علامه محمد اقبال لاهوری (۱۲۵۶ ـ ۱۳۱۷ش) شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و متفکر مسلمان هندی و از بنیانگذران کشور مستقل پاکستان بود که اشعار زیادی نیز به فارسی و اردو سروده است و در کشور همسایهمان «شاعر ملی» خوانده میشود. اقبال با فرهنگ اسلامی ـ ایرانی آشنایی داشت و آنچه در پی میآید، گفتگو با هندشناس نامی، استاد مجتبایی درباره مواجهۀ اقبال لاهوری با شعر و اندیشۀ حافظ است.
مجلهبازها راه دفترش در طبقه اول پاساژ صفوی را خوب بلدند. حسین تقوی ٣٠ سالی میشود كه شغل و علاقهاش جمعآوری و آرشیو مجلات و روزنامههای قدیمی است. گاهی اسنادی هم از تاریخ مطبوعات به دستش میرسد كه آرشیو بزرگش از مطبوعات ایران را غنیتر میكند. تقوی بیش از هر چیز با تاریخ مطبوعات سر و كار دارد؛ از كاغذهای كاهی روزنامههای قاجاری كه از دل تاریخ میآیند تا روزنامههای امروزی كه هر روز منتشر میشوند. او یكی از كسانی است كه میتواند بگوید چرا این روزها اقبال مردم به روزنامهها كمتر شده، شاید سلیقه مردم را بهتر بداند و با مطالعه روند انتشار مطبوعات در ١٠٠ سال گذشته بتواند نقاط ضعف و قوت مطبوعات امروز ایران را از زاویه نگاه خود بررسی كند.
این گفتوگو یک هفته پیش از بستریشدن داریوش شایگان در بیمارستان انجام شده و به تأییدشان رسیده است. هرکاری میکردم دلم نمیآمد آن را چاپ کنم. انتظار کشیدم تا او از وضعیت اغما بیرون بیاید تا بعد آن را چاپ کنیم، اما چون موضوع گفتوگو درباره کتاب اخیرا منتشرشده «فانوس جادویی زمان» بود، صلاح ندیدم این متن بیش از این به تأخیر بیفتد، چه آنکه خود ایشان هم متن را فرستاده و مایل به چاپ آن بود. شاید این گفتوگو نگذارد اندیشمند فرزانهای که جز فرهنگ اندیشهای دیگر نداشت
انقلاب اسلامی ایران به عنوان یكی از بزرگترین اتفاقات قرن بیستم شناخته میشود. در واقع این تحول عظیم را نمیتوان صرفا یك تجربه ساده جهان سومی دانست كه با شور و احساسات تودهای به وجود آمده باشد. برای اهمیت این انقلاب همین بس كه بگویم بدون هیچ اغراقی نگاه تمام رسانههای خبری در آن روزها معطوف به ایران و تحولات پیش روی آن بود. برای درك این موقعیت تاریخی مهم باید مقدمات و عواملی وجود داشته باشد كه به منصه ظهور برسد.
حجتالاسلام والمسلمین حمید آریان، نویسنده کتاب «درآمدی بر زبان قرآن»، گفت: عمده بحثهای کتاب ناظر به پرسشها و چالشهایی است که در حوزه زبان متون و گزارههای دینی از سوی فیلسوفان دین یا دیگران مطرح شده است. قرآن بهعنوان مهمترین و تنها متن آسمانی وحیانی، با اینکه به دور از هرگونه تغییر و تحریفی همچنان در دست بشر باقی مانده و راهنمای همگان به سوی سعادت است، اما با همان چالشهای یادشده روبهرو است.
نوشتۀ پیش رو، مقالهای با عنوان« مارکسیسم و تاریخ خاورمیانه»، گفتار یازدهم کتاب «تاریخنگاری مارکسیستی» است که با ویراستاری ادوارد وانگ و جورج جی ایگرس در سال ۲۰۱۵ و توسط انتشارات راتلج منتشر شد. در این اثر، تأثیر مارکسیسم بر نوشتههای تاریخی مناطقی همچون اروپا، آفریقا، آسیا، آمریکای شمالی و جنوبی و نهایتاً خاورمیانه بررسی شده است. افزون بر گفتار زیر، که در آن به موضوع تاریخنگاری خاورمیانه و از جمله ایران از منظر یادشده اشاره میشود، در گفتار مستقل دیگری، به تاریخنگاری مارکسیستی در ترکیه نیز اشاره شده است. مطلب زیر در واقع مقدمهای دربارۀ ادبیات موضوع است و عمدتاً برای تاریخدانان غربی ناآشنا با تاریخ خاورمیانه نوشته شده است. ضمناً برگردان فارسی گفتار از سوی یرواند آبراهامیان بازخوانی شده است.
واکاوی دگرگونی نهاد خانواده در مناطق شهری ایران در دهههای ٤٠ و ٥٠ خورشیدی؛ گفتوگو با دکتر محمدحسن قنبرپور
عنایت سمیعی در گفتوگو با ایبنا: نظریات غربی به ندرت میتواند با ادبیات ما انطباق پیدا کند تاریخ انتشار : يکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۰۶ گزارشگر : مطهره ميرشكاري عنایت سمیعی، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی میگوید: دانش بینارشتهای که ما از غرب به دست میآوریم را به سادگی نمیتوانیم بر ادبیاتمان منطبق کنیم، بنابراین ابزاری نیست که ما آن را به دست بگیریم و بتوانیم از آن استفاده کنیم. نظریات غربی به ندرت میتواند با ادبیات ما انطباق پیدا کند به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در حال حاضر با دو رویکرد در آموزش نقد ادبی مواجه هستیم. یکی رویکرد آکادمیک و دانشگاهی که بیشتر مربوط به تحصیلکردگان رشته ادبیات، فلسفه، روانشناسی و ... است که مطالعاتی اضافه بر این تحصیلات هم دارند و با این پیشینه سراغ نقد ادبی میروند و رویکرد دیگر هم نقد کارگاهی است که معمولا مدرسان آنها نویسندگان و علاقهمندانی هستند که به تدریس میپردازند و شرکتکنندگان بدون تحصیلات مرتبط و صرفا از روی علاقه شخصی در کارگاههای داستاننویسی، نقد ادبی و ... شرکت میکنند و از این طریق به حوزه نقد ادبی وارد میشوند، برای اطلاع از کم و کیف تاثیرگذاری این رویکردها و جایگاه آن چیزی که به اشتباه جفت نمیشود، سوابق ادبی ما و ارتباطی است که نسل به نسل از پیشینه ادبی قطع شده است و فکر میکنم با این بضاعتی که ما پیدا کردهایم، یعنی دست در خورجین غرب کردهایم، چیز زیادی از حیث نقد ادبی، جز ادعا بدست نیاوردهایم. نقد ادبی با عنایت سمیعی از پیشکسوتان نقد ادبی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید: شما در حوزه نقد ادبی چهره شناختهشدهای هستید، به نظر شما کدامیک از رویکردهای آکادمیک و کارگاهی در نقد ادبی درست است و کدام میتواند موثرتر باشد؟ پیشاپیش نمیشود گفت که کدام رویکرد درست است یا نادرست، چون شما باید آن متنی را که مدعی نقد ادبی است در دست داشته باشید و ببینید آن نقد براساس ادعایی که میکند و مبتنی بر بینارشتهای است، از عهده ادعایش برآمده است یا خیر؟ بنابراین به صرف اینکه منتقدی از رویکرد بینارشتهای استفاده کند و تصور کنیم که کارش درست است، اصلا به این معنی نیست، برای اینکه اصلا جنس ادبیات ما فرق میکند، چون بینارشتهایها منشعب از نظریات غربیاند و نظریات غربی خیلی به ندرت میتواند کارساز باشد و با ادبیات ما انطباق پیدا کند، بنابراین ابزاری نیست که ما آن را به دست بگیریم و بتوانیم از آن استفاده کنیم. نقد کارگاهی هم به همین ترتیب، یعنی ممکن است که کسی بر حسب تجربه توانسته باشد به چیزهای خوبی در ادبیات رسیده باشد، البته همه اینها موکول به این است که ادبیات ما بر حسب سابقهاش خوانده باشد. آن چیزی که به اشتباه جفت نمیشود، سوابق ادبی ما و ارتباطی است که نسل به نسل از پیشینه ادبی قطع شده است و فکر میکنم با این بضاعتی که ما پیدا کردهایم، یعنی دست در خورجین غرب کردهایم و چیز زیادی از حیث نقد ادبی، جز ادعا بدست نیاوردهایم. وضعیت نقد ادبی را در جامعه امروزی و حال چگونه میبینید؟ ما عملا تاکنون کسی به عنوان منتقد موثر نداشتهایم، یعنی دوره آن آدمهای موثر به عنوان آدمهای منفرد به سر آمده است، چون جهان دیگر آن جهان سلسله مراتبی نیست که به کسی هالهای از تقدس بدهیم و اسم امروزه نه تنها منتقد باید برخوردار از اطلاعات، معلومات و دانش بینارشتهای باشد، بلکه اگر شاعر و نویسنده هم اطلاعات بینارشتهای نداشته باشد، از عهده هیچ کاری برنمیآید او «براهنی» شود و فرد دیگری در مرتبه فرودست قرار گیرد. آن آدمها متعلق به دنیایی بودند که دورهشان به سر آمده است، الان ممکن است کسی اسم و رسمی نداشته باشد ولی یک یا دو کتاب یا مقاله خوب نوشته باشد که به مراتب کارش از آدمهای نامور هم بهتر باشد. دانشگاههای ما معمولا مقابل تدریس ادبیات معاصر موضع دارند و از طرفی نقد کارگاهی شاید نتواند آنطور که باید و شاید جای خالی تحصیلات آکادمیک را پر کند، به نظر شما برای اینکه بتوانیم یک نسل ادبی و منتقد پرورش دهیم چه باید بکنیم؟ من پیشنهاد خاصی ندارم چون این مسائل تجویزی نیست، باید یک مجموعهای حرکت کند که نقد ادبی جزو آن مجموعه است، یعنی اینکه ما نقد ادبی را از دل یک فرهنگ بیرون بکشیم و فکر کنیم که میتوانیم روی آن کار به خصوصی انجام دهیم، فقط یک توهم است. یک مجموعه فرهنگی باید کمابیش در نسبت با یکدیگر تحول پیدا کنند و اثراتشان روی هم دیگر منعکس شود، وگرنه نه نقد ادبی، نه شعر، نه رمان و نه هیچ چیز دیگری به تنهایی از عهده هیچ کاری برنمیآید، از آن طرف هم ممکن است در هر دورهای کتابها و آثار به دردبخوری هم تولید شود. تا آنجا که میدانیم، بهترین منتقدهای ادبی در دنیا کسانی بوده و هستند که به حوزههای مختلف مثل فلسفه، تاریخ، روانشناسی، ادبیات و ... مسلط بودند، به نظر شما این تسلط چقدر نیاز است و چه تاثیری بر کیفیت نقد ادبی دارد؟ امروزه نه تنها منتقد باید برخوردار از اطلاعات، معلومات و دانش بینارشتهای باشد، تردیدی نیست که ما این نگاه منتقدانه را از غرب گرفتهایم، منتهی این به آن معنی نخواهد بود که هرچه از غرب گرفتهایم را بتوانیم در اینجا درست اعمال و خرج کنیم. بلکه اگر شاعر و نویسنده هم اطلاعات بینارشتهای نداشته باشد، از عهده هیچ کاری برنمیآید، یعنی دیگر آن دورهای که بر حسب غریزه – به معنای فطرت یا شم شاعری و نویسندگی – و مطالعه محدود کتابها تمام شده، در این حد دیگر کسی نمیتواند اثر ادبی به درد بخوری تولید کند و به طریق اولی منتقد ادبی که باید یک سر و گردن از وضعیت موجود بالاتر باشد، به دانش بینارشتهای احتیاج دارد؛ منتهی دوباره توصیه و تاکید میکنم که آن دانش بینارشتهای را که ما از غرب به دست میآوریم را به این سادگی نمیتوان بر ادبیات ما منطبق کرد، باید منتقدی ورزیده باشد و سوابق ادبی هم در دست داشته باشد تا بتواند از آن دانش بینارشتهای استفاده کند. نه تنها نقد ادبی، بلکه زبانی که امروزه من و شما با هم صحبت میکنیم هم متاثر از مدرنیته است، تا آنجا که ما یک کلمه از زبان فارسی به مدرنیته منتقل نکردهایم درحالی که در دوره گذشته چه با زبان عربی، چه ترکی، مغولی و با کسانی که مهاجم به ایران بودند، در یک ارتباط پایاپای بودیم و اکثرا هم دست برتر را داشتیم، بنابراین مدرنیته است که زبان مارا متحول کرده است. اگر یک جوان بخواهد وارد حوزه نقد ادبی شود، چه پیشنهادی برای او دارید؟ توصیه شما این است که با ترجمه آثار خارجی شروع کند یا آثار تالیفی داخل را پیشنهاد میکنید؟ من فکر میکنم ابتدا باید خود آثار را بخواند و در کنار آثار هم بیتردید باید اگر شاعر یا نویسندهای بخواهد از یک نگاه به حوزه نقد وارد نشود و نقدش مبتنی بر دیدگاه شعری یا نویسندگی خودش نشود، بسیار هم مفید است، منتهی منتقدان اندکی داریم که دیدگاههای شعری یا داستانی خودشان را القا نکنند. هم به منتقدان داخلی توجه کند و هم به نقدهای خارجی توجه داشته باشد، چون تردیدی نیست که ما این نگاه منتقدانه را از غرب گرفتهایم، منتهی این به آن معنی نخواهد بود که هرچه از غرب گرفتهایم را بتوانیم در اینجا درست اعمال و خرج کنیم. این رفت و برگشت یا از آن مقصد به این مبداء برگشتن کار بسیار دشواری است و دشوارتر از کار ترجمه به حساب میآید، ممکن است کسی با دانستن یک زبان بتواند چیزی را از آن زبان به زبان دیگر منتقل کند، اما به صرف اینکه شما یک رویکرد یا نظریه را میدانید، به این سادگی نمیتوانید آن را ترجمه یا به زبان بهتر منتقل و منطبق بر آثار خودمان کنید. تاثیر نقد ژورنالیستی و مطبوعاتی در نقد ادبی امروزه را چگونه میبینید، آیا نقد جدی در مطبوعات صورت میگیرد یا خیر؟ من اصلا دیگر تفکیکی بین نقد ادبی ژورنالیستی و غیر ژورنالیستی نمیبینم، چون از استاد دانشگاه و منتقد صاحبنام گرفته تا آدمهای معمولی و کسانی که به طور حرفهای کتاب معرفی یا نقد میکنند، همه را در کنار هم در حوزه آن چیزی که شما ژورنالیسم میگویید، میبینیم، یعنی اینطور نیست که یک استاد دانشگاه کسرشأن خود بداند که کاری را در روزنامه یا رسانه دیگر منتشر کند، یک منتقد ادبی هم به همین ترتیب و به نظر من این تفکیک و تمایزها دیگر از میان رفته است. نظر شما درباره اینکه نویسنده و شاعرها وارد حوزه نقد ادبی شوند، چیست؟ ورود آنها را مثبت تلقی میکنید یا منفی؟ اگر شاعر یا نویسندهای بخواهد از یک نگاه به حوزه نقد وارد نشود و نقدش مبتنی بر دیدگاه شعری یا نویسندگی خودش نشود، بسیار هم مفید است، منتهی منتقدان اندکی داریم که دیدگاههای شعری یا داستانی خودشان را القا نکنند.
خلیل ملکی در سال 1280 خورشیدی در تبریز متولد شد؛ تحصیلات مقدماتی را در ایران گذراند و سپس برای ادامه تحصیل در رشته شیمی به آلمان اعزام شد و با قطع کمک هزینههای تحصیلی، بهدنبال اتهام فعالیتهای کمونیستی بهکشور بازگشت؛ با برگزاری نشستهای هفتگی در منزل دکتر تقی ارانی، ملکی نیز همراه ایرج اسکندری، بزرگ علوی، دکتر بهرامی و... در این جلسات شرکت میکرد
«خوانش سیاسی متون حکمت متعالیه» عنوان کتابی است که به تازگی از سوی علیرضا صدرا، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران منتشر شده است. او در این کتاب به بازخوانی اندیشههای سیاسی صدرالمتالهین از میان اوراق رسائل او به خصوص کتابهای «مبدا و معاد» و «شواهدالربوبیه» میپردازد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید