فروم به شیوه علمی و تجربی نشان میدهد که آزادی سبب خودشناسی و خودشناسی سبب آگاهی است؛ با آزادی است که استعدادها پرورش مییابد و عقل و آگاهی رشد پیدا میکند؛ منتها هدف اصلی فروم این است که خوشخیالی کسانی را که گمان میکنند آزادی در هر شرایط سبب سعادت و آسودگی است، تعدیل کند و نشان دهد که مانع بیرونی ممکن است این اثر را خنثی کند. بهویژه در جامعههای سرمایهداری و صنعتی، گاه شرایط به گونهای است که آزادی خود عقال آزادی میشود: انسان چنان دچار تنهایی و ترس و زبونی و ناایمنی است که ناخواسته به دامان قدرتی پناه میبرد یا خواستار قدرتی منحرف و سلطهگر میشود و در حالی که میپندارد آزاد است، قید وابستگی به مرید و مراد را به پای خود میبندد.
هدف نهایی و غایت مطلوب نظام حقوقی تأمین آزادی فردی است؛ آسایش و توسعه و کمال انسان هدفهای پستتر از هدف اصلی است. در جامعه اشخاص با اراده آزاد، دو گروه مهم از قواعد حقوق حکومت میکند:۱٫قواعد ناظر به احترام به شخصیت دیگران؛ ۲٫ قواعد لازم برای تأمین تعاون.
در حقوق خصوصی، برای نشان دادن تفاوت فشارهای متعارف و نامشروع، دو واژه «اضطرار» و «اکراه» را در برابر هم مینهند: معامله ناشی از اضطرار، به دلیل درونی بودن فشارهای متعارف اجتماعی، نافذ است، ولی معامله ناشی از اکراه غیرنافذ؛ زیرا تصمیم نخستین ناشی از اراده آزاد است و معامله مکره، به دلیل اختلاط روانی ناشی از ترس در او، نفوذ حقوقی ندارد.
پس دو مفهوم اباحه و توانمندی با هم ملازمه ندارند و تنها از جمع این دو، که یکی مقتضی و دیگری عدم مانع است، آزادی به معنی کامل خود شکل میپذیرد و رابطه علیت اراده و فعل برقرار میشود: نه بی قیدی همراه با ناتوانی، آزادی است، نه توانمندی و صلاحیتی که به دلیل وجود مانع، حرکتی ندارد و خنثی مانده است.
مفهوم عرفی و ادبی آزادی: در فرهنگ سیاسی و فلسفی، کمتر واژهای به اندازة «آزادی» به بازی گرفته شده است. در حالیکه پارهای از حکیمان آزادی را به مفهوم رهایی از هرگونه قید و بند دانستهاند، جمعی دیگر آن را اطاعت از عقل و احترام به قانون معنی کردهاند. چه خونها ریخته شده است تا معلوم شود کدام یک از دو متخاصم از آزادی دفاع کرده است و چه بحثها درگرفته که کدام اندیشه به واقعیت نزدیکتر است! گویی رمز این همه اختلاف و ابهام در واژة آزادی نیز نهفته است؛ زیرا هرچند آزادی به معنی رهاشدن از قید است، خود نیز نیاز به قید دارد، آزادی بیقید سایهای از ابهام را بر سر خود دارد و معلوم نیست همیشه خشنودکننده و در زمرة ارزشها باشد؛ به عنوان مثال آزادی از عقل و عشق و ایمان و اخلاص ارزش نیست؛ ولی آزادی از قید هوس و حکومت جبار و اسارت، از والاترین ارزشهاست و راهی به سوی سعادت.
در میان ادلۀ اثبات وجود خدا در فلسفۀ اسلامی، برهان های غیرمشهوری هم هستند که در عین صحت و اتقان کمتر مورد عنایت فیلسوفان قرار گرفته اند. یکی از این برهان ها برهان نفس بر اثبات خدا است. در این برهان، با استفاده از نفس انسانی و برخی اوصاف و عوارض آن بر وجود خداوند سبحان استدلال می شود. صدرالمتالیهن (ره) در برخی از آثار خود به صراحت این برهان را یکی از براهین مستقل اثبات واجب الوجود دانسته است. ملاصدرا و برخی از پیروانش چهار تقریر از این برهان ارائه کرده اند: با استفاده از علت حرکت نفس، حدوث نفس، علت غایی حرکت نفس و حرکت نفوس فلکی. این برهان به نحو مستقل در حکمت مشاء مطرح نبوده است؛ برخی اشراقیان به بعضی تقریرهای آن اشاره کرده اند؛ ملاصدرا با بهره گیری از اشارات پیشینیان و همچنین مبانی فلسفی خود در مسئلۀ نفس، حرکت جوهری، نحوۀ ارتباط حادث با محدث و... چنین برهانی را بیان کرده است.
گروه زبان و ادبیات فارسی شورای بررسی متون پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سلسله کارگاههای نسبت ادبیات و فلسفه را برگزار می کند. کارگاه چهارم با عنوان «مبانی فلسفی- معرفت شناختی نظریه های ادبی» را آقای دکتر علیرضا نیکویی، عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان برگزار می کنند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید