مواجهه با مرگ نماینده نوع نگاه به مرگ است و نگاه به مرگ برخاسته از نگاه به زندگی و نگاه به زندگی برخاسته از نظام جهانبینی و الهیاتی هرکسی است. عوامل پیدا و پنهان فراوانی هستند که بر نگاه یک فرد به مرگ می توانند موثر باشند. یکی از روش های کشف این عوامل توجه به کاربردهای زبانی و دایره واژگان آن شخص است که سبک فرد را می سازد و درون وی را فاش می کند. در این مقاله ابتدا وارد زبان مولوی در رابطه با مرگخواهی او می شویم. مرگ خواهی مولانا البته با عوامل گوناگونی از جهانبینی مولوی مرتبط است که پرداختن به همه آنها میسر نیست.
جلال الدین بلخی،ملقب به مولوی، مشهور به مولانا که مغربیان و همچنین برخی از قشریون، اعم از شیعه و سنی، اورا به رومی و ملای رومی و مولای رومی می شناسند؛ اگرچه از اجله علمای اهل سنت و شیخ حنفی با مسلک اشعری است، اما این اعجوبه ذوق و شعور و اندیشه جهان بشریت، در میان اهل سنت به عنوان یکی از اوتاد مذهب تسنن، چندان پایگاه معروف و محوریت قابل توجه و شهرت و سیره و سان قابل تأسی و التفاتی ندارد. الا شخصیت غیر مذهبی اوکه از نقش وجدانیاش قابل باز شناسی است.
گرچه غزل و بیت مفرد قالب مسلط شعر در این دوره به شمار میرود، اما مثنویهای عشقی، عرفانی و اخلاقی نیز در این عصر بسیار است. داستانسرایی در قالب مثنوی در قرون دهم و یازدهمق رواج بسیار داشت. «خمسه نظامی»، «مثنویهای امیرخسرو دهلوی» و «هفتاورنگ جامی» سرمشق شاعران این دوره بود. نظیرهسازان وزن و سبک مثنویهای پیشین را تتبع و تقلید میکردند. در مثنویهای «اهلی شیرازی»، «عرفی شیرازی»، «واعظ قزوینی»، «فیضی فیاضی» و «زلالی خوانساری»، ویژگیهای سبکی رایج در غزل هم کمابیش دیده میشود. گرچه قصیده ارزش غزل را نداشت، اما شاعرانی مثل «وحشی بافقی»، «محتشم کاشانی»، «عرفی شیرازی»، «نظیری نیشابوری»، «طالب آملی»، «کلیم کاشانی» قصایدی نیز به شیوه انوری و خاقانی در مدح ائمه و سلاطین سرودهاند و در کار برخی از آنها تازگیهایی دیده میشود.
این خبری است که چندان به آن پرداخته نشد و در پل و پستوی خبرها رد شد و رفت. ماجرا از این قرار است که روز گذشته رئیس سازمان مرکز اسناد در اشارهای کوتاه پرده از خبری برداشته موجز و کوتاه اما پردامنه. صالحیامیری به ایسنا گفته: «با ترکیه توافق کردهایم که مثنوی مولوی را بهصورت مشترک ثبت کنیم.
اصولاً نمادها دو وجه دارند، بعضی دلالتهایی هستند جهت ایضاح و بر یک مدلول نظارت دارند و بعضی از نمادها دالهایی با چند معنای متعدد و در مواردی متفاوت هستند که وجه اول به استعاره و تشبیه نزدیک است و وجه بعدی ایهام و خیالانگیزی دارد. داستانهای شیخ شهابالدین سهروردی نظیر «عقل سرخ» و «آواز پر جبرییل» و داستانهای ابوعلیسینا، مانند «سلامان و ابسال» به نمادهای گسترده و چندوجهی تعلق دارند. از این منظر است که داستان «صیاد و عفریت» در هزار و یک شب، مانند بیشتر آن داستانها و یا حکایتها قابلیت تأویل در معرفت نفس و از منظر حکمت خسروانی و فلسفه مشهور به اشراق را دارد.
روح نو در تن حرف کهن، در واقع جان صاحب سخن است که هرگز از آن برگرفته نمیشود. در مکتب مولانا، عشق، ترجمه پهناور خواست در ضمیر آدمی است که هر اندازه در ترجمه نهاد خواهنده در وجود، مهارت و بساطت و حدتنظر و پهناوری به کار رود، معرکه عاشقی به عنوان عالی ترین ترجمه به عرصه ظهور خواهد آمد. عاشق در واقع ضمیر بالنده و جان ناآرام و روح شیدای خود را با بازیگریهای ذوفنون عاشقی ترجمه میکند.
ترکیب«ترجمه پهناور» از نوادر در مصطلحات ادیبان و عارفان است که جلالالدین مولوی دردکان فقرخود(مثنوی) آن را به کار برده و مفهومی ژرف و پردامنه و رهگشا برای حوزههای فرهنگی و معرفتی ارائه داده است. این ترکیب منحصر، در این بیت از مثنوی اور به تقریر رفته است:
به دنبال استقبال مناسب از کلاس های شرح مثنوی توسط دکتر ناصر مهدوی، دومین دوره این سلسله کلاس ها روز پنجشنبه 21 فروردین در کتابخانه ملی برگزار می شود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید