این مقاله برای پاسخ به این پرسش نگاشته شده است: «آیا جهانبینی ایرانی و تفکرات خاص ایران در پیدایی فلسفه یونان که زادگاه آن در سرزمینهای آسیایی یونان (موسوم به ایونیه) و در همسایگی امپراتوری ایران بوده است تأثیر و نقش چشمگیری داشته است یا خیر؟» پس از طرح این سؤال، نگارنده به جمعآوری شواهد و اطلاعات و بررسی نظرات دانشمندان برجسته در این خصوص پرداخته و به این نتیجه میرسد که پاسخ پرسش بالا مثبت است.
در اروپای قدیم اغلب فلاسفه به زبان لاتین مینوشتند؛ حتی پس از فتح مناطق حاشیۀ دریای مدیترانه توسط امپراتوری روم و از بین رفتن الحاد، همچنان، فلسفه در پیوندی سترگ با فرهنگ هلنی قرار داشت.
در مقاله حاضر، نخست فرآیند شکلگیری دو مفهوم سلبیِ «نه چیزی» (مِدِن) و «نه موجود» (مئون) در فلسفه کلاسیک یونان بررسی شده و بعد نشان داده شده است که چگونه در فلسفه متقدم اسلامی، «لاشئ» برخلاف انتظار، به عنوان معادلی برای مئون و نه مدن بهکار رفته است. با روشن شدن اینکه مئون در فلسفه کلاسیک به معنای عدم مطلق نیست، روشن میشود که نخستین کاربردهای «خلق من لاشئ» در متون اسلامی، دقیقتر از اصطلاح «خلق از عدم» بوده است.
سه رسالهی الهیاتی بوئتیوس -از مجموع پنج رساله- که به «نوشتههای مقدس» (opuscula sacra) مشهورند و در باب اصول مسیحیت (Christian doctorine) نگاشته شدهاند را میبایست تحت تأثیر اوضاع زمانهی بوئتیوس مورد خوانش قرار دهیم.[۵] انگیزهی اصلی در مورد نگاشتن رسالهی چهارم که بر علیه اوتیخس (Eutyches) و نستوریوس (Nestorius) است، نامهای است که عدهای از اسقفهای یونانی به امید اینکه کلیساهای شرق و غرب را با یکدیگر متحد سازند نوشته بودند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید