در طول تاریخ ایران پس از اسلام، سدۀ 9 ق را که مقارن با دوران حاکمیت تیموریان بر این سرزمین است می توان عصر رشد و شکوفایی انواع شاخه های هنری نظیر نقاشی، معماری، تذهیب، کتاب آرایی و موسیقی دانست.
سرآغاز فرمانروایی صفویان- عصر سلطنت اسماعیل و طهماسب- دورۀ بالندگی هنر خوشنویسی در ایران است. این هنر در این عصر، سه دوره تقریباً برابر را گذراند. نخست دورۀ گذار و انتقال از سنت های پیشین به ویژه عصر تیموری به صفویان تبریز است؛ دورۀ دوم که مقارن با نخستین سال های سلطنت طهماسب و اقبال او به هنر کتاب آرایی است
شاعری و خوشنویسی از جملۀ ارجمندترین و ممتازترین فنون و هنرهای رایج در میان ایرانیان هستند. هنرمندان خوشنویس با بهکارگیری مفاهیم ارزشمند نظم فارسی در قالب نوشتاری زیبا، آثار هنری منحصر به فردی را خلق نمودهاند که به دلیل برخورداری از هماهنگی میان محتوا، حروفنگاری و تزیین در شمار فاخرترین نمونههای هنر ایرانی قرار دارند.
خط و خوشنویسی تنها طرح و عرضه و اجرای مطلوب یا مقبول و برتر نیست، خط و خوشنویسی از آغازی که با بشر همراه شده، فلسفه خاصی داشته است و به حوزه زیباشناختی وارد شده و با همه هنرهای روز پیوند پیدا کرده و در آن استادان متخصص به تألیف رساله در مبانی علمی و نظری آن همت گماشتهاند. این خود بحث طولانی است؛ اما به اختصار عرض کنم: اول نیاز ارتباطی، دوم نیاز اقتصادی سبب ایجاد خط شده است.
قصص قرآن مستندترین اساس هنرهای نمایشی اسلام است و نیز فیلمهای مستند از موضوعاتی چون آفرینش، خلقت و طبیعت در هیچ یک از ادبیات دینی را نمیتوان مبنای درستی همانند قر آن یافت. چه از لحاظ علم و چه از لحاظ تصویر و…
خوشنویسی با کدام یک از هنرهای دیداری، نقاشی، گرافیک، عکس، فیلم و… نزدیکتر است و آیا میتوان خوشنویسی را با هنر دیگری همخانواده دانست؟ خوشنویسی همانند نقاشی، گرافیک، عکس، مجسمهسازی، سینمای صامت و سماع یا رقص و هنر بدون کلام است. صاحبنظران این هنرها را در یک مجموعه نام میبرند که به روایتی دیداری هستند و نه شنیداری.
کتابهایی که اندیشههای پویا را به سوی مقصد معلوم و اتحاد فکری جوامع بشری و آشنایی زیربنایی حرکتهای هنری و فرهنگی رهنمون میآید و در یک کلام، انسان را به سوی خداوند راهنماست، که قرآن نمودار بیشک و ریب آن است.
اگرچه کلهر در فضای اواخر قرن نوزدهم اروپا نبود تا از هر حرکت او مکتبی سر برآورد، اما در جامعه آماده برای دگرگونی و نهضتجوی عصر ناصری، بینیازی کلهر، انتقادات مستقیمش از دربار و درباریان و ایستادگی او در مقابل عدم پذیرش دولتیشدن و بالاستقلال و در کنار مردم زیستن، مینمایاند که نه تنها هنرش تنها وسیلهای برای دلخوشی نیست، بلکه بارویی است در دفاع از کیان هنر ملی و هرچند از دایره سیدجمال و میرزا آقاخان و همفکران و همراهان آنها چون مرحوم نجمآبادی خارج نیست، بلکه با تأثیرگذاری بر حیطه شاگردان و اطرافیان خود گامی فراتر نیز برمیدارد.
یک روز یک جُلمبری نزد میرزا آمد. میرزا از او خواهش کرد با رمل طالعی ببیند. آخوند از تاریخ ولادت صاحب طالع پرسش کرد. میرزا گفت پریشب است. معلوم شد خدا به میرزا پسری داده است.
در این مقاله مجسم میرزای کلهر همچون قهرمان داستان در زمان خود با همه چیز و همه کس و تمامی تحرکات اجتماعی و سیاسی اطراف خود ارتباط مستقیم دارد. از مسجد تا دربار، از وزارت انطباعات و دیوان اعلی تا شید و کید بازار، و از مجلس اشراف و قافله زوار شاهی تا همنشینی با سیدلطفعلی یزدی لوطی زنجیرکش بیباک و مشهور یزد که سوراخ سنبه هر کاری را خوب بلد بوده و از تجار باج میگرفته و بهادری و عیاری و دریادلی او و خلاصه این بیان روشن اگرچه به ده صفحه نمیرسد
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید