نورالدین ابوالبرکات عبدالرحمن احمد جامی (۲۳ شعبان ۸۱۷- ۱۸ محرم ۸۹۸ هجری قمری / نوامبر ۱۴۱۴ – نوامبر ۱۴۹۲) شاعر بزرگ و عارف شهیر قرن نهم هجری (پانزدهم میلادی) است.
سرود و خوش سرود که: «گر نبودی عشق هستی کی بدی» نه تنها دستمایه عارفان و شاعران و بیدلان که زیربنای هستی عشق است و یکی از سرسپردگان غمزه غمازه او که خود سلسله جنبان دگر دلباختگان است و خواهد بود مولاناست.
با وجود آنکه مولوی پرورده ی دوران آشوب زده ای چون دوران مغول است، تحت تأثیر تعالیم پدرش، بهاء ولد، و استادش، محقق ترمذی، و به ویژه شمس تبریزی، با سلوک در تصوّف بسطی و عرفان عاشقانه، شادی و طرب را درون خود جاری ساخت و در غزلیّات شمس بازتاب داد.
مرا حق از می عشق آفریدست همان عشقم، اگر مرگم بساید (دیوان شمس) نظریات عرفانی، فلسفی مولانا در مجموع، بر یک اصل استوار است و آن «وحدت وجود» است. ارکان این اصل عبارت است از: هستی و نیستی، عشق، جمع و تفریق، تضاد، انسان کامل.
ارسطو (۳۸۴-۳۲۲ قبل از میلاد) عشق را برای این جهان احیا میکند: برای طبیعت، زمان، و شخصیت انسان. ارسطو عشق را پیوندی بین افراد برای شکوفایی۱ آنها میداند، نه آنگونه که در سمپوزیوم افلاطون میخوانیم، شیوهای برای نگاه به فراتر از فرد و به واقعیت بیانتهای زیبایی محض.
سخن از تقابل میان عاطفه ازلی بی زوال شورآفرین عشق است و بارقه نخستین خلقت یعنی عقل. دو مقوله ای که همواره تعارض آن دو از مهم ترین مسایل مورد بحث در طول تاریخ عرفانی ادب فارسی بوده است. موضوعی که پژوهش ها و نقدهای بسیاری در پی داشته است.
شاهنامه، نماینده بزرگی وبزرگیهاست. مجموعه ای است با پیوندواحد و وحدت تمام وهمه اجزای آن هم در این خصوصیت سهیم اند. “فردوسی” سراینده چیره دست کتاب، بر این راز، به خوبی آگاه است وقدرت به هم پیوستن این همه عظمت را دارد، بی آن که در دست، لغزش و درچشم، خیرگی ودر اندیشه، سستی احساس کند.
گاهی انسان چنان بزرگ می شود، که خدا را هم در گنجایش بزرگواری خود قرار می دهد. مگر نه این است که حضرت حق در عرش،کرسی،زمین و زمان نمی گنجد،اما در دل انسان می گنجد. انسان،از صورت تا معنا، از خلق تا حق،از صفر تا بی نهایت،و از هیچ تا همه چیز را در امکان دارد. کائنات، یک قبیله بیشتر ندارند؛ و آن انسان است. فرمان حضرت حق به قدوسیان-گه برگزیدگان آفرینش بودند- تا آدم را سجده آرند، تشریعی بود که از تکوین، آب می خورد؛ زیرا که ظهور آدم، آیینه کائنات را جلا می داد و کالبد هستی را جان می بخشید.
سلسله نشست های «عشق، دوستی و معنا» با تدریس امیرعباس علی زمانی عضو گروه فلسفه دین دانشگاه تهران برگزار می شود.
در تاریخ عرفان و تصوف اسلامی، واژه عشق در طرح تقریباً منسجم و نظام یافته ای سیر و تطور متعالی و رو به کمال داشته است. در سراسر این تحول و تطور، ما شاهد تبیین و تشریح روان شناختی و فلسفی ماهیتِ عشق هستیم که مبتنی بر شهود و مکاشفات درونی صوفیه و سرشار از اندیشه های غنی و احساسات و عواطف شورانگیز عرفانی است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید