صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / آلفونسو /

فهرست مطالب

آلفونسو


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

6. آلفونسوی هشتم (حک‍ ‍553-611 ق / 1158-1214 م)، در سلسله شاهان اسپانیا و آلفونسوی سوم در سلسله شاهان کاستیل، ملقب به شریف. وی نوادۀ آلفونسوی هفتم و پسر سانچوی سوم است. پدرش قبل از مرگ سرپرستی او را به کنت گوتیرو فرناندز از خانوادۀ کاسترو وا‌گذاشت و به همین سبب رقابت میان این خاندان و خانوادۀ رقیب آن، موسوم به لارا سخت بالا گرفت و سرپرستی او دست به دست گشت تا سرانجام به 11 سالگی رسید و به درخواست امرای دولت در کاستیل زمام امور را در دست گرفت. در این روزگار ابویعقوب یوسف اول موحدی در اندلس که می‌کوشید ویرانیهای ناشی از جنگهای مستمر میان مسیحیان و مسلمانان را ترمیم کند، با امیران مسیحی و از‌جمله آلفونسو صلح کرد (عنان، عصر المرابطین، 2 / 90) و به مراکش بازگشت (571 ق / 1175 م)، اما آلفونسو چندی بعد صلح را نقض کرد و بر قلمرو مسلمانان تاخت. ابوعلی حسین امیر اشبیلیه و ابوالحسن علی امیر قرطبه، پسران ابویعقوب به فرمان پدر بر اراضی طلیطله و طلبیره تاختند و آلفونسو به ناچار واپس نشست (573 ق / 1177 م)، اما مدتی بعد دوباره به تکاپو پرداخت و دسته‌هایی را به مالقه و غرناطه روانه کرد و سرزمینهای میان قرطبه و اشبیلیه را به تصرف خود درآورد. سپس به شهر استجه تاخت، ولی ابومحمدبن طاع الله الکومی امیر آنجا حملۀ او را دفع کرد. آنگاه آلفونسو دژ شنتفیله واقع در میان قرطبه و اشبیلیه را تصرف کرد (همو، 2 / 102، 103). وی همچنان به پیشروی خود ادامه می‌داد تا در 586 ق / 1190 م ابویعقوب یوسف المنصور موحدی وارد اندلس شد. آلفونسو که تاب پایداری در برابر سپاه تازه نفس موحدین را در خود نمی‌دید، صلحی به مدت 5 سال با المنصور منعقد ساخت، اما مدتی به پایان دورۀ صلح باقی مانده بود که آلفونسو به تعرض گسترده‌ای دست زد. المنصور به اندلس بازگشت و آمادۀ جنگ شد، اما در بستر بیماری افتاد و ناچار به مراکش رفت (ابن خلکان، 7 / 4- 8). آلفونسو که بعید می‌دانست امیر موحدی، بار دیگر برای نبرد به اندلس باز گردد، او را به جنگ برانگیخت (ابن عبری، 224)، المنصور که از یک سوی از سستی امیران مسلمان اندلس آگاه بود و از سوی دیگر می‌اندیشید که اگر آلفونسو به پیشروی ادامه دهد، در اندک مدتی سراسر اسپانیا را زیر نگین در خواهد آورد، آهنگ جنگ کرد و به اندلس آمد و در اشبیلیه مستقر شد (حمیری، 13). در شعبان 591 ق /  اوت 1195 م در محلّی به نام الارک در کنار دژ رباح واقع در شمال قرطبه میان دو سپاه جنگ شد و آلفونسو به سختی شکست خورد (ابن اثیر، 12 / 115) و به طلیطله گریخت و سر تراشید و سوگند یاد کرد که انتقام گیرد. در جنگ دیگر هم المنصور پیروز شد و به پیشروی خود به سوی شمال ادامه داد. از سوی دیگر آلفونسوی نهم برای گستردن قلمرو خود با المنصور همداستان شد و به اراضی کاستیل تاخت (عنان، عصر المرابطین، 2 / 219). المنصور نیز در مسیر خود طلیطله را به محاصره گرفت. مادر و دختران آلفونسو به شفاعت از شهر خارج شدند و المنصور دست از محاصره برداشت و شهر را به آنها باز نهاد (مقری، 1 / 443، 444). سپس آلفونسوکس در طلب صلح فرستاد و برای مدت 5 سال دیگر در میانه صلح شد (ابن خلکان، 7 /  9). از آن پس، اگرچه آلفونسو گه‌گاه دست به حملاتی می‌زد، ولی نبردی جدّی میان وی و موحدین در نگرفت تا آنکه در 608 ق /  1211 م محمد النّاصر موحدی دژ شَلْبَطَرّه و به قولی دژ رباح را تسخیر کرد (حمیری، 109) و همین معنی باعث اتحاد سران کاستیل، لئون، ناوار و آراگون به رهبری آلفونسو شد و به جنگی بزرگ در محلی معروف به حصن العقاب یا ناواس دِتولوسا (صفر 609 ق /  ژوئیۀ 1212 م) و شکست امیر موحدی انجامید (مقری، 1 / 446). این شکست سرآغازِ عقب‌نشینی تدریجی مسلمانان و گسترش نفوذ و سلطۀ واقعی شاهان مسیحی اسپانیا بود. پس از مرگ الناصر (610 ق / 1213 م)، نیروی موحدین سخت رو به سستی نهاد و آلفونسو بر بسیاری از دژهای آنان چیره گشت (ابن خلدون، 4 / 392)، اما خود نیز پس از او چندان نماند و در 611 ق / 1214 م درگذشت. آلفونسوی هشتم در 606 ق /  1209 م نخستین مدرسۀ اسپانیایی را در بلنسیه تأسیس کرد.
7. آلفونسوی نهم (حک‍ ‍584-627 ق / 1188-1230 م)، در سلسله شاهان اسپانیا. در یورش ابویعقوب یوسف المنصور به قلمرو آلفونسوی هشتم پس از نبرد الارک، با امیر موحدی همداستان شد و بر اراضی کاستیل تاخت. پس از آن آلفونسوی هشتم به انتقام این حملات، به یاری امیر آراگون به لئون حمله برد و غنایم بسیار به چنگ آورد. آلفونسوی نهم به‌رغم آنکه پاره‌ای اوقات با امیران مسلمان بر ضدّ رقیبان مسیحی خویش عقد اتحاد می‌بست، از یورش به قلمرو مسلمانان خودداری نمی‌کرد، چنانکه در 616 ق /  1219 م به قاصرش از معتبرترین دژهای مسلمانان تاخت و آنجا را محاصره کرد، اما به‌سبب دفاع محافظان دژ واپس نشست. با اینهمه، از جنگ باز ننشست تا سرانجام 6 سال بعد آنجا را به کمک کاستیلیها تصرف کرد (622 ق / 1225 م). سپس به غرب اندلس راند و بر دژ منتانجش چیره شد و سرانجام با شکستن سپاهِ ابن هود، یکی از بزرگ‌ترین مواضع مسلمانان یعنی مارده (عنان، عصر المرابطین، 2 / 340، 399) را تسخیر کرد (627 ق / 1230 م). آلفونسو اندکی پس از این پیروزی درگذشت. آلفونسوی نهم در سلسله شاهان لئون و کاستیل هموست.
8. آلفونسوی دهم (حک‍ ‍650-683 ق / 1252-1284 م)، در سلسله شاهان اسپانیا و سلسله شاهان لئون و کاستیل، ملقب به خردمند و منجم، پسر و جانشین فردیناند سوم. در روزگار پدر در طلیطله می‌زیست. آنگاه که اهالی مرسیه به فرمان فردیناند گردن نهادند، آلفونسو به دستور پدر، همراه با احمد بن محمد بن هود وارد مرسیه شد. در 642 ق / 1244 م به دستور پدر به منطقۀ جیان تاخت و بر دژ ارجونه موطن بنی نصر مستولی شد و سپس به سوی جنوب رفت و غرناطه را محاصره کرد، ولی چون دچار خسارتی سنگین شد، واپس نشست (عنان، عصر المرابطین، 2 / 432). در 646 ق / 1248 م بر اشبیلیه حمله برد (حمیری، 22). مردم شهر که از هرگونه کمکی نومید شده بودند، شهر را تسلیم کردند. الفونسو پس از مرگ پدر در لئون بر تخت نشست (650 ق / 1252 م). وی که از سوی مادر نسب به خاندان هوهنشتاین مدعی تاج و تخت آلمان می‌برد، با صرف مبلغ گزافی امیران آن کشور را وا‌داشت تا او را نامزد مقام فرمانروایی آلمان کردند، ولی بر آن دست نیافت. آلفونسو کار پدر را در فتح اراضی اسلامی پی گرفت و در طول سالیان، به‌رغم توجه بسیاری که به رواج دانش و نواخت دانشمندان داشت، میان وی و مسلمانان جنگهایی روی داد. با اینهمه نمی‌توان او را از این لحاظ با اسلافش مقایسه کرد، زیرا پیروزیهای چندانی به دست نیاورد. در این ایام بود که دولت موحدی به شدت رو به سستی نهاد و ملوک‌الطوایف باز نیرو یافتند. المرتضی لأمراللّٰه آخرین خلیفۀ موحدی کشته شد (665 ق / 1267 م) و فرزندان او توسط پسر عمویشان ابودبوس الواثق باللّٰه به زندان افکنده شدند، اما ابویوسف مرینی آنان را در اوایل 668 ق /  1269 م آزاد ساخت و آنان به آلفونسوی دهم پناه بردند و سالها در اشبیلیه تحت حمایت او زیستند. در 681 ق /  1282 م اوضاع قلمرو آلفونسو به دلیل سیاستهای مالی نابخردانه‌اش، سخت رو به پریشانی نهاد و به شورش پسرش سانچو بر ضدّ او (ابن خطیب، 572) و برکناری وی انجامید. آلفونسو سرانجام در اشبیلیه درگذشت و پیکرش را در سمت قبلۀ جامع اعظم آن شهر (حمیری، 22) که ظاهراً در روزگار او به کلیسا تبدیل شده بود، به خاک سپردند. شهرت آلفونسوی دهم بیش‌تر به‌سبب فعالیتهایی است که در نقل و ترجمۀ دانشها از شرق اسلامی به اروپا کرد، ولی در کار حکومت و سیاست توفیقی نیافت. او به پژوهش در علوم ریاضی و نجوم و پزشکی اسلامی سخت اهتمام می‌ورزید و به همین سبب او را پادشاه 3 ملت نصارا و مسلمان و یهود خواندند (زرین‌کوب، 1 / 387). وی که خود شاعر و مورخ بود و به نجوم علاقه داشت، دانشمندان را بسیار بنواخت و مراکز علمی معتبری در اسپانیا پدید آورد. پیش از آنکه به جای پدر بر تخت نشیند، بیش از 50 تن از دانشمندان مسلمان و مسیحی را گرد آورد، و آنان از 646 ق /  1248 م تا 650 ق / 1252 م جداول آلفونسی را ترتیب دادند (روسو، 133). این زیج در حقیقت به جای زیج طلیطلی که در فعالیتهای علمی آلفونسو نقش بس مهمی داشت (کراچوفسکی، 1 / 111) و زرقالی در 2 قرن پیش آن را در طلیطله تحریر کرده بود، تدوین شد. زیج یاد شده اکنون در دست نیست، ولی مقدمۀ آن باقی است (سارتن، 2 / 2082، 2083). به دستور همو، قرآن را به اسپانیایی ترجمه کردند (پالنسیا، 28) و برخی از آثار نجومی بتّانی و ابن ابی الرّجا و ابن هیثم و زرقالی و عبدالرّحمن صوفی را نیز به این زبان برگرداندند و خود او بر برخی از آنها مقدمه نوشت.
در میان کتابهای دیگری که به دستور آلفونسو به زبان اسپانیایی ترجمه شد، می‌توان از کلیله و دمنه، سرّ الأسرار و قانون نام برد. او خود نیز در ترجمه دست داشت و زیج بتّانی را به اسپانیایی ترجمه کرد (حتی، 2 / 731). نیز نخستین تاریخ اسپانیا را نوشت که توسط ابن الخطیب تلخیص شد (پالنسیا، 258). زمانی که در مرسیه بود، برای ابوبکر محمد بن احمد رقوطی مدرسه‌ای در آنجا بنیاد نهاد (همو، 457). سپس در اشبیلیه یک مدرسۀ عربی و لاتینی پدید آورد (652 ق / 1254 م) که در آن، پزشکان مسلمان با مسیحیان همکاری می‌کردند (سارتن، 2 / 2078) و دانشمندان بزرگی در آنجا گرد آمدند (پالنسیا، 28). به سبب همین کارهای علمی بود که آلفونسوی دانا و منجّم لقب گرفت.
چنین می‌نماید که وی به‌رغم جنگهایی که با امیران مسلمان اندلس می‌داشت، با دولتهای مسلمان خارج از اسپانیا روابط حسنه‌ای برقرار ساخته بود. چنانکه گفته‌اند پس از آنکه سیف‌الدّین قلاوون در مصر بر تخت نشست، آلفونسو هدایایی برای او فرستاد (مقریزی، 1 / 666). نیز با بایبرس‌بند قداری پیمان بازرگانی بست (حتی، 2 / 855)، اگرچه وجود این رابطه سخت مورد تردید قرار گرفته است (مقریزی، 1 / 543، حاشیه).
9. آلفونسوی اول (حک‍ ‍497- 529 ق / 1104-1135 م)، در اراگون و ناوار، ملقب به جنگجو که در منابع اسلامی به ابن‌ردمیر هم مشهور است. پس از پدرش سانچو رامیرز در آراگون بر تخت نشست و از همان آغاز چون امیران مسیحی دیگر، به جنگهای گسترده بر ضد مسلمانان دست زد. ظاهراً نخستین حملۀ جدّی خود را در 498 ق / 1105 م آغاز کرد. در این سال بر اشبیلیه تاخت، ولی از محمدبن الحاج سپهسالار مرابطین به سختی شکست خورد (حرکات، 161). در 502 ق /  1109 م بنا بر وصیت آلفونسوی ششم، شاه اسپانیا، با دختر او موسوم به اوراکا، ملکۀ کاستیل، ازدواج کرد. در 504 ق / 1110 م همراه عمادالدّوله عبدالملک بن مستعین بن هود، که اندکی پیش علی بن یوسف مرابطی سرقسطه را از او گرفته بود، به آن دیار تاخت، ولی کاری از پیش نبرد و عقب نشست (عنان، عصر المرابطین، 1 / 74). در این میان، با بلندپروازی اوراکا که می‌کوشید به استقلال فرمان براند و نیز با مخالفت روحانیان و امرایی که ازدواج او را با اوراکا، موجب از دست رفتن حقوق آلفونسو (آلفونسوی هفتم، شاه آیندۀ اسپانیا، پسر اوراکا از نخستین شوی وی) می‌دانستند، روبه‌رو شد. مجادلات وسیعی که پیامد این اختلافها بود، سرانجام به جدایی اوراکا و آلفونسو انجامید. وی که مدتی از هدف اصلی خویش یعنی تصرف قلمرو امرای مسلمان بازمانده بود، پس از آن، حملات خود را از سر گرفت. در 512 ق /  1118 م مدتی پس از پایان جنگ اول صلیبی، احساسات ضدّ اسلامی در اروپا به اوج خود رسید و حتی کنگرۀ اسقفان در شهر تولوز فرانسه مقرر داشت که جنگی صلیبی با مسلمانان اسپانیا برپا شود. از‌این‌رو امرای بَشْکُنِش و قطلونیه و آراگون گرد آمدند و با یاری جنگجویان فرانسوی که از شام باز می‌گشتند، به سرکردگی آلفونسو بر سرقسطه حمله بردند. عبدالله بن مزدلی امیر آن سامان به مقابله برخاست، اما پس از جنگهایی که روی داد، سرانجام آلفونسو شهر را تصرف کرد (سامرایی 72؛ بروکلمان، 206؛ قس: پالنسیا، 498). در این ایام، علی بن یوسف مرابطی که پی‌در‌پی اخبار پیشروی آلفونسو در اراضی اسلامی اندلس را دریافت می‌کرد، به برادر خود ابراهیم بن یوسف امیر اشبیلیه نوشت که به جنگ امیر آراگون برود و نیز طیّ نامه‌هایی از امرای مسلمان اندلس خواست که ابراهیم را یاری رسانند.
نیروهای مشترک ابراهیم بن یوسف، ابن زیاد امیر قرطبه، محمد بن تینغمر امیر غرناطه و ابویعقوب ینتان بن علی، امیر مرسیه و تنی دیگر از سرکردگان به شمال تاختند و با آلفونسو که در کار تسخیر دژ ایّوب بود و به روایتی آن را تسخیر کرده بود (عنان، عصر المرابطین، 1 / 103)، در محلی بهنام کننده یا قتنده نزدیک دورقه روبه‌رو شدند (514 ق / 1120 م). پس از جنگی سخت، نیروی مسلمانان به سختی شکست خورد و کشتۀ بسیار بر جای نهاد (ابن اثیر، 10 / 586). عامل دیگری که پیروزیهای آلفونسو را تسریع می‌کرد و بلکه انگیزۀ حملات او به شهرهای زیر فرمان امرای مسلمان به شمار می‌رفت، آن بود که مسیحیان این شهرها، آلفونسو را به حمله و تسخیر موطِن خود تشویق می‌کردند و از یاری وی دریغ نمی‌ورزیدند، چنانکه در 520 ق /  1126 م به تشویق و پشتیبانی نظامی مسیحیان غرناطه، به جنوب غربی اندلس تاخت و در خاور غرناطه در محلی به نام القصر اردو زد (حرکات، 151؛ قس: ابن اثیر، 10 / 631، که ظاهراً غرناطه را با قرطبه اشتباه کرده است). با اینهمه، چون با مقاومت سختی روبه‌رو شد، عقب نشست و به دژ آرینسول رفت (ابن اثیر، 10 / 631). ابوطاهر تمیم، برادر علیّ بن یوسف مرابطی، برای سرکوب آلفونسو لشکر به آنجا برد، ولی در نزدیکی شهر یهودی‌نشین لوسنا از او شکست خورد (بروکلمان، 206). آلفونسو در پی این پیروزی به غرناطه تاخت، اما این‌بار نیز چون سپاهی از مغرب برای جلوگیری از پیشروی او وارد اندلس شده بود، واپس نشست (حرکات، 166). آخرین جنگ معروف آلفونسو در 528 ق /  1134 م رخ داد (عنان، عصر المرابطین، 1 / 124). او در این سال به اندلس تاخت و شهر افراغه را به محاصره گرفت. علی بن یوسف بن تاشفین، امیر مرابطین، زبیربن عمرو لمتونی را از قرطبه مأمور جنگ با آلفونسو کرد. از سوی دیگر یحیی بن غانیه امیر مرسیه و بلنسیه و نیز عبدالله بن عیاض امیر مارده با سپاه خویش به زبیر پیوستند. در جنگی که درگرفت، آلفونسو شکست خورد و به سرقسطه گریخت و 20 روز بعد درگذشت (ابن اثیر، 11 / 33، 34). این نبرد پس از زلاقه و اقلیش، یکی از معروف‌ترین جنگها میان مسیحیان و مسلمانان اسپانیاست.
10. آلفونسوی اول (حک‍ ‍522-581 ق / 1128-1185 م)، در پرتقال و نخستین شاه آن، مشهور به آلفونسو هنریکو، و در منابع اسلامی معروف به ابن الرّنق یا ابن الرّنک. 3 سال بیش‌تر نداشت که پدرش کنت هانری دو بورگونی، که امیر نامستقلِ پرتقال از سوی آلفونسوی هفتم اسپانیا بود، درگذشت (506 ق / 1112 م) و مادرش تریسا به نیابت از فرزند خردسال خود زمام امور را در دست گرفت تا آنکه آلفونسو به 18 سالگی رسید و خود را مستقل خواند (522 ق /  1128 م)، اما آلفونسوی هفتم که پرتقال را یکی از ایالتهای قلمرو خود می‌شمرد، لشکر به آنجا فرستاد. به این طریق میان پرتقال و کاستیل جنگ دراز مدتی، به‌ویژه در جنوب جلیقیه درگرفت. پس از تاجگذاری آلفونسوی هفتم در 529 ق /  1135 م و اطلاق امپراتور بر او، پرتقال آن را به رسمیت نشناخت و حتی آلفونسو هنریکو به جلیقیه تاخت و بخشی از آن را اشغال کرد، اما چون مرابطین به قلمرو او تاخته بودند، جلیقیه را رها ساخت. پس از عقب‌نشینی مرابطین، دوباره دست به جنگ زد، ولی این بار به سختی شکست خورد و سرانجام به صلح با آلفونسوی هفتم گردن نهاد (عنان، عصر المرابطین، 1 / 526). آلفونسو هنریکو سپس به تثبیت نفوذ و گسترش متصرّفات خویش در اراضی اسلامی پرداخت. در 533 ق /  1139 م در اوریکه به ساحل رود تاجُه، امرای بطلیوس و باجه و اشبیلیه را درهم شکست. در 537 ق / 1843 م مجلس ملی شهر لامیگو او را به نام شاه پرتقال خواند و آلفونسو تاجگذاری کرد. در 542 ق / 1147 م تعرضات خود را به سوی رود تاجه از سر گرفت و شهر شنترین را به اطاعت آورد. سپس عدّه‌ای از جنگجویان صلیبی را که از انگلستان به قصد فلسطین به راه افتاده و در سواحل پرتقال لنگر انداخته بودند، تحریک کرد که وی را در تسخیر لشبونه که زیدبن ابی‌بکر آن را در 503 ق /  1109 م از مسیحیان گرفته بود (بروکلمان، 209)، یاری دهند. مسلمانان به دفاع در ایستادند. محاصره 4 ماه به درازا کشید و سرانجام مردم به شرط امان داشتن بر مال و جان خود شهر را تسلیم کردند، اما فاتحان عهد شکستند و بی‌امان دست به کشتار زدند (رانسیمان، 2 /  298، 299). بدین‌سان، آلفونسو حملات خود را به قلمرو مسلمانان شدت بخشید و این معنی باعث شد که ابن وزیر، امیر باجه برای مقابله با تجاوزهای او از عبدالمؤمن موحدی یاری خواهد (549 ق / 1154 م). اندکی بعد، ابومحمد عبدالله بن ابی‌حفص امیر اشبیلیه و ابن الحجّام امیر بطلیوس و براز امیر المخزن، به اشارۀ ابوزید عبدالرحمن بن بکیت امیر قرطبه از سوی عبدالمؤمن موحدی، به جنگ آلفونسو رفتند و دژ اطرونکس4 را تصرف کردند و سپاهی را که برای مقابله آمده بود، درهم شکستند (عنان، عصر المرابطین، 1 / 345). چندی بعد نیز امیر موحدی خود برای مقابله با آلفونسو به اندلس آمد، اما اندکی بعد سخت بیمار شد و درگذشت (558 ق / 1163 م). آلفونسواینک راه را بر خود هموارتر می‌دید، اما ابویعقوب یوسف موحدی حملات جدیدی را بر ضد امرای مسیحی اسپانیا تدارک دید. وی پس از ارسال نامه‌ای به سران موحدین و بزرگان دولت درسبته مبنی‌بر عزم جنگ با مسیحیان (پروونسال، 218- 228)، سپاه خود را در شعبان 568 ق /  مارس 1173 م از اشبیلیه خارج ساخت و پس از وارد کردن چند شکست بر ارتش متحد امرای مسیحی، آنها و از‌جمله آلفونسو هنریکو را به صلح وا‌داشت. آلفونسو هنریکو سرانجام در اواخر 581 ق / 1185 م درگذشت. وی به جنگجویان مذهبی که در پیکار با مسلمانان شرکت می‌جستند، بسیار ارج می‌نهاد. خود نیز در 1158 م، گروهی تازه از این‌ گونه جنگجویان پدید آورد (عنان، عصر المرابطین، 1 / 528). آلفونسو هنریکو را، پایه‌گذار کشور پرتقال به شمار آورده‌اند.

مآخذ

ابن ابار، محمد بن عبدالله، الحلّة السّیراء، به کوشش حسین مونس، قاهره، 1963 م؛ ابن اثیر، عزّالدین، الکامل، بیروت، 1402 ق؛ ابن‌بسام، ابوالحسن علی، الذخیرة فی محاسن اهل الجزیرة، قاهره؛ ابن‌خطیب، لسان‌الدّین، الاحاطة فی اخبار غرناطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1375 ق؛ ابن‌خلدون، العبر، بیروت، 1958 م، ص 396؛ ابن‌خلکان، وفیات الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1977 م؛ ابن‌سعید، علی بن موسی، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1953 م؛ ابن‌عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول؛ ابن عذاری، احمدبن محمد، البیان المغرب فی اخبار المغرب، به کوشش راینهارت دوزی، لیدن، 1848 م، ص 142، حاشیه؛ اخبار مجموعه، به کوشش امیلیا لافونتهالکانترا، مادرید، 1867 م؛ پالنسیا، آنجلو گونزالس، تاریخ الفکر الاندلسی، ترجمۀ حسین مونس، قاهره، 1955 م؛ پروونسال، لوی، مجموع رسائل الموحدیة، رباط، 1941 م؛ حایک، سیمون، الناصر لدین الله، مادرید، 1962 م؛ حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تبریز، 1344 ش؛ حرکات، ابراهیم، النظام السیاسی و الحربی فی عهد المرابطین، مغرب، مکتبة الوحدة العربیة؛ حمیری، ابوعبدالله محمد، صفة جزیرة الاندلس، به کوشش لوی پروونسال، قاهره، 1937 م؛ رانسیمان، استیون، جنگهای صلیبی، ترجمۀ منوچهر کاشف، تهران، 1360 ش؛ روسو، پی‌یر، تاریخ علوم، ترجمۀ حسن صفاری، تهران، 1344 ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، نقد ادبی، تهران، 1354 ش؛ سارتن، جرج، مقدمه بر تاریخ علم، ترجمۀ غلامحسین صدری افشار، تهران، 1357 ش؛ سامرایی، خلیل ابراهیم صالح، الثغر الاندلسی، بغداد، 1976 م؛ ضبی، احمدبن یحیی، بغیة الملتمس، قاهره، 1967 م؛ عنان، محمد عبدالله، تراجم اسلامیة، قاهره، 1390 ق؛ همو، دولة الاسلام فی الاندلس، قاهره، 1380 ق؛ همو، عصر المرابطین و الموحدین فی المغرب و الاندلس، قاهره، 1383 ق، فهرست؛ کراچوفسکی، ایگناتی، تاریخ الادب الجغرافی العربی، ترجمۀ صلاح‌الدین عثمان هاشم، قاهره، 1963 م؛ مقری تلمسانی، احمدبن محمد، نفح الطّیب، بیروت، 1388 ق؛ مقریزی، احمد بن علی، السّلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، 1970 م؛ وات، مونتگمری، اسپانیای اسلامی، ترجمۀ محمدعلی طالقانی، تهران، 1351 ش؛ نیز:

Brockelmann, Carl, History of the Islamic People, London, 1979; Dozy, Reinhart, Spanish Islam, London, 1913; Watt, W., Montgomery, Islam, London, 1974.

صادق سجادی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: