ما چند گزاره را باید بپذیریم تا بتوانیم این بحث را ادامه بدهیم؛ اول اینکه ما بر این باور هستیم که نوع نگاه به دانشها و نوع صورتبندی دانشها به چگونگی مواجهۀ نشانهشناسی با موضوعاتش تأثیر میگذارد؛ بهبیاندیگر، نشانهشناسی در حال تغییر است و یک حوزۀ ایستا نیست. نشانهشناسی که ما امروز میشناسیم با آنچه که ما ۱۰۰ سال پیش میشناختیم کاملاً متفاوت است، هم موضوع آن فرق کرده و هم روش، آنچه تغییری نکرده هدف آن است که آن هم مطالعۀ دلالتپردازی است؛ به همین دلیل هم است که کماکان نشانهشناسی نشانهشناسی محسوب شود. یکی از دگرگونیهایی که باعث میشود نشانهشناسی تغییر بکند بحثهای در زمانی است؛ و نیازی نیست که بگویم ما در آغاز اسم آن را گذاشتیم نشانهشناسی، چون مطالعۀ نشانه میکردیم، اما الآن نشانه را مطالعه نمیکنیم، متن و فراتر از متن و گفتمان را مطالعه میکنیم.
مقاله پیش رو، حاوی نکاتی پیرامون فریدون بن احمد اسفهسالار (سپه سالار) و رساله مشهور او پیرامون زندگی و شرح احوال مولانا جلال الدین محمد بلخی است. سپه سالار تنها شرح حال نویسی است که به گفته خود چهل سال سر بر آستان مولانا داشته است و از میان معاصران تنها او به شرح و تقریر رویدادهای زندگی مولانا اقدام کرده است
این مقاله نویسنده با تکیه بر بیت «نه هر کس حق تواند گفت گستاخ/ سخن ملکیست سعدی را مسلم» ذهن و افکارسعدی ، تاریخ زندگی، تحصیل در نظامیه، آرمانخواهی و واقعگرایی او، توجه به ایران باستان و... را بر پایه آثارش بررسی میکند. «نه هر کس حق تواند گفت گستاخ/ سخن ملکیست سعدی را مسلم»
صحرای کربلا در محرم سال 61هـ.ق، مشحون از صحنههای شورانگیز بود. سیدالشهدا(ع) یارانی داشت که خداوند بهتر از آنها را به هیچیک از اولیای پیشین، عنایت نفرموده بود. رادمردانی با اراده پولادین که برای جانبازی در راه حضرت دوست، سر از پای نمیشناختند. امام(ع) بهترینها را، با دقتی مثالزدنی، برگزیده بود. کسانی که شایستگی آن را داشتند که در رکاب سالار شهیدان(ع) جهاد کنند، نباید از فیض شهادت محروم میشدند. امام(ع)، همه را فرا خواند، حتی آنها که از همراهی و همگامی با کاروان عشق دوری میکردند؛ مردان پاکدلی که در پذیرفتن آقایی دو سرا، دو دل بودند و دمی مسیحایی، همچون دَمِ حسین(ع) لازم بود تا غبار دودلی و تردید را از ذهنشان بزداید؛ «زهیر بن قین»، یکی از این پاکدلان دودل بود
مکاتب فلسفی با توجه به نوع نگرش به انسان از یکدیگر تفکیک می شوند. مساله شناخت نسبت به دیگر انسان ها یا آنها، از سوالات اساسی دوره جدید است. در طول تاری همواره بحث ما در مقابل آنها سر منشا بسیاری از جنگ ها و نزاع ها است. گفتگوی تمدن ها نیز مستلزم وجود رابطه من و تو،م ما- آنها است. اما ماهیتا آنهایی که در یک طرف جنگ قرار می گیرد متفاوت است. مقاله حاضر قصد دارد تا به این سوالات اساسی که ناشی از مشکل شناخت است پاسخ دهد.
«صنف» در لغت به معنی گونه، نوع و دستهای از هر چیز است. در جامعه اسلامی از همان آغاز به جماعتها و گروههای پیشهور، عبارت صنف اطلاق میشده است مانند صنف صرافان و صنف رنگرزان. به عبارت دیگر در اصطلاح، دستههایی مستقل از پیشهوران که فعالیتی مشابه دارند، ناچار به سبب منابع مشترک، دستههایی ثابت و واحد داشتهاند که صنف نامیده میشده است. ویلم فلور، تاریخنگار، صنف را چنین توصیف کرده است «صنف عبارت است از: گروهی از مردم شهرنشین که کسب یا حرف واحدی داشته از میان خود رئیسی برمیگزینند و مالیاتهای صنفی میپردازند و وظایف اقتصادی، اجتماعی مالی و سیاسی دارند.
با گذشت حدود نیم قرن اززمان رحلت خاتمِ رسولانِ الهى, به دلیل استیلاى ظالمانه شجره خبیثه بنى امیه, ابرهاى تیره و تار تحریف, آسمان حقیقت را فرا گرفت. شرایط آن چنان آشفته و دگرگون گردید که نشانه مسلمانى مخالفت با مظهر اسلام و جانشین راستین پیامبر(ص) به شمار مى آمد. مشتاقانِ خاندان عصمت و طهارت(ع) و شیفتگان حقایق ناب و ارزش هاى اصیل, در محاق اختناقى شدید, رنجى جانکاه و شدیدترین مجازات ها, روزگار نگران کننده و ناگوارى را سپرى مى نمودند.
درباره نهضت عاشورا و ریشه های تاریخی آن، استنباط خود را به طور خلاصه در کتاب پس از پنجاه سال آورده ام و علت اینکه نام آن را پس از پنجاه سال گذشته ام، این است که در سال 11 هجری رسول اکرم (ص) به جوار حق شتافت و در سال 61 هجری این حادثه بسیار شگفت - نه تنها در عالم اسلام، بلکه برای تحلیل گران غیر مسلمان هم - اتفاق افتاد
در پاسخ به اینکه «مولانا از آن کیست؟» باید گفت که مالکیت به عنوان یک امر اعتباری فقط به اشیا تعلق میگیرد و ما تنها میتوانیم مالک اشیا باشیم؛ چراکه در برابر افراد و اشخاص نمیتوان ادعای مالکیت کرد. اگر ادعای مالکیتی صورت میگیرد، صرفاً از جهت تفاخر به شخصی است که از درون فرهنگی برخاسته است که ما نیز به آن فرهنگ تعلق داریم و از درون آن فرهنگ برآمدهایم
انگیزه و نیروی محرکه هر فرد، قوم و ملتی برای حرکت به سوی آینده، مجموع آرزوهایی است که از دیرباز و طی تاریخی طویل و همراه با فراز و نشیب بسیار شکل گرفته و برای دستیابی بدان تلاش می کند. بخش وسیعی از این امید و آرزوها، در آثار هنری اقوام تجلی یافته و طی تاریخ با انتقال ارزشهای نهفته در آن که ریشه در شادی، اندوه، شکست و پیروزی، اعتقادات و رسوم آن قوم دارد، از نسلی به نسل بعد تداوم یافته و هر نسل گامی در غنا بخشیدن به آن برداشته است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید