صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / ابن حرزهم /

فهرست مطالب

ابن حرزهم


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ حِرْزِهِم‌، علی‌ بن‌ اسماعيل‌ بن‌ محمد بن‌ عبدالله‌ (د 559 ق‌/ 1164 م‌)، فقيه‌ و صوفی‌ مغربی‌. وی‌ اهل‌ فاس‌ بوده‌ و كنيه‌اش‌ را ابوالحسن‌ گفته‌اند و نسبش‌ را به‌ عثمان‌ بن‌ عفّان‌ رسانده‌اند (ابن‌ زيات‌، 71، 147؛ ابن‌ ابی‌ زرع‌، 265؛ ابن‌ ابّار، 3/ 232). ضبط ديگر نام‌ او ابن‌ حِرِزم‌ و ابن‌ حرازِم‌ است‌ (سبكی‌، 6/ 258) كه‌ ظاهراً بيشتر در تداول‌ عامه‌ به‌ كار می‌رفته‌ است‌ (يافعی‌، 3/ 331). 
وی‌ در سراسر مغرب‌، مورد تكريم‌ و احترام‌ بوده‌ تا جايی‌ كه‌ او را رئيس‌ الفقهای‌ آن‌ ديار خوانده‌اند (يافعی‌، 3/ 332؛ نيز سبكی‌، 6/ 259؛ ابن‌ قنفذ، انس‌ الفقير، 12). 
در منابع‌، او را فقيه‌، حافظ، زاهد، عالم‌، محدث‌، مفسر و نحوی‌ گفته‌اند (همانجاها؛ نيز ابن‌ زيارت‌، 147، 148؛ ابن‌ ابار، همانجا). وی‌ مردی‌ زاهد و پرهيزگار بود و به‌ اغراض‌ دنيايی‌ اعتنايی‌ نداشت‌. نقل‌ كرده‌اند كه‌ پس‌ از مرگ‌ پدر، سهم‌ الارث‌ خويش‌ را به‌ اصرار به‌ برادرش‌ ابوالقاسم‌ بخشيد (ابن‌زيات‌، 149؛ بابا تنبكتی‌، 198). 
در آن‌ روزگار عقايد و آثار امام‌ محمد غزالی‌ در ميان‌ دانشمندان‌ مغرب‌ به‌ شدت‌ مورد مناقشه‌ و بحث‌ و جدل‌ بود؛ طبعاً ابن‌حرزهم‌ نيز به‌ بررسی‌ آراء و كتب‌ غزالی‌، به‌ ويژه‌ احياء العلوم‌، پرداخت‌. گويند مدتی‌ گوشه‌ گرفت‌ و به‌ مطالعۀ دقيق‌ اين‌ اثر مشغول‌ شد، تا سرانجام‌ آثار انكار در وی‌ پديد آمد و حتی‌ آراء غزالی‌ را بدعت‌ و خلاف‌ سنت‌ تشخيص‌ داد (ابن‌زيات‌، 148؛ يافعی‌، 3/ 331، 332؛ سبكی‌، همانجا). ازاين‌‌روی‌ فتوا به‌ سوختن‌ تمامی‌ نسخه‌های‌ كتاب‌ احياء العلوم‌ داد، و از حاكم‌ وقت‌ نيز خواستار تأييد و اجرای‌ اين‌ فتوا شد. جمع‌آوری‌ نسخه‌های‌ احياء در روز پنجشنبه‌ پايان‌ گرفت‌ و قرار وی‌ و ديگر فقها بر آن‌ بود كه‌ فردای‌ آن‌ روز، كتابها را جملگی‌ بسوزانند (ابن‌ زيات‌، همانجا؛ يافعی‌، 3/ 332). 
ظاهراً اين‌ نخستين‌ بار نبود كه‌ در مغرب‌ با آثار غزالی‌ چنين‌ رفتاری‌ می‌شد. قبلاً نيز فقها و دستگاه‌ حكومتی‌ در اين‌ باب‌ چنين‌ تصميمی‌ گرفته‌ بودند و خود ابن‌ حرزهم‌ نيز در جوانی‌ دربارۀ آن‌ از فقها استفتاء كرده‌ بود (ابن‌ زيات‌، 72، 73؛ ابن‌ قاضی‌، 2/ 552). ليكن‌ اين‌ بار بر پايۀ گزارش‌ برخی‌ منابع‌ كار احراق‌ نسخ‌ احياء در نتيجۀ خوابی‌ كه‌ ابن‌ حرزهم‌ ديد، به‌ انجام‌ نرسيد (ابن‌ زيات‌، 148؛ سبكی‌، 6/ 259؛ 260). پس‌ از اين‌ واقعه‌ وی‌ بار ديگر به‌ مطالعۀ احياء العلوم‌ پرداخت‌ و به‌ موافقت‌ اين‌ كتاب‌ با قرآن‌ و سنّت‌ معتقد شد (همانجاها؛ سبكی‌، 6/ 260). بعيد نيست‌ كه‌ رابطۀ عموی‌ ابن‌ حرزهم‌ با غزالی‌ (ابن‌زيات‌، 71-72) در تغيير عقيدۀ وی‌ مؤثر بوده‌ باشد، از اين‌ پس‌ تمايل‌ به‌ تصوّف‌ در او پديد آمد و به‌ تدريج‌ قوت‌ گرفت‌، به‌ طوری‌ كه‌ همۀ كسانی‌ كه‌ از او سخن‌ گفته‌اند او را با عنوان‌ صوفی‌ ياد كرده‌اند (همانجاها؛ نيز قس‌: ابن‌قنفذ، انس‌ الفقير، 12؛ مقری‌، 5/ 241، 242). 
ابن‌زيات‌ می‌گويد (همانجا) كه‌ وی‌ در تصوف‌ بر طريقۀ ملامتيّه‌ بوده‌ است‌. وی‌ سرانجام‌، ابن‌ عربی‌ (ابوبكر محمد بن‌ عبدالله‌ اندلسی‌، د 543) را ــ كه‌ از مريدان‌ حجة الاسلام‌ غزالی‌ بود ــ به‌ شيخی‌ برگزيد و از او خرقه‌ دريافت‌ داشت‌ (ابن‌ قنفذ، همان‌، 93؛ بابا تنبكتی‌، مقری‌، همانجاها)؛ پس‌ تصوف‌ ابن‌ حرزهم‌ می‌بايست‌ تصوفی‌ معتدل‌، از آن‌ نوع‌ كه‌ غزالی‌ بدان‌ پای‌بند بود، باشد، وی‌ كتاب‌ احياء العلوم‌ غزالی‌ را همواره‌ مورد ستايش‌ قرار می‌داد (بابا تنبكتی‌، همانجا) و ظاهراً مدتی‌ نيز به‌ تدريس‌ كتاب‌ الرعاية محاسبی‌ اشتغال‌ داشته‌ است‌ (ابن‌زيات‌، 319؛ ابن‌ ابی‌ زرع‌، 270). وی‌ در راه‌ تصوف‌، انزوا پيش‌ نگرفت‌ و از اجتماع‌ و مجالس‌ درس‌ و وعظ نبريد. پس‌ از آنكه‌ به‌ شهر مراكش‌ كوچيد شاگردان‌ و پيروان‌ بسيار يافت‌ (بابا تنبكتی‌، همانجا؛ ابن‌ قاضی‌، 2/ 464) كه‌ از ميان‌ آنان‌ دو تن‌ نامبردارترند: يكی‌ ابومدين‌ الغوث‌ (ه‍ م‌) عارف‌ عالی‌ مقام‌ (ابن‌ زيارت‌، 317؛ ابن‌ ابی‌ زرع‌، همانجا) كه‌ به‌ گفتۀ مقری‌تلمسانی‌ (5/ 242) از ابن‌حرزهم‌ خرقه‌ گرفت‌ و ديگری‌ ابوعبدالله‌ تاودی‌ (بابا تنبكتی‌، همانجا). اما جانشينش‌ در وعظ و ارشاد و تدريس‌ الرعايۀ عيسی‌ بن‌ الحداد (ابن‌ قاضی‌، 2/ 502) بوده‌ است‌. 
وی‌ هيچ‌گاه‌ از دعوت‌ مردم‌ به‌ زهد، توبه‌دادن‌ و راهنمايی‌ قوم‌ باز نايستاد (باباتنبكتی‌، همانجا)، و با امرا و حكام‌ با شجاعت‌ و تا حدّی‌ درشتی‌ روبه‌رو می‌شد (ابن‌ زيات‌، 148)، چنانچه یک‌بار به زندان افتاد، ولی به زودی آزاد گشت (ابن‌زیات، 150، 151؛ ابن‌قنفذ، انس‌ الفقير، 25). نمونه‌ای‌ از شجاعت‌ او در مقابلۀ با امراء ماجرای‌ ابوالحكم‌ ابن‌ برّجان‌ (ه‍ م‌) است‌ كه‌ از صوفيۀ پيرو امام‌ غزالی‌ و از مخالفان‌ جدّی‌ دستگاه‌ حكومتی‌ بود. ابن‌ برجان‌ را به‌ جرم‌ تأويل‌ محكوم‌ كردند و پس‌ از مرگش‌، سلطان‌ امر داد كه‌ جسد وی‌ را در مزبله‌ بيندازند. چون‌ ابن‌ حرزهم‌ از اين‌ حكم‌ با خبر شد، دعوتی‌ علنی‌ از مردم‌ كرد تا به‌ تشييع‌ جنازه‌اش‌ بشتابند و او را «فاضل‌ فقيه‌ و زاهد» خواند. دعوت‌ وی‌ البته‌ كارگر افتاد و جنازۀ ابوالحكم‌ با احترام‌ تمام‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد (ابن‌ زيات‌، 148، 149). 
كرامات‌ و مكاشفات‌ بسياری‌ نيز به‌ او نسبت‌ داده‌اند (نک‍ : ابن‌زيات‌، 150، 153؛ ابن‌ قاضی‌، 2/ 464، 465) و از جملۀ اين‌ كرامات‌، يكی‌ پيشگويی‌ زمان‌ مرگش‌ بوده‌ است‌ (ابن‌زيات‌، 149، 150؛ ابن‌ ابی‌ زرع‌، 265). وفات‌ او در آخرين‌ روز، يا به‌ قول‌ ابن‌ زيات‌ در اواخر شعبان‌ در زادگاهش‌ روی‌ داد و همانجا دفن‌ شد (ص‌ 147). و چنانكه‌ از گفتۀ باباتنبكتی‌ (همانجا) برمی‌آيد، مدفنش‌ نزد مردم‌ از مزارات‌ متبرك‌ شمرده‌ می‌شد، و ظاهراً بدين‌ سبب‌ بود كه‌ سلطان‌ محمد بن‌ عبدالله‌ در 1177 ق‌/ 1763 م‌ امر به‌ بنای‌ گنبدی‌ بر گور او كرد (ناصری‌، 8/ 19). 
آرامگاه‌ ابن‌حرزهم‌ تقريباً در 15 كيلومتری‌ جنوب‌ شرقی‌ فاس‌ قرار دارد و به‌ نام‌ خود او «سيدی‌ حَرازم‌» خوانده‌ می‌شود و زيارتگاه‌ مردم‌ است‌ (EI2). 

مآخذ

ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، التكملة لكتاب‌ الصلة، به‌ كوشش‌ فرانسيسكو كودرا، مادريد، 1915 م‌؛ ابن‌ ابی‌ زرع‌، علی‌ بن عبدالله، الانيس‌ المطرب‌، رباط، 1972 م‌؛ ابن‌ زيات‌، يوسف‌ بن یحیی، التّشوف‌ الی‌ رجال‌ التّصوف‌، به‌ كوشش‌ ا. فور، رباط، 1958 م‌؛ ابن‌ قاضی‌، احمد بن محمد، جذوة الاقتباس‌، رباط، 1973-1974 م‌؛ ابن‌ قنفذ، احمد ابن حسن، انس‌ الفقير و عزّ الحقير، به‌ كوشش‌ محمد الفاسی‌ و ا.فور، رباط، 1965 م‌؛ همو، الوفيات‌، به‌ كوشش‌ عادل‌ نويهض‌، بيروت‌، 1403 ق‌/ 1983 م‌؛ باباتنبكتی‌، احمد، «نيل‌ الابتهاج‌ بتطريز الديباج‌»، در حاشيۀ الديباج‌ المذهب‌ ابن‌ فرحون‌ يعمری‌، قاهره‌، 1351 ق‌/ 1932 م‌؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، طبقات‌ الشافعية الكبری‌، به‌ كوشش‌ عبدالفتاح‌ محد الحلو و محمود محمد الطناجی‌، قاهره‌، 1388 ق‌/ 1968 م‌؛ مقری‌، احمد بن محمد، نفح‌ الطيب‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1968 م‌؛ ناصری‌، احمد بن خالد، الاستقصالاخبار دول‌ المغرب‌ الاقصی‌، به‌ كوشش‌ جعفر الناصری‌ و محمد الناصری‌، دارالبيضاء، 1956 م‌؛ يافعی‌، عبدالله‌ بن اسعد، مرآة الجنان‌، حيدرآباد دكن‌، 1337- 1339 ق‌؛ نيز:

EI2.
مسعود جلالی‌مقدم‌
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: