این مقاله به بررسی چگونگی استفاده از شاهنامه برای کودکان امروز بر پایة تفکر نظری «شاهنامه در گذر از اسطوره به قصه» می پردازد. بنیاد شاهنامه که دوره ای از تاریخ اساطیری ایران را دربردارد، بر بستری از اسطوره های ایرانی فراهم آمده است.
هوم یا هئومه که در فرهنگ ودائی سئوما نام دارد، گیاهی پررمز و راز است که خود را در جایگاه خدایان و ایزدان در پهنه اساطیر هند و ایرانی جای داده است. ردپای این ایزدگیاه، در کهن ترین آثار مکتوب نظیر وداها و نیز اوستا، تا ادبیات دوره میانه و سپس شاه نامه فردوسی بچشم می خورد.
داستان سیامک بخش بسیار کوچکى از شاهنامه را شامل مى شود.در واقع او در میانه داستان شاهان گم شده است.همانند آنچه که در مورد کیومرث گفته شد، بررسى نورومیتولوژیک داستان سیامک صرفا از طریق یک بررسى بینامتنى مقدور و میسر است.
این مقاله درباره یکی از مهمترین و محوری ترین شخصیتهای شاهنامه- سیاوش- است. داستان اندوهناک سرگذشت سیاوش بخش مهمی از شاهنامه را به خود اختصاص داده به گونه ای که تاثیر آن بر حوادث و داستانهای بعدی شاهنامه انکار نشدنی است.
در این مقاله با استفاده از نظریّة ترامتنیّت ژرار ژنت، گسترة تأثیرگذاری شاهنامه به عنوان اثری ملّی- میهنی بر پژوهش های خاورشناسان انگلیسی تحلیل و بررسی شده است. نتایج بدست آمده نشان می دهد از مجموع 65 اثر بررسی شده که متأثّر از شاهنامة فردوسی نگاشته یا ترجمه شده است
داستان «برداشتن تاج از میان دو شیر» یکی از روایت های نمادین است که در اثر جاوید حکیم فردوسی و حکیم نظامی با شباهت های فراوان و تفاوتی اندک نقش بسته است. در این مقاله با بهره گیری از نظریۀ «ژیلبر دوران» به بررسی کارکرد تخیّل شیر در دو منظومۀ شاهنامۀ فردوسی و هفت پیکر نظامی پرداخته شده است.
این مقاله به بررسی ساختار داستانی "زال و رودابه" (در جلد 1 شاهنامه فردوسی) می پردازد. به این منظور، ابتدا تعریفی از داستان و ساختار داستـان ارائه می کنـد و سپـس، ضـمن بـررسی عناصر این ساختار و تعیین مناسبات بین این عناصر به جستجوی این ویژگیـها در متن "زال و رودابه" می پردازد و با ارائه شواهدی به این نتیجه دست می یابد که متـن مـورد نظر، روایی - نمایشی است و در آن، عناصر داستانی بخوبی در خدمت پیشبرد داسـتان به کار گرفته شده است و طرحی مبتنی بر روابط علیّ، آن را از آغاز تا پایان، استحکام و انسـجام می بخشد.
آن فقر که بیتیغی، صد کشور دل گیرد از شوکت دارا، بیش، از فر فریدون به پندهای بسیار در شاهنامه میبینیم، در چیرگی خرد و فرهنگ، بر کامپرستی و آرزوبافی، در برتری هنر بر گهر، در پرهیز از کاهلی. در داستانهای رنگین شاهنامه، فردوسی عموما چنین پند میدهد که روزگار در گذر و خوابگه بازپسین همه مشتی خاک است. سرانجام باید همه کس را گذاشت و از همه چیز درگذشت.
برای اینکه مبادا تصور شود که چنین ارزیابی از اروپای قرون وسطی به آرای کنتور محدود میشود، بگذارید از رابرت لوپز مورخ ایتالیایی قرون وسطی، و استاد دانشگاه ییل مطلبی نقل کنم. وی این دوره را دوران «آمیزش توحش ژرمنی با فرسودگی رومی» تعریف میکند.
برخلاف اروپای غربی که بعد از حملات بربرها تمدنش با سقوط در قرون تاریک فروپاشید، تمدن ایرانیان بعد از حمله اعراب وارد عصرطلایی خود شد و به پربارترین دوره خود رسید. بنابراین اروپای غربی و ایران در نتیجه حملاتی که اساسا با هم متفاوت بودند، با پیامدهای متضادی روبرو شدند و دو فرهنگ کاملا متفاوت را پدید آوردند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید