صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / آل صباح /

فهرست مطالب

آل صباح


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

7. مبارک (حک‍ ‍1314-1333 ق / 1896-1915 م). مبارک در 11 سال نخست فرمانروایی خود با دشمنی سرسخت همچون یوسف آل ابراهیم درگیر بود. یوسف که امیدوار بود در برابر همکاری با باب عالی و حتی آل رشید به فرمانروایی کویت دست یابد (لاریمر، 1017؛ دیکسن «کویت و همسایگانش»، 136) پس از به قدرت رسیدن مبارک با فرزندان 2 شیخ کشته شده به بصره گریخت و مبارک را عنصری ضد عثمانی و ابزار دست بریتانیا شناساند (همو، همان، 271-272) و حمدی پاشا والی بصره را به دشمنی با وی برانگیخت (رشید، 150). در مقابل، مبارک نیز با تطمیع دولتمردان و بلندپایگان عثمانی همچون رجب پاشا والی بغداد و ابوالهدی شیخ‌الاسلام قسطنطنیه خواست تا سلطان عثمانی فرمانروایی او را به رسمیت بشناسد (لاریمر، 1018؛ رشید، 150-151)، از سوی دیگر در رمضان 1314 ق /  فوریۀ 1897 م و سپس در ربیع‌الاول 1315 ق /  اوت 1897 م خواستار حمایت بریتانیا شد، اما پاسخ مساعدی نشنید (لاریمر، 1020). یوسف در 29 محرم 1315 ق / 30 ژوئن 1897 م مقدمات یورشی را از ساحل هندیجان در ایران سازمان داد، اما با دیدن آمادگی کویت از حمله منصرف شد (رشید، 154-155؛ لاریمر، 1018). سرانجام دولت عثمانی که در پی به رسمیت شناختن فرمانروایی مبارک بود، یوسف را از عراق راند و در رجب 1315 ق /  دسامبر 1897 م فرمان سلطان، در مورد قائم‌مقامی شیخ مبارک صادر شد (همو، 1018-1019). یوسف در ربیع‌الاول همان سال به بحرین رفت و از شیخ بحرین و مقامات بریتانیا کمک خواست، سپس به قاسم‌ بن محمد آل ثانی شیخ دوحه روی آورد، اما نتیجه‌ای نگرفت و دست به دامان عبدالعزیز بن رشید امیر حائل شد (رشید، 160) که مبارک را به خاطر پناه دادن به عبدالرحمن بن فیصل آل سعود و فرزندانش دشمن می‌داشت.
در اوایل سدۀ 13 ق /  واپسین دهۀ سدۀ 19 م نزدیکی میان روسیه و فرانسه از یک سو، و آلمان و عثمانی از سوی دیگر، بریتانیا را واداشت تا برای حفظ سلطه‌اش در خلیج‌فارس، با فرمانروایان محلی پیمان ببندد. از‌این‌رو هنگامی که دولت عثمانی در 16 شعبان 1316 ق / 30 دسامبر 1898 م امتیاز تأسیس خط راه‌آهن مدیترانه به خلیج‌فارس را به کنت کاپنیست روسی داد، بریتانیا برای پیشگیری از تبدیل کویت به منطقۀ نفوذ روسیه، کلنل مید نمایندۀ مقیم بوشهر را به کویت فرستاد تا همانند پیمان مسقط در 1309 ق / 1892 م، پیمانی با مبارک ببندد (لاریمر، 1022؛ ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 323). براساس این پیمان که در 11 رمضان 1316 ق / 23 ژانویۀ 1899 م به امضا رسید، شیخ کویت و جانشینانش برای همیشه متعهد شدند که بی‌اجازۀ بریتانیا با کشورهای دیگر رابطه برقرار نکنند و حق واگذاری هیچ بخشی از کویت را به هر عنوان به آنان نداشته باشند (همو، تاریخ الکویت الحدیث، 408، متن پیمان). سپس کلنل‌مید نامه‌ای به ضمیمۀ پیمان به شیخ داد که در آن در برابر وفاداری وی، پشتیبانی بریتانیا را وعده می‌داد و همچنین بر جنبۀ محرمانه بودن پیمان تأکید می‌کرد (لاریمر، 1023). با اینهمه دولت عثمانی که احتمالاً به ماجرا پی برده بود، به تلاش افتاد تا سلطۀ خود را بر کویت استوار گرداند. آلمانیها که می‌خواستند به انحصاراتی در قلمرو عثمانی دست یابند و بازارهای آن را به روی کالاهای آلمانی بگشایند، از این فرصت سود جستند و به سلطان عبدالحمید پیشنهاد کردند که خط راه‌آهنی برای ارتباط میان بسفر و خلیج‌فارس کشیده شود. پس از عقد قرارداد، هیأت آلمانی در 8 رمضان 1317 ق / 10 ژانویۀ 1900 م، برای استقرار ایستگاه نهایی خط راه‌آهن برلین ـ بغداد در «کاظمه» در کویت با شیخ به مذاکره پرداخت، اما شیخ خود را بی‌علاقه نشان داد (همو،1026). رئیس هیأت آلمانی، اشتمریخ سرکنسول آلمان در قسطنطنیه، خواست که بدون در نظر گرفتن شیخ با عثمانی مذاکره کند، اما بریتانیا که در پی حفظ وضع موجود بود 14 ذیحجۀ 1317 ق / 15 آوریل 1900 م آلمان را از پیمان 1316 ق /  1899 م آگاه ساخت (همو، 1027)، و این قرارداد منعقد نشد. در محرم 1319 ق /  مه 1901 م مبارک طی قراردادی دیگر متعهد شد که از ورود اسلحه از بنادر هند و ایران به کویت و خروج آن جلوگیری کند (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 409، متن پیمان) و همچنین به ایران و بریتانیا اجازه داد که برای یافتن سلاحهای قاچاق، کشتیهای کویتی را بازرسی کنند (همو، همان، 410).
در این هنگام دشمنی میان عبدالعزیزآل رشید و مبارک به جنگ انجامید. سرآغاز این درگیری کاملاً روشن نیست. این قدر پیداست که عبدالرحمن بن سعود در ربیع‌الآخر 1318 ق /  اوت 1900 و ماه بعد به پشتیبانی مبارک به نجد تاخت و از سوی دیگر سعدون پاشا امیر قبیلۀ منتفق که از سوی دولت عثمانی یاغی شمرده می‌شد با مبارک تبانی کرد و به قبایل تابع آل رشید یورش برد. چندی بعد این درگیری با میانجیگری محسن پاشا متسلم بصره و دوست مبارک، پایان گرفت (لاریمر، 1028)، اما ادامۀ تلاشهای یوسف و پشتیبانی ابن رشید از وی مبارک را واداشت تا همراه با عبدالرحمن بن فیصل به قلمرو ابن رشید بتازد، لیکن در پیشروی به سوی جبل شمّر، در 15 ذیقعده 1318 ق / 4 مارس 1901 م در صریف نزدیک بُرَیْده از ابن رشید شکست خورد و عقب نشست (رشید، 161-163). دولت عثمانی از این موقعیت سود جست و در 17 ذیقعده / 6 مارس محسن پاشا را به کویت فرستاد تا با پیشنهاد استقرار پادگان عثمانی در کویت آن را مستقیماً زیر سلطۀ خود قرار دهد (همو، 166)، اما مبارک نپذیرفت و از بریتانیا خواست تا هر چه زودتر کویت را تحت حمایت کامل خود بگیرد. بریتانیا که نمی‌خواست مسئولیت ماجراجوییهای شیخ مبارک را به عهده بگیرد پاسخ منفی داد (لاریمر، 1029-1030)، اما پس از اوج‌گیری کشمکش میان باب عالی و بریتانیا، سرانجام هر دو در 25 جمادی‌الاول 1319 ق /  9 سپتامبر 1901 م پس از مذاکره متعهد شدند که وضع موجود را حفظ کنند (همو، 1031).
در جمادی‌الآخر 1320 ق /  سپتامبر 1902 م، یوسف بن عبدالله آل ابراهیم، نقشه‌ای برای تسخیر کویت و ترور مبارک طرح کرد و برای این کار از قبیلۀ شریفات خوزستان نیرویی گرد آورد، اما این نقشه فاش شد (رشید، 176-177؛ لاریمر، 1036) و نیروی دریایی بریتانیا آنان را تعقیب کرد و پراکند و یوسف به عبدالعزیز بن رشید در حائل پناه برد و تا مرگش در ذیقعدۀ 1323 ق /  ژانویه 1906 م همان‌جا ماند (همو، 1044). به این ترتیب تلاشهای جدی برای سرنگونی مبارک به پایان رسید، به‌ویژه که از این پس توجه عثمانی به عربستان مرکزی، که ستیز میان ابن سعود و ابن رشید در آنجا رو به اوج‌گیری بود، جلب شد.
در 8 رمضان 1321 ق /  28 نوامبر 1903 م لرد کرزن از کویت دیدار کرد تا روابط استوار بریتانیا را با آن تثبیت کند. در این دیدار، شیخ خود را افسر نظامی امپراتوری بریتانیا خواند (همو، 1037). در جمادی‌الآخر 1322 ق /  اوت 1904 م بریتانیا کاپیتان ناکس را به سمت نمایندۀ سیاسی در کویت گماشت تا از اقدامات مبارک در بیرون از مرزهای کویت پیشگیری کند (همو، 1039). در 23 شعبان 1325 ق /  اول اکتبر 1907 م مبارک طی قراردادی با ناکس بندر شُوَیْخ را به انگلستان اجاره داد تا لنگرگاهی برای ناوگان جنگی بریتانیا شود (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 33، 412-421). در 2 شعبان 1329 ق /  29 ژوئیه 1911 م شیخ مبارک موافقت کرد که پیش از مشورت با کاپیتان شکسپیر به بیگانگان اجازۀ غواصی برای یافتن اسفنج و مروارید در آبهای کویت ندهد (همو، همان، 422-423). در 27 رجب 1330 ق / 13 ژوئیه 1912 م مبارک با تأسیس خط تلگراف در کویت موافقت کرد (همو، همان، 424). این قراردادها که تا 26 صفر 1334 ق / 3 ژانویه 1916 م پس از مرگ شیخ مبارک معتبر بودند، کویت را از نفوذ دولتهای دیگر دور نگاه داشت. در 1331 ق / 1913 م مسألۀ کویت میان باب عالی و دولت بریتانیا مورد مذاکره قرار گرفت و در 24 شعبان 1331 ق /  29 ژوئیه 1913 م پیمانی امضا شد که بر‌اساس آن استقلال شیخ کویت و مرزهای کشور وی به رسمیت شناخته شد، اما در‌گرفتن جنگ جهانی نخست، از تصویب این پیمان جلوگیری کرد (دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 147-148). در این جنگ شیخ مبارک با متفقین هم‌پیمان شد و بریتانیا تلاشهای متعدد والیان بصره را برای تهدید مرزهای شمالی کویت خنثی ساخت (لاریمر، 1546-1547). شیخ مبارک با شیخ خزعل دوستی دیرینه‌ای داشت و هنگامی که قبایل کعب در جنگ جهانی اول بر شیخ خزعل شوریدند، به یاری وی شتافت (نجار، 127- 129). دوران فرمانروایی شیخ مبارک، به‌ویژه واپسین سالهای آن را می‌توان سرآغاز عصر تازه‌ای در تاریخ کویت شمرد. شیخ مبارک که لقب مبارک کبیر یافته بود، در محرم 1334 ق /  نوامبر1915 م درگذشت.
8. جابربن مبارک (حک‍ ‍1334-1335 ق / 1916-1917 م). در دوران فرمانروایی شیخ جابر رویداد چشمگیری اتفاق نیفتاد. وی مالیاتهای سنگین دوران پدرش را کاهش داد (رشید، 230). در این دوران محاصرۀ دریایی و زمینی عثمانی از سوی متفقین، راه را بر ورود کالا به آن کشور بسته بود، با اینهمه بازرگانان کویت از رهگذر گسترش بازرگانی خود با شام و از آن طریق با استانبول سودهای سرشار بردند. شیخ جابر در ربیع‌الاول 1335 ق /  ژانویۀ 1917 م درگذشت (رشید، 230-233).
9. سالم بن مبارک (حک‍ ‍1335- 1339 ق / 1917-1921 م). نخستین کار وی کاهش عوارض گمرکی واردات به 4٪ و حذف عوارض گمرکی صادرات بود (همو، 233). در این دوران کویت همچنان به ارسال کالا به شام ادامه داد. از‌این‌رو انگلیسیها به‌سبب سیاست جانبدارانۀ شیخ نسبت به عثمانی، در جمادی‌الاول 1336 ق /  فوریۀ 1918 م راه دریایی کویت را بستند (دیکسن، «کویت و همسایگانش»،243, 251) و در پی آن برآمدند تا کارمندانی را برای نظارت بر کالاهای صادراتی در کویت بگمارند. شیخ سرانجام به این خواسته تن در داد (رشید، 239-240؛ ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 342-343)، اما ابن سعود را مسبب این امر می‌دانست (دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 250). در دوران شیخ سالم دشمنی میان آل سعود و آل صباح که از اواخر فرمانروایی شیخ مبارک آغاز شده بود، اوج گرفت. سرآغاز این دشمنی از آنجا ریشه می‌گرفت که سالم در ذیحجۀ 1333 ق /  اکتبر 1915 م به فرمان پدر در سرکوب قبیلۀ عَجْمان به یاری عبدالعزیز بن سعود شتافت، اما پس از شکست عجمان، در همان سال به آنان پناه داد (رشید، 244-245). از سوی دیگر ابن سعود نیز برای گرفتن زکات از قبیلۀ عوازم که تابع آل صباح بود، نیرو فرستاد (همو، 237) و دشمنی ریشه‌دارتر شد. در این میان جنبش اخوان، و به تعبیری «وهابیان تهدیدگر» که از 1332 ق / 1914 م شکل عمومی به خود گرفت، توجه عبدالعزیزِ سعود را به خود جلب کرد (دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 148-149). اینان که مردم کویت را کافر می‌شمردند (رشید، 246) از سوی عبدالعزیز به‌عنوان ابزار توسعه‌طلبی به کار رفتند و تهاجم خود را به خاک کویت آغاز کردند. کویت طبق پیمان 1331 ق / 1913 م، مرز جنوبی خود را جبل منیفه می‌دانست، اما شیخ سالم که دریافت این پیمان را باید با ششمین ماده پیمان 6 ربیع‌الاخر 1338 ق /  29 دسامبر 1919 م میان بریتانیا و ابن سعود، لغو شده بداند، نسبت به قلمرو خویش نگران شد. داوری بریتانیا میان شیخ سالم و ابن سعود نیز نتیجه‌ای نداد (دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 244, 252-253). سرانجام در 26 محرم 1339 ق / 10 اکتبر1920 م فیصل الدُوَیش رهبر اخوان به فرمان ابن سعود به جَهْراء یا جهری تاخت. سالم شکست خورد و به قصر احمر عقب نشست (همو، همان، 252-255؛ رشید، 254-262). دخالت بریتانیا در جهت حمایت از کویت به درگیری پایان داد، اما دشمنی همچنان ادامه یافت. از‌این‌رو خزعل، شیخ محمره پیشنهاد کرد که فرزندش کاسب را به همراه احمد جابر نوۀ شیخ کویت برای میانجیگری میان ابن سعود و شیخ سالم به نجد بفرستد. بریتانیا که درگیر انقلاب 1338 ق / 1920 م عراق بود، این پیشنهاد را پذیرفت. هیأت صلح در رجب 1339 ق /  مارس 1921 م به گفتگو پرداخت، اما با مرگ شیخ سالم در 18 جمادی‌الآخر 1339 ق / 27 فوریه 1921 م ابن سعود گرفتاریهای میان 2 کشور را پایان یافته شمرد (همو، همان، 255-256؛ رشید، 275).
10. احمد الجابر (حک‍ ‍1339- 1369 ق / 1921-1950 م). شیخ احمد جابر پس از بازگشت از نجد به فرمانروایی پرداخت. در پایان جنگ جهانی نخست، مسألۀ تعیین مرزهای میان نجد و عراق و کویت مسألۀ اصلی بریتانیا بود. از‌این‌رو سرپرسی کاکس کنفرانس عُقَیْر را در ربیع‌الآخر 1341 ق /  نوامبر 1922 م تشکیل داد، و همچنان که به ابن سعود وعده داده بود دو سوم از خاک کویت به‌عنوان منطقۀ بی‌طرف عملاً به وی واگذار شد (دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 275). شیخ کویت ناگزیر نظر کنفرانس را پذیرفت و پیمان عقیر در 12 ربیع‌الآخر 1341 ق / 2 دسامبر 1922 م امضاء شد. براساس این پیمان 2 منطقۀ بی‌طرف، یکی میان کویت و عربستان از سوی جنوب و دیگری میان عراق و عربستان از سوی شمال، تعیین شد (همو، همان، 270-280؛ هی، 98-99). تیرگی روابط کویت و عربستان به دنبال ماجرای مسابله در 1341 ق /  1923 م افزایش یافت. مسابله یا بادیه‌نشینان نجد که کالاهای مورد نیاز خود را از بازرگانان کویت به نسیه می‌خریدند، نجد را از درآمد گمرکی بزرگی محروم می‌کردند، از‌این‌رو عبدالعزیز برای گردآوری مالیات بادیه‌نشینان نجد در پی آن برآمد که نماینده‌ای در کویت بگمارد، اما شیخ نپذیرفت و ابن سعود بازرگانی با کویت را تحریم کرد. این تحریم اقتصادی چهارده ساله (1342-1356 ق / 1924-1973 م) زیان مالی بزرگی را به دنبال داشت و شیخ کویت به ناچار برادر خود را برای مذاکره به ریاض فرستاد (دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 184-187 ,331-332؛ رشید، 382-383). از سوی دیگر یورشهای اخوان به کویت تا 1348 ق /  1929 م ادامه یافت. در این هنگام اخوان به رهبری فیصل‌الدُّوَیْش بر عبدالعزیزبن سعود شوریدند، اما در جنگ شکست خوردند و به کویت پناه بردند. با اینهمه بریتانیا از کمک شیخ به آنان جلوگیری کرد. سرانجام اخوان به مقامات بریتانیا تسلیم شدند و بریتانیا آنان را به عبدالعزیز سپرد.
بریتانیا در پی پایان یافتن شورش اخوان، در جمادی‌الثانی 1340 ق /  فوریۀ 1922 م به پاس بی‌طرف ماندن شیخ در این شورش به وی نشان اعطا کرد (دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 326). تحریم اقتصادی عبدالعزیز از یک‌سو و بحران جهانی 1348 ق /  1929 م از سوی دیگر، همچنین سرازیر شدن مروارید مصنوعی ژاپن به بازارهای جهانی که بازار مروارید طبیعی را شکست، مردم کویت را به انتقاد از حکومت برانگیخت. کلنل دوگری نمایندۀ سیاسی بریتانیا در کویت از شیخ درخواست که شیوۀ دموکراتیک در پیش گیرد، از‌این‌رو در اول جمادی‌الاول 1357 ق /  29 ژوئن 1938 م مجلس قانونگذاری در کویت بنیاد نهاده شد، اما شیخ در 9 ذیقعدۀ 1358 ق / 21 دسامبر 1939 م آن را منحل کرد و مجلس دیگری مرکب از 5 تن از اعضای خاندان آل صباح و 9 تن از بزرگان شهر تشکیل داد (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 365-367؛ تاریخ معاصر، 2 / 277- 278)، اما جوشش نفت در ذیحجۀ 1356 ق /  فوریۀ 1938 م که شیخ امتیاز کاوش آن را در ذیقعدۀ 1352 ق / 23 فوریۀ 1934 م به شرکت نفت کویت داده بود (قَدّوره، 117) امیدهای تازه‌ای به بار آورد و با فروش نخستین بشکه‌های نفت در 30 رجب 1365 ق / 30 ژوئن 1946 م اوضاع اقتصادی کویت رو به بهبود گذاشت. بهداشت، آموزش و پرورش و خدمات عمومی به سرعت گسترده شد و کویت عملاً به دورانِ نو تاریخ خود راه یافت. شیخ احمد جابر در 10 ربیع‌الاول 1369 ق /  اول ژانویۀ 1950 م درگذشت.
11. عبدالله السالم (حک‍ ‍1369-1385 ق / 1950-1965 م). دهۀ ششم 1950 م آغاز کاهش سلطۀ بریتانیا در کویت بود. بی‌گمان رویدادهایی همچون ملی شدن نفت ایران در دوران نخست‌وزیری دکتر مصدق، انقلاب 1371 ق / 1952 م مصر و روی کار آمدن جمال عبدالناصر، یورش 3 کشور فرانسه و انگلستان و اسرائیل در 1376 ق / 1957 م، به کانال سوئز و ملی شدن آن، و انقلاب عراق در 1379 ق /  1959 م در اوج‌گیری آگاهی مردم کویت و جنبش آنان در مبارزه با استعمار بریتانیا تأثیری چشمگیر برجای گذاشتند. در ربیع‌الآخر 1373 ق /  دسامبر 1953 م شیخ عبدالله پس از مذاکره‌های طولانی با شرکت نفت کویت، قرارداد تازه‌ای با این شرکت بست که براساس آن 50٪ از سود ویژۀ شرکت به کویت تعلق گرفت. نخستین گامهای کویت در راه دستیابی به استقلال، ارائۀ خدمات پستی و گذرنامه‌ای بود که از 1378 ق /  1958 م آغاز شد. در 1380 ق / 1960 م دادگاههای ویژۀ اتباع بریتانیا منحل شد و دادگاههای کویتی جای آنها را گرفت. در 1381 ق / 1961 م کویت پول ملی خود را منتشر ساخت، و سرانجام در 6 محرم 1381 ق /  20 ژوئن 1961 م استقلال کویت اعلام شد و پیمان 1371 ق /  1899 م جایش را به پیمان همکاری و دوستی 1381 ق / 1961 م سپرد. در رجب 1381 ق /  دسامبر 1961 م کویت خواستار عضویت در سازمان ملل متحد گشت که از سوی شوروی وتو شد، اما سرانجام شورای امنیت در 20 ذیحجۀ 1382 ق / 14 مه 1963 م کویت را به عضویت پذیرفت (امین، 275). به دنبال اعلام استقلال کویت، عبدالکریم قاسم رهبر انقلاب عراق در یک کنفرانس مطبوعاتی در 10 محرم 1381 ق / 24 ژوئن 1961 م کویت را پاره‌ای از خاک عراق شمرد. شیخ عبدالله بی‌درنگ از بریتانیا کمک نظامی خواست. این ادعا به دنبال کشته شدن عبدالکریم قاسم از میان رفت (نفیسی، 43، 44، 47). مجلس مؤسسان کویت در شعبان 1381 ق /  ژانویۀ 1962 م تشکیل شد و بر پایۀ قانون اساسی تصویب شده، فرمانروایی کشور ویژۀ خاندان مبارک (1838-1915) اعلام شد (تاریخ معاصر، 2 /  99). در شعبان 1382 ق /  ژانویۀ 1963 م انتخابات نخستین مجلس ملی برگزار شد و دولتی تازه بر سر کارآمد (قدوره، 124). در دوران فرمانروایی عبدالله السالم خدمات عمومی همچون آموزش و بهداشت گسترش بیش‌تری یافت، به‌ویژه در زمینۀ رایگان کردن درمان، کویت در میان کشورهای تولیدکنندۀ نفت منطقه پیشگام بود. شیخ عبدالله در 30 رجب 1385 ق / 24 نوامبر 1965 م درگذشت.
12. صباح السالم (حک‍ ‍1385-1397 ق / 1965-1977 م). وی پس از درگذشت برادرش به فرمانروایی پرداخت. در 1386 ق /  1966 م بر اثر فشار افکار عمومی قانونی پیرامون کاهش سهم امیر از درآمد کشور به تصویب رسید و در آوریل همان سال برنامۀ پنج ‌ساله‌ای برای پیشرفت اقتصادی تدوین گشت. در پی درگرفتن جنگ عرب و اسرائیل در 1387 ق / 1967 م، دولت به ارتش دستور آماده باش داد و گروهی را برای شرکت در جنگ به منطقۀ کانال سوئز فرستاد. همچنین از فروش نفت به ایالات متحده و بریتانیا خودداری ورزید. در دوران شیخ صباح‌السالم روابط میان کویت و شوروی بهبود یافت و به بستن قراردادهای همکاری اقتصادی و فنی رسید ( تاریخ معاصر، 2 / 105). در 1968 م کویت همراه با لیبی و عربستان سعودی به صورت عضو بنیان‌گذار سازمان کشورهای عرب صادر‌کنندۀ نفت ((OAPEC درآمد، و در همین سال اعلام شد که پیمان دفاعی متقابلی که پس از استقلال کویت میان کشور و انگلستان بسته شده بود، با توافق طرفین لغو شده و در پی آن اعلام شد که بریتانیا تا پایان 1391 ق / 1971 م نیروهای خود را از خلیج‌فارس بیرون خواهد برد (منسفیلد، 189). در شعبان 1396 ق /  اوت 1976 م به دنبال درگیریهای دیرینۀ دولت با نمایندگان مخالف مجلس، شیخ صباح دستور انحلال مجلس را صادر کرد و دوران فترت تا پایان زندگی او و چندی پس از آن نیز ادامه یافت. شیخ صباح در 20 محرم 1398 ق / 31 دسامبر 1977 م درگذشت و پس از وی جابر الاحمد الجابر به فرمانروایی رسید.

مآخذ

ابوحاکمه، احمد مصطفی، تاریخ‌ الکویت الحدیث، کویت، 1984 م؛ همو، تاریخ شرقی الجزیرة ‌العربیة، ترجمۀ محمد امین عبدالله، بیروت؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ترجمۀ محمدحسین شهری، تهران، 1361 ش؛ جودت احمد، تاریخ، استانبول، 1309 ق؛ حمزه، فؤاد، قلب جزیرة العرب، ریاض، 1968 م؛ خزعل، حسین خلف، تاریخ الجزیرة ‌العربیة، بیروت، 1968 م؛ رشید، عبدالعزیز، تاریخ الکویت، بیروت، 1978 م؛ ریحانی، امین، ملوک ‌العرب، بیروت، 1967 م؛ عزاوی، عباس، تاریخ العراق بین ‌الاحتلالین، بغداد، 1955 م؛ قَدّورة، زاهِیَة، تاریخ العرب الحدیث، بیروت، 1985 م؛ لوتسکی، و.، تاریخ عرب در قرون جدید، پرویز بابائی، تهران، 1356 ش؛ نجار، مصطفی عبدالقادر، التاریخ السیاسی لامارة عربستان العربیة، قاهره، 1971 م؛ نفیسی، عبدالله فهد، الکویت: الرأی‌الآخر، لندن، 1985 م؛ ویلسن، آرنولد، خلیج‌فارس، ترجمۀ محمد سعیدی، تهران، 1348 ش؛ نیز:

Amin, Sayed Hassan, Middle East LegalSystem, London, 1985; Dickson, H, R, P., Kuwait And her Neigbours, London,1956, Index; Id, The Arab of the Desert, London, 1967; Hay, Rupert, the Persian Gulf States, Baltimore, 1959; Lorimer, J, G., Gazetteer of the Persian Gulf, Oman and Central Arabia, Calcutta, 1915; Mansfield, Peter, The Middle East, London, 1973; Miles, S, B,. The Countries and Tribes of the Persian Gulf, London; Philby, H. St. John, Sa’udi Arabia, Beirut, 1968; The Middle East and North Africa, 1984-85.

کاظم برگ نیسی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: