صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابن زمرک /

فهرست مطالب

ابن زمرک


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ زَمْرَك، يا ابن زُمْرَك ابوعبدالله محمد بن يوسف صريحی (733- پس از 795ق / 1333- پس از 1393 م)، وزير، كاتب و شاعر اندلسی. در مآخذ كهن به ضبط دقيق نام وی اشاره نشده است، اما محققان معاصر آن را به صورتهای گوناگون: ابن زمرك (مونرو، 346)، ابن زُمرُك (بلاشر، GAL, S, II/ 370; 499) و يا هر دو صورت آن (پالنسيا، 139-140؛ برای بقیۀ موارد نک‍ : حمصی، 83) آورده‌اند، اما حمصی با توجه به عنوان كتاب البقية و المُدرَك من كلام ابن زمرك كه دربارۀ شعر ابن زمرك نوشته شده است، «ابن زُمرَك» را ترجيح داده است (ص 84؛ نيز نک‍ : عبارتی از همان كتاب، مقری، ازهار، 2/ 12). 
وی در ربض البَيّازين در نزديكی غرناطه به دنيا آمد، اما به گفتۀ ابن خطيب ( الاحاطة، 2/ 300) نياكان وی از شرق اندلس بدانجا كوچ كرده بوده‌اند. پدرش آهنگری فقير بود و در آغاز قصد داشت، پيشۀ خويش را به فرزند بياموزد، اما كودك چندان رنجور بود كه توانايی اين كار را نداشت و چون پدر به هوش و استعداد وی پی برد، او را به مكتب خانه فرستاد (بلاشر، 500؛ قس: مقری، نفح، 7/ 161). ابتدا، چنانكه معمول بود، قرائت قرآن را آموخت (مقری، همان، 7/ 165) و سپس صرف و نحو و لغت را از ابوعبدالله بن فخّار، ابوالقاسم محمد بن احمد حسنی، معروف به قاضی شريف و ابوسعيد بن لُبّ فراگرفت. فقه و اصول را نيز نزد شخص اخير و ابوعلی منصور زواوی آموخت (ابن خطيب، الاحاطة، 2/ 302-303؛ مقری، نفح، 7/ 165-166، 5/ 340؛ ابن حجر، 6/ 68؛ ابن قاضی، 1/ 132).ابن‌خطيب (همانجا) كه خود، معروف‌ترين استاد ابن زمرك بوده و به وی شعر و ادب آموخته ( نفح، 7/ 145)، نام همۀ استادان او را برشمرده است. وی فن سخنوری و اصول تصوف را نيز از ابوعبدالله بن مرزوق كه به غرناطه آمده بود، فراگرفت (753 ق) و به درخواست او شعری در ستايش كتاب الشفا بتعريف حقوق المصطفی، كه استاد شرح آن را آغاز كرده بود، سرود (ابن خطيب، الاحاطة، 2/ 310؛ مقری، نفح، 7/ 165-166؛ بلاشر، 501؛ حمصی، 87) و مدتی نيز در حلقۀ صوفيان پيرو ابوجعفر زيّات و برادرش ابومهدی به رياضت و مجاهدت نفس به سر برد (مقری، همان، 7/ 167؛ ابن خطيب، همان، 2/ 301؛ حمصی، همانجا) و احتمالاً از همين جاست كه در برخی از اشعار او اندك گرايشی به تصوف ديده می‌شود (نک‍ : ابن‌خطيب، همان، 2/ 303-305؛ بلاشر، 502). گفته‌اند كه وی در پی كسب دانشِ بيشتر به فاس سفر كرد و نزد شريف ابوعبدالله علّونی تلمسانی به تحصيل علوم عقلی پرداخت (ابن خطيب، همان، 2/ 303؛ مقری، همان، 7/ 147)، اما روشن نيست كه اين سفر، همان سفر است كه پس از اين از آن سخن خواهيم گفت، يا پيش از آن بوده است؟ 
ابن زمرك گويا به دليل هوش و استعداد خويش (ابن خطيب، همان، 2/ 301) به زودی مورد توجه استادانش، به ويژه ابن مرزوق و ابن خطيب، قرار گرفت و اين دو در پيشرفت وی بسيار كوشيدند. خود وی در قطعه شعری به كوشش ابن خطيب در اين باب تصريح كرده است (نک‍ : ابن خطيب، الكتبية، 288). ابن مرزوق موجبات آشنايی او را با ابوسالم ابراهيم فرزند سلطان ابوالحسن فراهم آورد (بلاشر، همانجا؛ قس: ابن خطيب، الاحاطة، 2/ 302) و ابن خطيب، آنگاه كه در 749 ق/ 1348 م به وزارت رسيد، شاگرد خويش را به عنوان كاتب وارد دستگاه حكومت غرناطه كرد (بلاشر، 501). دوستی ابن زمرك با ابن خطيب گويا تا 770 ق/ 1369 م پايدار ماند (همو، 503-504) و او در برخی از اشعار خود، ابن خطيب را ستوده است (نک‍ : ابن خطيب، همان، 2/ 310-311؛ همو، الكتبية، 284- 288؛ ابن احمر، 328- 329)، اما سپس ميان آن دو كدورت پيدا شد (مقری، ازهار، 2/ 11) و به همين سبب ابن خطيب كه در الاحاطة (2/ 301- 302) وی را بسيار ستوده، در الكتيبة (ص 282-283) زبان به نكوهش وی گشوده است. 
موفقيت واقعی ابن زمرك، با جلوس محمد پنجم، معروف به الغنی بالله در 755 ق/ 1354 م آغاز گرديد (بلاشر، 502) و او مدت 37 سال (مقری، نفح، 7/ 167) با برخورداری از اعتماد كامل سلطان در خدمت وی بماند، چنانكه پس از مرگ محمد پنجم، از اينكه تا پايان حكومت وی مورد اعتماد سلطان بوده، به خود می‌باليد (بلاشر، 505). در 760 ق حكومت محمد پنجم توسط برادرش سرنگون گرديد و سلطان به فاس نزد ابوسالم مرينی پناهنده شد. در اين سفر ابن زمرك و ابن خطيب در ركاب وی بودند (ابن خطيب، الاحاطة، 2/ 302؛ مقری، همان، 5/ 120؛ حمصی، 89). ابن زمرك كه پيش از اين توسط ابن مرزوق با ابوسالم آشنا شده بود، امير را مدح گفت (ابن خطيب، همان، 2/ 306؛ قصيده‌ای كه به مناسبت ورود فرستادۀ فرمانروای سودان و تقديم هدايای وی به دربار ابوسالم سروده است). در 763 ق روزگار به سلطان معزول روی خوش نشان داد و او با اطرافيانش پيروزمندانه وارد غرناطه شد. ابن خَطيب منصب وزارت را بازيافت و ابن زمرك نيز به سمت كتابة السّرّ (دبيری خاص) منصوب گرديد (بلاشر، 503؛ ابن خطيب، همان، 2/ 302؛ مقری، همان، 5/ 134-135؛ متن فرمان انتصاب ابن زمرك كه توسط ابن خطيب نوشته شده است). از اين پس ابن زمرك روز به روز به سلطان نزديك‌تر شد، و كلامش در وی نافذتر گرديد (بلاشر، 505) و سرانجام شاعر رسمی دربار شد و به گفتۀ خود، 66 قصيده در 66 عيد برای سلطان سرود (مقری، همان، 7/ 167). اين اشعار چندان خوشايند سلطان بود كه به فرمان او برخی از آنها را بر ديوار كاخها نگاشتند (همانجا). اشعار وی بر كتيبه‌های الحمراء هنوز موجود است (نک‍ : پالنسيا، 141). او بارها نيز به عنوان فرستادۀ ويژه سلطان با ديگر فرمانروايان به مذاكره پرداخت و چندين بار نيز مسئول عقد پيمان صلح بوده است (مقری، همان، 7/ 167). ابن زمرك نيز در مقابل اين همه عنايت، سخت نسبت به ولی نعمت خويش وفادار بود، تا بدانجا كه چون ابن خطيب به توطئه بر ضد سلطان پرداخت، حق دوستی قديم و استادی را فرو گذاشت و جانب سلطان را گرفت (بلاشر، 504؛ قس: مقری، همان، 6/ 77). سرانجام ابن خطيب به مغرب گريخت و ابن زمرك به جای وی به وزارت رسيد (مقری، ازهار، 2/ 11؛ بلاشر، همانجا)، و گويا روزگار خودسريها و تركتازيهای وی نيز (مقری، نفح، 7/ 167- 168) از همين زمان آغاز گرديد. وی از اين پس در نابودی استاد، دوست و ياور قديمی خويش كوشش بسيار كرد (مقری، همان، 6/ 77) و با خاندان مرينی در مغرب به زد و بند پرداخت (بلاشر، همانجا) و آنگاه كه خبر دستگيری ابن خطيب به محمد پنجم رسيد، ابن زمرك به مغرب اعزام شد و ادارۀ جلسۀ محاكمۀ وی را بر عهده گرفت، و سرانجام ابن خطيب را به اتهام كفر و بددينی در زندان خفه كردند، اما سرنوشت خود وی نيز خوشايندتر از آنچه بر ابن خطيب گذشت، نبود، چنانكه دشمنانش و از جمله فرزند ابن خطيب آن را انتقام الهی دانستند (مقری ، همانجا). 
پس از مرگ محمد پنجم، فرزند وی يوسف دوم جانشين او گرديد. گرچه ابن زمرك كوشيد تا دل فرمانروای جديد را به دست آورد، اما وی بی‌درنگ او را بركنار ساخت و به زندانش افكند (بلاشر، 509). وی مدت 20 ماه در زندان به سر برد و پس از آزادی بار ديگر به وزارت منصوب شد، اما اندكی بعد با درگذشت يوسف دوم و جلوس محمد هفتم ديگر بار معزول گرديد و ابن عاصم به جای وی به وزارت رسيد (مقری، نفح، 7/ 169؛ قس: بلاشر، همانجا). پس از آن، يك سال خانه‌نشين بود، تا آنكه ديگر بار وزارت يافت، اما رفتار پيشين خويش را كه چندی رها كرده بود، از سرگرفت، تا آنجا كه محمد هفتم بر وی بدگمان شد (مقری، همان، 7/ 169-170) و فرمان داد كه شبی به خانۀ او ريختند و در برابر ديدگان همسر و دخترانش، او و دو پسر و هر يك از خادمانش را كه يافتند، كشتند (همان، 7/ 170). تاريخ دقيق اين رويداد كه مقری (همانجا) آن را پی‌آمد رفتار وی با ابن خطيب دانسته و احتمالاً كوششهای انتقام‌جويانۀ دوستان ابن خطيب نيز در آن بی‌تأثير نبوده است، روشن نيست. با توجه به گفتۀ بلاشر (همانجا) ممكن است قتل وی در واپسين ماههای 795 و يا نخستين ماههای 796 ق روی داده باشد (قس: مقری، همانجا). 
از ابن‌زمرك ديوانی بر جای نمانده است، اما بخشی از اشعار وی در مآخذ گوناگون پراكنده است و برخی نيز چنانكه گذشت، بر كتيبه‌های قصرالحمراء باقی است. بنابر گفتۀ حمصی كه 2614 بيت از اشعار او را گرد آورده است، نيمی از آنها در مدح، يك پنجم در نسيب و نزديك به يك دهم آنها در وصف است (ص 123). 
ابن زمرك در شاعری هيچ گونه نوآوری نداشته و قصايد خود را بر همان شيوۀ سنتی، همراه با مقدمه‌ای تغزلی (نسيب) و به پيروی از شاعران پيشين عرب سروده است (بلاشر، 509-510؛ قس: حمصی، 213، 219). حمصی (صص 214-216) او را در بعضی جنبه‌های شعری مبتكر می‌داند و تقليد وی را طبيعی و يكی از مراحل تكوين شعر اندلس و سرآغاز شيوۀ ادبی تازه‌ای معرفی می‌كند كه به دست ابن شهيد پرورده شد، با ابن خفاجه به جوانی و با ابن زمرك به كمال رسيد، اما به نظر بلاشر (صص 515, 517) كه او را صرفاً شاعری مقلّد می‌داند، شعرش جز در بعضی از جنبه‌ها، در ميان شاعران اندلسی نيز برجستگی چندانی ندارد و مضامين شعر وی اعم از مدح، نسيب، مرثيه پيروی بی‌كم‌وكاست از شيوه‌های سنتی است (نک‍ : بلاشر، 510, 513). او در اين اشعار گاه تصاوير شاعرانۀ بديعی چون لبخند گلها، خندۀ ابر، باغ جوانی ، سيمای پيروزی و پرچم سپيده دم را به كار گرفته است. اين تعبيرات كه در تمام اشعار وی كليشه‌وار به كار رفته و اشعار او را از تنوع تهی ساخته، تنها ويژگی شعر اوست كه نه در شعر معاصران او ديده می‌شود و نه در ميان شاعران قرون وسطی (همو، 519). احتمالاً سبب تهی بودن اشعار وی از نوآوری، اشتغالات ديوانی او بوده است كه وی را از بازنگری و تنقيح سروده‌هايش باز می‌داشته، و او صرفاً با اتكا بر اشعار بسياری كه در حافظه داشته، به سرودن شعر می‌پرداخته است (نک‍ : حمصی، 213؛ بلاشر، 516). چند نكتۀ ديگر دربارۀ اشعار ابن زمرك گفتنی است: نخست آنكه موشّحات او، گر چه از آنچه دربارۀ ديگر شعرهای وی گفته شد، مستثنا نيست، اما به لحاظ فنّی جالب توجه و قابل بررسی است (نک‍ : بلاشر، 510)؛ ديگر آنكه در ميان اشعار وی به عنوان شاعری درباری هجا به چشم نمی‌خورد؛ و سرانجام اينكه، سروده‌های وی گرچه ممكن است ارزش ادبی چندانی نداشته باشد، اما بيانگر ذوق و پسند ادبی روزگار اوست، زيرا اين اشعار در روزگار خود او و تا ديرگاهی پس از وی مورد توجه بوده (نک‍ : ابن خطيب، الاحاطة، 2/ 303؛ ابن احمر، 328-327). به گفتۀ مقری ( نفح، 7/ 162) ابن احمر اشعار و موشّحات او را در كتابی كه گويا همان البقية و المدرك باشد، گردآورده بوده كه اكنون اطلاعی از آن در دست نيست. 

مآخذ

ابن احمر، اسماعيل بن يوسف، نثير فرائد الجمان، به كوشش محمد رضوان الدايه، بيروت، 1967 م؛ ابن حجر، احمد بن علی ، الدرر الكامنة، حيدرآباد دكن ، 1396 ق؛ ابن خطيب، عبدالله بن محمد، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1974 م؛ همو، الكتيبة الكامنة، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1963 م؛ ابن خلدون، العبر، 3(7) 709؛ ابن قاضی، احمد، جذوة الاقتباس، رباط، 1973 م؛ باباتنبكتی، احمد، «نيل الابتهاج» در حاشيۀ الديباج المذهب ابن فرحون، قاهره، 1351 ق، ص 282 م؛ پالنسيا، آنخل گونزالس، تاريخ الفكر الاندلسی، ترجمۀ حسين مؤنس، قاهره، مكتبة النهضة المصرّية؛ حمصی، احمد سليم، ابن زمرك الغرناطی، بيروت، 1405 ق/ 1985 م؛ مقری، احمد بن محمد، ازهار الرياض، به كوشش مصطفی السقا و ديگران، قاهره، 1358 ق/ 1939 م؛ همو، نفح الطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1968 م؛ نيز: 

Blachère, Régis, Analecta, Damas, 1975; GAL, S; Monroe, James T., Hispano-Arabic Poetry, London, 1974. 
علی اكبر ضيائی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: