روشنگری قرن هجدهم یکی از مهم ترین بنیادهای فرهنگ مدرن است و می توان فلسفۀ معاصرغرب را دیالکتیک و گفت وگوی روشنگری و جریان های منتقد آن دانست.گرچه سابقۀ مضامین فکری روشنگری را در اواخر قرون وسطی و حتی قبل از آن ریشه یابی کرده اند، برای نخستین بار در جستار روشنگری چیست؟ (و البته به نحو تلویحی در نقد های سه گانه و آثار سیاسی ) کانت است که روشنگری و وضع مدرن صورت بندی فلسفی خود را می یابد.
نشست «نسبت میان عقل نظری و عملی (ارسطوـکانت)» سهشنبه با سخنرانی مزدک رجبی، پژوهشگر حوزه فلسفه و عضو هیاتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در محل این پژوهشگاه برگزار شد. او در این نشست با بیان اینکه رضا داوریاردکانی، نخستین و آخرین فیلسوفی است که در سنت فکری و در اثر خود با عنوان «فارابی، موسس فلسفه اسلامی» به نسبت «عقل و ایمان» پرداخته است، توضیح میدهد که چگونه نسبت بین عقل نظری و عقل عملی بنیادیترین پرسش در تمدن قدیم و جدید است. در ادامه سخنان رجبی به اختصار آمده است.
برای رومن زایدل (Roman Seidel) پژوهشگر آلمانی دانشگاه آزاد برلین عجیب بود وقتی شنید دو رییس مجلس شورای اسلامی هر دو متخصص فلسفه كانت هستند. غلامعلی حداد عادل نماینده فعلی مجلس شورای اسلامی و رییس هفتمین دوره این مجلس و علی اردشیر لاریجانی رییس دورههای هشتم و نهم مجلس هر دو فارغالتحصیل فلسفه هستند. حداد عادل در سال ١٣٦٤ در دانشگاه تهران از پایاننامه دكترای خود با عنوان «نظر كانت درباره مابعدالطبیعه» دفاع كرد، او همچنین یكی از آثار مهم كانت یعنی تمهیدات را با ترجمهای قابل قبول به فارسی ترجمه كرده است، ضمن آنكه آثاری چون نظریه معرفت در فلسفه كانت (نوشته یوستوس هارتناك) و مقالات كانتی را در شرح اندیشههای این فیلسوف تالیف و ترجمه كرده است.
تا زمان جان لاك و ديويد هيوم، دو جريان عمده در فلسفه غرب وجود داشت؛ يكي جريان آمپريزم (Empiricism) يا تجربه انگاري و ديگري جريان راسيوناليسم (Rationalism) يا خردانگاري. آمپريسم يا آمپريزم به معناي اصالت تجربه و حس است و ميگويد هيچ شناخت بشري وجود ندارد كه پايههاي حسي و تجربي نداشته باشد اما راسيوناليسم يا خردانگاري، در برابر اصطلاح تجربهگرايى قرار مىگيرد و به معناى آن اين است كه هر امرى در مورد حقايق اساسى عالم را مىتوان به وسيله عقل تبيين كرد. اسپينوزا، دكارت، كارتزينها و دكارتيها بيشتر نمايندگان راسيوناليسم يا خردانگاري هستند.
ايمانوئل كانت در گفتوگو با محمد ضيمران دانشيار سابق دانشگاه ماساچوست و مدرس فلسفه هنر
کانت یك لیبرال است،كه بر اندیشه و تفكر بسیاری از جمله هگل و فلاسفه ایدآلیسم آلمانی تاثیر گذار بوده است، افكار كانت وسیع، و در عین حال جدید است؛ کانت در فلسفه خود در پی پاسخگویی به سه پرسش اساسی است: نخست اینکه چه چیز را میتوان دانست (نقد عقل محض)؟ دوم اینکه چه باید کرد (نقد عقل عملی)؟ و سوم اینکه چه امید و انتظاری میتوان داشت؟ او به طبیعت و احكام حاصله از آن معتقد و آن را جزئی از زندگی آدمی میداند.
اگر اهل فلسفه باشید قطعا این جمله از جلوی چشمان شما گذشته است: «دو چیز است که هر چه بیشتر به آن بیندیشم، ذهن را از ستایش و حیرتی فزاینده پر می کند: آسمان پر ستاره بالای سرم و قانون اخلاقی درونم.» همان طور که «پل گایر» و «آلن وود» نوشته اند این گزاره در همه آثار ایمانوئل کانت به کار می آید. فیلسوفی که با کلیدواژه های «انقلاب کپرنیکی»، «نقد عقل محض» و «صلح جهانی» شناخته می شود
کانت روایتی بازنگری شده و متمایز از درونمایههایِ سنتِ حقوق طبیعی پیشنهاد میکند؛ او تمامی اشارههای این سنت به ایدههای ارسطویی همچون سعادت و خیر را به سود مفهوم قانون طرد میکند؛ در دیدگاه او فقط مفهوم آزادی است که میتواند هم دستورهای مقتدرانه و هم قدرتی را که برای اِعمال این دستورات لازم است توجیه کند، بنابراین تنها پارهای از اخلاق میتواند از طریق حقوق موضوعه اثرگذار باشد.
به نظر میرسد كه ما ایرانیها با مفاهیم «انسان چندفرهنگی»، «هویت چندفرهنگی» یا آنطور كه من میگویم «اگزیستانس چندفرهنگی» بیگانه نیستیم. تو گویی این سرنوشت تاریخی ما بوده كه در طول تاریخ این نوع بودن را تجربه كنیم. فیلسوفان ما هم مسلمان بودهاند، هم یونانی میاندیشیدهاند. شاعران ما هم فارسی مینوشتهاند، هم در بلاد ترك زندگی میكردهاند
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید