کلاه برای ایرانیان در هزارهها و سدههای گذشته، بسیار اهمیت داشته است؛ یک اصل خدشهناپذیر. نه از آن بسیار اصول خدشهناپذیر که در گذر تاریخ ایران، به هر دلیل خدشه برداشته و دگرگون شدهاند، بیآن که آب از آب تکان بخورد! ایرانیان کلاه خود را در کوران حوادث دوران گذشته تا همین چند دهه پیش، چنان چسبیده بودند که کمتر کسی میتوانست از سرشان بردارد. کلاه ایرانی، اصفهان درخشان عصر صفوی نبوده که با هجوم دستهای افغان ماجراجو به آسانی از کف برود، بیآن که شاه قدرقدرت صفوی از جای بجنبد؛ همین کلاه، باز سرزمینهای شمال و شمال غرب ایران نبوده که در جنگی غرورآمیز! به همسایه روس پیشکش شود و شاه قاجار، خیالبافانه همچنان در رویای جهاد برای بازپسگیری سرزمینهای از دسترفته باشد.
با وجود کماطلاعی برخی از پژوهشگران تهران قدیم و کمبود منابع دربارهی حضور زنان در مجالس «تعزیه» در دورهی قاجار، اما به نظر میرسد زنان آن دوران در چنین مجالسی نقشی چشمگیر داشتهاند؛ به طوری که یک عکس باقیمانده از آن دوران، سندی بر این ادعاست...
سرپرست هیات شناسایی دشت سیلاخور گفت: بررسی و شناسایی دهستان سیلاخور دورود لرستان برای تهیه نقشه و پراکندگی آثار باستانی و میراث فرهنگی این دشت پهناور انجام شد. احمد پرویز گفت: قدیمی ترین محوطه های شناسایی شده در کف دشت سیلاخور دارای سفال موسوم به «باغ نوخرم آباد» است که با دهکده های هفت هزار ساله همزمانی پیدا می کنند.
«کلاه» برای ایرانیان در همه تاریخ چندهزار سالهشان تا چند دهه پیش، از خیلی مسائل مهمتر بوده است. چرا؟ پرونده «کلاه ایرانی» میخواهد به گونهای جامع به این پدیده جذاب در تاریخ ایران بپردازد تا خواننده، خود بتواند پاسخ این پرسش را بجوید و بگیرد. این پرونده با جستوجو در منابع گوناگون نوشتاری تاریخی و نیز منابع تاریخ شفاهی به پرسشها و موضوعات پیش رو پرداخته است؛ مردان ایرانی از چه زمانی عادت کرده بودند کلاه بر سر بگذارند؟
«تمام مردان، قباهای بلندی میپوشیدند که وجه مشخصه ایرانیان در عهد باستان بود و کلاهی بر سر میگذاشتند که در خانه نیز آن را از سر برنمیگرفتند. کلاه اینان گاه بسیار بزرگ بود و برحسب بزرگی و شکل خاص آن بود که قبایل مختلف از یکدیگر بازشناخته میشدند». توصیفی که ویبرت بلوشر در سفرنامهاش از پوشش ایرانیان به ویژه کلاه ویژهشان پیش از نخستین جنگ جهانی به دست میدهد، به روشنی نشان میدهد این پوشش ویژه در گذر روزگار چگونه میتوانسته است قشرهای گوناگون مردم را از یکدیگر متمایز کند.
ویلهلم دیلتای (۱۹ نوامبر ۱۸۳۳ - اول اكتبر ۱۹۱۱) مورخ، جامعهشناس، روانشناس و فیلسوف آلمانی است. تلاشهای علمی وی بسیار گسترده و عمیق است و در زمینه متافیزیك، فلسفه اخلاق، تاریخ، معرفتشناسی، روانشناسی و نقد ادبی آثار مهمی عرضه كرده است. سهم مهم وی در فلسفه، تحلیل معرفتشناسانه او از علوم انسانی است. دیلتای میكوشید تا همچون كانت، مبنای معرفتشناختی قویای برای علوم انسانی ابداع یا كشف كند. به نظر دیلتای در كنار سه كار عمده كانت یعنی نقد عقل محض، نقد عقل عملی و نقد قوه حكم، باید یك كار دیگر انجام گیرد و آن «نقد عقل تاریخی» است.
احوالپرسی از استاد فرهنگ شریف نوازنده صاحب سبک تار فرهنگ نیست این که چنین چنگ میزند / بال فرشته است که آهنگ میزند...
صفحه اول روزنامه های امروز دوشنبه4 آبان
داود فتحعلی بیگی در این نشست گفت: بر همگان واضح و مبرهن است که هنر تعزیه سهم بسیاری در ترویج فرهنگ عاشورایی بهویژه در دورانی که رسانههای امروزی وجود خارجی نداشتند، داشته است. در دورههای گذشته در اقصی نقاط ایران مناطقی وجود داشت که دانشآموختگان مدارس علمیه نمیتوانستند در آنجا حضور پیدا کنند، اما در همین نقاط این تعزیهخوانها بودند که در طی چندین قرن روستا به روستا رفته و مردم را با تاریخ صدر اسلام، فرهنگ عاشورا و برخی آموزههای دینی آشنا میکردند.
حجتالله جودکی، محقق تاریخ اسلام و پژوهشگر حوزه مقتلنویسی امام حسین (ع) میگوید: مساله حال حاضر واقعه کربلا این است که تحریفات از حد و مرز فراتر رفته و رویداهای تاریخی عاشورا دگرگون شده است و متاسفانه برخی محققان و واعظان کربلای جدیدی خلق کردهاند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید