صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / ابن خزیمه /

فهرست مطالب

ابن خزیمه


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ‌خُزَيْمه‌، ابوبكر محمد بن‌ اسحاق‌ سُلَمی‌، ملقب‌ به‌ امام‌ الائمه‌ (صفر 223-2 ذيقعدۀ 311/ ژانويۀ 838-11 فوريۀ 924)، محدث‌ و فقيه‌ نيشابوری‌. 
استماع‌ وی‌ از اسحاق‌ بن‌ راهويه‌ (د 238 ق‌) نشان‌ می‌دهد كه‌ پيش‌ از 15 سالگی‌ در نيشابور به‌ تحصيل‌ آغاز كرده‌ است‌ (نک‍ : ابن‌ ابی‌ حاتم‌، 3(2)/ 196؛ قس‌: ابن‌جوزی‌، 6/ 184). وی‌ در حوالی‌ 240 ق‌ برای‌ كسب‌ دانش‌ از آنجا به‌ مرو و مروروذ رفت‌ (ذهبی‌، سير، 14/ 371-372) و به‌ ری‌، بغداد، كوفه‌، بصره‌، عبّادان‌ (آبادان‌ كنونی‌)، جزيرۀ ابن‌ عُمَر، شام‌، قاهره‌، اسكندريه‌ و حجاز نيز سفر كرد (ابن‌خزيمه‌، توحيد، 199، 279؛ همو، صحيح‌، 1/ 160؛ سمعانی‌، 5/ 124؛ ابن‌جوزی‌، همانجا؛ ذهبی‌، العبر، 1/ 462؛ سبكی‌، 3/ 110). همچنين‌ گفته‌ شده‌ كه‌ در رجب‌ 300 در گرگان‌ بوده‌ است‌ (سهمی‌، 456). وی‌ در اين‌ سفرها در ضمن‌ فرا گرفتن‌ حديث‌ و فقه‌، به‌ نقل‌ حديث‌ نيز می‌پرداخت‌. ابن‌خزيمه‌ از محدثان‌ صاحب‌ نام‌ است‌ و رجال‌ شناسانی‌ همچون‌ ابن‌ ابی‌ حاتم‌ (همانجا)، دارقطنی‌ (ذهبی‌، سير، 14/ 372) و ابن‌حبّان‌ ( الثقات‌، 9/ 156) وی‌ را موثق‌ شمرده‌ و برخی‌ بر تبحر وی‌ در حديث‌ تأكيد كرده‌اند (نک‍‍ : ابن‌حبان‌، ذهبی‌، همانجاها). از بررسی‌ آثار موجود ابن‌خزيمه‌ و منابع‌ ديگر برمی‌آيد كه‌ وی‌ از استادان‌ بسياری‌ بهره‌ برده‌ و عده‌ای‌ از مشايخ‌ روايی‌ صاحبان‌ صحاح‌ ستّه‌ از مشايخ‌ روايی‌ او نيز بوده‌ و حتی‌ خود بخاری‌ و مسلم‌ نيز از وی‌ روايت‌ كرده‌اند (نک‍ : ابن‌جوزی‌، همانجا). از ميان‌ مشايخ‌ ابن‌خزيمه‌ می‌توان‌ محمود بن‌ غيلان‌ عَدَوی‌، علی‌ بن‌ حُجر سعدی‌، احمد بن‌ منبع‌ بَغَوی‌، ابو كُرَيب‌ محمد بن‌ علاء همدانی‌، محمد بن‌ يحيی‌ ذُهَلی‌، نصر بن‌ علی‌ جَهضَمی‌، محمد بن‌ بشّار بُندار، محمد بن‌ مُثنّی‌، احمد بن‌ سعيد دارِمی‌ و محمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ ابی‌ الثَلْج‌ را نام‌ برد (ابن‌خزيمه‌، صحيح‌، 1/ 4، 6، 14، 32، 39، 67، 131؛ همو، توحيد، 62، 275؛ مزی‌، 16/ 355؛ برای‌ آگاهی‌ از ديگر مشايخ‌ وی‌، نک‍ : ابن‌خزيمه‌، توحيد، جم‍؛ همو، صحيح‌، جم‍؛ ابن‌حبان‌، مجروحين‌، جم‍؛ خطيب‌، شرف‌، 41؛ ابوعمرو، 59، 65، 93؛ سمعانی‌، ابن‌‌جوزی‌، همانجاها؛ ابن‌صلاح‌، 397؛ ذهبی‌، همان‌، 14/ 365-366). از شاگردان‌ و راويان‌ ابن‌خزيمه‌ نيز می‌توان‌ از ابن‌حبّان‌ بستی‌، ابوعلی‌ نيشابوری‌، ابوحامد بن‌ شرقی‌، ابواحمد بن‌ عدی‌، ابوبكر احمد بن‌ مهران‌ مقری‌، ابوسعيد كرابيسی‌، علی‌ بن‌ حسين‌ بن‌ بابويه‌ قمی‌ ياد كرد (ابن‌‌بابويه‌، علل‌، 363؛ فارسی‌، 1/ 190؛ ذهبی‌، همان‌، 14/ 366؛ برای‌ آگاهی‌ از ديگر راويان‌ وی‌، نک‍ : خطيب‌، همانجا؛ ابن‌بابويه‌، خصال‌، 1/ 198؛ ابوعمرو، 30؛ ذهبی‌، تذكرة، 2/ 742؛ سهمی‌، جم‍). 

ابن‌‌خزيمه‌ و قرائت

نام‌ ابن‌خزيمه‌ در علم‌ قرائت‌ به‌ عنوان‌ راوی‌ عِمران‌ بن‌ موسی‌ قزّاز ديده‌ می‌شود (ابن‌‌جزری‌، غاية، 1/ 605، 2/ 98؛ قس‌: ابن‌‌خزيمه‌، صحيح‌، 1/ 93)، نظر به‌ اينكه‌ قزاز خود قرآن‌ را از عبدالوارث‌ و او از ابوعمرو بن‌ علا از قاريان‌ هفتگانه‌ آموخته‌ بود (نک‍ : ابن‌جزری‌، همان‌، 1/ 478، 605)، می‌توان‌ نتيجه‌ گرفت‌ آنچه‌ ابوالعز قلانسی ‌در الكفاية الكبری‌ از ابن‌‌خزيمه‌ روايت‌ كرده‌، از ابوعمرو باشد. البته‌ روايت‌ عبدالوارث‌ از ابوعمرو شديداً تحت‌الشعاع‌ روايت‌ يزيدی‌ قرار گرفته‌ و متروك‌ شده‌ است‌ (قس‌: همو، النشر، 1/ 123-133؛ اندرابی‌، 91-92). از طرف‌ ديگر يا عنايت‌ به‌ اينكه‌ عبدالوارث‌ در معيت‌ ابوعمرو از حميد بن‌ قيس‌ قاری‌ مكه‌ قرائت‌ آموخته‌ (نک‍ : ابن‌جزری‌، غاية، 1/ 478) و حميد احتمالاً يكی‌ از 50 تنی‌ است‌ كه‌ قرائت‌ ايشان‌ در الكامل‌ هذلی‌ درج‌ گرديده‌ (قس‌: همان‌، 1/ 265؛ همو، النشر، 1/ 91). نمی‌توان‌ گفت‌ طريقی‌ كه‌ هذلی‌ از ابن‌‌خزيمه‌ ثبت‌ كرده‌ (نک‍ : همو، غاية، 2/ 97- 98) روايت‌ عبدالوارث‌ از ابوعمرو است‌ يا روايتی‌ از حميد و يا از هر دوی‌ آنها. از راويان‌ ابن‌خزيمه‌ در قرائت‌ ابوبكر بن‌ حسن‌ نقاش‌ را نيز می‌توان‌ نام‌ برد (همانجا، 2/ 98). 

ابن‌ خزيمه‌ و فقه‌

او فقه‌ را از شاگردان‌ شافعی‌ چون‌ اسماعيل‌ بن‌ يحيی‌ مُزَنی‌، ربيع‌ بن‌ سليمان‌ مرادی‌ و يونس‌ بن‌ عبدالاعلی‌ فرا گرفت‌ (عبادی‌، 13، 19، 44؛ ابن‌جوزی‌، 6/ 185)، ولی‌ از مباحث‌ پراكندۀ او در صحيح‌ (جم‍) برمی‌آيد كه‌ به‌ ديگر مذاهب‌ فقهی‌ حتی‌ امامی‌ و خارجی‌ نيز آشنا بوده‌ است‌ (مثلاً نک‍ : ابن‌خزيمه‌، صحيح‌، 1/ 84، 85، 102؛ عبادی‌، 20). در منابع‌ شافعی‌ از ابن‌خزيمه‌ به‌ عنوان‌ فقيه‌ شافعی‌ ياد شده‌ (مثلاً: ابواسحاق‌ شيرازی‌، 116)، ولی‌ از كتاب‌ صحيح‌ او مستفاد می‌گردد كه‌ وی‌ در بيان‌ احكام‌ پيرو اقوال‌ شافعی‌ نبوده‌، بلكه‌ فقيهی‌ مجتهد بوده‌ كه‌ بر اساس‌ كتاب‌ و سنت‌ و ديگر ادله‌ حكم‌ می‌كرده‌ است‌. آنچه‌ از آرای‌ فقهی‌ او در صحيح‌ (جم‍) و ديگر آثار (مثلاً: عبادی‌، 44؛ سبكی‌، 3/ 119) در دست‌ است‌، نشان‌ می‌دهد كه‌ فقه‌ ابن‌‌خزيمه‌ قرابت‌ بسياری‌ به‌ فقه‌ شافعی‌ دارد، ولی‌ در موارد متعددی‌ نيز برخلاف‌ شافعی‌ (به‌ عنوان‌ نمونه‌ ابن‌‌خزيمه‌، صحيح‌، 1/ 91-92، در مسح‌ بر عمامه‌؛ سبكی‌، همانجا، در اتصال‌ به‌ صف‌ در جماعت‌؛ قس‌: ابن‌‌هبيره‌، 1/ 58، 108) و حتی‌ بر خلاف‌ اتفاق‌ فقهای‌ اربعه‌ (به‌ عنوان‌ نمونه‌ سبكی‌، همانجا، در ركن‌ بودن‌ رفع‌ يدين‌ در نماز و در اشتراط جماعت‌ در صحت‌ نماز در صورت‌ تمكن‌؛ قس‌: ابن‌هبيره‌، 1/ 89، 101) فتوا داده‌ است‌. ابن‌‌خزيمه‌ با محمد بن‌ جرير طبری‌ دوستی‌ داشته‌ و مدتها همدرس‌ او بوده‌ است‌ (نک‍ : خطيب‌، تاريخ‌، 2/ 164- 165؛ ابن‌ جوزی‌، 6/ 186)، اما پاسخ‌ به‌ اينكه‌ فقه‌ او با فقه‌ طبری‌ چه‌ رابطه‌ای‌ داشته‌ و چرا فقه‌ ابن‌‌خزيمه‌ پس‌ از وفات‌ او حتی‌ در حد فقه‌ طبری‌ مورد اقبال‌ قرار نگرفته‌، نيازمند تحقيق‌ بيشتری‌ است‌. در زمان‌ حيات‌ ابن‌‌خزيمه‌، ظاهراً فقه‌ او در خراسان‌ مورد توجه‌ بوده‌ (نک‍‍ : عبادی‌، 42؛ ذهبی‌، سير، 14/ 377)، ولی‌ ترويج‌ فقه‌ شافعی‌، توسط فقيهانی‌ چون‌ ابوعلی‌ محمد بن‌ عبدالوهاب‌ ثقفی‌ كه‌ مدتی‌ شاگرد ابن‌‌خزيمه‌ بوده‌، ابوزيد محمدبن‌ احمد مروزی‌ و ابوالحسن‌ محمد بن‌ علی‌ ماسرجسی‌ در خراسان‌ (نک‍‍ : ابواسحاق‌ شيرازی‌، 123، 124؛ نووی‌، تهذيب‌ 1(1)/ 18، 19؛ ذهبی‌، همانجا) احتمالاً تأثير زيادی‌ در متروك‌ شدن‌ فقه‌ ابن‌‌خزيمه‌ داشته‌ است‌. گذشته‌ از ثقفی‌، از شاگردان‌ ديگر ابن‌ ‌خزيمه‌ كسانی‌ چون‌ ابوبكر احمد بن‌ اسحاق‌ صبغی‌ جانشين‌ ابن‌ ‌خزيمه‌، در فتوا، ابومحمد يحيی‌ بن‌ منصور كه‌ داناترين‌ شاگرد ابن‌ خزيمه‌ به‌ مذهب‌ او شمرده‌ شده‌، ابوالحسن‌ محمد بن‌ شعيب‌ بيهقی‌ مفتی‌ شافعيان‌ و نيز ابوالحسين‌ احمد بن‌ موسی‌ بن‌ عمران‌ و ابوالفضل‌ احمد بن‌ حمدون‌ ظاهراً همه‌ شافعی‌ بوده‌اند (نک‍ : عبادی‌، 77، 86، 87، 98؛ بيهقی‌، 274؛ ذهبی‌، همانجا؛ نيز قس‌: مقدسی‌، 323، در مورد مذاهب‌ رايج‌ خراسان‌ در آن‌ روزگار). به‌ رغم‌ اطلاعات‌ اندكی‌ كه‌ در مورد فقه‌ ابن‌‌خزيمه‌ در دست‌ است‌، بايد گفت‌ يكی‌ از نكات‌ مورد تكيۀ او الفاظ عام‌ است‌ كه‌ از آن‌ ارادۀ خاص‌ شده‌ باشد. اين‌ نكته‌ كه‌ گاه‌ نيز در قالب «مُجمَل‌ و مُفَسّر» مطرح‌ گرديده‌، به كرات در صحيح ابن‌خزيمه گوشزد شده است (نک‍ ‍: 1/ 8، 17، 157، 191). مميزۀ ديگر فقه‌ او وسعت‌ استفاده‌ از حديث‌ و نحوۀ جمع‌ بين‌ احاديث‌ است‌ كه‌ در صحيح‌ مشاهده‌ می‌شود. وی‌ در آنجا كه‌ بحث‌ فقهی‌ به‌ ظرايف‌ حديث‌ كشيده‌ می‌شد، بر استادان‌ خود برتری‌ داشت‌ (نک‍ : ذهبی‌، سير، 14/ 371، 377) و احتمالاً از همين‌ روست‌ كه‌ ربيع‌ مرادی‌، استاد وی‌ در فقه‌، استفادۀ خود را از ابن‌‌خزيمه‌ بيش‌ از بهرۀ او از خود دانسته‌ است‌ (همان‌، 14/ 371). ابن‌‌سريج‌ فقيه‌ معاصر او نيز مهارت‌ وی‌ در استخراج‌ حكم‌ از حديث‌ را ستوده‌ است‌ (حاكم‌، 83). ابن‌خزيمه‌ هرگونه‌ اجتهادی‌ را در مقابل‌ گفتۀ پيامبر (ص‌) مردود می‌دانست‌ (همو، 84-85) و عقيده‌ داشت‌ كه‌ ممكن‌ نيست‌ دو حديث‌ صحيح‌ با يكديگر واقعاً معارض‌ باشند و بدين‌ لحاظ جمع‌ بين‌ آنها را لازم‌ می‌دانست‌ (ابن‌صلاح‌، 285). او بارها فقيهانی‌ را كه‌ از نظر او در تفسير حديث‌ فاقد اطلاع‌ بوده‌اند، مورد نقد قرار داده‌ است‌ (صحيح‌، 1/ 100، 101، جم‍ ).

عقايد

ابن‌‌خزيمه‌ آرای‌ خود را در مورد مسائل‌ توحيد به‌ تفصيل‌ در كتاب‌ التوحيد و اثبات‌ صفات‌ الرب‌ بيان‌ كرده‌ است‌. او در عقيده‌ سلفی‌ بود و همچون‌ ديگر سلفيان‌ در مسائل‌ توحيد با اساس‌ قراردادن‌ ظاهر آيات‌ و روايات‌، صفات‌ خداوند را بدون‌ تأويل‌ حمل‌ بر ظاهر می‌كرد و در عين‌ حال‌ از تشبيه‌ دوری‌ می‌جست‌. برای‌ مثال‌ در بحثی‌ پيرامون‌ حديث «ان‌ الله‌ خلق‌ آدم‌ علی‌ صورته‌» سعی‌ كرده‌ حديث‌ نبوی‌ را به‌ گونه‌ای‌ معنا كند كه‌ عاری‌ از تشبيه‌ خداوند به‌ انسان‌ باشد ( توحيد، 36-42). در باب‌ امامت‌ ابن‌خزيمه‌ به‌ تفضيل‌ امام‌ علی‌(ع‌) بر عثمان‌ قائل‌ بوده‌ (ابن‌صلاح‌، 299) و كسی‌ را كه‌ با او به‌ منازعه‌ برخاسته‌، باغی‌ شمرده‌ است‌ (حاكم‌، 84). ابن‌خزيمه‌ در مورد مخالفان‌ سختگير بود، مثلاً دربارۀ كسانی‌ كه‌ آيات‌ استواری‌ بر عرش‌ (اعراف‌/ 7/ 54، جم‍) را حمل‌ بر ظاهر آن‌ نكنند، يا قائل‌ به‌ خلق‌ قرآن‌ باشند، حكم‌ به‌ ارتداد و قتل‌ كرده‌ است‌ (حاكم‌، همانجا؛ ذهبی‌، سير، 14/ 374). ابن‌خزيمه‌ با مكاتب‌ مختلف‌ كلامی‌ از جمله‌ جهميّه‌ و كُلاّبيه‌ به‌ شدت‌ مخالف‌ بود و شاگردان‌ خود را از آموختن‌ كلام‌ نهی‌ می‌كرد، ولی‌ ظاهراً سخن‌ استاد در شاگردان‌ كارگر نيفتاد و ايشان‌ به‌ اين‌ علم‌ علاقه‌ پيدا كردند (نک‍ : عبادی‌، 99؛ ذهبی‌، سير، 14/ 377-380؛ همو، تذكره‌، 2/ 730). 

آثار

ابن‌خزيمه‌ نويسنده‌ای‌ پركار بود، حاكم‌ نيشابوری‌ (ص‌ 83) آثار وی‌ را غير از آنچه‌ به‌ صورت‌ جوابيه‌ بر مسائل‌، تدوين‌ شده‌ و بالغ‌ بر 100 جزء بوده‌، افزون‌ بر 140 كتاب‌ می‌داند. از آثار او در فقه‌ بحث‌ پيرامون‌ حديث‌ بَريره‌ در 3 جزء (نک‍ : همانجا؛ عبادی‌، 44؛ دربارۀ موضوع‌ فقهی‌ و مصادر آن‌ نک‍ : سيد مرتضی‌، 1/ 58؛ ونسينك‌، 8/ 29) و مسألۀ حج‌ را كه‌ مورد ستايش‌ سنجانی‌ قرار گرفته‌، در 5 جزء (حاكم‌، عبادی‌، همانجاها)، می‌توان‌ ذكر كرد كه‌ هر دو امروزه‌ مفقود به‌ شمار می‌روند. همچنين‌ در منابع‌ از آثاری‌ همچون‌: البسملة، تفسير القرآن‌، الجهاد، الدعوات‌، عوالی‌ و نزول‌ القرآن‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌ (ابوعمرو، 38؛ ابن‌ شهرآشوب‌، 115؛ ذهبی‌، تذكرة، 2/ 724، 730؛ سيوطی‌، الدر المنثور، 1/ 20؛ بغدادی‌، 2/ 29). همچنين‌ ابن‌‌خزيمه‌ (صحيح‌، 1/ 249، جم‍‍ ؛ توحيد، 158) از كتابی‌ با عنوان‌ كتاب‌ الكبير ياد می‌كند كه‌ اينك‌ در دست‌ نيست‌. همچنين‌ ابن‌خزيمه‌ در آثار موجود خويش‌ در موارد بسياری‌ به‌ تأليفات‌ ديگر خود اشاره‌ كرده‌ و از آنها نام‌ برده‌ است‌. فهرست‌ بخشی‌ از اين‌ آثار در مقدمۀ جلد اول‌ صحيح‌ آمده‌ است‌ كه‌ البته‌ احتمال‌ می‌رود برخی‌ از اين‌ كتابها، عناوين‌ بابهای‌ آثار ديگر او و از جمله‌ صحيح‌ وی‌ باشند (نک‍ : اعظمی‌، 12-14). آثار موجود ابن‌‌خزيمه‌ عبارتند از:

الف‌ ـ چاپی

1. التوحيد و اثبات‌ صفات‌ الرب‌، كه‌ در زمينۀ بحثهای‌ اعتقادی‌ است‌ و در 1937 م‌ در مصر و سپس‌ 1388 ق‌ در همانجا به‌ كوشش‌ محمد خليل‌ هرّاس‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. ابن‌خزيمه‌ در اين‌ كتاب‌ (ص‌ 5) بر صحت‌ اسانيد احاديث‌ آن‌ تكيه‌ كرده‌ است‌. ابونعيم‌ اصفهانی‌ بر كتاب‌ التوحيد، مستخرجی‌ نوشته‌ است‌ (نک‍ : مرعشلی‌، 16)؛ 2. مختصر المختصر من‌ المسند الصحيح‌ عن‌ النبی ‌(ص‌) كه‌ با عنوان‌ صحيح‌ ابن‌‌خزيمه‌ شهرت‌ يافته‌ و در سالهای‌ 1971- 1979 م‌ در بيروت‌ در 4 مجلد به‌ كوشش‌ محمد مصطفی‌ اعظمی‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. ابن‌‌خزيمه‌ در صحيح‌ (1/ 3) بر صحت‌ اسانيد تمامی‌ احاديث‌ تكيه‌ كرده‌ و از اين‌ رو اين‌ كتاب‌ در شمار صحاح‌ اهل‌ سنت‌ قرار گرفته‌ است‌ (نک‍ : اعظمی‌، 16، به‌ نقل‌ از الجامع‌ خطيب‌ بغدادی‌، ابن‌‌صلاح‌، 21؛ نووی «التقريب‌»، 3؛ عراقی‌، 1/ 54). وی‌ در اين‌ كتاب‌ (1/ 71، 75 و جم‍‌ ) بر علل‌ احاديث‌ و جرح‌ و تعديل‌ راويان‌ اهتمام‌ داشته‌ است‌. گفتنی‌ است‌ كه‌ نزد برخی‌ همچون‌ ابن‌كثيـر (نک‍ : سخاوی‌، 1/ 36) صحيح‌ ابن‌خزيمه‌، چه‌ از لحاظ سند و چه‌ از جهت‌ متن‌، حتی‌ بر مستدرك‌ حاكم‌ برتری‌ دارد و سيوطی‌ (1/ 109) نيز آن‌ را برتر از صحيح ابن‌حبان می‌داند، ولی بايد توجه داشت كه‌ ابن‌‌حجر (نک‍‍ : ارنؤوط، 41، به‌ نقل‌ از النّكت‌ الظّراف) معتقد است‌ كه‌ در كتاب‌ صحيح‌، احاديث‌ حَسَن‌ نيز وارد شده‌ است‌. به‌ تصريح‌ برخی‌ از منابع‌ متأخر (نک‍ : ابن‌فهد، 333؛ سخاوی‌، 1/ 35)، تنها بخش‌ كوچكی‌ از اين‌ كتاب‌ به‌ دست‌ ما رسيده‌ است‌ كه‌ خود نشان‌ از عظمت‌ اين‌ اثر دارد. ابن‌‌ملقّن‌، كتابی‌ با عنوان‌، مختصر تهذيب‌ الكمال‌ مع‌ التذييلعليه‌ داشته‌ كه‌ در آن‌ رجال‌ برخی‌ از كتب‌ حديث‌، از جمله‌ صحيح‌ ابن‌خزيمه‌ را بر شمرده‌ است‌. نيز ابن‌حجر عسقلانی‌ كتابی‌ در زوائد، به‌ نام‌ اتحاف‌ المهرة باطراف‌ العشرة نوشته‌ كه‌ در آن‌، زوائد صحيح‌ ابن‌خزيمه‌ را نيز آورده‌ است‌ (ابن‌فهد، 199-200، 333). از بررسی‌ اسناد نسخۀ موجود صحيح‌ و ديگر كتابهای‌ حديث‌ و رجال‌ برمی‌آيد كه‌ گويا احاديث‌ صحيح‌ ابن‌خزيمه‌، بجز آن‌ مواردی‌ كه‌ به‌ وسيلۀ ابن‌‌حبان‌ از مؤلف‌ روايت‌ شده‌ (نک‍‍ : فارسی‌، جم‍؛ قس‌: ارنؤوط، 43، كه‌ شمار احاديثی‌ را كه‌ ابن‌‌حبان‌ از ابن‌‌خزيمه‌ بهره‌ برده‌ است‌، 301 حديث‌ می‌داند)، تنها با روايت‌ نوادۀ ابن‌‌خزيمه‌، ابوطاهر محمد بن‌ فضل‌، كه‌ مؤلف‌، كتاب‌ را بر وی‌ املا كرده‌ (نک‍ ‍: ابن‌خزيمه‌، صحيح‌، 1/ 159)، در دسترس‌ است‌، صحيح‌ ابن‌خزيمه‌ توسط كسانی‌ همچون‌ ابوسعيد كنجروذی‌، ابوسعد مقری‌، محمد بن‌ محمد بن‌ عيسی‌ وراق‌، ابوالمظفر قشيری‌، ابوالقاسم‌ غازی‌ و اسماعيل‌ بن‌ عبدالرحمن‌ صابونی‌ از ابوطاهر روايت‌ شده‌ است‌ (نک‍ : اعظمی‌، 26، به‌ نقل‌ از اتحاف‌ الاكابر سندی‌؛ ابن‌‌خزيمه‌، همان‌، 1/ 128). 

ب‌ ـ خطی‌

حديث‌ علی‌ بن‌ حجر بن‌ اياس‌ السعدی‌ عن‌ اسماعيل‌ بن‌ جعفر المدنی‌. نسخه‌ای‌ از آن‌ در كتابخانۀ ظاهريه‌ (ظاهريه‌، صص‌ 268، 314، 463) موجود است‌ كه‌ به‌ درستی‌ هويت‌ آن‌ دانسته‌ نيست‌؛ نيز در كتابخانۀ ظاهريه‌ (ظاهريه‌، 302) اثری‌ با عنوان‌ شأن‌ الدعاء و تفسير الادعية المأثورة عن‌ رسول‌ الله ‌(ص‌) وجود دارد كه‌ به‌ گزارش‌ فهرست‌نويس‌، تأليف‌ ابوسليمان‌ خطابی‌ بستی‌ (د 388 ق‌) و در شرح‌ دعاهای‌ پيامبر (ص‌) است‌ كه‌ ابن‌خزيمه‌ آنها را در مجموعه‌ای‌ گردآوری‌ كرده‌ بود (قس‌: ابن‌خزيمه‌، توحيد، 7). 

مآخذ

ابن‌ ابی‌ حاتم‌، عبدالرحمن بن محمد‌، الجرح‌ و التعديل‌، حيدرآباد دكن‌، 1372 ق‌/ 1952 م‌؛ ابن‌بابويه‌، محمد بن علی، الخصال‌، به‌ كوشش‌ علی‌‌اكبر غفاری‌، قم‌، 1403 ق‌؛ همو، علل‌ الشرائع‌، نجف‌، 1385 ق‌/ 1966 م‌؛ ابن‌‌جزری‌، محمد بن محمد، غاية النهاية، به‌ كوشش‌ گ‌. برگشترسر، قاهره‌، 1351 ق‌/ 1932 م‌؛ همو، النشر فی‌ القراءات‌ العشر، به‌ كوشش‌ علی‌ محمد الضباع‌، قاهره‌، كتابخانۀ مصطفی‌ محمد؛ ابن‌جوزی‌، عبدالرحمن‌ به علی، المنتظم‌، حيدرآباد دكن‌، 1357 ق‌؛ ابن‌‌حبان‌، محمد، الثقات‌، حيدرآباد دكن‌، 1403 ق‌/ 1983 م‌؛ همو، المجروحين‌، به‌ كوشش‌ محمود ابراهيم‌ زايد، بيروت‌، دارالمعرفة، ابن‌خزيمه‌؛ محمد بن اسحاق، التوحيد، به‌ كوشش‌ محمد خليل‌ هراس‌، قاهره‌، 1388 ق‌؛ همو، صحيح‌، به‌ كوشش‌ محمد مصطفی‌ اعظمی‌، بيروت‌، 1971 م‌؛ ابن‌ شهر آشوب‌، محمد بن علی، معالم‌ العلماء، به‌ كوشش‌ محمد صادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، 1380 ق‌/ 1961 م‌؛ ابن‌‌صلاح‌، عثمان‌ بن عبدالرحمن، علوم‌ الحديث‌، به‌ كوشش‌ نورالدين‌ عتر، دمشق‌، 1404 ق‌/ 1984 م‌؛ ابن‌فهد، محمد بن محمد، «لحظ الالحاظ»، همراه‌ ذيل‌ تذكرة الحفاظ ذهبی‌، بيروت‌، داراحياء التراث‌ العربی‌؛ ابن‌هبيره‌، يحيی‌، الافصاح‌، حلب‌، 1366 ق‌/ 1947 م‌؛ ابواسحاق‌ شيرازی‌، ابراهيم‌، طبقات‌ الفقهاء، بيروت‌، دارالقلم‌؛ ابوعمرو نيشابوری‌، محمد بن یحیی، كتاب‌ فی‌ قوارع‌ القرآن‌، به‌ كوشش‌ قاسم‌ النوری‌، مشهد، 1410 ق‌؛ ارنـؤوط، شعيب‌، مقدمه‌ بر الاحسـان‌ فی‌ تقريب‌ صحيح‌ ابن‌حبـان‌ (نک‍‍ : فارسی‌، الاحسان‌، در همين مآخذ)؛ اعظمی‌، محمد مصطفی‌، مقدمه‌ بر صحيح‌ ابن ‌‌خزيمه‌ (نک‍ ‍: ابن‌خزيمه‌، صحيح‌، در همين‌ مآخذ)؛ اندرابی‌، احمد بن ابی عمر، قراءات‌ القراء المعروفين‌، به‌ كوشش‌ احمد نصيف‌ الجنابی‌، بيروت‌، 1407 ق‌/ 1986 م‌؛ بغدادی‌، هديه‌؛ بيهقی‌، علی‌ بن زید، تاريخ‌ بيهق‌، به‌ كوشش‌ قاری‌ سيد كليم‌ الله‌ حسينی‌، حيدرآباد دكن‌، 1968 م‌؛ حاكم‌ نيشابوری‌، محمد بن عبدالله، معرفة علوم‌ الحديث‌، به‌ كوشش‌ معظم‌ حسين‌، مدينه‌، 1397 ق‌/ 1977 م‌؛ خطيب‌ بغدادی‌، احمد بن علی، تاريخ‌ بغداد، قاهره‌، 1349 ق‌؛ همو، شرف‌ اصحاب‌ الحديث‌، به‌ كوشش‌ محمد سعيد خطيب‌ اوغلی‌، آنكارا، 1971 م‌؛ ذهبی‌، محمد بن احمد، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن‌، 1333-1334 ق‌؛ همو، سير اعلام‌ النبلاء، به‌ كوشش‌ شعيب‌ ارنؤوط و اكرم‌ البوشی‌، بيروت‌، 1403 ق‌/ 1983 م‌؛ همو، العبر، به‌ كوشش‌ محمد سعيد بن‌ زغلول‌، بيروت‌، 1405 ق‌؛ سبكی‌، عبدالوهاب بن علی‌، طبقات‌ الشافعية الكبری‌، به‌ كوشش‌ محمود محمد طناحی‌ و عبدالفتاح‌ محمد الحلو، قاهره‌، 1384 ق‌؛ سخاوی‌، محمد بن عبدالرحمن، فتح‌ المغيث‌، بيروت‌، 1403 ق‌/ 1983 م‌؛ سمعانی‌، عبدالكريم بن محمد‌، الانساب‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمن‌ بن‌ يحيی‌ معلمی‌، حيدرآباد دكن‌، 1385 ق‌/ 1966 م‌؛ سهمی‌، حمزة بن یوسف، تاريخ‌ جرجان‌، به‌ كوشش‌ محمد عبدالمعيد خان‌، بيروت‌، 1407 ق‌/ 1987 م‌؛ سيد مرتضی‌، علی‌ بن حسین، الذريعة الی‌ اصول‌ الشريعة، به‌ كوشش‌ ابوالقاسم‌ گرجی‌، تهران‌، 1346 ش‌؛ سيوطی‌، تدريب‌ الراوی‌، به‌ كوشش‌ عبدالوهاب‌ عبداللطيف‌، قاهره‌، 1385 ق‌ / 1966 م‌؛ همو، الدرالمنثور، بيروت‌، 1403 ق‌/ 1983 م‌؛ ظاهريه‌، خطی‌ (مجاميع‌)؛ عبادی‌، محمد بن احمد، طبقات‌ الفقهاء الشافعية، به‌ كوشش‌ گوستا ويتستام‌، ليدن‌، 1964 م‌؛ عراقی‌، عبدالرحيم بن حسین‌، التبصرة و التذكرة، به‌ كوشش‌ محمد بن‌ حسين‌ عراقی‌، بيروت‌، 1354 ق‌؛ فارسی‌، علی‌ بن‌ بليان‌، الاحسان‌ فی‌ تقريب‌ صحيح‌ ابن‌حبان‌، به‌ كوشش‌ شعيب‌ ارنؤوط، بيروت‌، 1408 ق‌/ 1988 م‌؛ مرعشلی‌، يوسف‌ عبدالرحمن‌، علم‌ فهرست‌ الحديث‌، بيروت‌، 1406 ق‌/ 1986 م‌؛ مزی‌، يوسف‌ بن عبدالرحمن، تهذيب‌ الكمال‌، نسخۀ خطی‌ كتابخانۀ احمد ثالث‌، توپكاپی‌، شم‍6296، مقدسی‌، محمد بن احمد، احسن‌ التقاسيم‌، به‌ كوشش‌ دخويه‌، ليدن‌، 1906 م‌؛ نووی‌، محيی‌الدين‌، «التقريب‌»، همراه‌ صحيح‌ البخاری‌ بشرح‌ الكرمانی‌، بيروت‌؛ 1401 ق‌/ 1981 م‌؛ همو، تهذيب‌ الاسماء و اللغات‌، قاهره‌، ادارة الطباعة لمنيرية؛ ونسينك‌، آرنت‌ يان‌، المعجم‌ المفهرس‌ لالفاظ الحديث‌ النبوی‌، استانبول‌، 1988م‌.

بخش علوم قرآنی و حدیث
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: