کنفوسیوس یکی از بزرگان فرهنگ جهانی چین است. اطلاعات ما درباره چین خیلی زیاد نیست؛ درباره هند کمی بیشتر و درباره مغربزمین بسیار بیشتر است. علت آن این است که در دوران اسلامی به علت نزدیکی فکری و دینی به مغرب زمین ارتباط بیشتر بوده و آثار و ترجمههای بسیاری از مراکز فرهنگی مسیحی و حتی یهودی انجام شده است. این خاصیت درباره هند و چین چندان اتفاق نیفتاده است.
فانگ یولان کتابی به نام «تاریخ فلسفه چین» دارد که فرید جواهرکلام آن را سال 1380 ترجمه کرده است. او گزارش میدهد که «سرزمین قاره مانند چین در دید مردم آن قرنها خود دنیا بود و دو عبارت «هر چه زیر آسمان است» و «هر چه درون چهار دریاست» مصداق واحدی داشتهاند، گواینکه از چین بیرون رفتن، از دنیا بیرون رفتن بوده است. به عقیده کنفوسیوس کوه که از جای خود تکان نمیخورد، نمونه انسان خوب و خوبان آرام بر جای میمانند و اهل تاملند. اما سعدی که در اقسام عالم از بر و بحر گردش میکرد نظر دیگری دارد.»
اینکه سعدی و کنفوسیوس چه نسبتی با هم دارند، ماجرایی دشوار و آسان است. دشوار از این جهت که جهان کنونی شرق را به دشواری میشناسد و تفسیری که از تفکر چینی و تفکر شرق دور بهطور کلی میشود، تفاسیری است که جای حرف و بحث دارد یا لااقل برای من جای تامل دارد. اگر بخواهم بیان فلسفی این حرف را بگویم باید اشاره کنم که جهان متجدد از لایههای متفاوت تجدد، قرون وسطی، تفکر یونانی و... باید بگذرد تا به تفکر شرقی برسد و این مساله بسیار دشواری است.
در آستانه روز بزرگداشت سعدی، همایش سعدی و کنفوسیوس برگزار میشود.
طنز سعدی غالباً بسیار پوشیده است و این پوشیدگی، نه به دلیل ناتوانی او در اینگونه از سخن است، بلکه درست به سبب توانایی اوست، که طنز را به ظریفترین صورت به کار میبرد و آن را (جز در هزلیاتش) با شوخی و هزل نمیآمیزد. طنز سعدی لبخند بر لب مینشاند و ما را به تأمل میانگیزد، اما خندهآور نیست. سعدی طنزگوست، اما هجاپیشه و هزال نیست. بنابراین پیش از پرداختن به طنز سعدی اندکی در معنی این اصطلاحات و تفاوتهای آنها با یکدیگر دقیق شویم.
نگهداری دو اثر نفیس «دیوان حافظ» و «گلستان سعدی» با قدمتی 400 ساله در آرشیو نسخ خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه بلگراد نشانه بارزی از آوازه شاعران ایران در اقصی نقاط جهان است.
سعدی با بلاغتی استوار و هنرمندانه و دریافتی زیرکانه و معقول که با تفکرات و اندیشه های گوناگون او انطباق دارد، قالبهای ادبی، انواع شعر، گونه های معانی و نحوه های مختلف تاثیرگذاری متناسب را انتخاب میکند. وی زلالترین و بی پرده ترین عواطف و احساسات شخصی و غنایی خویش را در غزل منعکس میسازد. غزل سعدی دارای ویژگیهای ساختاری و درونمایه های انحصاری خاصی است. عشق مرکز آتشفشان عاطفی و ذهنی غزل سعدی است. سعدی رابطه عاشق و معشوق را که برآیندی از اوضاع و احوال عاطفی زمان اوست، به نحوی پرتحرک و پویا مطرح میسازد و گاهی نیز بی خبران از عشق و ماجرای آن را مورد اعتراض و شکایت قرار می دهد.
چکیده: در این مقاله نویسنده ضمن نگاهی گذرا به زبان غزل و مقایسه آن با زبان قصیده؛ غزل را قالب محبوب شاعران ایران در شعر غنایی و عاشقانه می داند و معتقد است که زبان آن زبانی است ظریف با موسیقی گوشنواز و دقیق که در طول قرن ها تراش خورده و جاافتاده است. زبان غزل را شاعران ساخته و پرداخته اند و آن چه آن را از نثر و انواع دیگر شعر متمایز ساخته؛ نوعی موسیقی یعنی وزن، ریتم، ضرب یا آهنگ بوده است.
چکیده: نویسنده مقاله ضمن اعتقاد به مشرب خاص عرفانی ـ فلسفی در غزل های سعدی، این غزلیات را برآمده از عشق می داند و معتقد است که حالات ویژه عاشق و معشوق در این غزلیات به نیکی به تصویر کشیده شده است آن هم به زبانی سعدیانه، شاعرانه و دل انگیز. در ادامه نویسنده مقاله یکی از غزل های سعدی را با مطلع «همه عمر سر ندارم سر از این خمار مستی» از این زاویه دید مورد بررسی قرار می دهد.
چکیده: این مقاله ابتدا غزلهای سعدی را مورد بحث و بررسی قرار میدهد و آنها را به لحاظ سادگی واژگان، بینیاز از تفسیر و شرح معرفی مینماید و آنها را با گلستان و بوستان مقایسه می نماید. نویسنده هدف سعدی در گلستان و بوستان را «نصیحت گویی» می داند و در مقایسه غزلهای سعدی با حافظ، غزلهای حافظ را نیازمند شرح و توضیح دانسته است. در ادامه مقاله نیز به بررسی تشابهات و تفاوتهای حکایتهای سعدی در گلستان و بوستان و غزلهای حافظ می پردازد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید