دولت
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 26 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/245949/دولت
شنبه 28 تیر 1404
چاپ شده
24
پس از مرگ کریم خان زند در 1193 ق / 1779 م، به قول ساروی «فتنه و آشوب در ایران پدید آمد و هر سری هوس تاج و کلاه کرد ... و آثـار ملوکالطوایف ظـاهر گردیـد» (ص 52؛ نیز نک : موسوی، 215 بب ). این وضعیت تا ظهور آقا محمد خان قاجار ادامه داشت؛ اونیز با سیاست مشت آهنین، دولتی متمرکز در مرزهای ایران عصر نادری ایجاد کرد. برخی تاریخنگاران برای مشروعیتدادن به دولت قاجار، آقا محمد خان را به صفویه پیوند دادند و از او با عنوان «آقا محمد خان صفوی قاجار» یادکردند (نک : رستمالحکما، 451) و تبارش را به شاه سلطان حسین صفوی منسوب ساختند (همو، 240). در ابتدای دورۀ قاجار نیز دولت در هر دو معنای بخت و اقبال (موسوی، 23، 155) و خلافت یا سلطنت و پادشاهی به کارمیرفت و این موضوع در عباراتی مانند «از مبدأ تا منتهای دولت و سلطنت» (ساروی، 294)، «دولت ملوکانه» (همو، 113)، «دولت شاهی» (همو، 182)، «دولتخواهیِ اعلىحضرت شاهنشاهی» (همو، 198)، «دارالسلطنه»، «مستقر اورنگ شاهی» و «دارالملک» تهران بازتاب یافته است (همو، 151-152، 170، 213). خاوری نیز با یادآوری «آخر دولت شاه سلطان حسین صفوی» و «انتقال دولت زند» به سلسلۀ قاجار (1 / 22، 33) از رسیدن فتحعلی شاه به پادشاهی با عنوان «جلوس خلافت جاوید» بحث کرده، و شاه را «جالس مسند خلافت» (1 / 35، 70) و پایتختش را هم «دارالخلافه» نامیده است (1 / 33). خلافت جاوید همان است که خاوری جای دیگر به آن «دولت جاوید» گفته است (1 / 75). عبارات خاقان و صاحبقران هم که با آمدن ترکان به ایران از اصطلاحات سیاسی رایج شده بودند، در کنار دولت و در قالب عباراتی همچون «حضرت خاقانی» و «حضرت خاقان صاحبقران» همچنان به کار میرفتند (1 / 66، 74، 80).از سوی دیگر، تصویری که محمدتقی ساروی، نخستین تاریخنگار سلسلۀ قاجار، از آقا محمد خان و دولت او ساخته، تداوم همان تصویر سنت سیاسی ایران در سدهها و سلسلههای پیشین است. ساروی بر این باور است که خداوند بنابر حکمت و مصلحت خویش، آقا محمد خان قاجار را به پادشاهی برگزید تا دین و دنیای مردم را سامان دهد. او ظهور آقا محمد خان را چنین میداند: اگر شاه نباشد، مردم یکدیگر را میخورند؛ نیز اطاعت مطلق از او را ــ بـااستنـادبه حدیثِ «خود را بـا پیروینکـردن از پادشاه خوار نکنید. اگر پادشاه شما عادل است، برای بقای او دعا کنید و اگر ظالم است، از خدا بخواهید او را اصلاح کند ... زیرا پادشـاه عـادل مـانند پدر مهربـان است ... » ــ واجب میشمـارد (ص 20-22). ساروی محمد شاه (آقا محمد خان) را «احسنالملوک، بل خاتمالسلاطین»میداند و او را همردیف پیامبر قرار میدهد (ص 23). آقا محمد خان در نظر او «اعلىحضرت ظلاللٰهی» (ص 61، 63، 113)، «اعلىحضرت شاهنشاه» (ص 65)، «اعلىحضرت سلطانی» (ص 91)، «پادشاه ظلالله» (ص 102)، «اعلىحضرت ظل سبحانی» (ص 278) و «شهنشاه اسلامپناه» (ص 236) بود. سپاهیان او هم «جنود ظلاللٰهی» (ص 211) و «مجاهدان اسلامپناه» (ص 236) نامیده میشدند که در کنار شاه با کسانی که مخالف «آداب شریعت» و «ملت منیعت محمدی» بودند، میجنگیدند (ص 245). نویسندۀ رستم التواریخ نیز با دادن لقب «مجتهدالسلاطین» به آقا محمد خان (نک : رستمالحکما، 451) و این جمله که «داستان سلطنت با خدا ست و خالی از چونوچرا ست» بر دینیبودن دولت تأکید کرده است (همو، 462).دولت آقا محمد خان همچون دیگر دولتهای پیشین، نهتنها با دین اسلام، که با ایران باستان هم پیوند یافت. در منابع این دوره، او دارای فرۀ ایزدی یا «فر فریدونی» (ساروی، 69، 151)، و القابی مانند «خسروِ کیخسرورویِ کسریٰعلم» (همو، 139) و «پادشاه جمشیدهمت» (همو، 239) و «اردشیراقبال» (همو، 268) و «شهنشاه عجم» (همو، 315) بود و با شاهان اشکانی و ساسانی مقایسه میشد (همو، 294، برای آگاهی از سایر القاب شاهان و قهرمانان ایران باستان که به آقا محمد خان داده شده است، نک : 273-274، 294).آقا محمد خان نیز دولت خود را در چارچوب ایران یا «ممالک محروسه»، و به تعبیر دیگر «ممالک وسیعالممالک محروسۀ شاهی» (همو، 171، 282) میدید. او در نامهاش به حاکم گرجستان در 1209 ق / 1794 م با این استدلال که از «عهد شاه اسماعیل صفوی تا آغاز دولت همایون ما»، «نظر به قواعد و قرارداد قدیم، گرجستان متعلق به ملوک ایران بوده»، از او خواست آن ولایت را «باز به مرجع خود [ایران] رجوع نماید» (همو، 272-273). آقا محمد خان قاجار بهروایتی در هنگامی که قاتلانش به او حمله کردند، به آنان گفت: «ایران را خراب کردید» (خاوری، 47). ساروی همچنین در شعری بهخوبی ماهیت دینی ـ دنیوی و ایرانی ـ اسلامی دولت او را نشان میدهد: «خسرو جمشیدفر آقا محمد خان، که او / حارس دین عرب شد، وارث ملک عجم / / پهلوی دین فربهی و پشت ملکت راستی / یافته زان رُمح لاغر دیده زان شمشیر خم» (ص 313-314).در دورۀ فتحعلی شاه نیز سنت سیاسی ایران، یعنی جمع دین و دولت یا ایران و اسلام بر محور پادشاه ادامه یافت. او جنازۀ آقا محمد خان را با تشریفاتی بسیار، به عتبات فرستاد و در نجف دفن کرد (همو، 310-312). از سوی دیگر، در 1211 ق / 1796 م، در نامهای به صادق خان شقاقی، آقا محمد خان را «آبروی ایرانیان» نامید (همو، 304)؛ عبارتی هویتمحور که پیش از این کمتر در منابع آمده است. تاریخنگاران دورۀ فتحعلی شاه نیز در چارچوب همین سنت، به توجیه مشروعیت دینی و دنیوی (اسلامی و ایرانی) او پرداختند. برای نمونه، نویسندۀ تاریخ ذوالقرنین که هدف خود را نگارش «تاریخ دولت» قاجار خوانده (نک : خاوری، 1 / 7)، فتحعلی شاه را برگزیدۀ خدا نامیده و دربارۀ او نوشته است: «بر ذمت همت خداوندی لازم است که هنگام غیبت ... زمام اختیار اهل روزگار را ... در قبضۀ اقتدار شهریاری گذارد که ارکان انصاف را بنیاد نهد و عالم کون و فساد را از ظهور عدل و داد، آباد دارد. للٰه الحمد که این زمان خجسته ... نوبت دارایی شاهنشاه با داد و دین ... فتحعلی شاه قاجار» (1 / 5). وی فتحعلی شاه را با القابی مانند «بهاء دنیا و دین»، «خورشید آسمان سلطنت و خلافت» و «دادگر فریدونفر» توصیف کرده است (همانجا). مفتون دنبلی نیز این شاه را «غازی راه دین و محیی ملت سیدالمرسلین [دین اسلام]» دانسته است (ص 146).از سوی دیگر، خاوری بر نقش دوم شاهان قاجار، یعنی احیای ایران دولت صفوی توسط آقا محمد خان تأکید، و حدود و ثغور ایران را ترسیم کرده است. به باور نویسنده، ایران نخستین سرزمینی بوده که دولت در آن تأسیس شده و «اول سلسلۀ سلاطین عجم، کیومرث است که از آن هنگام تا حال، ششهزار سال میشود» و سپس «سلطنت این مملکت»، از «دولتی به دولتی» منتقل، و به «ایام دولت این سلسلۀ جلیله» رسیده است (1 / 17). از نظر او، «مملکت فسیحالمساحت ایران» از شمال به قفقاز (گرجستان و داغستان)، از جنوب به دریای هندوستان (عمان)، از شرق به رود جیحون، و از غرب به دجله و کنارۀ بغداد محدود بوده است (1 / 13- 18).نویسندگان دورۀ ناصرالدین شاه نیز همین نقشهای دوگانۀ دینی و دنیوی را برای او تعریف کردهاند؛ برای نمونه، لسانالملک سپهر در مقدمۀ کتابش چنین مینویسد: «چون قدرت کاملۀ جهانآفرین به آبادی ایرانزمین تعلق گرفت، شهریار جوانبخت ناصرالدین شاه قاجار، صاحب گنج و سپاه گشت و کار ملک و ملت را به نظام کرد» (1 / 2-3). فتحعلی خان صبا، ملکالشعرای دربار نیز ناصرالدین شاه را «قوام ملت اسلام» مینامد و دربارۀ او میگوید: «ای پناه ملک و ملت! ای قوام دین و دولت! / ای هوای روزگاران! ای مراد آسمانها!» (ص 12).آنچه که شاعران و تاریخنگاران دربارۀ دولت ناصرالدین شاه در سدۀ 14 ق / 20 م گفتهاند، تقریباً همان است که پیشینیان آنان دربارۀ دولتهای حاکم بر ایران در طول تاریخ و بهویژه پس از آل بویه نوشتهاند. بهنظر میرسد سنت سیاسی دولت در ایران با وجود گسستهای موقت، در طول تاریخ تداوم یافت. پس از ورود اسلام و سقوط ساسانیان، هرچند دولت ایران و سرزمین ایران در واقعیت تاریخیاش زیر سلطۀ خلافت عربی درآمد، اما یاد و خاطرۀ آن در ذهن و روح مردم و نخبگان باقی ماند (شمس و یزدانی، 83-86). چنانکه گفته شد، بهتدریج هویت تاریخی ایران در قلمرو سلسلههای شرق ایران دوباره سربرآورد و سرانجام، با تصرف بغداد توسط آل بویه، دولت ایرانی بر ساختار خلافت چیره شد. پس از آن باوجود ساقطکردن آل بویه توسط ترکان سلجوقی، سنت سیاسی ایران دوباره به همت کسانی چون خواجه نظامالملک طوسی در دل حکومت ترکان و خلافت عباسی بازتولید شد. با جداشدن ایران از قلمرو خلافت در دورۀ ایلخانان و سپس تشکیل دولتی سرزمینی در آن، برپایۀ هویت شیعی در دورۀ صفوی فرایند استقلال سرزمینی و هویتی و فرهنگی ایران تکمیل شد و دولت صفوی الگوی سایر دولتها و پادشاهانی شد که پس از آن روی کار آمدند.
بحث از دولت مدرن در ایران از هر نظر به تاریخ مدرنیته و مدرنشدن غرب پیوند دارد. مارشال برمن در کتاب تجربۀ مدرنیته تاریخ مدرنیته در غرب را به 3 دورۀ زمانی تقسیم کرده است: 1. از آغاز سدۀ 16 م تا پایان سدۀ 18 م؛ 2. از انقلاب فرانسه تا پایان سدۀ 19 م؛ 3. از سدۀ 20 م تا کنون (ص 16).دولت (state) در زبان لاتین از stare، به معنای ایستادن، و بهصورت دقیقتر از واژۀ status، به معنای وضع مستقر، ثابت و پابرجا گرفته شده است. امروزه در زبان انگلیسی، واژۀ شأن یا منزلت (status) به همان معنای اصل لاتین آن به کار برده میشود. این مفهوم در قرون باستان و میانۀ اروپا بهتدریج از سطح کاربرد در بین عموم افراد به سطح کاربرد در نهادها و قدرت سیاسی انتقال یافت و در نهایت به نظام حاکم مستقر اطلاق شد (وینسنت، 36). فرایند دولتسازی مدرن و پیدایش دولت ـ ملت در اروپا که با جنگهای داخلی اروپاییها، تضعیف و تجزیۀ قدرت پاپ و کلیسا و سستشدن مفهوم امت مسیحی آغاز شده بود، سرانجام در قرارداد صلح وستفالی در 1648 م / 1058 ق به ثمر نشست. بر اساس این قرارداد، دولتهای ملی، مقتدر و مستقل بهجای شاهزادهنشینها و قدرتهای محلی و فئودال در نقشۀ اروپا پدیدار شدند که در سرزمینی با مرزهای مشخص از طریق دستگاه دیوانسالاری و قدرت نظامی بر همۀ مردم اِعمال حاکمیت میکردند (نقیبزاده، 199-202). این نوع دولتهای سرزمینی که به دولتهای مطلقه یا سلطانی شهرت یافتند، زمینۀ پیدایش ملتها را درتاریخ اروپا فراهم ساختند (همانجا). البته اشراف و شاهزادههای فئودال که به پادشاه تبدیل شدند، درکی از ناسیونالیسم و مفاهیم ملی نداشتند، اما به قول هابزبام بهنوعی دارای آگاهی پیشملی بودند؛ به عبارت دیگر، ملتی بدون ملیت، یعنی بدون آگاهی ملی بودند (ص 101)؛ باوجوداین، آنان با ایجاد دولتهای سرزمینی و حاکمیت بر مردم در مرزهایی مشخص، مفهوم دولت را با مردم پیوند دادند. مردم نیز در نتیجۀ فعالیت روشنفکران و اندیشمندان اروپایی، بهتدریج دارای آگاهی ملی شدند و به نقش خود در تعیین سرنوشت خویشتن و تشکیل دولت وقوف یافتند. از این تاریخ به بعد، ملت با دولت پیوند یافت و نقش محوری در دگرگونی دولت در اروپا پیدا نمود (باربیه، 140-157).ناسیون (nation) یا ملت در قرون وسطى برای توصیف طبقات اشراف، اعیان، نخبگان و قدرتمندان و زمیندارانی به کار میرفت که خود را نمایندۀ مردم (people) میدانستند و شاه را انتخاب میکردند. به عبارت دیگر، ملت «یک مفهوم حقوقی فئودال» بود که با قدرت و ثروت اشراف پیوند داشت و بههیچوجه ارتباطی با قومیت و حاکمیت عمومی نداشت (جانسن، 134). در سدههای 16 و 17 ق، این مفهوم خاص از ملت اندکاندک به حاشیه رفت و با ورود مردم به ساختار قدرت و حاکمیت، عملاً «people» در «nation» ادغام شد و مردم هر سرزمین پس از آن همانند اشراف در انتخاب دولت خود صاحب اختیار شدند. این تحول پیش از همهجا، در انگلستان آغاز شد و سپس به سایر نقاط اروپا و آمریکا گسترش یافت (ییل، 1268؛ وویاچیچ، 358). آکادمی فرانسه در 1694 م برای ساکنان یک کشور واحد، که تحت اقتدار دولت و قوانین مشترک زندگی میکردند، واژۀ «nation» یا «ناسیون» را به کار برده است (برتون، 243).باوجود طرح اندیشههای جدید فیلسوفان در حوزۀ دولت ـ ملت در انگلستان و فرانسه، نخستینبار این پدیده در آمریکا تحقق یافت. اعلامیۀ استقلال مهاجرنشینهای آمریکا در 4 ژوئیۀ 1776 صحنۀ تولد نخستین دولت ـ ملت جدید در تـاریخ است، زیرا این مهاجرنشینان از کشورهای متفاوت آمده و فاقد قومیت و زبان مشترکی بودند و تنها برپایۀ منافع و سرنوشت مشترک در قالب دولت و ملتی واحد سازمان یافتند. از سوی دیگر آنان ضمن تأکید بر همۀ حقوق فردی و جمعی یک ملت، از دولت تضمین گرفتند که هرگاه این حقوق را تأمین نکند، بتوانند عزلش کنند و دولت جدیدی به جایش بنشانند (کروچر، 107- 108؛ باربیه، 161). کارل مارکس نقش تعیینکنندۀ ملت در ایجاد دولت و عزل آن را نقطۀ تمایز دولت مدرن و دولت پیشمدرن میداند و براین باور است که همۀ دولتهای پیشمدرن با وجود داشتن پادشاه، سرزمین و مردم مشخص و دستگاه دیوانسالاری و نظامی، هیچیک دولت ملی نبودند (همو، 199-202).در یک بررسی تطبیقی تاریخی، میتوان گفت که دورۀ اول مدرنیته در تاریخ ایران از تأسیس صفویه تا ظهور قاجاریه را پوشش میدهد. در دورۀ دوم که از آغاز قاجاریه تا انقلاب مشروطه را شامل میشود، بهتدریج و بهویژه پس از جنگهای ایران و روسیه، اندیشههای جدیدی دربارۀ دولت مدرن در ایران رواج یافت (مفتون، 142)؛ اما تأسیس دولتی برپایۀ آن اندیشهها تنها پس از انقلاب مشروطه رخ داد که همزمان با دورۀ سوم مدرنیته در اروپا بود.سال تاجگذاری شاه اسماعیل (905 ق / 1500 م) درست همزمان با آغاز سدۀ تاریخسازِ 16 م در اروپا بود که توانست دولتی در مرزهای مشخص و با مذهبی رسمی ایجاد کند و ایران را از جغرافیای اسلام سنی و خلافت عثمانی جدا نماید. سال 1648 م (سال عهدنامۀ سرنوشتساز وستفالی) نیز 20 سال پس از درگذشت شاه عباس اول (1038 ق / 1629 م) بود که دولتی با مشخصههای دولتهای مطلقۀ اروپایی در ایران درست کرد؛ اما چنانکه اشاره شد، دولت صفوی دوام نیاورد و تا ظهور آقا محمد خان با دور باطل هرجومرج ـ اقتدارگرایی روبهرو شد و ازلحاظ نظری و عملی تغییری در ماهیت دولت سنتی در ایران پدید نیامد.ذکاءالملک فروغی (د 1325 ق / 1907 م) در نخستین سال سدۀ 20 م مینویسد که اصطلاحاتی مانند ملت و دولت و آزادی و از این سنخ «همه اروپایی و سوغات فرنگ است و در کتابهای صدسال قبل، یک کلمه از این حرفها نیست» (ص 1). درست از همین زمان، تقابل نظری و عملی نظریهپردازان و حامیان دولت مدرن با دولت سنتی شکل گرفت؛ پدیدهای که مانند سایر وقایع 150سالۀ اخیر در ایران تنها و تنها باید آن را در ذیل تقابل سنت و مدرنیته بررسی کرد (ماهرویان، 63).تثبیت دولت قاجار، برقراری امنیت نسبی درکشور، ارتباط با جهان خارج، تأسیس مدرسۀ دارالفنون و نشر کتاب و روزنامه و برخی عوامل دیگر سبب شد که از دورۀ ناصرالدین شاه بهتدریج مفهوم دولت و ملت دچار تحول و دگرگونی شود. در سنت سیاسی ایران، دولت و ملت به هم پیوسته بودند و ملت (دین) علت وجودی دولت ومشروعیتبخش آن بود. در دوران صفویه که معنای عام ملت (دین اسلام) در ایران به معنای خاص (مذهب شیعه) تغییر یافت، دولت نیز دولت شیعه شد و همین مفاهیم نو، بنیان تازهای را برای ایران پدید آورد که تا دورۀ ناصرالدین شاه ادامه یافت. تحول مفهوم نخبهگرایانۀ ملت در ایران، شباهت زیادی به اروپا داشت و در اینجا هم بهتدریج عنصر مردم داخل آن شد و بعدها شکل ناسیون به خود گرفت. شاید بتوان این فرضیه را مطرح کرد که همچنانکه در ایران دولت جدید از دل دولت مذهبی کهن برآمد، ملت جدید هم از درون مذهب سر برآورد و این روند با غرب متفاوت بود. این را بهسادگی میتوان از ترجمۀ واژگان «state» و «nation» به دولت و ملت که هر دو عربی و دارای مفهوم مذهبی بودند، متوجه شد. البته از همان آغاز، تقابل مفهوم ایرانی و اسلامی دولت با مفهوم غربی آن، نوعی دوگانگی در ترجمۀ «state» پیش آورد. هرچند بیشتر نویسندگان و مترجمان، این اصطلاح غربی را به دولت ترجمه کردند؛ اما گروهی هم آن را معادل حکومت دانستند و دولت را به جای «government» به کار بردند (نک : ه د، 21 / 221-227؛ مجتهدزاده، 116-117). یادآوری این نکته ضروری است که تداخل معنایی دولت و حکومت در سراسر سدۀ 20 م و تا به امروز در ایران ادامه داشته است؛ به نوعی که امروز هم درگفتار مردم و برخی نخبگان، حکومت بهجای «state» به کار میرود و دولت بهنادرست برای قوۀ مجریه استفاده میشود (نک : ه د، همانجا). این در حالی است که از نظر تاریخی، دولت در همۀ منابع کهن ایران تا عصر قاجاریه دقیقاً در همان معنای «state» غربی به کار رفته، و در منابع حکومت ابتدا به معنای داوری، و از دورۀ صفوی به بعد، در معنای والی ایالات آمده است (نک : مباحث پیشین). بنابراین ساختار و درونمایۀ دولت مدرن از سنت سیاسی ایران و مفاهیم دولت در گذشته بهویژه پس از دورۀ صفوی متأثر است.برای آگاهی از دگرگونی مفهوم دولت و ملت در ایران معاصر هیچ منبعی بهتر از روزنامهها و رسالهها نیست، زیرا زمان نگارش و چاپ آنها مشخص است؛ نویسندگانشان هم افرادی معمولی یا متوسط بودند که اندیشه و نوشتۀ خود را بهصورت مستمر به مردم منتقل میکردند؛ بنابراین، در ادامۀ مقاله برای داشتن درکی دقیقتر و درستتر از تداوم یا تحول مفهوم دولت، بیشتر از این دو منبع بهره گرفته میشود که ازقضا در پژوهشهای مربوط به دولت در تاریخ ایران از آنها چندان استفاده نشده است. به نظر میرسد نخستینبار تغییر تدریجی معنای ملت در روزنامۀ وقایع اتفاقیه (1267 ق / 1851 م) رخ داد. در این روزنامه ابتدا در تداوم سنت سیاسی کهن، ملت به معنای دین و مذهب به کار میرفت و از ایرانیان هم با تعابیری مانند اهل ایران (5 ربیعالآخر، س 1، شم 1، ص 1) و رعایای ممالک محروسۀ ایران یاد میشد (همان، 24 جمادیالاول، س 1، شم 8، ص 37)؛ اما کمی بعد معنای ملت به مردمِ پیرو یک مذهب (همان، 8 جمادیالآخر، س 1، شم 10، ص 47) و سپس در سال 1268 ق به مردم عادی (people) تغییر کرد (همان، 14 ربیعالآخر، س 2، شم 53، ص 286). سرانجام ناصرالدین شاه در 1273 ق برای نخستینبار با استفاده از عبارت «ملت و دولت ایران» در فرمان رسمی خود (همان، 18 جمادیالاول، س 7، شم 311، ص 2030) به مفاهیم جدید ملت و دولت (فارغ از قومیت و مذهب) رسمیت بخشید و کمی بعد، از عید نوروز هم بهعنوان عید ملتی یاد شد (همان، 16 شعبان 1274، س 7، شم 374، ص 2503).تحول مفهوم واژگان دولت و ملت در این زمان در دیگر نوشتههای نویسندگان و رسالهنویسان هم انعکاس یافت. در رسالۀ «شرح عیوب» در 1268 ق، برای نخستینبار در تاریخ رسالهنویسی سیاسی ایرانیان از عبارت «ملت ایران» استفاده شد و دولت هم به عنوان نهادی معرفی شد که وظیفۀ اولیهاش تربیت و ترقی ملت است (ص 128، 148، 161). در رسالۀ «منهاج العلى» هم که در 1294 ق، توسط نویسندهای ایرانی در مصر نوشته شده است، با الهام از اروپا تعریف جدیدی از دولت و نسبت آن با ملت داده شده که پیش از آن سابقه نداشته است: «در اغلب دول آسیا، خاصه در سمت مشرقزمین، مطلقاً نه سلاطین نه ملت به این معنی برنخوردهاند که دولت و سلطنت از رعیت چه طلب دارد و حقوق دولت بر ملت چه چیز و به چه اندازه است؛ و همچنین ملت نمیداند که فریضۀ ذمۀ دولت به چه اندازه است که در حق ملت رعایت کند» (نک : بهبهانی، 309).ادبیات سیاسی جدید دربارۀ دولت و نسبت آن با ملت از هر نظر با آنچه که 100 سال و حتى 50 سال پیش از آن رواج داشت، متفاوت است. این ادبیات جدید که پیامد نفوذ مدرنیته به ایران، و گسترش ارتباط با اروپا بود، به خلق یک سنت سیاسی تازه و گفتمانهای جدید انجامید.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید