«آنیسیوس مانلیوس سورینوس بوئتیوس» (تولد: ۴۷۷–۴۷۵ میلادی، فوت: ۵۲۶ میلادی) بهعنوان یکی از واسطههای مابین فلسفهی باستان و فلسفهی لاتین قرون میانه شناخته شده است و کتاب «تسلای فلسفه» (Consolation of Philosophy) وی را بهعنوان نویسندهای دارای ذوق سرشار ادبی که توانایی مطرح کردن مفاهیم فلسفی را در قالب دراماتیک -با وجهی عامهفهم - دارا است، میشناساند.
ماهیت و چیستی «تربیت» از نظرگاه افلاطون؛ فلاسفه همواره قصد داشتهاند مسیر دیدن، اندیشیدن، عمل کردن و تعامل ما را تغییر دهند، چراکه آنها خودشان را نخستین آموزگاران و مربی نوع بشر میپنداشتند و تصور میکردند که تفسیر درست جهان -درک آن و جایگاه ما در آن- میتواند ما را از وهم و خیال رها کند و ما را بهسوی فعالیتهایی همچون تأمل در نظم الهی، پیشرفتهای علمی و یا خلاقیت هنری هدایت کند که برای ما مناسبترین هستند.
آنان که با آشوبها و فتنههای زمانه حافظ آشنایند، نیک میدانند رمز این آرزوها، که حق طبیعی هر فرد و جامعهای است، چیست و چرا حافظ کنج فراغت را بر همه دنیا ترجیح میدهد و از دستدادن آن را برابر با فروختن یوسف به ثمن بخس میداند. آری، او در «زمانهای عجیب» زندگی میکند؛ زمانهای که جاهطلبیها و خودخواهیهای گروهی بیمغز و ستمگر همه مردم را در جهنمی از ناامنی و درد و رنج قرار داده است. حافظ این دوره را چنین توصیف میکند
نگاه حافظ به اخلاق و انسان اگر اولویت دادن به انسان را از پایههای اصلی نوینگرایی بدانیم، این اصل را در نگاه حافظ به انسان، فارغ از هر نوع درجه بندی و ارزشداوری، نیز به روشنی خواهیم دید. در بعضی از این ابیات نیز حافظ اشارات روشنی به رواداری، آزادی بیان و برابری انسانها دارد که همه این مفاهیم، انسانگرایانه و از ارزشهای نوینگرایانه (مدرنیستی) است.
شمار مجموع ابیات فارسی بازمانده از ابوالطیب مصعبی شاعر عهد سامانی بسیار اندک است. وانگهی، در همین معدود بیت های بازمانده از او نیز چندان تحریف راه یافته که فهم بعضی از آن ها را سخت دشوار گردانیده و باعث اختلاف انظار و اقوال در ضبط و شرح اشعار وی شده است. عمده ترین شعر فارسی ابوالطیب مصعبی، همان چکامه «جهانا همانا فسوسی و بازی/ که بر کس نپایی و با کس نسازی» بوده که در تاریخ بیهقی آمده است.
در باره پرویز شاپور و ابداع كاریكلماتور این نوبت از بازخوانی را به یکی از هنرمندان استثنایی کشورمان و نوع ادبی بدیعی که ابداع کرد و در عالم طنزپردازی و فکاهی نویسی ماندگار شد، اختصاص دادهایم. البته جنبه های دیگری نظیر کارتون و طراحی فکاهی یا همان کاریکاتور نیز در کارنامه این هنرمند و طنزنویس خلاق وجود دارد که در این مقال، امکان پرداختن بدان میسر نبود. با این همه، امیدوارم این نوشته دیباچهای بر شناخت پرویز شاپور و گزین گویههای حکمی، کنایی و طنزپردازانهاش بوده باشد.
گزارههایی كه در سیاقهای دینی اظهار میشوند بر چندین نوعند. انسانها در انجام عبادات عمومی و خصوصی به اعمال ستایش، درخواست، سپاس، اقرار و تضرع اقدام میكنند.در نوشتههای مقدس گزارشهای تاریخی، روایات تمثیلی1، اعلام قانون، پیشگویی، انذار، ارزشیابی، تفكر جهانشناختی و اظهارات خداشناختی2، مییابیم. در منابع مذهبی3 قواعد سلوك، حكایات زندگینامهای و توصیفات استبطانی4 از تجربه دینی وجود دارد. بحثهای فلسفی درباره زبان دین بر بخش محدودی از این تنوع گسترده یعنی بر گزارههای خداشناختی، برای مثال اقوال راجع به وجود، ذات و افعال موجودات متشخص فوق طبیعی متمركز شدهاند.
آنچه در زیر می آید ترجمه مقاله ای1 است به قلم گادامر که اصل آن در سال 1967 نوشته شده است. محتوای این نوشته مبتنی است بر درسگفتار گادامر در سال 1965 با عنوان «از هگل تا هایدگر» که آن را در هایدلبرگ عرضه کرد. در واقع، این مقاله یکی از نوشته های متعدد گادامر است که او در آن در صدد نشان دادن مناسبت های میان اندیشه هگل و هایدگر است. به باور او، افلاطون و هگل دو متفکر مهمی هستند که هایدگر همواره در تحلیلهایش گوشه چشمی به آنها داشته و نگرشهای آن دو کم و بیش در اندیشههای هایدگر حضور دارند. بر اساس تفسیر گادامر، قرابت تفکر هایدگر با هگل و میزان وامداری او به هگل را میتوان بهطور کلی در دو مقوله خلاصه کرد: یکی وجود دیالکتیک ضمنی هگلی نهفته در کلیت اظهارات هایدگر و دیگری توجه به عنصر تاریخ و نسبت آن با اندیشه.
در این مقاله تعاریفی از خیال و خلاقیت هنری از دیدگاه فلاسفه و عرفا ارائه و چگونگی خلق آثار هنری با كمك تخیل، توصیف میشود؛ خیالاتی که در افراد مختلف ظهور میکنند، در یک سطح نیستند بلکه خیال افراد متناسب با ظرفیت وجودی آنها متفاوت است. در نظر ابنعربی حتی در امر خلقت نیز، تخیل نقش دارد زیرا خلقت نوعی تجلی و تجلی حاصل تخیل است. وی بین خیال و تجلی نیز مشابهتهایی قائل است زیرا در هر دو، ظهور معقول در محسوس صورت میگیرد. تغییرات پیوستهای که در عالم هستی وجود دارد، نشان از پویایی است زیرا جهان پیوسته در حال فنا شدن و نو شدن است و این پویایی نشان تجلی خداوند است. ابنعربی این فرایند تغییر را «خلق جدید» مینامد.
مروان راشد در کتاب خود درباره حسن بن موسی النوبختی صفحاتی را اختصاص داده است به ذکر مطلبی نقل شده در کتاب الریاض المونقة في آراء أهل العلم تألیف فخر رازی تا بدین وسیله نوع نگاه نوبختی را به جایگاه عقل و استدلالات عقلی و نسبت آن با تعالیم امام معصوم مورد بحث قرار دهد. او نیاز داشته است هر طور شده نسبت کتاب تلخیص الکون والفساد را به نوبختی اثبات کند و بنابراین در این چارچوب خواسته است به نحوی نشان دهد که رویکرد او به فلسفه چه نسبتی با اعتقاد مذهبی وی در رابطه با جایگاه امام داشته و چگونه می توان رویکرد فلسفی وی را فهمید و تفسیر کرد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید