نشست نقد و بررسی کتاب «سرقت تاریخ» اثر جک رنکینگودی با ترجمه نرگس حسنلی به همت گروه روششناسی و تاریخنگاری از سوی هاشم آقاجری، استاد گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس و ابراهیم توفیق، استاد سابق دانشگاه علامه طباطبایی دوشنبه 17 خردادماه در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد. دبیری نشست نیز بر عهده محمد غفوری، دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه تهران بود.
اهمیت و جایگاه هایدن وایت در منازعات تاریخی و سهم او در بسط گفتمان تاریخی بهویژه در قرن بیستم انکارناپذیر و اساسی و بهویژه بسیار شالودهشکنانه است. بهصراحت میگویم كار فكری او از منظر انتقادی، پسامدرن و پساساختارگرا صورت گرفته است. در اینجا به دو بحث میپردازم: یکی فراتاریخ و دیگری تخیل تاریخی در اروپای قرن نوزدهم. اگر ما معنای تخیل تاریخی را بدانیم بسیاری از تعریضهایی که آقای دکتر آقاجری داشتند خودبهخود حل خواهد شد و به تعارض و پارادوکس در آرای هایدن وایت برنخواهیم خورد.
با توجه به اینکه هایدن وایت متفکر نسبتاً ناشناختهای در جامعهی علمی ما است شاید شناسایی و معرفی او مقدمهی واجبی باشد برای فاصلهگیری و نقادی او. ما در این جلسه ناگزیر هستیم هر دو کار را بکنیم؛ تمرکز ابتدا بر معرفی وایت قرار میگیرد، او الآن در سن ۸۷ سالگی به سر میبرد و از دههی ۵۰ تا اکنون مشغول نوشتن است. ابتدا برای اینکه موقعیت هایدن وایت را در منظومهای کلی ببینیم، میتوان از آن چیزی شروع کرد که خود او حذر داشت؛ یعنی تقابلهای دوقطبی که خود وایت بهنحوی در این تقابل قرار گرفته و میتوان از یک منظر به چالش کشیدن تاریخنگاری را بر مبنای نوعی تقابل میان دو مبنای معرفتشناختی-روششناختی دریافت. اما من میخواهم در ابتدا از این بحث شروع کنم که ما اساساً سه پارادایم معرفتشناختی-روششناختی داریم كه در حال حاضر میان مکتبها، رهیافتها و نظریات گوناگون دیده میشود؛ این رهیافتها میتواند بهمثابه نوعی Ideal Type هم تلقی شود كه در واقعیت بیرونی تركیبی از این رهیافتها عملاً دیده شود.
«بررسی آثار هایدن وایت» توسط گروه تاریخ و همکاریهای میانرشتهای پژوهشکده تاریخ اسلام با حضور سیدهاشم آقاجری، حسین پاینده و حسینعلی نوذری در محل این پژوهشکده برگزار شد. هایدن وایت که از دهه ١٩٥٠ تاکنون مشغول نوشتن است و امروز در ٨٧ سالگی به سر میبرد، در جامعه علمی ایران به خصوص در میان اهل تاریخ متفکری نسبتا ناشناخته است. این در حالی است که آرای او و بهخصوص کتاب مهم «فراتاریخ» انبوهی از بحثها و مجادلات علمی را در آکادمیهاي غربي به همراه داشته و بسیاری این کتاب را نقطهعطفی در فلسفه مدرن تاریخ میدانند. پرسش اصلی که او در این کتاب پاسخ میدهد این است که بین دانش تاریخ، زبان مورخ و واقعیت تاریخی چه ارتباطی وجود دارد؟ به گمان او هرگز یک مورخ نمیتواند ادعا کند که به طور مطلق به شناخت پدیده یا موضوع مورد مطالعه خود بهطور همیشگی رسیده است. این حکم بیانگر نگره پستمدرن و شالودهشکنانه وایت است که گفتمان تاریخی او بر آن بنا نهاده شده است.
تاریخ اجتماعی به مثابه یك رویكرد یا ژانر یا رهیافت نو در تاریخنگاری در ایران بسیار جدید است و آثاری كه به طور خاص و با در نظر داشتن مطالعات جدید این حوزه به زبان فارسی موجود باشد، انگشتشمارند، اگر نگوییم به دو یا سه كتاب ختم میشوند. البته در میان آثار قدیمیتر میتوان كتابهایی را یافت كه در آنها شاهد قوت گرفتن رویكرد اجتماعی به تاریخ هستیم، یا حتی برخی آثار دقیقا با این عنوان نگاشته شدهاند، مثل تاریخ اجتماعی راوندی یا تاریخ اجتماعی عصر قاجار سعید نفیسی. اما به عنوان یك ژانر جدید تاریخنگاری كه از دهه ١٩٦٠ میلادی رواج یافته، با فقر شدید منابع و پژوهشگران در این حوزه به زبان فارسی مواجه هستیم.
روزهای 28 و 29 خرداد همایشی با عنوان «تاریخ و علوم سیاسی» در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد. گروه اندیشه پیشتر گزارش سخنرانیهای این همایش را منتشر کرده بود. هاشم آقاجری یکی از سخنرانان روز دوم این همایش بود که به دلیل کمبود جا، متن سخنرانی ایشان با تاخیر منتشر میشود.
بینش تاریخی در تبیین سیاسی همایش دوروزه «تاریخ و علوم سیاسی» با میزگردی پایان یافت که ابتدا قرار بود با حضور هاشم آقاجری، داریوش رحمانیان، ابوالفضل دلاوری، احمد بنیجمالی و عباس منوچهری برگزار شود؛ اما از این افراد منوچهری و بنیجمالی در میزگرد حضور نیافتند و گفتوگویی مفصل درباره نسبت تاریخ و علوم سیاسی درگرفت. در ابتدای میزگرد انتهایی داریوش رحمانیان خلاصهای از بحثها و مجادلات مطرحشده را بیان کرد و تریبون را به ابوالفضل دلاوری داد. او صحبت خود را با انتقادی به روند موجود در همایش آغاز کرد که بیشتر به جنبههای بینرشتهای دو حوزه تاریخ و علوم سیاسی و کمتر به ارتباط این دو در مطالعات ایرانی در چند دهه اخیر و آسیبشناسی این ارتباط پرداخته است.
جلسه نقد به خودیخود گویای حرمتگذاری به موضوع یا سوژه انتقاد است. اما در عین حال، نقد میتواند بیرحمانه، منصفانه و مودبانه باشد. نقد آثار طباطبایی را میتوان از چهار منظر دنبال کرد: نخست، نقد «صورت» هم در مفهوم ارسطویی کلمه و هم در مفهوم فرمالیستی جدید، به معنای نقد بنیادها، مفهومپردازیها و روششناختیها. دوم، نقد «ماده» به معنای نقد محتویات و اطلاعاتی که طباطبایی در آثار حجیمشان ارایه کردهاند. سوم نقد «تکنیکی» است، به معنای تکنیکهایی که یک معلم تاریخ باید به کار بگیرد و چهارم، نقد «اخلاقی» آثار ایشان است. نقد اخلاقی از این جهت ضروری است که چون هر مقام، ادبی دارد مقام علم نیز ادبی دارد و از نویسنده انتظار میرود هم آداب علمی تحقیق را رعایت کند و هم آداب اخلاقی آن را. پیش از آنکه به جزییات بپردازم، پروژه طباطبایی را بهصورت شماتیک بیان میکنم. پروژه ایشان در ژانر تاریخ اندیشه تعریف میشود؛ تاری
توضیح: این سخنان در جلسه نقد و بررسی آثار و اندیشههای سیدجواد طباطبایی با حضور حسین آبادیان، احمد بستانی، حاتم قادری، هاشم آقاجری و داوود فیرحی، گفته شده است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید