صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / آل میکال /

فهرست مطالب

آل میکال


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 3 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

حسنک در 415 ق / 1024 م به مکه رفت و حج گزارد. در بازگشت چون راهها ناامن بود، از شام، قلمرو حکومت فاطمیان، گذشت. خلیفۀ فاطمی برای او و همراهانش خلعت فرستاد (بیهقی، ابوالفضل، 224؛ گردیزی، 424؛ ابن جوزی، 8 / 15-16). القادر بالله، خلیفۀ عباسی، از شنیدن این خبر خشمگین شد و نامه‌ای به اعتراض به محمود نوشت و حسنک را قرمطی خواند. هر چند سلطان این تهمت را بی‌اساس خواند، اما برای جلب خشنودی خلیفه، هدایای خلیفۀ فاطمی را به بغداد فرستاد که در آنجا سوزانده شد (بیهقی، ابوالفضل، 227- 228). چند سال بعد محمود به‌رغم خلیفه، حسنک را پس از عزل خواجه احمدحسن میمندی (د 416 ق / 1025 م) به وزارت برگزید (نفیسی، تعلیقات ... ، 995).
در 418 ق / 1027 م حسنک به هنگام وزارت به فرمان محمود به سیستان رفت و در آنجا خواجه ابومنصور خوافی را از حکومت برکنار ساخت و عزیز فوشنجه را به جای او فرمانروایی سیستان داد (تاریخ سیستان، 361).
حسنک در دوران وزارت خود با مسعود پسر دوم محمود غزنوی میانۀ خوبی نداشت و در مناقشاتی که پس از مرگ سلطان محمود در 421 ق / 1030 م رخ داد جانب محمد پسر بزرگ وی را گرفت و در دوران کوتاه سلطنت او همچنان منصب وزارت داشت. چون مسعود بر برادر پیروز شد، حسنک گرفتار و به هرات برده شد (بیهقی، ابوالفضل، 57- 58). دشمنانش به‌ویژه ابوسهل زوزنی فرصت را غنیمت شمردند و در اعدام او اصرار ورزیدند. در 27 صفر 422 ق / 23 فوریۀ 1031 م، در مجلسی در بلخ، با حضور خواجه احمد حسن میمندی، او را واداشتند تا همۀ اموالش را به مسعود واگذارد (همو، 229-230) و روز بعد او را به دار آویختند. مردم به ویژه نیشابوریان آشکارا می‌گریستند و چون کارگزاران حکومت از آنان خواستند که پیکر حسنک را سنگسار کنند، کسی فرمان نبرد و سرش را به بغداد نزد خلیفه القادر فرستادند (گردیزی، 425). پیکرش نزدیک به 7 سال بر دار باقی ماند، آنگاه به خاک سپرده شد (همو، 231-234، 236).
پس از گرفتاری حسنک، مسعود غزنوی در شعبان 421 ق / اوت 1030 م به نیشابور رفت و در آنجا فرمان داد که آیینها و رسمهایی که حسنک نهاده بود باطل کنند و همان شیوه‌های کهن را از نو برپا دارند. در همین سفر به پایمردی قاضی صاعد، املاک و موقوفاتی که در اختیار فرزندان ابونصر میکال بود و حسنک آنها را از دست آنان گرفته بود، به صاحبانش برگردانده شد (بیهقی، ابوالفضل، 41-44). از گفتار مفصل و شورانگیز بیهقی برمی‌آید که حسنک مردی آزاده و نیکوکار بوده و اعدام او سبب رنجش و آزردگی تودۀ مردم گشته است. نفیسی حسنک را ایرانی پاکزادی می‌داند که مخالف تسلط عربها بوده و با آنان مبارزه می‌کرده و توجه خاصی به ادبیات فارسی و گسترش آن داشته است (تعلیقات 000‘996). فرخی سیستانی شاعر نام‌آور اوایل سدۀ 5 ق / 11 م از حسنک ستایشها کرده و6 قصیدۀ مفصل که یکی در تهنیت وزارت اوست، در مدح وی سروده است (صص 178، 180-183).
11. ابوالقاسم علی‌بن ابوجعفر محمدبن عبدالله بن اسماعیل (د پس از 427 ق / پس از 1036 م)، مشهور به خواجه علی میکال. نام او را ابوالفضل بیهقی بارها در حوادث دوران محمود و مسعود غزنوی آورده است. وی احتمالاً فرزند ابوجعفر محمد و شاید نخستین فرد از آل میکال باشد که به غزنویان پیوسته است. محمود اورا به غَزنین فراخواند و ریاست آن شهر را به او سپرد (ص 380) و از آن پس خواجه علی سلسله جنبان حوادث سیاسی آن دوره گردید. در 402 یا 403 ق / 1011 یا 1012 م محمود تصمیم گرفت خواهر خود را به نکاح منوچهر ابن قابوس فرمانروای گرگان درآورد، و خواجه علی مأمور شد او را به گرگان برساند (همو، 264). پس از درگذشت محمود و در جنگ قدرتی که میان فرزندان وی، محمد و مسعود برپا خاست، او جانب مسعود را گرفت و نامه‌ای اطاعت‌آمیز برای او فرستاد (همو، 19). چندی بعد در ذیحجۀ 422 ق / دسامبر 1031 م مأمور استقبال از فرستادۀ خلیفۀ جدید، القائم و برپایی مجالس جشن و آذین‌بندی شهر گردید و به خوبی از عهدۀ این کار برآمد (همو، 380، 383، 387). از آن پس کار او بالا گرفت تا آنجا که بیش‌تر مأموریتهای مهم به وی سپرده می‌شد. در جمادی‌الآخر 423 ق / مه 1032 م مسعود او را به سالاری «حاج خراسان و ماوراء‌النهر» برگزید (همو، 455، 456، 459).
یکی از فرزندان او خواجه مظفر نام داشت که در غیاب پدر ریاست شهر غَزنین را بر عهده می‌گرفت، ولی در ربیع‌الاول 427 ق / ژانویه 1036 م درحیات پدر درگذشت (همو، 649).
12. ابوالفضل عُبیدالله بن احمد میکالی (د 436 ق / 1045 م)، فرزند بزرگ‌تر ابونصر میکالی و از شاعران و دانشمندان و محدّثان نام‌آور روزگار خود بود. وی در نیشابور زاده شد و هم در آن شهر به کسب دانش پرداخت. ابوالفضل برجسته‌ترین دانشمند و شاعر آل میکال خوانده شده و به‌سبب معاشرت با بزرگان و ادیبان عصر خود چون ابومنصور ثعالبی و باخرزی از شهرت زیاد برخوردار گردیده است.
ابوالفضل میکالی در خراسان از گروه بسیاری همچون حاکم ابواحمد حافظ و ابوعمروبن حمدان، و در بخارا از ابوبکر محمدبن یافث بخاری و در مکه از ابوالحسین بن رزیق و همچنین از ابوعلی حمدبن عبدالله رازی و گروهی دیگر حدیث آموخت (فارسی، 461؛ کتبی، 2 / 428). خود نیز محدّثی توانا به ‌شمار بود، و در رجب 422 ق / ژوئن 1031 م حدیث گفتن آغاز کرد. در مجلس درس او ائمۀ مذاهب و قضات و بزرگان شرکت می‌جستند. جلسات درس او تا پایان عمرش ادامه یافت (فارسی، 461). گروهی از محدّثان مانند ابوصالح مؤذّن و مسعودبن ناصر (همانجا) و ابوالفضل محمدبن احمد طبسی و ابوالحسن علی بن احمد مؤذن و ابوالقاسم عبدالله بن علی (سمعانی، 12 / 528) از او روایت کرده‌اند.
ابوالفضل در نیشابور می‌زیست و همانند نیاکان خود زمانی دراز بر این شهر ریاست داشت (حصری، 1 / 136). در جمادی‌الاول 424 ق / آوریل 1033 م سلطان مسعود غزنوی به نیشابور آمد و مدتی در آنجا اقامت کرد. در همین ایام وزیرش خواجه احمدبن عبدالصمد را از خوارزم به نیشابور خواند و او را در منزل ابوالفضل جای داد. چنین به نظر می‌رسد که او در این هنگام از محتشمان و اعیان این شهر به ‌شمار بوده است (بیهقی، ابوالفضل، 476).
ابوالفضل میکالی به داشتن اخلاق نیک، مردم‌داری، سخاوت و کثرت عبادت مشهور بود (سمعانی، 12 / 527) و از او فرزندانی متعددی برجای ماند. ابوالحسن بیهقی سه تن از آنان (امیرحسین، امیرعلی و امیر اسماعیل) را نام برده است (ص 203). فرزند دیگر او طاهربن عُبیدالله از‌جمله محدّثان بود و در همدان درگذشت (فارسی، 417). ابوالفضل در عید اضحای سال یاد شده درگذشت (سمعانی، 12 / 528؛ کتبی، همانجا).

شخصیت علمی و آثار

ابوالفضل میکالی بجز فقه و حدیث، در ادب تازی دستی توانا داشت و آثاری در نظم و نثر به این زبان از خود بر‌جای گذاشته است. هر چند دیوان اشعار او اکنون در دست نیست، اما بسیاری از ابیات او را مؤلفان و تذکره‌نویسان معاصر وی و دوره‌های بعد گرد آورده و در آثار خود مندرج ساخته‌اند. ثعالبی در یتیمة‌الدهر (4 / 355-381) گزیدۀ نسبتاً مفصلی از آثار او را نقل کرده و در کتابهای دیگر خود چون الاعجاز و الایجاز (ص 270) و سحر البلاغة (صص 196-197) قطعاتی از وی آورده است. ثعالبی همچنین در مدح وی اشعاری سروده است (حصری، 1 / 141). حصری نیز نمونه‌های بسیاری از آثار نظم و نثر ابوالفضل را همراه با قطعاتی که دیگران در وصف او گفته‌اند، نقل کرده است (صص 1، 2، 3، 4، جم‍‌ ). ابوالفضل میکالی با شاعران و سرایندگان عصر خود مکاتبه و مشاعره داشت (ابن ظافر، 223-224؛ کتبی، 2 / 431، 432؛ باخرزی، 2 / 715- 719؛ حصری، جم‍‍‌ ). عمربن علی بن محمد مطوعی بارها در آثارش ابوالفضل را با کلمات ستایش‌انگیز ستوده (همو، 3 / 713-714) و کتابی مستقل به نام درک‌ الغُرَرَ و درج الدُرَرَ دربارۀ نظم و نثر او پرداخته است. این کتاب ظاهراً از میان رفته، ولی بخشهایی از آن در منابع آمده است. همچنین عُتبی ضمن گزارش ستایش‌انگیزی دربارۀ خاندان میکالی و به‌ویژه ابوالفضل عُبیدالله و نقل گزیده‌ای از نوشته‌های او گاه به اشعار او استشهاد کرده است (صص 240، 257-262). از کسان دیگر که در سده‌های بعد آثار ابوالفضل را مفصلاً ذکر کرده، نویری است (2 / 268، 269، 10 / 60، 11 / 228، 233، 252-253). نیز ابن شاکر کتبی پس از شرح مختصری در احوال او برخی از اشعارش را برآورده است (2 / 248-433). شعر کوتاهی که نواجی در حلبة ‌الکُمَیت آورده نیز به احتمال زیاد از اوست (ص 335).
آثار ابوالفضل میکالی به این شرح است: 1. دیوان اشعار، که تا زمان سمعانی موجود و مشهور بوده (12 / 528)، اما امروزه در دست نیست. اشعار موجود وی توسط موبرگ گردآوری شده و در کتاب مستقلی در 1908 م در لایْپزیک به طبع رسیده است (سزگین، 2(4) / 258)؛ 2. فضایل ‌الملوک، نخستین بار میرخواند از این اثر نام برده و به طور ضمنی آن را از مراجع خود شمرده است (1 / 17). حاجی خلیفه و دیگران نیز سخنان او را تکرار کرده‌اند (2 / 1278؛ بغدادی، 1 / 468). این کتاب تاریخی امروز در دست نیست؛ 3. مخزن‌البلاغة (میرخواند، 1 / 17؛ حاجی خلیفه، 2 / 1639)، ابوالحسن بیهقی آن را مخزون‌البلاغة خوانده (ص 203)؛ 4. شرح علی حماسة ابی‌تمّام، حاجی خلیفه از آن نام برده (1 / 691-692)، ولی اثری از آن در دست نیست (سزگین، 2(1) / 113، 2(4) / 258)؛ 5. ملح‌الخواطر و منح‌الجواهر (حاجی خلیفه، 2 / 1817؛ بغدادی، 1 / 648)؛ 6. شرح دیوان المتنّبی (بغدادی، همانجا)؛ 7. المخزون و الدر المنظوم و اللفظ المعدوم، این کتاب در ده باب و مشتمل بر اخوانیات، مدیحه‌ها و مباحثی از این دست است. نسخه‌ای از آن که در 1148 ق / 1735 م به خط نسخ کتابت شده در کتابخانۀ جامع کبیر شهر صنعا موجود است (رقیحی، 4 / 1701)؛ 8. المنتحل (براون: المنتخل) یا المنتخب المیکائیلی. ابوالحسن بیهقی (همانجا) و دیگران آن را از مصنفات ابوالفضل دانسته‌اند. این کتاب گزیده‌ای است از شعر و نثر عرب از دورۀ جاهلی تا عصر آل بویه، در 15 باب. دو نسخۀ خطی از آن موجود است. یکی از آنها که در 611 ق / 1214 م کتابت شده در کتابخانۀ طوپقاپوسرای ترکیه نگهداری می‌شود (قاراتای، IV / 325؛ سزگین، 2(1) / 124-125). نسخۀ دیگر آن در کتابخانۀ کمبریج است (براون، 221-222)؛ 9. رسالۀ وصف ‌الکتابات، نسخه‌ای از این رساله که در 1260 ق / 1844 م کتابت شده در مجموعۀ 4505 کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است (مرکزی، خطی، 13 / 3454-3455)؛ 10. در جُنگ شمارۀ 4559 کتابخانۀ مجلس شورای سابق (مجموعۀ تقوی) نیز اثری از وی با عنوان انشاء ‌الامیر ابوالفضل عُبیدالله بن احمد المیکالی موجود است (شورا، خطی، 12 / 241 به بعد) و میکروفیلم آن در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه نگهداری می‌شود (مرکزی، میکروفیلمها، 1 / 615، 632).
13. ابوابراهیم نصربن احمد میکالی، فرزند ابونصر میکالی و برادر کوچک‌تر ابوالفضل عُبیدالله بن احمد (عُتبی، 257- 258). وی امیری دانشمند، شاعر و محدّث بود. هرچند شهرت برادر را نداشت، اما باخرزی در زمینۀ برخی از زمینه‌های ادب او را از ابوالفضل برجسته‌تر دانسته و شماری از سروده‌هایش را نقل کرده است (2 / 956- 959). ابوابراهیم از ابوعمروبن حمدان حدیث آموخت و ابوبکر محمدبن یحیی از وی روایت کرد (فارسی، 708). ثعالبی به اختصار دربارۀ وی سخن گفته و برخی از اشعار او از‌جمله مرثیه‌ای را که برای ابوالعباس بن طاهربن زینب سروده ذکر کرده است (تتمة‌الیتیمة، 2 / 6-7؛ همو، خاص‌الخاص، 227). ابوابراهیم از‌جمله بزرگان نیشابور بوده و احتمالاً منصب امیری داشته است. از زندگی او چیزی بیش‌تر دانسته نیست. مسلم آن است که وی تا اوایل پادشاهی مسعود غزنوی و قتل حسنک وزیر زنده بوده است (بیهقی، ابوالفضل، 43-44).
14. ابوالقاسم علی‌بن ابوالفضل عُبیدالله میکالی، فرزند بزرگ ابوالفضل عُبیدالله میکالی (ثعالبی، تتمة‌الیتیمة، 2 / 106). ابوالحسن بیهقی از او به نام امیرعلی نام برده است (ص 203). وی شاعر، ادیب و طبیب بود. دیوان شعری داشت و ثعالبی قطعه‌ای از اشعار او را نقل کرده و نوشته است که وی اشعار خود را منتشر نمی‌کرد (تتمة‌الیتیمة، همانجا).
15. ابوشجاع مظفربن ابوصالح محمدبن ابوالقاسم علی‌بن اسماعیل میکالی (د 455 ق / 1063 م). وی نوۀ ابوالقاسم علی ‌مطوعی، محدث و حافظ قرآن بود و با صوفیان و دانشمندان نشست و برخاست داشت. از ابوزکریا حربی و خَفّاف و ابوبکربن عبدوس و دیگر محدّثان آن عصر حدیث آموخت، و ابوعبدالله فارسی از وی روایت کرده است (فارسی، 685).
16. امیر ابواحمد حسن بن محمدبن اسماعیل میکالی، نوادۀ ابوالعباس میکالی و از محدّثان عصر. فارسی دربارۀ او گوید: ابواحمد از جدش ابوالعباس میکالی، ابوسعید محمدبن علی محاربی و ابوعمروبن حمدان حدیث آموخت (ص 272).
17. ابومنصور عبدالله بن طاهربن ابوالفضل عُبیدالله میکالی (زنده در 445 ق / 1053 م)، نوادۀ ابوالفضل میکالی. به گفتۀ فارسی در 445 ق / 1053 م از ابوالقاسم عبدالعزیزبن پندار شیرازی حدیث شنیده است (ص 453).
18. ابوعبدالله حسین بن علی میکال (زنده در 451 ق / 1059 م)، ملقب به رئیس‌الرؤسا. وی چهرۀ سیاسی برجستۀ عصر مسعود غزنوی بود که به دست سلجوقیان اسیر شد و باعث تداوم نفوذ و اعتبار میکالیان تا دورۀ طغرل سلجوقی گردید. نظامی عروضی نوشته است که وی در زمان سلطان محمود از سوی وی مأموریت یافت که به دربار ابوالعباس مأمون خوارزمشاه رود و دانشمندانی چون ابوعلی سینا، ابوسهل مسیحی و ابوریحان بیرونی را با خود به غَزنین بیاورد (صص 118- 119) و همو می‌نویسد که «خواجه حسین بن علی میکال ... یکی از افاضل و اماثل عصر و اعجوبه‌ای بود از رجال زمانه» (ص 120)، اما بعید نیست نظامی عروضی که در چهار مقاله مرتکب پاره‌ای اشتباهات تاریخی شده در این مورد نیز به خطا رفته باشد (نک‍ : معین، 442-423).
در صفر 426 ق / ژانویۀ 1035 م مسعود مشغول تجهیز سپاه برای سرکوبی ترکمانان سلجوقی گردید. پس ابوعبدالله را متصدی تهیۀ لوازم حرکت به سوی مرو کرد (بیهقی، ابوالفضل، 571، 628). چون ترکمانان حملات خود را به سوی خراسان تشدید کردند، مسعود، حاجب بگتغدی را همراه ابوعبدالله حسین در رأس سپاهی بزرگ در شعبان 426 ق / ژوئن 1035 م به نبرد آنان فرستاد. سالار بگتغدی در تهاجم نخستین ترکمانان را درهم شکست و آنان را پراکنده ساخت، اما چون افرادش به گرد آوردن غنیمت پرداختند، ترکمانان خود را بسیج کرده به آنان حمله بردند و در محلی به نام «سپندانقان» بر لشکر غزنه غلبه یافتند. بگتغدی فرار اختیار کرد، اما ابوعبدالله حسین که بر پیلی سوار بود نتوانست بگریزد و به اسارت ترکمانان درآمد و او را نزد داود برادر طغرل بردند (رمضان 426 ق / ژوئیۀ 1035 م) و در آنجا زندانی شد (گردیزی، 100-102؛ بیهقی، ابوالفضل، 627- 629). 5 سال بعد در 431 ق / 1040 م که مسعود در تعقیب سلجوقیان به باورد رفته بود، حسین همچنان نزد آنان زندانی بود (بیهقی، ابوالفضل، 806). از آن پس تا چند سال نامی از او نیست. ظاهراً وی به تدریج در میان امیران فاتح جایی برای خود باز کرده بود تا آنجا که طغرل اول پس از ابوالقاسم علی بن عبدالله جوینی برای مدت کوتاهی در 436 ق / 1044 م او را به وزارت خود برگزید (ابن‌اثیر، الکامل، 9 / 526؛ اقبال، 39-40). به گفتۀ ابوالفضل بیهقی وی تا 451 ق / 1059 م زنده بوده است (صص 379-380) و باخرزی نویسندۀ مشهور و صاحب دُمیة القصر کاتب رسایل وی بود (باسورث، 1 / 183).
جز افراد یاد شده، نام گروه دیگری از اعضای این خاندان در جای جای کتب و رسالات پراکنده است که اطلاع بسیاری در مورد آنها در دست نیست، از‌جمله باخرزی (2 / 1337) به یکی از آنان اشاره کرده و فارسی نام یک تن از زنان این خاندان موسوم به جمعه بنت ابوالحسن احمدبن ابوالفضل محمدبن عُبیدالله را که فاضله و محدّثه بوده در کتاب خود آورده است (ص 259).
از میکالیان طی سه سده، دانشمندان، شاعران، محدّثان، ادیبان و سیاستمدارانی برخاستند که آوازۀ آنان به زودی و گاه در زمان حیات خودشان به دوردست‌ترین نواحی جهان اسلام رسید. آنان سالیان دراز ریاست شهر نیشابور را در دست داشتند و از این طریق با طاهریان، سامانیان و سرانجام غزنویان ارتباط یافتند و به خدمت آنان درآمدند، و یک تن از این دودمان نیز، چنانکه یاد شده، به وزارت سلجوقیان رسید، اما از آن پس و با استقرار سلسلۀ سلجوقی در ایران شاید به‌سبب آنکه خراسان اهمیت نخستین خود را از دست داده بود، از اعتلای این دودمان به سرعت فرو کاست و از آن پس شخصیت نام‌آوری در میان آنان چهره ننمود. افراد این خاندان در برابر تحولات سیاسی و شرایط جدید به خوبی از خود انعطاف نشان می‌دادند و بدین طریق قدرت و امتیازات خود را حفظ می‌کردند (باسورث، 1 / 186). هر چند پایگاه اصلی میکالیان نیشابور بود، اما با دید وسیع و راه یافتن در تشکیلات حکومتی شاهان وقت خراسان، از طاهریان تا سلجوقیان، جایگاهی ویژه یافتند (همو، 1 / 187).

مآخذ

ابن ابی‌الوفاء، عبدالقادربن محمد، جواهر المضیئة، حیدرآباد دکن، 1332 ق / 1914 م؛ ابن اثیر، علی‌بن محمد، الکامل، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ همو، اللباب فی تهذیب الانساب، قاهره، 1369 ق / 1950 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1359 ق / 1940 م؛ ابن درید، محمدبن حسن، کتاب الجمهرة اللغة، حیدرآباد دکن، 1344 ق / 1925 م؛ ابن ظافر اَزْدِی، علی، بدائع ‌البدائه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1970 م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1350 ق / 1931 م؛ اقبال، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه و یحیی ذکاء، تهران، 1338 ش؛ باخرزی، علی‌بن حسن، دُمیة ‌القصر، به کوشش محمد التّونجی، دمشق، 1392 ق / 1972 م؛ باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخ غزنویان، ترجمۀ حسن انوشه، تهران، 1362 ش؛ بحتری، ولیدبن عبید، دیوان، به کوشش حسن کامل الصیرفی، قاهره، 1977 م؛ بدیع‌الزمان همدانی، احمدبن حسین، کشف ‌المعانی و البیان عن رسائل بدیع‌الزمان، به کوشش شیخ ابراهیم افندی طرابلسی، بیروت، 1890 م؛ بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیة ‌العارفین، استانبول، 1951 م؛ بیهقی، ابوالحسن، تاریخ بیهق، به کوشش قاری سید کلیم ‌الله حسینی، حیدرآباد دکن، 1388 ق / 1968 م؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علی‌اکبر فیاض، مشهد، 1356 ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش ملک‌ الشعرای بهار، تهران، 1352 ش؛ ثعالبی، ابومنصور، الاعجاز و الایجاز، قاهره، 1897 م؛ همو، تتمة ‌الیتیمة، به کوشش عباس اقبال، تهران، 1353 ق / 1934 م؛ همو، ثمارالقلوب، به کوشش محمدحسین، قاهره، 1326 ق / 1908 م؛ همو، خاص الخاص، به کوشش حسین الامین، بیروت، دار مکتبة ‌الحیاة؛ همو، سحر البلاغة و سر البراعة، به کوشش عبدالسلام الحوفی، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ همو، یتیمة الدهر، به کوشش محمدمحی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر؛ حاجی خلیفه، کشف ‌الظنون، استانبول، 1943 م؛ حصری قیروانی، ابراهیم بن علی، زهر الاداب و ثمر الالباب، به کوشش زکی مبارک و محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1372-1374 ق؛ خوارزمی، محمدبن عباس، رسائل، بمبئی، 1301 ق / 1884 م؛ ذهبی، شمس‌الدین محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب الارنؤوط و اکرم البوشیی، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ رقیحی، احمد عبدالرزاق و دیگران، فهرست مخطوطات مکتبة الجامع‌ الکبیر صنعاء، دمشق، 1984 م؛ زبیدی، محمدمرتضی، تاج ‌العروس، دارمکتبة ‌الحیاة؛ سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، ترجمۀ محمود فهمی حجازی، ریاض، 1403 ق / 1983 م؛ سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، به کوشش شرف‌الدین احمد، حیدرآباد دکن، 1401 ق / 1981 م؛ شورا، خطی؛ طبری، محمدبن جریر، تاریخ، به کوشش محمد‌ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1960- 1968 م؛ عتبی، محمدبن عبدالجبار، تاریخ یمینی، ترجمۀ ابوالشرف ناصح بن مظفر جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1345 ش؛ فارسی، عبدالغافر، تاریخ نیشابور، به کوشش محمد کاظم محمودی، قم، 1362 ش؛ فرخی سیستانی، دیوان اشعار، تهران، 1355 ش؛ کتبی، محمدبن شاکر، فوات ‌الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1974 م؛ گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، تاریخ، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ مرکزی، خطی؛ مرکزی، میکروفیلمها؛ معین، محمد، تعلیقات بر چهار مقاله نظامی عروضی؛ مقدسی، محمدبن احمد، احسن‌ التقاسیم، به کوشش یان دخویه، لیدن، 1906 م؛ منشی کرمانی، ناصرالدین، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار، به کوشش محدث ارموی، تهران، 1364 ش؛ میرخواند، محمدبن خاوند شاه، روضة ‌الصفا، تهران، 1339 ش؛ نظامی عروضی، احمدبن عمر، چهارمقاله، به کوشش محمدمعین، تهران، 1333 ش؛ نفیسی، سعید، تعلیقات بر تاریخ بیهقی، تهران، 1326 ش؛ همو، فرهنگنامۀ پارسی، تهران، 1319 ش؛ همو، محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، تهران، 1336 ش؛ نواجی، محمدبن حسن، حلبة ‌الکمیت، قاهره، 1357 ق / 1932 م؛ نویری، احمدبن عبدالوهاب، نهایة‌ الارب، به کوشش احمد الزین، قاهره؛ یاقوت، ادبا؛ نیز:

Browne, Edward G., A Hand-List of the Muhammadan Manuscripts, Cambridge, 1900; Iranica; Karatay, Fehmi Edhem, Arapça Yazamalar Kataloga, Istanbul, 1969.

سیدعلی آل‌داود

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: