در این چند روز نام فردوسی و شاهنامه بسیار بر سر زبان ها جاری شده است و ابعاد گوناگون این شاهکار با دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. هویتی را که شاهنامه به ما بخشیده برجسته تر کرده اند، و از شاهنامهبه عنوان حافظه زبانی و تاریخی ما یاد کرده اند.
«...شاهنامه در عصر تاریخ، شکل اسطورهای پیدا میکند، یعنی ادوار پیشتاریخی و تاریخی را یکجا جمع میکند. بنابراین یک اسطوره اصیل از دَه دوره تاریخی معنای بیشتری دارد.»
گاه هسته اصلی حماسه رویدادی تاریخی است. کسی یا کسانی در نبردی از خود دلیری و از جان گذشتگی نشان می دهند. سپس آن واقعه بر سر زبان مردم می افتد و با گذشت زمان شاخ و برگ می گیرد و تبدیل به روایت داستانی حماسی می شود که گاه در عناصر زمان و مکان و اشخاص و غیر دگرگونی هایی می یابد و به کلی از هسته اصلی تاریخی خود دور می شود.
دو همتای آشیل و هکتور، یعنی اسفندیار و رستم در حماسه بزرگ منظوم ایرانی، شاهنامه فردوسی (سده ۴ ه) نقش مهمی دارند. شباهت های بین کارکرد آشیل و اسفندیار از یک سو، و هکتور و رستم از سوی دیگر اتفاقی نیست.
پس از آنکه شیرویه با یاری گروهی از ایرانیان بر پدر می شورد و او را به زندان می افکند، خسرو پرویز از زندان در ضمن پاسخ به اتهامات پسر،درباره ایران و مردم ایران بدو چنین سفارش می کند
بنابر روایت شاهنامه، چند ماه پس از کشته شدن سیاوش در توران به فرمان افراسیاب، فریگیس،زن سیاوش و دختر افراسیاب، فرزندی می زاید به نام خسرو. افراسیاب به علت پیشگوییهایی که درباره کیخسرو کرده اند، از او بیمناک است، ولی سر انجام از کشتن کودک چشم می پوشد، بدین شرط که پیران او را به شبانان سپارد تا در میان آنان بزرگ شود تا مگر از نژاد خود چیزی نداند. چون کودک به هفت سالگی می رسد، پیران او را به نزد افراسیاب می آورد و کیخسرو به سفارش پیران خود را در حضور افراسیاب به دیوانگی می زند و بدین ترتیب از مرگ می رهد.
کتابی تازه از جلال خالقی مطلق با عنوان «زنان در شاهنامه» در ایران منتشر شد.
برخی شاهنامه را به دلیل منظوم یا حماسی بودن و یا وجود بخشهای اسطورهای، متنی تاریخی ندانسته یا دست کم ارزش تاریخیش را کمرنگ انگاشتهاند. این جستار به دنبال یافتن پاسخ پرسشهایی درباره سبک و شیوه تاریخنویسی شاهنامه، شناخت ویژگیهای تاریخ نگارانه آن و نشان دادن ارزش و جایگاه آن در روند تاریخنویسی ایرانی است. در این مقاله پس از نگاهی به تاریخنویسی ایران باستان و سدههای نخستین اسلامی، ویژگیهای سبک تاریخنویسی شاهنامه بررسی شده است و می توان آن را ادامه دهنده راهی کهن در تاریخنویسی دانست.
با پدید آمدن شاهنامه پشت ایران محکم شد و این اطمینان حاصل گشت که شخصیّت ملّی ایران تسخیر ناپذیر خواهد ماند چنانکه ترک آمد، مغول آمد ولی ایران، ایران ماند و فردوسی مردی نمونه، نماد مقاومت، مظلومیبت، آزادگی، خروشندگی و کامروا در ناکامی کسی که در کشمکش میان دو تیرهی فکر، پیروزی نهایی با اوست و چراغ ایران در درون کتاب او هرگز خاموش نمیشود. اگر شاهنامه نبود، ایران گذشته خود را فراموش میکرد، ادبیات فارسی به این غنا و تنوّع دست نمییافت و عرفان بالیده نمیشد. در یک سخن شاهنامه کتاب مردم ایران است و گرچه به دست یک نفر پدید آمده، گویی هزاران هزار در ایجاد آن دست داشتهاند.
درباره نام و نسب شاعر، جز کنیه او ابوالقاسم و تخلص او فردوسی، نمی توان به قطعیت نظر داد. نام او را در ماخذ گوناگون و نیز در مقدمه برخی از دستنویس های شاهنامه منصور، حسن، احمد و محمد و نام پدرش را حسن، احمد، اسحاق و فخرالدین و نام نیای او را شرفشاه و فرخ نوشته اند. فتح بن علی بنداری از شاعربا عنوان «الامیر الحکیم ابولقاسم منصور بن الحسن الفدوسی الطوسی» نام می برد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید