در این نوشتار سعی داریم این سه مفهوم را واشكافیم و مدلول و دامنهی كاربرد آنها را مشخص كنیم و رویكرد دین را (به معنای اعم) و فقه (به معنای اخص) در مورد آنها بررسی كنیم؛ رویكرد ما در این مقاله توصیفی و تبیینی است و داوری ارزشیای پیرامون احكام دین یا اخلاق یا دانش بشری نمیکنیم. اگرچه همانطور كه عنوان مقاله وعده میدهد باید این سه مقوله را در پسزمینهی عرفیشان معنا و تفسیر کرد، اما از آنجا كه عرف عام این الفاظ را همیشه لزوماً در معنای اصلیشان به كار نمیبرد و حتی گاه یكی از آنها را به خطا به جای دیگری به كار میبرد، ما در ابتدا معنایی را كه از این سه كلمه در نظر داریم ابراز و سپس رابطهی آنها را با هم و نیز با دانش فقه بررسی میکنیم.
«احساس مسئولیت» در برابر جامعه، منشأ وقف به شمار میآید؛ گرچه روشن است که ما اکنون از نیتهای بسیاری از واقفان دورههای گوناگون تاریخ ایران ناآگاهایم، اما میتوان مطمئن بود در اندیشه برخی از واقفان، دغدغه پیشرفت جامعه همواره وجود داشته، نیز بهبود کیفیت زندگی برای دیگر نسلها جزو مسئولیتهایی بوده است که آنان همواره بر دوش خود احساس میکردهاند.
ترجمه به معنای انتقال معنای کلام از زبانی به زبان دیگر است، ترجمهها همواره با اهداف مترجم، کیفیت نثر متن، شرایط تاریخی و فاصله تاریخی و فرهنگی میان زبان مبدأ و مقصد متفاوت میشوند. ترجمه میتواند لفظ به لفظ و حرف به حرف، فنی و برابر با زبان مقصد، معنوی و محتوایی و تفسیری باشد. در زمینه ترجمه قرآن، این پرسش مطرح است که: آیا فقیهان در این باره دیدگاه شخصی دارند؟ درباره جواز ترجمه قرآن برای تلاوت و فهم معانی، بهویژه برای غیر عربزبانان، پیش از این سخن و تردیدی مطرح نبوده است. اما در قرن اخیر، در قلمرو دولت عثمانی و بخشهایی از کشورهای عربی، جنجالی برای جواز ترجمه قرآن بر پا شد و عدهای مخالف و موافق پیدا کرد.
تاریخ نگاری ایران در خلال قرون 13 – 15 م/ 7 – 9 ق، به کمال خود رسید که به طور کلی به عنوان دوران ترک – مغول توصیف شده است. در مقایسه با قرون پیش تر، قسمت اعظم گزارش های وقایع نامه های تاریخ ایران در آن زمان به فارسی نوشته شده بود؛ و اگرچه منابع عربی با همان اهمیت ادامه یافت (به ویژه در اوایل دورۀ ممالیک تا حدود 740 ق/ 1340 م)، آنها تنها اطلاعات جزئی و اتفاقاتی دربارۀ سرزمین های قدیم خلافت شرقی به ما ارائه می دهند.
هر عصری که عصر معصومیت ازدسترفته به حساب بیاید، برای ما کار خواهد کرد. قبل از سال ۱۹۱۰ هم مدرنیسم وجود داشت. در نتیجه مدرنیستهای ۱۹۱۰ خود پسامدرنیستهای مقدمتر بودند. میخواهم این نکتهی ساده را خیلی بسط بدهم. حرف زدنِ بیاستدلال از پسامدرن به مثابه امری معین و یکه، اشتباهی است خاص مدرنیستها، اشتباهی که از باور به این مهم سرچشمه میگیرد که ما مدرنها بدون شک یکتا هستیم. پسامدرنیسم در مقابل شک دارد که در دسامبر ۱۹۱۰ یا در همان حدود تاریخی، یا اصلا در هر تاریخ دیگری، شخصیت انسان تغییر کرده و یکبار برای همیشه، مدرن شده باشد. مدرنیسم به تبع این حکمِ غلط که «حالا دیگر مدرن هستیم»، مدام بازابداع شده است. این نظریه که نظریه میتواند همه کار بکند، که ما در آستانهی ظهور علمی هستیم که تکساخت شده است، دهها بار ابداع و بازابداع شد است. اولین بار افلاطون این نوید را داد، بعد آکوییناس، بعد بیکن، بعد روسو و کوندورسه، بعد کمت، بعد پیرسن، بعد راسل، بعد نیورات، بعد ساموئلسن، و بعد چند نابغهی رییسمآب دیگر.
درباره دعای شريف معروف به دعای ندبه در مطالعات و تحقيقات شيعی تاکنون بررسيهای زيادی صورت گرفته است؛ شايد بيش از همه مرحوم جلال الدين محدث ارموی به اين امر توجه داشت و می دانيم که او خود شرح بزرگی بر دعای ندبه نگاشته بود که تاکنون به طور کامل به چاپ نرسيده و تنها بخشهايی از آن که صورت نهايی نداشته منتشر شده است
طنز سعدی غالباً بسیار پوشیده است و این پوشیدگی، نه به دلیل ناتوانی او در اینگونه از سخن است، بلکه درست به سبب توانایی اوست، که طنز را به ظریفترین صورت به کار میبرد و آن را (جز در هزلیاتش) با شوخی و هزل نمیآمیزد. طنز سعدی لبخند بر لب مینشاند و ما را به تأمل میانگیزد، اما خندهآور نیست. سعدی طنزگوست، اما هجاپیشه و هزال نیست. بنابراین پیش از پرداختن به طنز سعدی اندکی در معنی این اصطلاحات و تفاوتهای آنها با یکدیگر دقیق شویم.
انسان در جهان امروز چنان خود را در چنبرۀ کارهای روزمره گرفتارکرده است که این کارها همچون تارتَنَک، تارهایی محکم در پیرامون او تنیده که گسستن بندهای آن و رهایی از آن بس سخت و دشوار می نماید. هرچند، جهان ما در گذار از سنّت به تجدد در مسیر عقلانیت و خردورزی گام برمی دارد، ولیکن اگر این حرکت همراه با درایت و تدبیر نباشد در ماهیت امر، انسان ها را از اصل و ریشۀ فرهنگی خود جدا و از خود بیگانه می کند و پیوند های عاطفی و فرهنگی آنها را با یکدیگر و با گذشتگان خود می گسلد یا سست و کم رنگ می کند. حال اگر انسان بخواهد در جهان نوین امروزی ریشه و اصالت فرهنگی خود را در زندگی حفظ کند و یک زندگی بخردانه و با معنا داشته باشد، ناگزیر از رجعت به هویت خویش و بهره مندی از فرهنگی است که درفضای آن رشد کرده و پرورش یافته است.
آنچه در این سلسله مقالات مطرح می شود مباحثی است که نویسنده این سطور قصد دارد به شکلی تفصیلی درباره سیر مفهوم امامت و جایگاه امام در تفکر شیعی بر اساس کهنترین منابع موجود از سه چهار قرن نخستین ارائه دهد. تکه هایی از این پژوهش پاره هایی از دیگر آثار نویسنده این سطور را تشکیل می دهد اما بخش عمده آن برای نخستین بار است که بدین وسیله انتشار می یابد.
تراژدی از دید آندره بونار یونانشناس بزرگ سوئیسی مجموع مقدرات محتومی است که بر وضع و موقع بشر سنگینی میکند. شاعران و تراژدینویسان یونان باستان با روی آوردن به این ژانر در واقع تلاش نمودند تا خشونت قوانین تقدیر را که حاکم بر انسانند آشکار سازند. آنها تقدیر را پیش روی ما نهادند تا بهتر بشناسیم و به یاری این شناخت تواناییهایمان در ستیز با آنها را رونق و فزونی بخشیم.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید