صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / علوم / ابن بیطار /

فهرست مطالب

ابن بیطار


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 18 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ‌بِيْطار، ابومحمد ضياءالدين‌ (EI2: احمدالدين‌) عبدالله‌ بن‌ احمد مالقی‌ (د 646 ق‌/ 1248 م‌)، گياه‌شناس‌ و داروشناس‌ اندلسی‌. وی‌ احتمالاً از خاندان‌ مشهور به‌ ابن‌بيطار مالقه‌ بودكه‌ ابن‌ ابار (شم‍ 35، 165، 241) از آنان‌ ياد كرده‌ است‌. تاريخ‌ ولادت‌ او به‌ طور دقيق‌ معلوم‌ نيست‌، اگر چه‌ برخی‌، بدون‌ اشاره‌ به‌ مآخذ، 593 ق‌/ 1197 م‌ را ذكر كرده‌اند (پالنسيا، 479). ابن‌بيطار در اشبيليه‌ كه‌ در آن‌ روزگار پايتخت‌ موحدون‌، مركز علم‌ و ادب‌ بود، دانش‌ آموخت‌ و با استادان‌ خود، عبدالله‌ بن‌ صالح‌، ابوالحجاج‌ يوسف‌ بن‌ موراطير و به‌ ويژه‌ گياه‌ شناس‌ نامی‌ اشبيلی‌، ابوالعباس‌ احمد بن‌ محمد مشهور به‌ ابن‌ الرومية، در اطراف‌ آنجا به‌ بررسی‌ و گردآوری‌ گياهان‌ دارويی‌ پرداخت‌. آشنايی‌ وی‌ با آثار پزشكان‌ و گياه‌ ـ دارو شناسان‌ يونانی‌ به‌ ويژه‌ ديسقوريدس‌ و جالينوس‌؛ اندلسی‌ مانند احمد بن‌ محمد غافقی‌ قرطبی‌ و ابوالقاسم‌ خلف‌ بن‌ العباس‌ زهراوی‌، و مغربی‌ چون‌ شريف‌ ادريسی‌، اسحاق‌ بن‌ عمران‌ و ابن‌ جزار در همين‌ دورۀ دانش‌آموزش‌ و در ميهن‌ خود فراهم‌ شد (ورنت‌، 1/ 17، 18). ابن‌ بيطار در حدود 617 ق‌/ 1220 م‌ به‌ قصد تحقيق‌ در محتويات‌ گياه‌شناختی‌ آثار پيشنيان‌ و معاينه‌ و گردآوری‌ عقاقير، راهی‌ مشرق‌ يعنی‌ كشورهای‌ غربی‌ جهان‌ آن‌ روز اسلام‌ شد و از شمال‌ افريقا (مراكش‌، الجزاير و تونس‌) ديدن‌ كرد. به‌ گزارش‌ ابن‌ ابی‌ اصيبعه‌ در عيون‌ الانباء، كه‌ يگانه‌ مأخذ معتبر شرقی‌ دربارۀ ابن‌بيطار است‌ (3/ 220-222)، به‌ شهرهای‌ يونان‌ و دورترين‌ شهرهای‌ آسيای‌ صغير سفر كرد. در اين‌ مسافرتها، بسياری‌ از اهل‌ فن‌ را ملاقات‌ كرد و از آنان‌ اطلاعات‌ بسيار دربارۀ گياهان‌ محلی‌ به‌ دست‌ آورد، به‌ ويژه‌ در بررسی‌ مندرجات‌ كتاب‌ الادوية المفردۀ ديسقوريدس‌، كه‌ با نامهای‌ كتاب‌ الحشائش‌ و النباتات‌ يا المقالات‌ فی‌ الحشائش‌ نيز آمده‌ است‌، سعی‌ بليغ‌ نمود. سپس‌ به‌ شام‌ رفت‌ و در 633 ق‌ با ابن‌ ابی‌ اصيبعه‌ در دمشق‌ آشنا شد. در آنجا به‌ خدمت‌ سلطان‌ ايوبی‌ محمد بن‌ ابی‌ بكر ملقب‌ به‌ الملك‌ الكامل‌ درآمد و در زمينۀ داروهای‌ مفرده‌ و گياهان‌ پزشكی‌، معتمد وی‌ گشت‌ و سلطان‌ او را به‌ رياست‌ عشابان‌ و «اصحاب‌ البسطات‌» (ظاهراً به‌ معنی‌ داروفروشان‌ يا عطاران‌) در قلمرو خود بگماشت‌. پس‌ از مرگ‌ اين‌ سلطان‌ (635 ق‌/ 1237 م‌)، ابن‌بيطار به‌ قاهره‌ رفت‌ و به‌ خدمت‌ پسر و جانشين‌ او، الملك‌ الصالح‌ نجم‌الدين‌ ايوب‌، پيوست‌. در آنجا نيز از اعتماد و اكرام‌ شاهانه‌ برخوردار شد و بر همگنان‌ برتری‌ يافت‌ و معروف‌ترين‌ آثار خود، يعنی‌ الجامع‌ و المغنی‌، را به‌ فرمان‌ اين‌ پادشاه‌ (نک‍ : ابن‌ بيطار، 1/ 2) و در روزگار اقامت‌ در قاهره‌ تأليف‌ كرد (نک‍ : مقری‌، 2/ 691). با اينهمه‌ پس‌ از چندی‌ به‌ دمشق‌ بازگشت‌ و تا پايان‌ عمر در آنجا بود. 
نامی‌ترين‌ شاگرد ابن‌ بيطار در گياه‌ ـ داروشناسی‌، پزشك‌ و به‌ ويژه‌ تذكره‌نويس‌ معروف‌، ابن‌ ابی‌اصيبعه‌ بود كه‌ با وی‌ به‌ مشاهده‌ و بررسی‌ گياهان‌ دارويی‌ به‌ بيرون‌ دمشق‌ می‌رفت‌ و تفسيری‌ را كه‌ ابن‌بيطار بر كتاب‌ ديسقوريدس‌ نوشته‌ بود، می‌خواند و مشكلاتی‌ را كه‌ در آثار ديسقوريدس‌ و جالينوس‌ و غافقی‌ و جز آنان‌ داشت‌، از وی‌ می‌پرسيد. ابن‌ ابی‌ اصيبعه‌ علم‌ و اخلاق‌ استاد خود را چنين‌ ستوده‌ است‌: «در گياه‌شناسی‌، تحقيق‌ و گزينش‌ گياهان‌ و شناسايی‌ رويشگاهها و نامهای‌ مختلف‌ و گوناگون‌ آنها يگانۀ روزگار و علامۀ زمان‌ خود بود [...] و من‌ در او زيركی‌ و نيزهوشی‌ و درايت‌ شگفت‌ انگيزی‌ در معرفت‌ گياهان‌ و در نقل‌ گفته‌های‌ ديسقوريدس‌ و جالينوس‌ يافتم‌ [...] همچنين‌ آنچه‌ از نيكی‌ رفتار، جوانمردی‌، خوش‌ طينتی‌، خوش‌ خلقی‌، خوش‌ فهمی‌ و كرامت‌ نفس‌ او ديدم‌ [چندان] شگفت‌ آور بود كه‌ به‌ وصف‌ نمی‌آيد» (3/ 220- 221). 

آثار

مهم‌ترين ‌و معروف‌ترين ‌اثر ابن‌بيطار الجامع ‌لمفردات ‌الادوية و الاغذية، يا جامع‌ مفردات‌ الادوية و الاغذية يا الجامع ‌فی ‌الطب‌ نام‌ دارد كه‌ درواقع‌ بزرگ‌ترين‌ دائرةالمعارف‌ داروشناسی‌ بازمانده‌ از قرون‌ وسطی‌ است‌. در اين‌ تأليف‌ وی‌ به‌ ترتيب‌ الفبا، حدود 400‘1 دارو و خوراكی‌ مفرد گياهی‌ و كانی‌ و جانوری‌ را با استناد به‌ بيش‌ از 150 مأخذ و با استفاده‌ از تجارب‌ و مشاهدات‌ شخصی‌ (حدود 40 مورد) وصف‌ كرده‌ است‌ كه‌ با كتاب‌ دوم‌ قانون‌ ابن‌ سينا كه‌ حاوی‌ تقريباً 800 ماده‌ است‌، می‌توان‌ مقايسه‌ كرد. از 400‘1 دارو و خوراكی‌ مذكور، تقريباً 000‘1 دارو را مؤلفان‌ يونانی‌ پيشين‌ (به‌ ويژه‌ ديسقوريدس‌ و جالينوس‌) شناخته‌ بودند، ولی‌ 400 مادۀ ديگر را (كه‌ تقريباً 200 مورد آنها گياهی‌ است‌) دانشمندان‌ دورۀ اسلامی‌ (تا روزگار مؤلف‌) به‌ قرابادين‌ افزوده‌اند، كه‌ سهم‌ بزرگی‌ در پزشكی‌ و داروشناسی‌ قديم‌ داشته‌ است‌ (لكلرك‌، «تاريخ‌ طب‌ عرب‌»، II/ 230). يكی‌ ديگر از فوايد اين‌ كتاب‌ تأليفاتی‌ است‌ كه‌ ابن‌ بيطار از آنها نقل‌ كرده‌ (مثلاً آثار شريف‌ ادريسی‌، ماسرجويه‌، مسيح‌ [عيسی‌] بن‌ حكم‌، ابن‌ماسه‌، اسحاق‌ بن‌ عمران‌، و حامد بن‌ سمجون‌) و ظاهراً از دست‌ رفته‌اند. از حدود 150 مؤلفی‌ كه‌ ابن‌ بيطار ذكر كرده‌، تقريباً 20 تن‌ يونانی‌ و بقيه‌ عرب‌، عرب‌ اسپانيايی‌، ايرانی‌، سريانی‌، كلدانی‌، هندی‌ و جز آن‌ هستند. يكی‌ ديگر از محاسن‌ ابن‌ تأليف‌ احتواء بر نامهای‌ مترادف‌ غيرعربی‌ بسياری‌ از گياهان‌ است‌: يونانی‌، بربری‌، فارسی‌ (تقريباً 100 اصطلاح‌)، مترادفهايی‌ به‌ «عجميّۀ اندلس‌» (= زبان‌ اسپانيايی‌ عاميانۀ قديم‌ مسيحيان‌ اندلس‌، كه‌ ابن‌بيطار آن‌ را «لطينی‌» می‌داند)، و جز اينها. الجامع‌ به‌ صورت‌ دست‌ نوشته‌ تأثيری‌ بزرگ‌ بر داروشناسی‌ مشرق‌ اسلامی‌ و غيراسلامی‌ داشته‌ است‌، و بسياری‌ از مؤلفان‌ متأخر، با ذكر مأخذ يا بدون‌ آن‌، از آن‌ نقل‌ كرده‌اند. نخستين‌ چاپ‌ آن‌ (4 بخش‌ در 2 مجلد، قاهره‌، 1291 ق‌/ 1874 م‌) 
پر غلط و معيوب‌ است‌ و به‌ ويرايشی‌ دقيق‌ به‌ ياری‌ ديگر نسخه‌های‌ خطی‌ موجود آن‌ و با استفاده‌ از پژوهشهای‌ متأخر دربارۀ اين‌ كتاب‌ نياز دارد (نک‍ : دوزی‌، «ذيل‌ قواميس‌ عرب»، ص‌ XIX). به‌ سبب‌ اهميت‌ و سياق‌ تأليف‌ الجامع‌، تلخيصها و يا تحريرهايی‌ نيز از آن‌ انجام‌ گرفته‌ است‌ (نک‍ : حاجی‌ خليفه‌، 2/ 1772؛ GAL, S, I/ 647-648) كه‌ مهم‌ترين‌ آنها مالايسع‌ الطبيب‌ جهله‌ از ابن‌كتبی‌ (يا ابن‌ الكبير) است‌ (تأليف‌ در 711 ق‌)، كه‌ مؤلف‌ الجامع‌ را به‌ «تطويل‌ و تكرار و تقصير و اشتباه‌ بی‌شمار» و عيبهای‌ ديگر متهم‌ كرده‌ (حاجی‌ خليفه‌، همانجا)، ولی‌ خود مرتكب‌ اغلاط و اشتباهات‌ بسياری‌ شده‌ است‌ (مايرهوف‌، XXXVI). بر عكس‌، در مغرب‌ زمين‌، الجامع‌ تأثيری‌ چندان‌ نداشته‌ است‌، زيرا نهضت‌ ترجمه‌ از عربی‌ به‌ لاتينی‌ در اواسط سدۀ 13 م‌ باز ايستاد. دانشمندان‌ اروپايی‌ در سدۀ 19 م‌، در نتيجۀ كوششهای‌ ی‌.فُن‌ زُنتهايمر و به‌ ويژه‌ لكلرك‌، به‌ مقام‌ ابن‌ بيطار و ارزش‌ تأليف‌ او پی‌ بردند (نک‍ : ووستنفلد، 130؛ لكلرك‌، همانجا؛ ورنت‌، 1/ 18). فن‌ زنتهايمر در 1840-1842 م‌ ترجمه‌ای‌ آلمانی‌ در 2 مجلد از متن‌ كامل‌ الجامع‌ در اشتوتگارت‌ منتشر كرد، كه‌ پر از غلط و اشتباه‌ است‌ (نک‍ : دوزی‌، «در باب‌ ترجمۀ زونتهايمر از الجامع‌ ابن‌ بيطار»، 183-200) و لكلرك‌ پس‌ از نشر مقاله‌ای‌ دربارۀ واژگان‌ يونانی‌ و لاتينی‌ و بربری‌ الجامع‌ بررسی‌ تاريخی‌ و واژه‌شناسی‌ ابن‌ بيطار»، 433-461)، ترجمۀ فرانسوی‌ نسبتاً خوبی‌ از اين‌ كتاب همراه‌ با شرح‌ و بررسيهايی‌ بسيار سودمند (3 ج‌، پاريس‌، 83 -1877 م‌) فراهم‌ آورد. اين‌ ترجمه‌ سپس‌ خود مبنای‌ پژوهشهايی‌ دربارۀ داروشناسی‌ و گياه‌شناسی‌ عرب‌ ـ اسلامی‌ واقع‌ شده‌ است‌. از ميان‌ دانشمندان‌ غربی‌ تنها كسی‌ كه‌ خواسته‌ ارزش‌ الجامع‌ را بكاهد، مايرهوف‌ است‌. او پس‌ از بررسی‌ بخش‌ موجود از كتاب‌ الادوية المفردة غافقی‌ و نيز با غور در شرح‌ اسماء العقار ابن‌ ميمون‌ معتقد شده‌ است‌ كه‌ ابن‌ بيطار نه‌ فقط مطالب‌ كتاب‌ خود را از غافقی‌ نقل‌ كرده‌، بلكه‌ همۀ محتويات‌ كتاب‌ او را در الجامع‌ گنجانيده‌ است‌. در مورد مترادفات‌ هم‌، بيشتر آنها را از كتاب‌ غافقی‌ و واژه‌نامۀ ابن‌ ميمون‌ گرفته‌ است‌ (صص XI, XXIV, XXIX, XXXV). در رفع‌ شبهات‌ مايرهوف‌ می‌توان‌ چنين‌ گفت‌: حتی‌ اگر بپذيريم‌ كه‌ ابن‌ بيطار همۀ محتويات‌ كتاب‌ غافقی‌ را عيناً در تأليف‌ خود آورده‌ باشد، كمترين‌ ستايشی‌ كه‌ می‌توان‌ از الجامع‌ كرد، اين‌ است‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ را مكمل‌ تأليف‌ غافقی‌ بدانيم‌، زيرا ميان‌ اين‌ دو تأليف‌ تقريباً 100 سال‌ فاصله‌ هست‌ و ابن‌بيطار علاوه‌ بر اينكه‌ تقريباً 200 بار از غافقی‌ مستقيماً نقل‌ كرده‌ است‌، مطالب‌ بسياری‌ نيز از مؤلفان‌ معاصر وی‌ و ديگر مؤلفان‌ پس‌ از وی‌ آورده‌ است‌ و نيز نتايج‌ مطالعات‌ و تجارب‌ شخصی‌ خود را هم‌ افزوده‌ است‌ (نک‍ : ابن‌ بيطار، 1/ 2-3). 
از چندين‌ اثر ديگر ابن‌بيطار فقط عنوانی‌ در برخی‌ از فهرستها يا تذكره‌های‌ قديم‌ ديده‌ می‌شود، ولی‌ برای‌ بيشتر آنها به‌ يك‌ يا چند نسخۀ خطی‌ هم‌ اشاره‌ شده‌ است‌ (نک‍ : ووستنفلد، 130-131؛ ديتريش‌، GAL, I/ 648; GAL, S, I/ 897; 174)؛ 1. تفسير كتاب‌ ديسقوريدس‌، در واقع‌ واژه‌نامه‌ای‌ يونانی‌ ـ عربی‌ است‌ كه‌ در آن‌ ابن‌ بيطار برابرها و مترادفهای‌ عربی‌ يا معرب‌ تقريباً 550 نام‌ يونانی‌ را كه‌ در چهار مقالۀ اول‌ (از پنج مقالۀ) كتاب‌ الادوية المفردة ديسقوريدس‌ به‌ كار رفته‌، به‌ علاوه برابرهای‌ لاتينی‌ بسياری‌ از آنها و سريانی‌ برخی‌ از آنها را نيز ذكر كرده‌ است‌ (جامعه‌، 3(1)/ 105-112)؛ 2. رسالة فی‌ الاغذية و الادوية؛ 3. رسالة فی‌ تداوی‌ السموم‌؛ 4. كاشف‌ الويل‌ فی‌ معرفة امراض‌ الخيل‌؛ 5. كتاب‌ الإبانة و الإعلام‌ بما فی‌ المنهاج‌ من‌ الخلل‌ و الأوهام‌، در بيان‌ بسياری‌ از اشتباهات‌ ابن‌ جزله‌ در كتاب‌ منهاج‌ البيان‌ فی‌ ما يستعمله‌ الانسان‌ (دربارۀ داروها و خوراكيهای‌ بسيط و مركب‌)؛ 6. كتاب‌ الافعال‌ الغريبة و الخواص‌ العجيبة؛ 7. المغنی‌ فی‌ الادوية المفردة يا المغنی‌ فی‌ العلاج‌ بالادوية المفردة، كه‌ در آن‌ ابن‌بيطار داروهای‌ مفردی‌ را كه‌ برای‌ درمان‌ بيماريهای‌ مربوط به‌ يكايك‌ اعضای‌ بدن‌ سودمند است‌، برای‌ استفادۀ پزشكان‌ در 20 فصل‌ به‌ اختصار معرفی‌ كرده‌ است‌؛ 8. ميزان‌ الطب (GAL, I/ 648) يا ميزان‌ الطبيب‌ (ورنت‌، 1/ 17- 18)؛ 9. جزوه‌ای‌ نيز با نام‌ مقالة فی‌ الليمون‌ به‌ ابن‌ بيطار و ابن‌ جمعه‌، هر دو، منسوب‌ است‌ كه‌ به‌ گفتۀ ورنت‌ (1/ 18) فقط ترجمۀ لاتينی‌ آن‌ از آندره‌آ آلپاگو موجود است‌. 

مآخذ

ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، المعجم‌ فی‌ اصحاب‌ القاضی‌ الامام‌ ابی‌ علی‌ الصدفی‌، به‌ كوشش‌ فرانسيسكو كودرا، مادريد، 1886 م‌؛ ابن‌ ابی‌ اصيبعة، احمد بن قاسم، عيون‌ الانباء، بيروت‌، 1957 م‌؛ ابن‌بيطار، عبدالله‌ بن احمد، الجامع‌ المفردات‌ الادوية و الاغذية، بولاق‌، 1391 ق‌/ 1874 م‌؛ پالنسيا، آنخل‌ گونزالس‌، تاريخ‌ الفكر الاندلسی‌، ترجمۀ حسين‌ مؤنس‌، قاهره‌، 1955 م‌؛ جامعه‌، خطی‌؛ حاجی‌ خليفه‌، كشف‌ الظنون‌، استانبول‌، 1941 م‌؛ مقری‌، احمد بن محمد، نفح‌ الطيب‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1968 م‌؛ ورنت‌، خوان‌، «ابن‌بيطار»، ترجمۀ بهاءالدين‌ خرمشاهی‌، زندگينامۀ علمی‌ دانشمندان‌ اسلامی‌، تهران‌، 1365 ش‌؛ نيز: 

Dietrich, Albert, Medicinalia Arabica, Göttingen, 1966; Dozv, R., Supplément aux dictionnaires arabes, Beyrouth, 1968; id, «Ueber Sonthemer’s Uebersetzung des Ibn al Baiŧâr», ZDMG, 1968, vol.23; EI2; GAl, GAL, S; Leclerc, Lucien, «Études historiques et philologiques sur Ebn Beïthâr», JA, 1862, vol. 19; id, Histoire de la médecine arabe, New York, 1971, 2, vols.; Meyerhof, M., Introduction à Šarħasma’al-ʿuppar de Maïmonide, Le Caire, 1940; Wüstenfeld, F., Geschichte der arabischen Ärzte und Narurforscher, New York, 1978. 
هوشنگ‌ اعلم‌

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: