مجدداً در بيروت براساس همان نسخه در فاصلۀ 1957-1960 م به چاپ رسيد. مقايسۀ متن چاپ شدۀ ليدن با نسخههای موجود در كتابخانههای استانبول و ديگر مراكز علمی جهان نشان میدهد نسخی كه اساس چاپ ليدن بوده، افتادگيهايی در طبقات صحابه و طبقات تابعين اهل مدينه داشته است. بخش جا افتاده از تابعين مدينه در 1403 ق/ 1983 م به كوشش زياد محمد منصور در بيروت به چاپ رسيده، و بخش مربوط به شرح حال امامان حسن و حسين (ع) را عبدالعزيز طباطبائی در 1408 ق در مجلۀ تراثنا (شم 10 و 11) منتشر كرده است (در مورد نسخههای خطی از بخشهای چاپ نشدۀ طبقات، نک : GAS, I/ 300-301؛ برای نظرات اصلاحی دربارۀ چاپ ليدن، نک : دخويه، LIX/ 377-412؛ همو، LXI/ 441-485؛ شولتس، LXX/ 403-416؛ در مورد افتادگيهای طبقات، نک : ريتر، XVIII/ 196-199؛ در مورد بررسيهای صورت گرفته بر روی متن طبقات، نک : لوت، XXIII/ 593-614؛ ووستنفلد، IV/ 187-197). ترجمۀ فارسی بخشی از طبقات به قلم محمد عبدالحميد در 1891 ق در اگره به چاپ رسيده، و ترجمۀ ديگری توسط محمود مهدوی دامغانی از بخشی از سيرۀ طبقات صورت گرفته كه در 1369 ش در تهران منتشر شده است. كتاب طبقات را شاگردان مختلف ابنسعد از او روايت كردهاند. نسخۀ چاپی ليدن چنانكه از مقدمۀ آن برمیآيد، روايت ابن حيويه از حارث بن ابی اسامه است (ابن سعد، 1(1)/ 1). طبری نيز روايت حارث را مستقيماً از خود وی گرفته و در اثنای تاريخ خود از آن استفاده كرده است (1/ 120، جم ). روايت مشهور ديگر روايت ابن فهم است كه مورد استفادۀ ابنعساكر در تاريخ دمشق قرار گرفته است (نک : ابن عساكر، «ترجمة الامام الحسين (ع)»، ص 7، جم ). مقايسۀ آنچه خطيب بغدادی (5/ 322) از ابن فهم روايت كرده، با زيادۀ موجود در طبقات (چاپ ليدن، 7(2)/ 99) در مورد شرح حال خود ابنسعد كه ظاهراً توسط يكی از راويان بدان افزوده شده است، از نظر بررسی رابطۀ بين دو روايت حارث و ابنفهم قابل مطالعه است. نجاشی (ص 4) نيز از نسخهای از طبقات استفاده كرده كه روايت هر دو بوده است. بجز اين دو روايت، ابن عبدالبر روايت ابن ابی الدنيا را در سه جزء در اختيار داشته است (نک : ابن خير، 224-225؛ قس: ابن عبدالبر، 1/ 11). بلاذری نيز در فتوح البلدان و انساب الاشراف از طبقات ابن سعد بهرۀ بسياری برده است. ابنسعد اثر ديگری تحت عنوان الطبقات الصغير نيز داشته (نک : ابن نديم، 112) كه نسخهای از آن در موزۀ باستانشناسی استانبول نگهداری میشود (نک :GAS, I/ 301). در مورد رابطه بين كتاب اخبار النبی (نک : ابننديم، 111) و طبقات نمیتوان اظهار نظر قطعی كرد. همو (همانجا) اثر ديگری را با عنوان «الحيل» (شايد الخيل) نيز در زمرۀ آثار ابن سعد آورده است. بجز آنچه ذكر شد، در حال حاضر دو اثر منسوب به ابنسعد وجود دارد كه صحت انتساب آنها به وی مورد ترديد است. اول اثری با عنوان فوائد الاعراب كه در 1283 ق در 14 صفحه در استانبول به چاپ رسيده، و ديگر منظومهای با عنوان القصيدة الحلوانية فی افتخار القحطانيين علی العدنانيين است كه شرحی بر آن توسط غازی بن يزيد در دارالكتب قاهره يافت میشود (نک : GAS, I/ 301).
ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن، 1372 ق؛ ابن جزری، محمد بن محمد، غايةالنهاية، به كوشش برگشترسر، مصر، 1351 ق/ 1932 م؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن خير، محمد، الفهرسة، به كوشش كودرا، بغداد، 1963 م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبير، به كوشش جمعی از مستشرقين، ليدن، 1904- 1918 م؛ ابن طيفور، احمد بن ابی طاهر، كتاب بغداد، به كوشش هانس كلر، ليپزيگ، 1908 م؛ ابن عبدالبر، ابوعمر، الاستيعاب، در حاشية الاصابة ابن حجر، قاهره، 1328 ق؛ ابن عدی، عبدالله، الكامل، بيروت، 1405 ق/ 1985 م؛ ابن عساكر، علی بن حسن، «ترجمة الامام الحسين (ع)»، تاريخ مدينة دمشق، به كوشش محمدباقر محمودی، بيروت، 1398 ق/ 1978 م؛ ابن نديم، الفهرست؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به كوشش محمد حميدالله، قاهره، 1959 م؛ همو، فتوح البلدان، به كوشش رضوان محمد رضوان، مصر، 1398 ق/ 1978 م؛ خطيب بغدادی، احمد بن علی، تاريخ بغداد، مصر، 1349 ق؛ ذهبی، شمسالدين، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن، 1388 ق/ 1968 م؛ طبری، تاريخ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، مصر، 1387 ق/ 1967 م؛ مزی، جمالالدين، تهذيب الكمال، عكس نسخۀ خطی كتابخانۀ احمد ثالث، استانبول؛ نجاشی، احمد بن علی، الرجال، به كوشش موسی شبيری، قم، 1407 ق؛ نيز:
De Goeje, M. J., «Anzeigen», ZDMG, vol. LIX; id, «Anzeigen, Fortsetzung ... », ibid, vol. LXI; GAS; Gottschalk, W., «Über den dritten Teil ... », ZDMG, vol. CV; Loth, O., «Ursprung und Bedeutung der Ţabaḳâ»; ibid, vol. XXIII; Ritter, H., «Die Lücken in Ibn Saʿd V», Der Islam, 1929; Sachau, E., Einleitung zu; Ţabaḳât III, Leiden, 1904; Schulthess, F., «Zu Ibn Saʿd’s Biographien», ZDMG, vol. LXX; Wüstenfeld, F., «Über das Kitâb al-Ţabaḳât al-Kabîr», ibid, vol. IV. عبدالكريم گلشنی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید