«مادیان را کتل بستهبودند. سرتاسر زین را با پارچه سیاه پوشاندهبودند و کلاه یوسف را روی کتل و تفنگش حمایل گردن مادیان آویخته بودند. یک ملافه سفید که جا به جا با جوهر گلسنبلی رنگ شدهبود، عین یک کفن خونآلود روی سحر{اسب نر قصه} قرار داشت. چشم مادیان که به جنازه افتاد، گوشهایش را تیز کرد و پایش را چنان بر زمین کوفت که انگار بر طبل میکوبد. و زری احساس کرد که بر قلب او میکوبد و شیهه کشید. دوبار. به نظر آمد که اشک از چشم مادیان سرازیر شد روی بینیش که پرههایش از هم گشوده بود. به یاد حرف زن میانسالی افتاد که سالها پیش برایش نقل سووشون گفته بود»
اسطورهی سیاوش نمادی از باورهای خاص فرهنگ کشاورزی جوامع آسیایی دربارهی خزان و بهار، خشکسالی و باران و زندگی گیاه است. این اسطوره در دورهی قبل از ورود آریاییها ، ملهم از اساطیر ایزدان نباتی بین النهرین، در نجد ایران و دره ستد، صورتی منطبق با فرهنگ ایران یافت و به طور متمرکز برای مدت زمان حدود سه هزار سال در آسیای میانه به شیوهی آیینهای نمایشی درآمد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید