اخبار

نتیجه جستجو برای

«[در سال 1323] روزی از بازار بین الحرمین (حلبی سازها) رد می‌شدم که دیدم ماشینی کاغذها را می‌برد از صاحب مغازه خواستم تا کتاب [جامع المقدماتِ کهنه] مرا ببرد. او قبول کرد و دور آن را برید. یکباره مثل حالت کوری که بینا می‌شود دنیا را چگونه می‌بیند، من هم همان حال را پیدا کردم و از همان زمان به کار دل بسته شدم.

( ادامه مطلب )

یک قرن - و البته 38 روز بیش از آن - زیست. دنیا را دید و شناخت. او که عشق‌اش، جغرافیا و مهم تر از آن، آب و هواشناسی بود، نه تنها جهان پیرامون‌اش را به چشم سر دید بلکه به چشم دانش و به لطف دانش فراوان‌اش که همیشه در قبال آن خضوع و خشوع داشت هم آن را درنوردید و منشأ اثر شد.‌ زاده خطه خراسان (بیرجند) بود و به آن سامان، عرق عجیبی داشت.

( ادامه مطلب )

فلسفه خوانده بود اما تاریخ را خوب می‌دانست؛ اصلاً خود، زبان گویای تاریخ بود. گذشته‌اش هم سندی بر همین مدعا است. در جوانی شیفته «چپ» آن هم از نوع روسی اش بود. او کمونیسم استالینی را با گوشت و پوست و خون لمس کرده بود و می‌دانست در پس پرده آهنین شوروی - که برای چپگراهای ایرانی یا همان توده‌ای‌ها، «بهشت» محسوب می‌شد - چه می‌گذشت.

( ادامه مطلب )

به انگیزه نخستین سال درگذشت «هوشنگ سیحون» هنرمندی پرآفرینه معماری ایرانی، فراز و نشیب‌های بسیاری در طول تاریخ ایران به خود دیده است اما به هر گوشه آن؛ از تخت جمشید که یکی از عظیم ترین سازه‌های عصر باستان است تا برج آزادی که برساخته روزگار اکنون است و عمرش به نیم قرن هم نمی‌رسد، سر بزنید همه اش، نشانی از افتخار را برسینه دارد. اما آنکه این صفحه به یاد و به بهانه نخستین سالگرد درگذشت‌اش، فراهم آمده است پدر معماری نوین ایران می‌دانند؛ «هوشنگ سیحون».

( ادامه مطلب )

از نامش، ناگفته پیداست که در زمان و زمانه خود، بدیع بوده و بدعت نهاده است. بیش از همه او را با مولانا و مثنوی‌اش می‌شناسند اما در طول عمر 73 ساله اش، 37 عنوان کتاب ـ اعم از تألیف و تصحیح ـ و 106 عنوان مقاله نوشته، 107 عنوان شعر سروده و 41 عنوان رساله فوق لیسانس و دکتری راهنمایی کرده است. اما جز این، «محمدحسن بشرویه‌ای» که همه «بدیع الزمان فروزانفر» می‌شناسندش، بخش اعظم از زندگی‌اش را مصروف تدریس و تعلیم کرده است.

( ادامه مطلب )

«در بحر مواج شعر و ادب فارسی، هنوز قصه‌های ناشناخته‌ای هستند كه غواصانی عاشق می‌خواهد تا دل به دریا بزنند، این مروارید‌های یتیم را درآورند و بر گردن عروس هنر جهان بیاویزند كه آینه تمام‌نمای زندگی مردمی هستند كه سالها بر صحیفه روزگار نوشته‌اند. نوشته‌اند و مانده‌اند.» (دكتر ابوطالب میرعابدینی، مجله ادبیات داستانی، شماره 33، تیر 1374)

( ادامه مطلب )

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: