در این یادداشت میخواهم به سه پرسش دربارهء چیستی و چگونگی نقد کتاب پاسخ دهم، به آن امید که مقدمهای موجز و مختصر برای بحثها و گفتگوهای مفصل در این زمینه باشد: نخست آنکه نقد کتاب چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ دوم آنکه چرا باید نقد بنویسیم، نقدهای ما به چه کار میآید و چه سودی دارد؟ و چگونه نقد بنویسیم که خوب و خواندنی و در نهایت مفید و موثر باشد؟
این مضمون که کسی به غار، چاه، گودال، قبر، زیر زمین و... می رود و در آنجا عروج می کند و غایب می شود یا زندگانی ابدی می یابد و تا رستاخیز زنده می ماند/ می خوابد تا در آخرالزمان ظاهر شود، نمونه های مختلفی در روایات حماسی- اساطیری، آیینی- اعتقادی و تاریخی دارد.
کیرکگور آیرونی را «منفیت مطلق بینهایت» تعریف میکند؛ از اینرو، میتوان از مفهوم آیرونی برای اندیشیدن به منفیت در فرم رمان بهره برد و دو شکل از بروز منفیت در فرم بهمیانجی آیرونی را تعریف کرد؛ یکی آیرونی بهعنوان ایجاد وقفه دائمی یا آنچه شلگل اسمش را میگذاشت پاراباسیس (تخطی یا تخلف) دائمی، و دیگری شکستن فرم از درون یا بافته و شکافتهشدن همزمان فرم از درون (یا همان استعاره پنلوپهای که هیو کنر در مورد اولیس جویس مطرح میکند)
خاقانی در زمره شاعرانی قرار دارد که افکار و اشعارش همواره در معرض نقد و نظر بسیاری قرار گرفته است؛ قضاوتهایی که گاه همسو و گاه متناقض بودهاند. قضاوت دیگران درباره خاقانی، به دو دسته متفاوت تقسیم میشود: یک بخش آن مربوط به گذشتگان است؛ کسانی که در تذکرهها شرح احوال شاعران را نوشتهاند. یک بخش هم مربوط به معاصران میشود. طبعاً در بیشتر تذکرههای قدیمی، نام خاقانی جزو شاعرانی آمده که دربارهشان قضاوت شده است. البته کار تذکرهنویسان، روی هم رفته، هم پر از اغراق است و همچنین از یکدیگر تقلید میکنند. نهایت آنکه به اغراقهای قبلی مقداری اضافه کردهاند. به هر حال، هم در تذکرهها درباره خاقانی مطالبی هست و هم در بعضی از کتاب هایی که مربوط به علم بلاغت میشود.
چندی پیش محمدجان شکوری، تاریخ ناطق ملت تاجیک به تاریخ پیوست و در این مجال مغتنم قصد داریم تا برگ زرینی از تاریخ معاصرپارسیزبانان را ورق زده، به اهمیت و نقش استاد فقید بپردازیم. در معرفی محمدجان شکوری هیچ قلمی گویاتر و هیچ سخنی رساتر از قلم و بیانات این مرد بخارایی نمیتواند باشد که گویند: «عالم مردان کور را حس لامسه، جهان ابلهان را لاف و گزاف و دنیای مردان بزرگ را نگرش و دیدگاهشان تشکیل میدهد».۱ بنابراین در این مقال اندک، قلم از وی به عاریه گیریم و خاطرات ایام با او ورق زنیم که به راستی تاریخ ناطق ملت تاجیک بود
نخستین آشنایی من با نسخههای خطی مجموعه میناسیان، به تابستان سال 2003 بازمیگردد. آن زمان، به پایمردی جناب پروفسور رضا شیخالاسلامی، موفق به دریافت یک بورس تحصیلی از دانشگاه آکسفورد شده و چند ماهی میشد که در آن شهر، رحل اقامت افکنده بودم. محل اصلی حضور و مطالعه من، کالج وادام (wadham) و کتابخانه این کالج به نام «کتابخانه فردوسی» میبود که منابع مطالعات ایرانی در آنجا فراهم آمده بود.
توسعه روزافزون علوم جدید در غرب و آشنایی اندیشمندان و دانش پژوهان مملکت اسلامی ما با این دستاوردها، این پیش فرض را به وجود آورده است که در دانش نظری و علوم و فناوری های گوناگون، هیچ نظر یا دیدگاهی در سنت فکری ایرانی ـ اسلامی نمی تواند در حکم دیدگاهی «پیشرو» مطرح باشد. این گمان هرچند فعلاً در برخی از شاخه های معرفتی صادق است، اما این تصور که ما باید در همه شاخه های معرفتی فقط مصرف کننده دستاوردهای غربی ها باشیم، محل تأمل است
از زمانی که فردینان دو سوسور در دورهی زبان شناسی عمومی شکل گیری علمی به نام نشانه شناسی را پیش بینی کرد وخود در واقع مفاهیم بنیادی این علم را تعریف کرد و مقدمات آن را بنا نهاد تا امروز،که به واقع چنین حوزه ای از دانش شکل گرفته است، ادبیات این حوزه شاهد چالش های بسیار نظری بوده استو در گذر از همین مجادلات نظری، بدنه ی در خور توجهی از مفاهیم و مباحث نظری شکل گرفته است که هم به خود این علم نوپا قوامی داده است و هم به شکل گیری افق های تازه ای در مجموعه ی علوم انسانی انجامیده است.
یکی از رویکردهای مهم نقد و بررسی آثار ادبی، نقد کهن الگویی یا اسطوره شناختی است که آن خود یکی از متفرعات نقد روانشناسی ژرفانگر به شمار می آید. این نوع رویکرد که بر پایه اندیشه روانپزشک سوئیسی، کارل گوستاو یونگ تکوین یافته، به بررسی و تحلیل عناصر ساختاری اسطوره که در روان ناخودآگاه جمعی حضور دارند، می پردازد. در نظر یونگ این عناصر نوعی تجربه همگانی است که به گونه ای در همه نسلها تکرار می شود، و از راه قرار گرفتن در ناخودآگاه جمعی وارد سازمان روانی فرد می شود.
مقالة پیش رو، حاوی نکاتی پیرامون فریدون بن احمد اسفهسالار (سپه سالار) و رسالة مشهور او پیرامون زندگی و شرح احوال مولانا جلال الدین محمد بلخی است. سپه سالار تنها شرح حال نویسی است که به گفتة خود چهل سال سر بر آستان مولانا داشته است و از میان معاصران تنها او به شرح و تقریر رویدادهای زندگی مولانا اقدام کرده است
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید