ابن انباری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 18 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222341/ابن-انباری
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اِبْنِ اَنْباری، ابوبكر محمد بن قاسم انباری (رجب 271 ـ ذيحجۀ 328 ق/ ژانويۀ 885 م ـ سپتامبر 940 م)، اديب، نحوی، لغتشناس، مفسّر و عالم به علم قرائات. وی را گاه انباری میخوانند، اما غالباً لفظ ابن را بر آن میافزايند، شايد بيشتر به آن جهت كه از پدر، ابومحمد قاسم بن محمد انباری (د 304 ق/ 916 م) بازشناخته شود، زيرا ابومحمد نيز چون فرزند، خود مردی اديب و دانشمند بود و چندين كتاب داشته كه نام برخی از آنها با نام كتابهای ابوبكر مشابه است (نک : ابن نديم، 112). ابن انباری به دانش بسيار و تأليفات بیشمار و حافظۀ شگفت و فضايل اخلاقی فراوان نامآور بود. به همين جهت در زمينۀ ادب تقريباً هيچ نويسندهای از سدۀ 4 ق/ 10 م تاكنون نمیشناسيم كه شرحی، هر چند مختصر، دربارۀ او نياورده باشد. از حدود 100 منبع بررسی شده كه در متن مقاله يا در فهرست مآخذ به عمدهترين آنها اشاره شده، برخلاف انتظار، اطلاعات جامعی به دست نمیآيد، زيرا معاصران او سخن بسياری در حق او نگفتهاند: ابن نحّاس (د 338 ق/ 949 م) كه نزد او ادب آموخته (خطاب، 16)، شرحی بسيار شبيه به شرح استادش بر معلّقات نوشته كه در بيشتر جاهای آن، تأثير استاد آشكار است (مثلاً همو، 60-62)، اما دربارۀ او سخنی نياورده است. ابو علی قالی (د 356 ق/ 967 م) دهها روايت را مستقيماً از او نقل كرده (در اين مورد فهرست كتاب قابل استفاده نيست) و يك بار هم عبارت «رحمهالله» را به دنبال نامش افزوده است (1/ 4)، نيز حجم رواياتی كه از قول قالی نقل شده، چنانكه پس از اين خواهد آمد، در كتب ادب كلان است. حمزة بن حسن اصفهانی (د 360 ق/ 971 م) هم كه از شاگردان او بود (طلس، 61) و از او مستقيماً روايت كرده، چيزی دربارۀ شيخ خود نگفته است. از ميان اين شاگردان، ازهری (د 360 ق) نخستين كسی است كه عباراتی چند دربارۀ او آورده است. وی در مقدمۀ تهذيب منابع خود را تقسيمبندی كرده، در طبقۀ چهارم يعنی در طبقۀ «كسانی كه در زمان خويش ديده است» به ابن انباری اشاره نموده، ضمن برشمردن فضايل او در علم معانی و اعراب و قرائات قرآن كريم، و نيز ضمن ستايش از حافظۀ نيرومند، صداقت، خوشبيانی و تأليفات پسنديدهاش گويد: «او يگانۀ زمانه بود ... ، دانشمندتر كسی است كه من ديدهام ... و در ميان نوخاستگان عراق و غيرعراق، كسی را ذكر نكردهاند كه به مرتبت او رسيده باشد» (صص 27- 28). سپس در خلال سدۀ 4 ق/ 10 م، مرزبانی (د 384 ق/ 994 م) كه به رغم اختلاف سنی بسيار شايد وی را ديده باشد (8 بار در الموشّح از او مستقيماً روايت میكند)، و نيز زبيدی (د 379 ق) و بهخصوص ابن نديم (د 385 ق) كه احتمالاً وی را نديدهاند، اطلاعات بيشتری از زندگی و آثار او به دست دادهاند. حدود 100 سال پس از اين نويسندگان، ناگهان اخبار و روايات مفصلتری دربارۀ شخصيت، زندگی، آثار و به خصوص حافظۀ شگفت او در كتاب تاريخ خطيب بغدادی (د 463 ق/ 1071 م) پديدار میشود كه همه از منابع شفاهی گوناگون (به خصوص محمد بن جعفر) جمعآوری شده و گاه رنگ افسانه بر چهرۀ آنها آشكار است. همين روايات تقريباً به هيچ كم و كاست در دهها منبع بعد از خطيب بغدادی تا زمان حاضر تكرار شده است. اينك بر اساس اين روايات و آنچه پيش از خطيب بغدادی (عمدتاً زبيدی) نقل شده، میتوان زندگی و شخصيت او را چنين طرحريزی كرد: وی در 11 رجب 271 ق (خطيب، 3/ 182، 186؛ ابن ابی يعلی، 2/ 72؛ سمعانی، 1/ 354؛ ياقوت، 18/ 313) احتمالاً در بغداد زاده شد، ولی ابوحيان (2/ 316) 270 ق، ذهبی ( سير، 15/ 274) 272 ق، همو ( معرفة القرّاء، 225) 271 ق را تاريخ تولد او دانستهاند. وی در كودكی نزد پدر و نيز نزد ابوجعفر احمد بن عبيد (ابننديم، 112) ادب آموخت. سپس نزد مشاهير ادب و لغت و علوم قرآنی و حديث چون اسماعيل بن اسحاق قاضی (د 282 ق/ 895 م)، كُدَيمی (د 286 ق) و ثعلب (د 291 ق) به تكميل معلومات خود پرداخت (خطيب، 3/ 182؛ ابن ابی يعلی، 2/ 69؛ قس: سمعانی، همانجا؛ ابن جوزی، مناقب، 515؛ همو، المنتظم، 6/ 312- 315). او به يُمن حافظۀ نيرومند توانست به سرعت در كار علم سرآمد گردد و چنان شد كه در زمان حيات پدر (يعنی پيش از 33 سالگی خود او) در همان مسجدی كه محل تدريس وی بود، او نيزگوشهای برگزيد و به تدريس پرداخت. ظاهراً وی را كاری جز درس، خواه در مساجد و خواه در مجالسی كه خود تشكيل میداد، نبود. تنها در اواخر عمر، زمانی كه شهرت فراگيری كسب كرده بود، به دربار خليفه الراضی (خلافت: 322- 329 ق/ 934-941 م) راه يافت و ظاهراً آموزگاری فرزندان او را به عهده گرفت. خليفه به او عنايت تمام داشت، چنانكه عادت بر آن جاری شده بود كه بر خوان خليفه نشيند و خادمان نيز میدانستند كه خوراك خاص وی چيست و چه زمان آشاميدنی او را بايد تقديم كرد (خطيب، 3/ 183-184). يك بار هم وی در بازار دل به كنيزكی سپرد؛ خليفه بیدرنگ آن كنيزك را خريده به خانۀ او روانه ساخت. آنچه بيش از همه نظر خطيب بغدادی و نويسندگان بعد از او را جلب كرده، حافظۀ توانای اوست: خطيب از قول ابوعلی قالی نقل میكند كه ابن انباری 000‘300 شاهد شعری برای قرآن از حفظ داشت (همين خبر را پيش از خطيب، زبيدی، 171-172، نيز آورده است). كسانی كه در محضر درس او بودهاند، گفتهاند كه وی در مجالس درس منحصراً بر حافظه اعتماد داشت و هرگز از دفتر و كتاب املا نمیكرد. روزی كه بيمار شده بود، پدرش را سخت نگران ديدند. چون سبب را پرسيدند، به كتابخانۀ مفصل فرزند اشاره كرد و گفت از برای كسی كه اينهمه كتاب از بر دارد، چگونه نگران نباشد (خطيب، 3/ 182). از ابن انباری دربارۀ مقدار علمی كه در خاطر داشت، پرسيدند. جواب داد: 13 صندوق كتاب (همو، 3/ 184)؛ نيز گفتهاند كه 120 تفسير قرآن را با سلسلۀ سند از حفظ داشت (همانجا). در خانۀ فرزندان خليفه الراضی، كنيزكی از او تعبير خواب خود را پرسيد، وی كه از تعبير رؤيا اطلاعی نداشت، پاسخی به كنيزك نداد، اما همان شب «كتاب كرمانی» را حفظ كرد و فردا پاسخ مناسب گفت (همانجا). او خود بر اين استعداد خداداده آگاه بود و هيچ شیء خوشبويی را عطر آگينتر از علمی كه در سينه داشت، نمیدانست. نيز برای نيرومند نگاه داشتن حافظۀ خود دشواريها بر خود هموار میداشت: بر سر خوان خليفه جز غذای ناچيزی كه خاص خود او بود، نمیخورد، و آب جز در وقت معين، آن هم از خمره (و نه آب برفآلود كه در دربار خليفه مینوشيدند) نمیآشاميد. چون علت اين رياضت كشی را از او سؤال كردند، پاسخ داد كه از جهت نگهداری حافظه است (همو، 3/ 183)؛ روزی ديگر، چون كنيزكی كه در بازار دل از او ربوده بود، به فرمان خليفه، نزد او رفت، وی دريافت كه كنيزك خاطر او را از دانش به خويشتن مشغول داشته است. همان دم فرمان داد او را نزد برده فروش باز برند (همو، 3/ 184- 185). پيداست كه با وجود چنين رواياتی، همگان، از همۀ خصايص او، بيشتر به اين خصيصه میپردازند: گاه گويند بيش از همۀ كوفيان علوم را از حفظ داشت (زبيدی، 171) و آيتی از آيات حفظ بود، يا پر حافظهترين مردمان و دريايی از علم بود. تميمی كه در اين باره منبع عمدۀ روايات است، گويد: ابن انباری همه چيز را از حفظ املا میكرد (خطيب، 3/ 184). با اينهمه ترديد نيست كه آنچه به وی نسبت دادهاند، اغراقآميز و افسانهگون است. دربارۀ اين روايات، منابع عمدۀ ديگر بر حسب زمان عبارتند از: سمعانی (1/ 354) كه داستانها را ندارد؛ ابن انباری (330-342)؛ ابنجوزی (مناقب، 515؛ المنتظم، 6/ 311- 315)؛ ياقوت، (18/ 306 به بعد)؛ قفطی ( انباه، 3/ 201 به بعد)؛ ابنخلكان (4/ 341) كه خلاصۀ سخن خطيب است؛ ذهبی نيز در كتابهای سير (15/ 274 به بعد)، العبر (3/ 31)، دول الاسلام (1/ 143) خلاصهای از سخن خطيب را آورده؛ صفدی (4/ 344- 345)؛ ابن كثير (11/ 196)؛ ابنجزری (2/ 230- 231)؛ ابن قاضی شهبه (233- 235). اين منابع اخير نيز به نحوی گفتار خطيب را خلاصه كردهاند؛ سيوطی (91-92)؛ عليمی (24- 25)؛ داوودی (227- 231). زبيدی دربارۀ شخصيت او روايتی دارد كه ــ شايد عمداً ــ در تاريخ بغداد و بسياری از منابع بعد از آن تكرار نشده است. اين روايت بر خست شديد او دلالت دارد. وی گويد (ص 171): ابنانباری در خست همچون نفطويه بود، اما نفطويه با مردمان در میآميخت، حال آنكه ابن انباری، هر روز «طباهجۀ» خويش را میخورد و كسی را چيزی نمیخوراند. از روايت همچنين درمیيابيم كه او بسيار مرفّه بود و عيالی هم نداشت. وی درعين دانشمندی، سخت پارسا بود و به گناهی و حرامی آلوده نشد (نک : به خصوص ابن نديم، 112)، در كار تدريس فروتنی بسيار نشان میداد. در مجالس درس او كه بيشتر در باب لغت و نحو و اخبار بود، بسياری چون ابوسعيد دبيلی و دارقطنی حضور میيافتند. يك بار دارقطنی در درس او ـــ كه روزهای جمعه املا میشد ــ لغزشی يافت و در پايان درس آن را به نويسندۀ امالی او گوشزد كرد. جمعۀ بعد ابن انباری، اشتباه را اصلاح كرد و در همان مجلس دارقطنی جوان را ارج نهاد (خطيب، 3/ 183). گويند وی امالی خود را معمولاً با قطعه شعری از ابن ابی اميّه كه او را بسيار دوست میداشت، ختم میكرد (شابشتی، 32). در منابع متأخرتر (ابن جوزی، المنتظم، 6/ 315 به بعد) به بيماری پايان عمر و ديدار سنان بن ثابت طبيب از او اشاره شده است. چون از علت ناتوانی او سؤال كردند، گفت كه هر جمعه 000‘10 ورق يا هفتهای 000‘20 میخوانده است. بعيد نيست كه اين داستان شگفت را در تأييد علم و به خصوص هوش خارقالعادۀ او ساخته باشند. ابن انباری روز عيد اضحی درگذشت و او را در خانۀ خودش به خاك سپردند (صولی، 144؛ قس: ابن نديم، همانجا). از مذهب او، با اينكه به كار تفسير و قرائت قرآن نيز میپرداخت، خبر دقيقی نداريم، جز اينكه ابن ابی يعلی وی را در طبقات الحنابلة خويش آورده، و به قول خود او بر حنبلی بودنش استشهاد میكرده است (2/ 69؛ قس: داوودی، 228، 231). ابن انباری گاه شعر نيز میسرود. ياقوت (18/ 311) يك دوبيتی، در وصف شكيبايی، به او نسبت داده است (قس: سيوطی، 92؛ داوودی، 239) و قفطی ( محمدون، 238) دو دوبيتی. علاوه بر اين، لاميۀ مفصلی در باب واژههای مشكل و شرح آنها پرداخته است كه 9 برگ را میپوشاند و اينك نسخهای از آن در دست است (نک : دنبالۀ مقاله)، اما در اين ميان كار ثعالبی شگفت است كه يكی از معروفترين مراثی عرب را كه ساختۀ ابوالحسن محمد بن عمر انباری است، به ابوبكر انباری نسبت داده است (2/ 373)؛ همچنين در نامۀ دانشوران (5/ 255) شعری از قول شريشی به نام ابن انباری آمده است، حال آنكه شعر، سرودۀ اسماعيل قاضی است (شريشی، 2/ 155). ابنانباری را يكی از بزرگترين يا حتی بزرگترين نحوشناس مكتب كوفه دانستهاند (قس: زبيدی، 1/ 171؛ ابن ابی يعلی، 2/ 69؛ سمعانی، 1/ 354؛ ابن جوزی، مناقب، 515). وی در زمانی میزيست كه نزاع ميان دو مكتب نحوی بصره و كوفه به اوج رسيده بود و گاه نيز از حد نزاع علمی، به مشاجرۀ سياسی كشيده میشد. هر نحوی نسبت به مكتب خويش تعصب میورزيد و به دفاع از بزرگان آن و انتقاد از رجال مكتب مخالف میپرداخت. اين نكته در اظهارنظرهای ابن انباری آشكارا جلوهگر است. او همراه مشاهيری چون اخفش، نفطويه و از همه مهمتر زجاج در حلقات درس و مناظرۀ ثعلب، رئيس مكتب كوفه و رقيب سر سخت مُبرد حضور میيافت و ناچار كشمكشهای ميان استادان دو مكتب در او مؤثر میافتاد، آنچنانكه وی در ستايش و بزرگداشت كوفی مذهبان، روايات اغراقآميز نقل میكرد، و فرّاء و كسائی را دانشمندترين مردمان در نحو میدانست و به عكس در مكتب بصره، بزرگانی چون مازنی و حتی خليل را كوچك میشمرد، و نيز ابوجعفر رؤاسی را كه چندان ارجی نداشت، بزرگ میپنداشت. ياقوت (5/ 115) كه به اين نكته توجه داشته، دربارۀ يكی از روايات او گويد: «وی میخواسته از قدر مازنی بكاهد و يار خويش را بركشد» (نک : مخزومی، 149-150). ابن انباری، به رغم همۀ دانشی كه فراهم آورده بود و همۀ تعصبی كه نسبت به نحو كوفه میورزيد، در راه مكتب خود منشأ اثر بديعی نبوده و پيوسته به نقل قول شيوخ خود اكتفا كرده است (همو، 159-160). كتابهايی كه دربارۀ نحو از او به جای مانده، خود شاهد اين مدعاست. نثر ابن انباری در كتابهای او از ويژگی بارزی برخوردار نيست: روش او در تركيب عبارات و گزينش كلمات و مصطلحات همان است كه در تمام كتابهای علمی ــ فنی سدههای 4 و 5 ق/ 10 و 11 م ديده میشود، اما در روايات بسيار متعددی كه ابوعلی قالی مستقيماً از او نقل كرده، و نيز آنچه در التّحفة البَهيّة آمده (نک : زكی مبارك، 1/ 314)، چند نكته جلب نظر میكند: در خلال نكات ادبی، لغوی، نحوی، تفسير و غير آنها، چندين داستان نقل شده است كه گاه به چند صفحه بالغ میگردد (مثلاً: قالی، 1/ 85، 125، 212، 222، 240، 2/ 73، 77، 96، 102، 309، 310؛ نيز زكی مبارك، 314-316، داستان التحفة). اين داستانها كه شامل حوادث شگفتانگيز و نكتهپردازيهای دلنشين است، نشان از آن دارد كه ابن انباری، با همۀ پارسايی، دانش و وقار عالمانه، از ذكر داستانهای خيالی و طنزآميز روی گردان نبوده است. اينگونه روايات، خاطر زكی مبارك را پريشان كرده و او را بر آن داشته است كه بگويد «من او را به جعل متهم نمیكنم، اما نشانههايی از آن در برخی از داستانهای كوتاه او به چشم میخورد» (1/ 313). در اين داستانها، نثر ابن انباری بسيار روان و تهی از آرايههای لفظی است (همو، 1/ 314). در اين مقاله، 34 اثر برای او شمرده شده است، اما در منابع كهن، حدود 27 كتاب به او نسبت دادهاند و در حق برخی از آنها سخنان اغراقآميز گفتهاند: خطيب بغدادی (3/ 184) شرح الكافی او را حدود 000‘1 ورقه، غريبالحديث را 000‘45 ورقه، الهاآت را 000‘1 ورقه دانسته است (قس: ابن ابی يعلی، 2/ 71؛ ابنانباری، 332؛ ابن جوزی، المنتظم، 1/ 313؛ ياقوت، 18/ 312). اين سخن، ذهبی را دچار شگفتی كرده است. از اين رو دربارۀ غريب الحديث گويد، اگر چنين باشد، پس كتاب بايد بيش از 100 مجلد گردد. او كتاب شرح الكافی را كه شامل 000‘1 ورق گفتهاند، به «كتابی در سه مجلد بزرگ» وصف كرده است (سير، 15/ 277).
از آثار متعدد ابن انباری اكنون چندين كتاب عمده در دست است كه فهرست نسبتاً كامل آنها چنين است:
1. الاضداد، به كوشش هوتسما، ليدن، 1881 م. از روی همان چاپ، قاهره، 1907 م. چاپ جديد به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، كويت، 1960 م؛ 2. كتاب شرح الالفات، به كوشش محفوظ الكريم معصومی (منجّد، 1/ 46)؛ 3. مختصر فی ذكر الألفات، به كوشش حسن شاذلی فرهود، قاهره، 1980 م؛ 4. ايضاح الوقف و الابتداء فی كتاب الله عزّوجل، به كوشش محيیالدين رمضان، دمشق، 1971 م (همو، 4/ 57)؛ 5. الزاهر فی معانی كلمات الناس، به كوشش حاتم صالح الضامن، بغداد، 1979 م (دو جلد اين كتاب بالغ بر 300‘1 صفحه میگردد). زجاجی اين كتاب را خلاصه كرده است (نک : حاجی خليفه، 2/ 1422)؛ 6. شرح خطبۀ عائشه امّ المؤمنين فی ابيها، بهكوشش صلاحالدين منجد،بيروت،1980 م (منجد، 5/ 53)؛ 7. شرح القصائد السّبع الطّوال الجاهليّات، به كوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1963 م (همو، 2/ 45). برخی از قصايد اين كتاب قبلاً جداگانه چاپ شده بود، بدين قرار: شرح معلّقة طرفة، استانبول، 1339 ق/ 1911 م؛ «شرح معلّقة عنترة» در «مجلۀ مطالعات شرقی»، رم، 1914 م؛ «شرح معلقة زهير» در مجلۀ «جهان شرق»، پاريس، 1913 م. اين هر سه شرح را ريشر چـاپ كرده است (نک : GAS, II/ 50)؛ 8. شرح المفضّليّات، نخست يك جلد از آن، شامل 40 قصيده در استانبول، 1308 ق/ 1891 م، انتشار يافت، سپس توسط ليال تحقيق و به انگليسی ترجمه شد (در 2 جلد، آكسفورد، 1918، 1921 م) و جلد سوم كه شامل فهرستهاست توسط بوان در لندن/ ليدن، 1924 م چاپ شد (بروكلمان، 1/ 73)؛ 9. المذكر و المؤنث، به كوشش طارق عبدعون الجنابی، بغداد، 1978 م (منجد، 5/ 53).
1. از امالی او يك «مجلس» به صورت نسخۀ خطی موجود است (ظاهريه، ادب، 2/ 120)؛ 2. رسالة فی سبب وضع النحو، نسخهای از آن موجود است و اين رساله خود از امالی او استخراج شده است (عزاوی، 1/ 149)؛ 3. شرح الأصمعيّات، در اياصوفيا (GAL, I/ 122; GAL, S, I/ 182)؛ 4. شرح بانت سعاد، در 22 برگ (ظاهريه، شعر، 103)؛ 5. قصيدة فی مشكل اللغة و شرحها، در 9 برگ (ظاهريه، علوم اللغة، 181-182).
اگر آثاری مانند ديوان عامر بن طفيل كه ثعلب گرد آورده و ابن انباری روايت نموده (نک : GAS, II/ 245 )، در شمار آثار او محسوب گردد، تعداد كتابهای او بسيار میشود.
ادب الكاتب كه ابن انباری آن را ناتمام گذاشت و قاضی تقیالدين عبدالقادر تميمی آن را مختصر كرده است، الأمالی، الأمثال، تفسير الصّحابة، الرّدّ علی من خالف مصحف العامّة، رسالة المشكل رّداً علی ابن قتيبة، شرح الكافی، ضمائر القرآن، غريب الحديث، غريب الغريب النّبوی، الكافی فی النّحو، اللاّمات، المجالس يا المجالسات، المشكل فی معانی القرآن (ظاهراً بجز رسالة المشكل است)، المقصور و الممدود، الموضّح فی النحّو، نقض مسائل ابن شنبوذ، الهاآت فی كتاب الله عزّوجلّ، الهجاء، الهمزة كه شايد همان الالفات باشد، الواضح فی النّحو (ابننديم، 112؛ نيز نک : حاجی خليفه، 1/ 48، 167، 2/ 1087؛ ياقوت، 18/ 312-313؛ بغدادی، هدية، 2/ 35؛ همو، ايضاح، 351؛ خطيب، 3/ 184، 186؛ ذهبی، سير، 15/ 276؛ قفطی، انباه، 3/ 208). علاوه بر اينها، وی ديوانهای بسياری را جمعآوری كرده است. منابع كهن به ديوان زهير، نابغة جعدی، اعشی و الرّاعی اشاره كردهاند (ابن نديم، خطيب، ياقوت، همانجاها). بروكلمان به نسخهای از كتاب فی المواضع التی يكتب فيها التاء بدل الهاء فی القرآن در پاريس اشاره میكند، اما آنچه دوسلان («فهرست»، شمارۀ 651 كه مرجع بروكلمان است) ذكر كرده، تنها يك حاشيه است كه كسی از قول ابن انباری بر كتاب متأخرتری نوشته است (GAL, II/ 123). در برخی منابع، گاه ميان آثار پدر و پسر خلط شده است. مثلاً ابن خلكان (4/ 341) و نيز ذهبی (سير، 15/ 278) دو كتاب خلق الانسان و خلق الفرس را كه در شمار آثار قاسم انباری آوردهاند (نک : مثلاً ابن نديم، 112)، آنان به پسر نسبت دادهاند. همين خلط در كار محققان عرب كه بر كتابهای او مقدمه نوشتهاند، نيز پديدار است (مثلاً رمضان، 17؛ هارون، 8). اشتباه ون دايك (ص 299) از نوع ديگر است. وی كتاب انصاف عبدالرحمن بن انباری را به ابوبكر بن انباری نسبت داده است.
ابن ابی يعلی، ابوالحسين محمد بن محمد، طبقات الحنابلة، به كوشش محمد حامد الفقی، قاهره، 1371 ق/ 1952 م؛ ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالبّاء، به كوشش ابراهيم سامرائی، قاهره، 1959 م؛ ابن جزری، محمد بن محمد، غایة النهاية، بيروت، 1352 ق/ 1933 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، مناقب الامام، قاهره، 1349 ق/ 1930 م؛ همو، المنتظم، بيروت، 1357 ق/ 1938 م؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن قاضی شهبه، ابوبكر احمد، طبقات النّحاة و اللغويين، به كوشش محسن غياض، نجف، 1393 ق/ 1973 م؛ ابن كثير، البداية؛ ابن نديم، الفهرست، بيروت، 1398 ق/ 1978 م؛ ابوحيان توحيدی، علی بن محمد، البصائر و الذخائر، به كوشش ابراهيم كيلانی، دمشق، مكتبة اطلس و مطبعة الانشاء؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذيب اللغة، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1384 ق/ 1964 م؛ بروكلمان، كارل، تاريخ الأدب العربی، ترجمۀ عبدالحليم النّجار، مصر، 1974 م؛ بغدادی، اسماعيل بن محمدامین، ايضاح المكنون، استانبول، 1366 ق/ 1947 م؛ همو، هدية العارفين، استانبول، 1955 م؛ ثعالبی، يتيمة الدهر، بيروت، دارالكتب العلمية؛ حاجی خليفه، كشف الظنون، استانبول، 1360 ق/ 1941 م؛ خطاب، احمد، مقدمه بر شرح القصائد التسع المشهورات ابننحاس، بغداد، 1393 ق/ 1973 م؛ خطيب بغدادی، احمد بن علی، تاريخ بغداد، بيروت، دارالكتاب العربی؛ داوودی، محمد بن علی، طبقات المفسرين، بيروت، 1403 ق/ 1983 م؛ ذهبی، محمد بن احمد، دول الاسلام، حيدرآباد دكن، 1363 ق؛ همو، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب الارنؤوط و ابراهيم الزيبق، بيروت، 1404 ق/ 1984 م؛ همو، العبر، بيروت، 1405 ق/ 1985 م؛ همو، معرفة القراء الكبار، به كوشش محمد سيد جادالحق، قاهره، 1387 ق/ 1967 م؛ رمضان، محيیالدين عبدالرحمن، مقدمه بر ايضاح الوقف و الابتداء ابوبكر بن انباری، دمشق، 1390 ق/ 1971 م؛ زبيدی، محمد بن حسن، طبقات النّحويين و اللّغويين، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1373 ق/ 1954 م؛ زكی مبارك، محمد، النشر الفنّی فی القرن الرابع، بيروت، 1352 ق/ 1934 م؛ سمعانی، عبدالكريم بن محمد، الانساب، به كوشش عبدالرحمن بن یحیی المعلمی، حيدرآباد دكن، 1382 ق/ 1962 م؛ سيوطی، بغية الوعاة، به كوشش خانجی، قاهره، 1326 ق/ 1908 م؛ شابشتی، علی بن محمد، الديارات، به كوشش كوركيس عواد، بغداد، 1386 ق/ 1966 م؛ شريشی، احمد بن عبدالمؤمن، شرح مقامات الحريری، قاهره، 1399 ق/ 1979 م؛ صفدی، خليل بن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش ددرينگ، بيروت، 1394 ق/ 1974 م؛ صولی، محمد بن یحیی، اخبار الراضی بالله والمتقی لله، به كوشش هيورث دن، لندن، 1935 م؛ طلس، محمد اسعد، حاشيه بر التنبيه علی حدوث التصحيف اصفهانی، دمشق، 1388 ق/ 1967 م؛ ظاهريه، خطی؛ عزاوی، عباس، تاريخ الادب فی العراق، بغداد، 1380 ق/ 1960 م؛ عليمی، عبدالرحمن بن محمد، المنهج الاحمد، به كوشش محمد محيیالدين عبدالحميد، بيروت، 1404 ق/ 1984 م؛ قالی، اسماعيل بن قاسم، الامالی، قاهره، 1373 ق/ 1953 م؛ قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1374 ق/ 1955 م؛ همو، المحمدون من الشعراء، به كوشش رياض عبدالحميد مراد، دمشق، 1395 ق/ 1975 م؛ مخزومی، مهدی، مدرسة الكوفة، قاهره، 1377 ق/ 1958 م؛ مرزبانی، محمد بن عمران، الموشح، قاهره، 1385 ق، فهرست؛ همو، نورالقبس، به كوشش رودلف زلهايم، بيروت، 1384 ق/ 1964 م، ص 345؛ منجد، صلاحالدين، معجم المخطوطات المطبوعة، بيروت، 1954-1960 م؛ نامۀ دانشوران، قم، دارالفكر؛ ون دايك، ادوارد، اكتفاء القنوع، به كوشش محمد علی البيلاوی، قاهره، 1313 ق/ 1896 م؛ هارون، عبدالسلام محمد، مقدمه بر شرح القصائد السبع ابوبكر بن انباری، مصر، 1382 ق/ 1963 م؛ ياقوت، ادبا؛ نيز:
GAL; GAL’S; GAS. آذرتاش آذرنوش
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید