مقصود فراستخواه گفت: علوم اجتماعی مایل به اندیشیدن، نقد و روشنگری است و نسلهای جدید علمی هم در راهند. مقصود فراستخواه جامعهشناس ایرانی و عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در ارزیابی خود از وضعیت کمی و کیفی علوم اجتماعی پس از انقلاب اسلامی عنوان کرد: علوم اجتماعی میشود گفت با چنگ و دندان تلاش کرده و خیلی زمینه خوبی برایش فراهم نبوده است.
موضوع گستردۀ پایانی برای فلسفۀ علم اجتماع، مسئلۀ وجود و دسترسی به قوانین کلی است که چنین فرض میشود که حاکم بر روندهای اجتماعی و پیامدهای آن است. آیا دنیای اجتماعی تحت حاکمیت قانون است؟
در ادامۀ این نوشته رویکرد خاصی را برای فلسفۀ علم اجتماع پیشنهاد خواهم کرد، چون بر این باورم که این ایدهها کمک میکنند فکر و اندیشۀ خود را دربارۀ دنیای اجتماعی و استراتژیای را که برای تحقیق و بررسی پدیدههای اجتماعی به کار میبریم، سازمان دهیم.
این مقاله تلاشی در جهت کمک به بحثهای جاری دربارۀ آیندۀ علوم اجتماعی است؛ در اینجا چند هدف را دنبال میکنیم: تا آنجا که ممکن است، میکوشیم چشمانداز فلسفۀ علم اجتماع را به فعالیتهای علمای اجتماعی نزدیک سازیم؛ به مرور برخی ابداعات و نوآوریهای بسیار مورد توجه جاری در اجتماع پژوهشی علم اجتماع آمریکا و تعیین و شناسایی برخی از خطوط برجستهای که ممکن است پارادایم علم اجتماع «پساپوزیتیویستی» را راهنمایی کند، میپردازیم.
کتاب «روش تحقیق کیفی در علوم اجتماعی؛ با تاکید بر نظریه پایه (گراندد تئوری GTM)» اثر تازه مقصود فراستخواه عضو هیاتعلمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی است که به تازگی از سوی نشر آگه منتشر شده است. این کتاب حاصل سلسلهدرسهای نویسنده درباره روش تحقیق «گراندد تئوری» است.
من نمیتوانم قضاوت كنم و نمیدانم صحنه به چه شكل است، اما گذشته از این اتحادیه كه برخی از آدمهایش را میشناسم، به وجود آمدن یك انجمن علمی دانشجویی این حس را در من به وجود میآورد كه نهادهایی هست كه این ظرفیت را دارند که نظام دانش را به مسئله بدل كنند؛ من فكر میكنم این مسئلهای بنیادین است. ما اغلب از بیرون به نظام دانش نزدیك میشویم و دیگر آن وقت فقط نظام دانش نیست، علوم اجتماعی مسئله است؛ همواره میترسیم كه عدهای علوم اجتماعی را میزنند و در این موضع میافتیم كه از آن دفاع كنیم.
من در آغاز باید بگویم این همهمهای که ایجاد شد (اشاره به اعتراض یکی لز دانشجویان که در گزارش نخست شرح آن آمد) یک عیب داشت و یک حسن؛ عیب آن بود که به این دانشجو در همان ابتدا اجازه داده نشد تا سخنان خود را بگوید و حسن آن، این بود که بالاخره ایشان آمد و سخنان خود را بیان کرد.
«فلسفه» و «علومانسانی» در کشور ما گرچه با هم بیگانه نبودند اما رقابت و نسبتی نیز با هم نداشتند. آن زمان که دانشجو بودم، دکتر غلامحسین صدیقی به ما فلسفه یونان و جامعهشناسی درس میداد. در آن دوره، هنوز رشتههای علوماجتماعی در کشور تأسیس نشده بود. واقعیت این است که در تأسیس علوماجتماعی، فلاسفه بسیار دخیل بودند و میتوان گفت فیلسوفان بنیانگذار این علم هستند.
ابراهیم توفیق برای نقد یوسف اباذری انتخاب هوشمندانهای کرد: «یوتوپیا و سیاست»؛ مقاله مفصل اباذری در سال ١٣٨٧ در مجله آیین که در آن اباذری از هر دری میگوید؛ از بنیامین و آگامبن و اسمیت و رالز و فوکو و مارکس و هابرماس و رانسیر تا ابراهیم حاتمیکیا و حاجکاظم و رعنا فرنود و البته پایانبندی معروف مقاله: دعوت از رئيس دولت اصلاحات برای شرکت در انتخابات سال ٨٨.
من متنی را از قبل آماده كرده و درصدد بودم كه در رابطه با جامعه و مكاتب جامعهشناسی سخن بگویم. اما در اینجا وقایعی اتفاق افتاد كه بهتر است به آن هم بپردازیم. در سال ١٩٥٦ و هنگامی كه حزب كمونیست آلمان شرقی كارگرها را سركوب كرد، برشت در آن شب مینویسد «آرزو دارم كه عضو حزب كمونیست بودم.» یعنی برشت برود و كارت حزب را بگیرد. وی در یك مرحله بسیار حساس و هنگامی كه حزب مشغول سركوب كارگرها بود، میگوید كه دوست دارم عضوی از حزب باشم.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید