ابن خاتمه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/223022/ابن-خاتمه
جمعه 12 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اِبْنِ خاتِمه، ابوجعفر احمد بن علی بن محمد بن علی بن محمد بن خاتمۀ انصاری اَلْمَری (د 770 ق/ 1369 م)، پزشك، تاريخ نويس، اديب، شاعر، فقيه، محدث و زاهد اندلسیِ مالكی مذهب. كنيۀ او را ابوالعباس نيز گفتهاند (ابن قاضی، 1/ 86). چنانكه از نسبت او پيداست، زادگاهش شهر المريّه، در جنوب اسپانيا بر ساحل مديترانه بوده است (ابن خطيب، 1/ 247، 249؛ ابن جزری، 1/ 87). اينكه برخی او را، مرينی منسوب به بنی مرين از فرمانروايان مغرب دانستهاند (ابن احمر، 331؛ دايه، 9)، از نظر برخی از محققان با ترديد تلقی شده است (فروخ، 6/ 489، حاشيۀ 3). تاريخ تولد او به درستی دانسته نيست و سالهای 724 و 734 ق كه بعضی از خاورشناسان به عنوان سال تولد او نوشتهاند (قس: دايه، 16، حاشيۀ 1) با قراين موجود در منابع شرح حال ابن خاتمه سازگار نيست (همو، 17). ابن خاتمه بيشتر عمر خود را در زادگاهش المريه گذراند. ادبيات را از استادان نامبردار روزگار خود فراگرفت تا خود استاد شاگردانی صاحب نام شد. او به تعليم ادب و لغت در مسجد جامع المريه و بعدها در مدرسۀ يوسفيۀ غرناطه اشتغال داشت و به نوشتن عقدنامه و اسناد معاملات و مانند آن و نيز نوشتن نامهها از جانب امرای شهر میپرداخت. خوشبيان، خوش رو و خوش رفتار بود. او در جمعآوری اشعار ديگران میكوشيد و خود شعر بسيار میسرود (دايه، 12؛ فروخ، 6/ 490). او ظاهراً عنوان و منصبی از حكومت وقت نگرفت، با اينهمه روابط خوبی با امرای بنیاحمر يا بنینَصر غرناطه (629 -897 ق/ 1231-1492 م) و وزير نامی آنان لسان الدين ابن خطيب داشت و گاه به درخواست فرمانروايان به الحمراء در غرناطه میرفت و با رجال زمان يا دوستانش ديدار میكرد. نامههايی كه از او مانده است، حاكی از روابط خوب او با بزرگان عصر خويش است (دايه، همانجا). ابن خطيب، از شاگردان و نزديكان ابن خاتمه، وی را بسيار ستوده و از او به عنوان يكی از نيكان اندلس ياد كرده است (1/ 248). وی با آنكه در طب و تاريخ تصنيفاتی دارد، اما به علت شهرت ابن خطيب، كه مأخذ اغلب شرح حال نويسان در مورد حمله ابن خاتمه بوده است، و تأكيد او بر نامهها و شعرهای صاحب ترجمه و نيز از آنجا كه از ميان آثار ابن خاتمه فقط نوشتههای ادبی او منتشر شده است، معروفيتش بيشتر به سبب جنبۀ شاعری و نويسندگی اوست. نامههای وی از دو گونۀ اخوانی و ديوانی است. در انواع شعر قريحۀ خود را آزموده است. شعر او غالباً معمولی و صنايع لفظی و معنوی در آن فراوان است. تقليد از آثار سخنوران معروف عرب در شعر او آشكار است و با اينهمه بيانی سالم و استوار دارد. ابن خاتمه به اقتضای زمان موشّحات بسياری سروده است (فروخ، همانجا). ابنخطيب، با نقل از يادداشتی به خط خود ابن خاتمه، استادان او را چنين ياد كرده است: ابوالحسن علی بن محمد بن ابی العيش المری، ابواسحاق ابراهيم بن ابی العاص التّنوخی، محمد بن جابر بن محمد حَسّان الوادی آشی، ابوالبركات ابن الحاج بُلَّفيقی، ابوالقاسم عبدالرحمن بن محمد بن شعيب القيسی المری، قاضی ابوجعفر القرشی بن فركون، ابوالقاسم محمد بن محمد بن سهل بن مالك، ابوجعفر الاغرّ مقری و ديگران (1/ 249). ابن ليون و قاضی ابومحمد عبدالله بن محمد بن عبدالملك نيز از مشايخ تعلم و روايت او بودهاند (ابن قاضی، 1/ 86). ابن خاتمه شاگردانی مانند ابن خطيب (مقری، نفح، 10/ 203)، ابوجعفر احمد بن علی بن زَر قالُه، محمد بن خاتمه برادرش (دايه، همانجا) و ابوعبدالله محمد بن محمد بن ميمون (ابن جزری، 1/ 87) داشته است. از ابن خاتمه آثاری در طب و تاريخ و ادب ياد شده است به اين شرح:1. ديوان شعر ابن خاتمه، كه تنها مجموعۀ شعری از عصر اوست كه به خط خود شاعر و به طور كامل به زمان ما رسيده است (دايه، 17). و در اواخر 738 ق به درخواست يكی از دوستان شاعر نوشته شده است. اين ديوان در 1393 ق/ 1972 م به كوشش محمد رضوان دايه بر اساس نسخۀ دست نوشتۀ شاعر در دمشق منتشر شد. شاعر، خود ديوانش را به پنج بخش تقسيم كرده است كه چهارمين بخش آن موشّحات و زَجلهاست و مقام بلند او را در فن موشحسرايی آشكار میكند و ديوان او از نظر تحقيق در اين فن در شعر قرن هشتم اندلس اهميت دارد (همو 19). ابن خاتمه پس از جمع ديوانش، اشعار بسياری سروده است كه در متون مختلف، از كتابهای تراجم و جز آن، پراكنده است. مصحح ديوان تا آنجا كه توانسته آنها را جمع و در «مستدرك ديوان» مرتب كرده است (همو، 22). نام اين ديوان بنابر ضبط نسخۀ خطی رباط رَيْحانة مِن اَدواح ونَسمة من اَرواح است (زركلی، 1/ 176). س. ژيبر در پاياننامۀ خود در مادريد در 1951م ديوان را به اسپانيايی ترجمه و دربارۀ آن تحقيق كرده است (دانشنامه). 2. رائِقُ التَّحلية فی فائق التَوْرية، مجموعۀ شعر ديگری است كه غالباً در ديوان او نيامده است. ابن خاتمه اشعاری را كه در فن توريه سروده بود، برای دوست و شاگرد همشهريش ابن زرقاله، فقيه، وزير و نويسندۀ زبردست خوانده و او آنها را جمع كرده است (بغدادی، 1/ 547؛ دايه، 14). ژيبر تحقيقی در مورد اين كتاب در مجموعۀ «مطالعات خاورشناسی، يادنامۀ لوی پرووانسال» (II/ 543-557) ارائه كرده است. اين كتاب به كوشش محمد رضوان دايه، در دمشق چاپ شده است. 3. تحصيل غرض القاصد فی تفصيل المرض الوافد. اين كتاب را ابن خاتمه به درخواست يكی از دوستانش در شناسايی و درمان طاعونی كه در 746 ق در المريّه شايع شده بود، نوشت (آلوارت، V/ 598) و اين همان «طاعون سياه» وحشتناكی است كه در همان سالها آسيا و افريقا و اروپا را فراگرفت. ترجمۀ آلمانی اين كتاب را طه دينانه در «آرشيو تاريخ پزشكی» و ترجمۀ اسپانيايی قسمت مربوط به طب آن را فرناندز مارتينز از روی ترجمۀ آلمانی در «اطلاعات پزشكی» به سال 1958 م منتشر كرده است (نک : دانشنامه). نسخ خطی متعددی از آن در كتابخانهها هست ( آلوارت، همانجا؛ احسان اوغلی، 38؛ گيلين، شم 268).4. وصل الحب فی حديث الطب. تا آنجا كه میدانيم تنها احسان اوغلی (همانجا) از انتساب اين اثر به ابن خاتمه ياد كرده است. نسخهای از اين رساله در كتابخانۀ رئيس الكتاب (شم 1712/ 27) به خط نسخ موجود است (همانجا). 5. مزيّة المريّة علی غيرها من البلاد الاندلسيّة. كتابی است در تاريخ و جغرافيا و احوال اجتماعی شهر المريه، زادگاه مؤلف (سخاوی، 276؛ ابن قاضی، 1/ 86؛ بغدادی، 2/ 472). برخی از مؤلفان از اين كتاب بهره جستهاند (مقری، نفح، 2/ 377؛ همو، ازهار الرياض، 1/ 23). از اين كتاب اكنون نسخهای در دست نيست و از قسمتهای نقل شده از آن میتوان به محتوای آن پی برد. اين كتاب از مقولۀ تاريخ شهرها بوده و احتمالاً تركيبی مانند احاطۀ ابن خطيب داشته است (دايه، 14) و ظاهراً همان است كه از آن با عنوان تاريخ المدينة نيز ياد شده است (باباتنبكتی، 72؛ خليلی، 1/ 45). 6. فصل العادل بين الرقيب و الواشی و العاذل، رسالۀ كوچكی است به نثر مسجع در بيان تفاوت ميان جاسوس و سخن چين و عيب جو. ژيبر آن را در الاندلس (1954 م) چاپ و ترجمه كرده است (دانشنامه). 7. ايراد الّلآل من نشاد الضّوال، تلخيص و توضيحی است از اِنشاد الضَوال و اِرشاد السؤال محمد بن هانی لخمی سَبتی (د 733 ق/ 1333 م) به زبان عاميانه (دايه 14-15؛ فروخ، 6/ 490). كُلَن، خاورشناس فرانسوی، آن را با توضيح در مجلۀ هسپريس (1931 م) چاپ كرده است (دانشنامه). 8. الحاق العقل بالحس فی الفرق بين اسم الجنس و علم الجنس، نام رسالۀ ديگری است از ابن خاتمه در برخی مسائل دستوری. تنها مأخذ اطلاع از اين نوشته گفتۀ باباتنبكتی (همانجا) است.
ابن احمر، اسماعيل بن یوسف، نَثير فَرائد الجمان فی نظم فُحول الزمان، به كوشش محمد رضوان دايه، بيروت، 1967 م؛ ابن جزری، محمد، غاية النهاية، به كوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1351 ق/ 1932 م؛ ابن خاتمه، احمد بن علی، ديوان، به كوشش محمد رضوان دايه، دمشق، 1399 ق/ 1978 م؛ ابن خطيب، محمد بن عبدالله، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1375 ق/ 1955 م؛ ابن قاضی مكناسی، احمد بن محمد، دُرّة الحجال فی اسماء الرجال، به كوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره، 1391 ق/ 1971 م؛ احسان اوغلی، اكمل الدين، فهرس مخطوطات الطب الاسلامی ... ، استانبول، 1984 م؛ باباتنبكتی، احمد بن عمر، «نيل الابتهاج»، حاشية الديباج المذهب ابن فرحون، قاهره، 1351 ق؛ بغدادی، ايضاح؛ خليلی، محمد، معجم ادباء الاطباء، نجف، 1365 ق/ 1946 م؛ دانشنامه؛ دايه، محمد رضوان، مقدمۀ ديوان (نک : ابن خاتمه در همين مآخذ)؛ زركلی، اعلام؛ سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، الاعلان بالتوبيخ، به كوشش فرانتس روزنتال، ترجمۀ صالح احمد العلی، بغداد، 1382 ق/ 1963 م؛ فروخ، عمر، تاريخ الادبالعربی، بيروت، 1984 م؛ مخلوف، محمد بن محمد، شجرة النور الزكية، قاهره، 1349 ق؛ مقری تلمسانی، احمد بن محمد، ازهار الرياض، به كوشش مصطفی السقا و ديگران، قاهره، 1358 ق/ 1939 م؛ همو، نفخ الطيب، به كوشش يوسف الشيخ محمد البقاعی، بيروت، 1406 ق/ 1986 م؛ نيز:
Ahlwardt ; GAL, S; Gibert, S., «Una coleccion de, tawriyas , de Abu Gafar Ahmad ibn Hātima», Etudes d’orientalisme, Paris, 1962; Guillén, Robles, Catálogo de los manuscritos arabes, Madrid, 1889. يوسف رحيملو
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید