اخبار

نتیجه جستجو برای

در پس ماجرای کناره گیری کیخسرو از سلطنت و در واقع خودکشی او، یک نظریه سیاسی عمیق نهفته است. انکار نمی کنم که در این کار او رنگی از یک نوع فلسفه سیاسی وجود دارد، اما هر فلسفه ای نیز دلا یل ویژه خود را دارد که باید روشن شود. این مساله کوچکی نیست که پادشاهی درست در اوج خوشبختی و پیروزی و کامروایی، هنگامی که نه تنها بر تمام دشمنان کشور پیروز شده، بلکه ریشه بدی را از جهان برکنده است و برای همیشه به یک دوره طولا نی از پیکارهای میان نیکی و بدی به سود نیکی پایان داده است، و نیکی را بر همه جهان فرمانروا گردانیده و ظاهرا هیچ دلیلی برای پشیمانی یا نگرانی ندارد، نه فقط تصمیم به کناره گیری بگیرد بلکه بر آن شود تا این جهان را ترک گوید.

( ادامه مطلب )

تازه‌ترین نشست از سری نشست‌های تخصصی «جهان رمان، جهان قصه‌های ایرانی» شهرستان ادب به موضوع شاهنامه فردوسی اختصاص یافت.

( ادامه مطلب )

داستان هایی کهن،کوتاه و بلند،پرفراز و نشیب که از آداب،اخلاق،سیایت و فرهنگ و به طور کلی مدنیّت قوم بزرگ ایران حکایت میکردند،زبان به زبان و سینه به سینه در گذر ایام،به دهقانی از دیار طوس رسید و او با نبوغ،ذوق،ابتکار و خلاقیت و همچنین امانت داری،روح حیات را در کالبد آنها دمید و آنها را در مجموعه ای تحت عنوان شاهنامه، به منزله سند هویت ملی ما، برایمان به میراث گذاشت. اینک شاهنامه،آیینه ای است تمام نما که آن مدنیت را به ما،می نمایاند.

( ادامه مطلب )

کیکاوس ، بنا بر روایت اساطیری ، دومین فرمانروای سلسله کیانی است . بر اساس گزارش شاهنامه ، وی از نیروی فره ایزدی برخوردار است ، اما با همه ی توانمندی باغوای اهریمن ، دچار وسوسه فرمانروایی بر آسمانها میشود . بدین منظور ، بر چهار عقاب می نشیند و راهی آسمان میشود . اما در میانه راه ، همینکه نیروی عقابها تحلیل میرود ، از آسمان سرنگون میشود . مقایسه این داستان با فرگرد ۲۱ از کتاب دینکرد نهم نشان می دهد که حکیم توس در سرایش این اسطوره از منابع کهن ، مانند خداینامه ها و برخی متون پهلوی ، مانند دینکرد نهم سود جسته است .

( ادامه مطلب )

به گفتۀ فردوسی در دیباچۀ شاهنامه، نخستین بار دقیقیِ جوان، سرایش شاهنامۀ ابومنصوری را آغاز کرد، ولی جوانیِ او را «خوی بد» یار بود و «بدان خوی بد جان شیرین بداد» و بدین سان، نامۀ خسروان ناگفته ماند. سپس بیت زیر را می‌آورد:

( ادامه مطلب )

در نگاه نخستین چنین به نظر می‌رسد که مصراع «یکی دخمه کردش ز سُمّ ستور» از آ‌ن مفاهیمی بوده است که در اصل پهلوی داستان وجود داشته و فردوسی نخواسته است در آن تغییری ایجاد کند و برای خودش هم نوعی پرسش بوده است که چرا دخمه از سُمِّ ستور؟ و به همین دلیل با تخیّل و تصرّف شاعرانۀ خویش و با گفتاری که در دهان رستم گذاشته است، به شیوه استحسانی، فضایی ایجاد کرده است که این عمل تا حدی خردپذیر جلوه کند آنجا که از زبان رستم می‌گوید: «اگر دخمه‌ای زرّین برای او بسازم بعد از من باقی نخواهد ماند» و ‌آنگاه از دخمۀ ستور یاد می کند.

( ادامه مطلب )

ایران آشناترین نامی است که خواننده «شاهنامه» با آن روبرو می‌شود و بیش از هشتصد بار در سراسر شاهنامه تکرار شده است. این نام در شاهنامه به کجا اطلاق شده است؟ به یقین خوانندگان دقیق شاهنامه به ابهامی که از نظر جغرافیایی در کاربرد این واژه هست، توجه کرده و از خود پرسیده‌اند: ایران در شاهنامه با چه مرزهایی مشخص می‌شود؟ این ابهام در وهله نخست از آنجاست که در شاهنامه مانند دیگر حماسه‌های طبیعی و ملی زمان و مکان را ارج و اهمیتی نیست.

( ادامه مطلب )

تصحیح انتقادی متنی چون شاهنامه فردوسی تنها با تسلط بر زبان و دیدگاههای عصر فردوسی امكان پذیر نیست. شاهنامه در رابطه ای بینامتنی با اساطیر و روایتهای متون اوستایی و پهلوی است، از سوی دیگر شاهنامه متنی است به جهات گوناگون و بر اثر عوامل متعدد، آساننما و از آن جهت كه در درازای زمان به اشكال گوناگون، از جمله از زبان نقالان همواره شنیده شده و به حافظه جمعی مردم پیوسته است، فهم و دریافتِ آن اغلب بدیهی و آسان مینماید. این آساننمایی ویژگی شاهنامه است و از دشواریهای تصحیح آن.

( ادامه مطلب )

در تفکر اساطیری، نام یک شخص با شخصیت و منش او، پیوندی ناگسستنی دارد، به سخنی دیگر نام، گویای شخصیت وجودی اوست. در شاهنامه، این پیوند و هماهنگی در نام رستم و منش و خویش کاری او پدیدار می شود. رستم از یک سو در چکاد بلند حماسه جای دارد و از سویی دیگر، در جایگاه درخشان اساطیری در کنار سام و گرشاسپ. بنابراین شخصیت رستم آمیزه ای است از کنش های نمادین اساطیری و پهلوانی. در نگاهی دیگر، شخصیت تاریخی این ابرمرد شاهنامه، با «سورنا» سردار اشکانی هماهنگی دارد.در این مقاله به ابعاد گوناگون شخصیت «رستم» پرداخته شده است.

( ادامه مطلب )

فردوسی به عنوان بزرگ ترین حماسه سرای ادب فارسی از سوی شاعران پس از خود مورد تقلید قرار گرفته است. اما نکته مهم آن است که هیچ یک از این مقلدان نتوانسته اند اثری همسنگ شاهنامه در ارزش و اقبال عمومی بیافرینند. محققان دلایل گوناگونی چون برتری جنبه های ادبی (دوری از تزاحم تصاویر، هماهنگی تصاویر با موضوع و ...) و مسایل تاریخی را در این خصوص برشمرده اند. اما جدای از موارد یادشده، می توان ضعف ساختاری این پهلوان نامه ها را نیز بر این دلایل افزود.

( ادامه مطلب )

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: