درسهایی ازحج / امام موسی صدر

1394/7/4 ۰۸:۰۷

درسهایی ازحج / امام موسی صدر

ذی‌الحجه ماه مبارکی است که مناسک حج در آن برپا می‌‏شود. این ماه در دوران جاهلیت و پیش از اسلام نیز مورد احترام بود. همان‌طور که می‌‏دانید، جامعه عرب پیش از اسلام دچار مشکل انتقام‏جویی و ناامنی بود. آنان دیدند این مشکل باعث می‌‏شود که فرصت حج از دست برود و قبایل عرب نتوانند برای ادای حج اقدام کنند، به‌ویژه آنکه بیشتر حجاج از قبایل عرب اطراف مکه بودند. افراد دیگری نیز حتی از غیر عرب برای حج به مکه می‌‏آمدند. آنان برای اینکه ناامنی و شعله‏ور شدن حس انتقام‏جویی مانع برگزاری حج نشود، ماههای ذی‌الحجه و ذی‌القعده و محرم را ماه حرام خواندند و جنگ در این ماهها را حرام اعلام کردند، تا امنیت برای حجاج فراهم باشد و بتوانند شهر و قبیله و خانه خود را به قصد مکه ترک کنند و حج بگزارند و سپس برگردند.

 

ذی‌الحجه ماه مبارکی است که مناسک حج در آن برپا می‌‏شود. این ماه در دوران جاهلیت و پیش از اسلام نیز مورد احترام بود. همان‌طور که می‌‏دانید، جامعه عرب پیش از اسلام دچار مشکل انتقام‏جویی و ناامنی بود. آنان دیدند این مشکل باعث می‌‏شود که فرصت حج از دست برود و قبایل عرب نتوانند برای ادای حج اقدام کنند، به‌ویژه آنکه بیشتر حجاج از قبایل عرب اطراف مکه بودند. افراد دیگری نیز حتی از غیر عرب برای حج به مکه می‌‏آمدند. آنان برای اینکه ناامنی و شعله‏ور شدن حس انتقام‏جویی مانع برگزاری حج نشود، ماههای ذی‌الحجه و ذی‌القعده و محرم را ماه حرام خواندند و جنگ در این ماهها را حرام اعلام کردند، تا امنیت برای حجاج فراهم باشد و بتوانند شهر و قبیله و خانه خود را به قصد مکه ترک کنند و حج بگزارند و سپس برگردند. آنان بر اساس سرعت حمل و نقل و امکانات جابجایی در آن زمان، حساب کردند که یک ماه و نیم قبل از حج و یک ماه و نیم بعد از حج برای تأمین امنیت و سلامتی زائران و حجاج کافی است و این سه ماه را ماههای حرام نامیدند و جنگ و تجاوز را در آنها حرام قلمداد کردند. همچنین ماه رجب را موعد عمره مفرده اعلام کردند و از آنجا که سفر عمره نیز به زمان نیاز داشت، ماه‏های حرام را چهار ماه قرار دادند.

ولی طمع‏ورزی و رقابت و دشمنی و تلاش برای پیروزی، مانع اجرای این حکم و توافقنامه می‌‏شد. مثلاً وقتی قبیله‏ای خود را در آستانه پیروزی بر دشمنش می‌‏دید و در این بین، ماه ذی‏القعده فرا می‌‏رسید، اگر می‌‏خواست دست از جنگ بکشد، دشمن او در طی ماههای حرام خود را آماده می‌‏کرد و دوباره حمله می‌‏کرد و پیروز می‌‏شد، در حالی که اگر جنگ پیش از ماههای حرام ادامه می‌‏یافت، آن قبیله پیروز می‌‏شد. از این رو ‌گاه برخی از قبایل مایل بودند ماههای حرام مقداری عقب بیفتد تا آنان به نتیجه جنگها و فعالیتهایشان برسند. این امر باعث شکل‌گیری پدیده‏ای به نام «نسیء» (جابجا کردن ماههای) حرام شد. آنان ماههای حرام را به تأخیر می‌‏انداختند و نام ماهها را تغییر می‌‏دادند و کلمات را از معنای خود منحرف می‌‏کردند. پدیده نسیء در منا اجرا می‌‏شد و در آنجا افراد یا خانواده‏های معینی بودند که در منا در برابر مردم می‌‏ایستادند و عقب‏ افتادن ماههای حرام را اعلام می‌‏کردند؛ مثلاً ماه ذی‏القعده را تا ماه ربیع‌الاول عقب می‌‏انداختند و ماه ربیع‌الاول را جلو می‌‏انداختند تا بتوانند به جنگ ادامه دهند!

در واقع وقتی دشمنی و طغیان و خشم شدت می‌‏یابد، هیچ چیزی نمی‌‏تواند جلوی آن را بگیرد و انسان وقتی بخواهد به خواسته‏‌هایش برسد، دست به هر کاری می‌‏زند و هر ابزاری را به کار می‌‏گیرد تا به هدف خود برسد و این خطر بزرگی برای انسان است. برخی انسانها در حالت عادی مؤمن و صالح به نظر می‌‏رسند، ولی وقتی خشمگین می‌‏شوند یا به طمع می‌‏افتند، می‌‏بینیم رفتارهایی از آنها سر می‌‏زند که در شرایط عادی از آنها دیده نمی‌‏شد. یا وقتی در برابر حلال و حرام یا یکی از حدود الهی قرار می‌‏گیرند، می‌‏خواهند حکم یا حد خدا را بر اساس میل و مصلحت خود تفسیر کنند؛ مثلاً وقتی غیبت می‌‏کنند و از کسی بد می‌‏گویند، اگر به آنها بگوییم که برادر، غیبت حرام است؛ چرا پشت سر انسانی مؤمن بدگویی می‌‏کنی، چه می‌‏گوید؟ می‌‏کوشد تا فتوایی برای حلال بودن کار خود پیدا کند و مثلاً می‌‏گوید: «کسی که من از او غیبت می‌‏کنم، غیبت کردنش حلال است؛ زیرا او آشکارا مرتکب فسق می‌‏شود.» بدین ترتیب، دو بار غیبت می‌کند. این‌طور نیست؟ غیبت اول بدگویی کردن از اوست و غیبت دوم این است که او را فردی می‌خواند که آشکارا مرتکب فسق می‌شود. یعنی بدین ترتیب، مرتکب دو گناه می‌‏شود.

انسان هنگام طمع‏ورزی و دشمنی، بدون آنکه درست و برحق بیندیشد و موضع معتدلی در پیش بگیرد، رفتار می‌‏کند. از این رو، قرآن کریم به ما هشدار و تذکر می‌‏دهد که انسان عادل و حق‏طلب و باایمان کسی است که در وقت برانگیخته شدن خشم و طمع و شهوت و در سختی‏‌ها و پیشامد‌ها بر خود و اعصاب خود مسلط باشد. از نشانه‏های مؤمن این است که در این شرایط سخت، بر ایمان و پایبندی خود باقی بماند و حالت تعادل خود را حفظ کند. اما مقصود حدیثی که می‌‏گوید: «دین به نوع برخورد و رفتار است»، این نیست که دین نماز و روزه نیست، بلکه منظور این است که نماز و روزه و واجبات عبادی مرحله‏ای ضروری از دین و ایمان است، ولی مؤمنی که نماز می‌‏خواند و روزه می‌‏گیرد،‌گاه در موقعیتی قرار می‌‏گیرد که می‌‏بیند اگر متعادل و در مسیر حق بماند، زیان می‌‏کند. در این صورت اگر در برابر شهوتها و خواسته‏‌هایش ایستادگی کند و مرتکب حرام نشود، متدین به شمار می‌‏آید و دین او صحیح است و اگر هنگام نماز و روزه و رفتارهای عادی، مردی مؤمن و معتدل و حق‏طلب باشد، ولی هنگامی که دینداری او با منافع شخصی‌اش تعارض پیدا می‌‏کند، به انحراف کشیده شود، طبیعتاً این نشانه آن است که دین در دورن او ریشه ندوانده است.

قبایل عرب اطراف مکه، پیش از اسلام، با یکدیگر در جنگ و نزاع بودند و از سویی مکه مرکز تجارت و عزت آنان بود. حج خانه خدا منبع درآمد آنان و همچنین عامل امنیت و صلح و سودآوری آنان به شمار می‌‏رفت. وقتی دیدند جنگها و انتقام‏جویی‏‌ها مانع آمدن حجاج می‌‏شود، ماههای حرام را برای خود وضع کردند؛ ولی با این حال نتوانستند بر خود مسلط باشند و هنگامی که قبیله‏ای با قبیله دیگر در حال جنگ بود و نزدیک بود بر آن پیروز شود و در این حین ماه ذی‌القعده فرا می‌‏رسید، این قبیله با خود می‌‏گفت اگر جنگ را ادامه دهد، پس از پنج روز پیروز خواهد شد، پس چطور دشمن خود را‌‌ رها کند تا ماههای حرام تمام شود و جنگ دوباره آغاز شود؟ از این ‌رو گفتند: حال که به توقف جنگ در ماه ذی‏القعده حکم شده است، چنین فرض می‌‏کنیم که ماه ذی‌القعده با ماه ربیع‏ الاول جابجا شده است و عقب افتاده است. این‌‌ همان چیزی است که قرآن کریم آن را «نسیء» نامیده و درباره‌اش گفته است: «إنّما النّسیءُ زیادهٌ فی الکُفر» بی‏گمان این اقدام آنان نشان‌دهنده لجاجت و سرسختی و ادامة دشمنی‌شان و پابنند نبودن به حدود الهی است. قرآن کریم ماههای حرام را تأیید کرد، ولی جابجا کردن ماههای حرام را فزونی در کفر خواند.

قرآن همچنین شریعت حج را اصلاح کرد و آن را همانند سنت ابراهیم قرار داد. شریعت حج و دعوت مردم به حج و طواف کردن بر گرد کعبه و سعی میان صفا و مروه و رفتن به عرفات و منا و مزدلفه، جزو شریعت ابراهیم(ع) بوده است؛ ولی آنان کلمات را تحریف کردند و از جای خود گرداندند و دگرگون ساختند، و در همه کار به شیوه‌ای دیگر عمل می‌‏کردند. مثلاً در مورد کعبه در قرآن آمده است که خداوند به حضرت ابراهیم و اسماعیل خطاب کرد که: «طهّرا بیتی للطّائفین والعاکفین والرُّکّع السُّجُود» ابراهیم فرمان خدا را اجرا کرد و کعبه را قبله همة کسانی قرار داد که خدا را می‌‏پرستیدند و کعبه نماد عبادت خدای یگانه و یکتا شد و نخستین خانه‌ای بود که برای عبادت مردم بنا شده بود؛ ولی با این حال هوسرانی‏‌ها و طمع‏ورزی‏‌ها موقعیت کعبه را دگرگون کرد و تلقی مردم را نسبت به آن عوض کرد، به گونه‌ای که کعبه را مرکز بت‌‏پرستی کردند و بتهای خود را درون آن قرار دادند. هر قبیله‏ای در آن بتی گذاشت و بدین ترتیب، درون کعبه و بر دیوارهای آن، بتهای متعددی وجود داشت؛ همانهایی که امیر مؤمنان، پس از فتح مکه و به دستور پیامبر(ص)، درهم شکست. تعداد بتهایی که در مکه بود، بسیار زیاد بود، از جمله هبل، یغوث، یعوق، نسرود، لات، عزّی، منات و… هر قبیله‏ای برای خود بتی داشت. بدین ترتیب، کعبه را که مرکز و قبله خداپرستی بود، به خانه‌‏ای برای بتها تبدیل کردند و برای آنکه کار‌ها و رفتارهای خود را توجیه کنند، می‌‏گفتند: ما بتها را نمی‌‏پرستیم، بلکه اینها شفیع و واسطه ما نزد خداوندند!

 

انحراف در حج

آنان نسبت به عبارات تلبیه (ادای لبیک) نیز همین کار را کردند. الان وقتی به میقات می‌‏رسیم و لباس احرام می‌‏پوشیم، در حال احرام و با نیت احرام می‌‏گوییم: «لبّیک، اللّهُمّ لبّیک، إنّ الحمد والنّعمه لک والمُلک، لا شریک لک لبّیک» (گوش به فرمانم، خدایا، گوش به فرمانم. سپاس و نعمت و فرمانروایی از آن توست. شریکی برای تو نیست. گوش به فرمانم.) ما در حج این عبارات را می‌‏گوییم و ابراهیم(ع) به فرمان خدا این تلبیه‌‏های معروف را تشریع و واجب کرد. اما قبایل بت‌‏پرست که بر اثر هوسرانی و طمع‌ورزی منحرف شده بودند، می‌‏گفتند: «لبّیک، لا شریک لک إلاّ شریکاً هو لک تملکُهُ و ما ملکک» (گوش به فرمانم خدایا، تو شریکی نداری جز یک شریک که برای توست و تو مالک اویی نه او مالک تو.) یعنی خدایا شریک داری، ولی نگران نباش، این شریک مملوک توست!

و به همین ترتیب، می‌‏بینیم همه مناسک و اعمال آنها، از طواف و چگونگی لباس پوشیدن و نماز و ذکر و سعی میان صفا و مروه و ذبح کردن و قربانی دادن برای آتش و امثال آنها، دگرگون شده بود و این خطری بود که کل امت و هر یک از ارزشهای امت را تهدید می‌‏کرد. همواره این خطر وجود دارد که انسان همه چیز را تحریف کند.

و این نصیحتی است برای ما! ما نیز اگر بخواهیم در پی هوا و هوس خود برویم، هوا و هوس نامحدود است و خطر شیطان ما را تهدید می‌‏کند. در این صورت، دین را هرگونه که می‌‏خواهیم، تحریف می‌‏کنیم. آیا برخی از افراد جامعه ما این‌گونه نیستند؟ وقتی با آنان بحث می‌‏کنی، موضوع بحث را عوض می‌‏کنند. وقتی از آنان می‌‏خواهی گواهی یا شهادت دهند، آن را تغییر می‌‏دهند. وقتی می‌‏خواهند سخنی بگویند، کلمات را تحریف می‌‏کنند و دین را، آن‌گونه که می‌‏خواهند، تفسیر می‌‏کنند و حرام را حلال و حلال را حرام می‌‏کنند! دین خدا، که حقیقت آن تسلیم بودن در برابر خداوند متعال است، به بازیچه‏ای در دست برخی از ما تبدیل شده است. چنین چیزی جایز نیست. این دین نیست، بلکه حکومت هوا و هوس است.

قرآن کریم به ما می‌‏آموزد که پروردگار خود را منشأ همه فعالیتها و اعمال خود قرار دهیم: «أنّ الله یحُولُ بین المرء وقلبه» قلب در اصطلاح، منشأ اعمال و فعالیتهای انسان است و باید دانست که خدا در ورای قلب انسان مؤمن است، یعنی ما در همه کار‌ها و رفتار‌ها و برنامه‏‌هایمان به دنبال خشنودی خدا هستیم. پروردگار، ما را این گونه می‌‏خواهد. «أفرأیت من اتّخذ إلههُ هواهُ وأضلّهُ الله على علم؟» ایمان و علم و معرفت برای کسانی که در دین خود بر اساس هوا و هوس و خواسته‏های خود رفتار می‌‏کنند، سودی ندارد و آنان امور را هر گونه که بخواهند تغییر می‌‏دهند. هیچ مسأله‏ای روشن‏‌تر از این نبود که کعبه خانه خدا و مرکز خداپرستی است، ولی با این حال آن را تغییر دادند.

همین مشکل در مورد ما وجود دارد. در مسجد ما، در نماز ما، در دین ما، در پرهیزگاری ما، در عبادت ما، در ایمان ما و در همه این مسائل، این مشکل وجود دارد. وقتی هوای نفس بر ما چیره باشد و بخواهیم هوای نفس را به جای خدا بپرستیم، شکی نیست که خواسته‏‌هایمان را بر فرمانهای خداوند برتری می‌‏دهیم. همه ما از این جهت در معرض خطر بزرگی هستیم. من خودم را استثنا نمی‌‏کنم. هر انسانی در معرض این خطر است. وقتی انسان با حکمی دینی مواجه می‌شود و از اجرای آن زیان می‌بیند، ناگهان می‌بینی که آن حکم را تحریف می‌کند، متحول می‌کند و به گونه‏ای رفتار می‌‏کند که نظر خود را توجیه کند و حق را به خودش نسبت دهد. این مشکل همواره در بین انسانها وجود داشته است. قرآن کریم به ما هشدار می‌‏دهد و می‌‏گوید:‌ ای مردم! هوای نفس خود را نپرستید. هوای نفس خود را به خدایی نگیرید. کسی که هوس خود را معبود قرار دهد، خدا او را دانسته گمراه می‌‏گرداند. هوشیار باشید. اجازه ندهید هوا و هوس و امیال شما بر شما حکمفرما شود، چرا که در این صورت نماز و روزه و دیگر عبادتها برای شما سودی ندارد و از آنها هیچ بهره‏ای نخواهید برد. وقتی چیزی را تحت مالکیت خود در‏می ‏آوری، حرکت می‌‏کنی، سخن می‌‏گویی، ساکت می‌‏شوی و کاری می‌‏کنی، اگر در ورای همه اینها، هوسها و خواسته‌های تو قرار داشته باشد، این فعالیتها هیچ سودی برایت ندارد.

حج را این گونه تحریف کردند. ما نیز اگر تابع هوا و هوس باشیم، آیا کعبه والا‌تر از نماز است؟ کعبه والا‌تر از مؤمنان است؟ کعبه والا‌تر از آبروی مؤمنان است؟ کعبه والا‌تر از جامعه ایمانی است؟ همه اجزای دین مانند یکدیگر است. همان‌گونه که آنان حج را تحریف کردند، ممکن است هوا و هوس ما را بر آن دارد که دین را تحریف کنیم، نماز و روزه را و حلال و حرام را تحریف کنیم. و اینجاست که خطر شیطان در کمین ماست. در بعضی از روایات معنای حضور شیطان در میان مردم توضیح داده شده است، از جمله اینکه موسی(ع) روزی به شیطان برخورد کرد و در برابر او ریسمانهایی دید. برخی از این ریسمانها نازک و برخی دیگر کلفت و محکم بود. موسی دید در برابر او رشته‏‌ها و زنجیرهایی است. پرسید این رشته‏‌ها و ریسمانها برای چیست؟ گفت: برای کشاندن مردم به راه گمراهی است. گفت: این ریسمانهای نازک برای کیست؟ گفت برای انسانهایی است که ایمانشان ضعیف است، چون کشیدن آنها آسان است!

البته این یک مثل است، ولی معنایش روشن است. برخی افراد را به‌راحتی می‌‏توان از حق به باطل و گمراهی و انحراف کشاند و برخی دیگر از مردم قوی‌ترند و برای کشیدن آنها باید از ریسمانهایی کلفت استفاده کرد و برخی دیگر از انسانها را شیطان تنها با زنجیر می‌‏تواند به سوی خود بکشد و به همین ترتیب. شیطان برای انحراف هر یک از ما دامی ‏دارد: دامی برای حاجی، دامی برای پیر، دامی برای جوان، دامی برای زن، دامی برای مرد. شیطان مجهز است و همه عناصر شرّ سربازان او هستند. شیطان برای انحراف انسان، زن و فرزند و باغ و مصلحت و طمع و شهوت و غضب او را به کار می‌‏گیرد و از همه این وسایل برای کشاندن انسان به سوی خود استفاده می‌‏کند.

شیطان از ابتدا این‌گونه برخورد می‌‏کرد. از ماهیت شیطان نپرسید، زیرا بحث درباره حقیقت این مسائل برای ما فایده‏ای ندارد. آنچه هست، این است که همه ما کاملاً احساس می‌‏کنیم که در مسیر خود با وسوسه‏‌ها و فتنه‏‌ها و وسایل انحراف روبرو می‌‏شویم که مصلحت شخصی خود را ترجیح می‌‏دهیم. امام حسین(ع) در این باره فرموده است: «والدّینُ لعقٌ علی ألسنتهم یلوکونهُ ما درّت معائشُهُم فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّیانون» دین لقلقه زبان آنان است و تا زمانی که زندگی‏شان به کام باشد، از دین دم می‌‏زنند. آنگاه که با بلا آزموده شوند، دینداران اندک‌اند.

اینجاست که مؤمن شناخته می‌‏شود، یعنی وقتی با بلا آزموده شود، وقتی مصلحت او به خطر افتد، وقتی کسی به او اهانت کند، وقتی کسی با او به گونه‌ای رفتار کند که برایش ناخوشایند باشد، اینجاست که مؤمن شناخته می‌‏شود، وگرنه در حالت عادی همه ما مؤمنیم. ایمان راستین جایی مشخص می‌‏شود که با مصالح و هوسهای ما تعارض پیدا کند. در حال خشم و تمایل نفسانی است که ایمان ثابت می‌‏شود. بیایید خودمان را بیازماییم. آیا ما غیر از اعراب پیش از اسلامیم که آیین حج را به منظور پیروزی بر دشمنانشان تحریف می‌‏کردند؟

 

احیای حج ابراهیمی

پیامبر(ص) دوباره حج را از این انحرافات پاک کرد و به وصیت ابراهیم جامه عمل پوشاند و کعبه را برای طواف‌کنندگان و معتکفان و رکوع ‏کنندگان و سجده‏گزاران پاکیزه کرد و عادتهای مردم را دگرگون ساخت و آنان را از آنچه می‌‏کردند، بازداشت و این سنت نیک و این شریعت پاک را که در برابر ماست، وضع کرد. مراسم حج در اصل برگرفته از شریعت ابراهیم است که حضرت محمد(ص) روح آن را بدان بازگرداند و آن را پاکیزه گرداند و مردم را آموزش داد تا حجی صحیح بگزارند. از خداوند متعال می‌‏خواهیم تا همة ما را به این عمل مقدس که سن بالا یا ثروت زیاد در آن شرط نیست، موفق گرداند. من بر آنم که حج بر بسیاری از مردم واجب است، ولی خودشان توجه ندارند.

اما ده روز نخست ماه ذی‌الحجه که قرآن کریم آن را «ایام معدودات» نامیده است، از بزرگترین ایام خدا و از باعظمت‏‌ترین روزهای سال است. روزه‌داری در این روز‌ها بسیار مستحب است، به جز در روز عید. برای این روز‌ها ذکر و نماز خاصی در بین نماز مغرب و عشا وجود دارد. ما این ده روز را که ایام مبارکی است، محترم می‌‏شماریم و با روزه گرفتن و نماز و پاکی زبان و توجه قلبی نسبت به کسانی که به حج رفته‏اند، به خداوند سبحان توسل می‌‏جوییم و امیدواریم که از این راه ثوابی ببریم، زیرا «کسی که به عمل قومی راضی باشد، از آنان است.» ما توفیق حج پیدا نکردیم، ولی قصد آن را داریم که اگر خداوند به ما توانایی و استطاعت عطا کند، به حج مشرّف شویم. اگر این روز‌ها را محترم بشماریم و خود را در حج روحی بدانیم، پاداش حج را خواهیم دید. همان‌گونه که حاجی از خانه و اهل خود بریده و لباس و راحتی و هوای خود را کنار گذاشته است، ما نیز با روزه ‏گرفتن و نگه داشتن زبان و ایستادگی در برابر خواسته‏‌ها و هوسها و خودداری از رفتار آزادانه همچون هر جای دیگر، باید از این امور دل بکنیم و در نتیجه، از فضل و رحمت خدا و ثواب حج بهرمند شویم.

 

قافله حسینی

مناسبت دیگر این است که در این روز‌ها، قافله حسینی به مکه رسید و تا روز هشتم ذی‏الحجه در مکه ماند. در روز هشتم، یعنی روز ترویه، امام حسین(ع) مکه را ترک کرد. چرا در این زمان از مکه خارج شد؟ این اقدام امام اسبابی ظاهری و اسبابی پنهانی داشت. سبب ظاهری این بود که یزید گروهی را که زیر لباس احرام سلاح حمل می‌‏کردند، فرستاده بود تا هر کجا حسین(ع) را یافتند، خونش را بریزند، حتی اگر در خانه خدا باشد! امام حسین(ع) به رغم عظمت و ارزش و جایگاهی که نزد خداوند دارد، وسیله‌‏ای برای بزرگداشت و تکریم شعایر الهی و خانه خداست. از این‌ رو راضی نمی‌‏شد که خونش در خانه خدا ریخته شود تا مبادا این کار در تاریخ مسلمانان سنت شود و جرأت چنین کارهایی را پیدا کنند. این بود که ترجیح داد از مکه خارج شود تا اگر توطئه‏‌ای رخ داد و او را ترور کردند، این حادثه در بیرون مکه رخ داده باشد.

اما جنبه معنوی و پنهانی ماجرا این بود که در روز ترویه، حجاج یا در مکه جمع شده‏‌اند و یا از هر طرف به سوی مکه می‌‏آیند. امام حسین(ع) وقتی از مکه بیرون آمد، جاده غدیر را به سوی جحفه در پیش گرفت. این تنها جاده منتهی به مکه بود و در غدیر، راه حجاج از یکدیگر جدا می‌‏شد، یعنی راه مدینه، یمن، شام، مصر، عراق و… بنابراین همه حجاج از این مسیر رو به مکه می‌‏آمدند و امام از‌‌ همان مسیر از مکه بیرون می‌‏رفت. حجاجی که در مکه بودند، بیرون رفتن امام را دیدند و حجاجی که در حال آمدن به مکه بودند نیز امام را در حال خروج دیدند. این امر بسیار جلب توجه می‌‏کرد. حتی اگر یک کودک نیز از مکه خارج می‌‏شد، نظر کاروان حجاج را که در حال ورود بودند، جلب می‌‏کرد، چه رسد به قافله بزرگ امام حسین(ع).

مردم با تعجب به این کاروان نگاه می‌‏کردند و می‌‏گفتند: سبحان‌الله! در روز ترویه که همه در مکه هستند و فردا می‌‏خواهند به عرفات بروند، چرا این قافله از مکه خارج می‌‏شود؟ این قافله کیست؟ حس کنجکاوی، مردم را بر آن می‌‏داشت که از ماجرا باخبر شوند. این بود که از یکدیگر می‌‏پرسیدند: این قافله کیست؟ قافله حسین است. حسین پسر دختر رسول خداست و گذشته از آن، یکی از اصحاب پیامبر(ص) به شمار می‌‏آید. آنان نمی‌‏توانستند این اقدام امام حسین(ع) را خطا بدانند و از علت خروج امام سؤال می‌‏کردند؛ اما پس از سؤال کردن، بلافاصله به این نتیجه می‌‏رسیدند که یزید توطئه‏ کرده و برای کشتن حسین نقشه کشیده است و چون امام حسین(ع) راضی به این اقدام نبوده، عزم خروج از مکه کرده است.

به این ترتیب، امام حمله تبلیغاتی بسیار مؤثری برای بیدارسازی مردم ترتیب داد؛ زیرا با این اقدام خود برای همه مردم و همه مسلمانان ثابت کرد که این خلیفه، نه به کعبه احترام می‌‏گذارد و نه به خون مسلمانان، نه به حرم الهی و نه به ماههای حرام. امام حسین(ع) با این کار و به طور خاص با این اقدام خود ثابت کرد که یزید از خط اسلام خارج شده و از مسیر امانت خدا و امت منحرف شده‏ است و بدین ترتیب، با این اقدام، همه چیز برای همه روشن شد. شیوه‏ای را که امام حسین(ع) در پیش گرفت، دیگر امامان نیز برای اثبات حق به کار می‌‏بردند. آنان از هر نیرو و فرصتی برای احیای حق استفاده می‌‏کردند. مجاهده می‌‏کردند و شهید می‌‏شدند و همه چیز خود را در راه اثبات دین خدا و تقویت پایه‏های حق و عدالت فدا می‌‏کردند.

 

مسلم بن عقیل(ع)

در این روز‌ها شخص دیگری را نیز به یاد می‌‏آوریم. مسلم بن عقیل در چنین روزهایی تنها گذاشته شد. امام حسین(ع) مسلم را فرستاد تا به درخواستهای مردم کوفه که نامه‏هایی برای بیعت و دعوت امام فرستاده بودند، پاسخ گوید. امام(ع) مسلم را فرستاد و از مردم بیعت گرفت؛ ولی وقتی ابن‌زیاد وارد کوفه شد و شیوه خاص خود را در تهدید و تطمیع و دادن پول و ایجاد جنگ روانی به کار گرفت، همین افرادی که با مسلم و به واسطه او با حسین(ع) بیعت کرده بودند، مسلم را‌‌ رها کردند. درست در چنین روزهایی، مسلم هر شب هراسان از خانه‌‏ای به خانه‌‏ای دیگر می‌‏رفت، بدون اینکه کسی او را حمایت کند و پناه دهد و یاری کند. او در میان این مردم تنها ماند تا اینکه ابن‌زیاد توانست محل پنهان شدن او را در خانه‏ای کشف کند و بدین ترتیب مسلم در روز هفتم این ماه به شهادت رسید.

این مصیبت در برابر ما دو جبهه متقابل را مجسم می‌‏کند: جبهه حق و عدالت و آرمان‏گرایی مطلق و اخلاق والا از یک سو و جبهه حیله و فریب و خیانت و بزدلی و توطئه‌گری از سوی دیگر. چرا می‌‏گویم این دو جبهه در مقابل یکدیگرند؟ زیرا ابن‌زیاد به‌تنهایی وارد کوفه شد و وقتی درصدد ترساندن مردم برآمد، هیچ‌گونه اسباب و وسایلی در اختیار نداشت و فقط می‌‏گفت: لشکر امیرالمؤمنین خواهد آمد. مردم به مجرد شنیدن این سخن ترسیدند. از چه ترسیدند؟ هیچ شمشیر و لشکری در برابر آنان نبود و می‌‏دانستند که رسیدن لشکر یزید به کوفه به‌آسانی ممکن نیست؛ ولی با این حال بر اثر تهدیدهای ابن‌زیاد ترسیدند، افزون بر آنکه او با دادن مال آنها را فریب داد. گذشته از اینها عادت عرب و سیره اجداد آنها در گذشته بر این بود که انسان غریب و تنها را اگر هم یاری نمی‌‏کردند، حداقل پناه می‌‏دادند، ولی آنان مسلم را پناه ندادند او را به خانه‌های خود راه ندادند.

در مقابل این فرومایگی‏‌ها، می‌‏بینیم مسلم (درود خدا بر او باد) برخوردهای بزرگوارانه از خود نشان داد. وقتی ابن‌زیاد پس از ورود به کوفه، برای عیادت شریف بن اعور به خانه هانی رفت، هانی از مسلم خواست تا پشت دیوار بایستد و با اشاره او وارد اتاق شود و ابن‌زیاد را بکشد تا غائله پایان یابد؛ ولی وقتی ابن‌زیاد آمد و هانی اشاره کرد، مسلم به نیرنگ و ترور تن نداد. این موضع شریف و بزرگوارانه مسلم در برابر موضع خودخواهانه و پست آن مردم قرار دارد؟

ما امروز در برابر این صحنه‏‌ها و مناسبت‏‌ها قرار داریم و بی‏گمان بر ماست که از آنها درس و الهام بگیریم و بدانیم که دنیا، خواه در دست مسلم یا امام حسین(ع) باشد خواه در دست ابن‌زیاد، پایان خواهد یافت و جز نام و یاد ما چیزی باقی نمی‌‏ماند و بلکه چیزی جز خشنودی یا خشم خدا باقی نمی‌‏ماند و ما تنها جزای کارهای خود را می‌‏بینیم. اگر مسلم، ابن‌زیاد را می‌‏کشت و حکومت کوفه را در دست می‌‏گرفت و حسین(ع) را به حکومت می‌‏رساند، پس از آن ده یا پانزده سال دیگر زنده می‌‏ماند. ابن‌زیاد و یزید چقدر پس از حسین(ع) زندگی کردند؟ چند سال؟ بنابراین دنیا فانی است و زندگی دنیوی آنان نیز به آخر رسید؛ ولی شرافت و بزرگی ماندگار است و همچون خورشید در آسمان تاریخ می‌‏درخشد. ما اکنون می‌‏بینیم که مسلم همچون خورشید شرافت و بزرگواری از ورای تاریخ، می‌‏درخشد و دلهای ما را آکنده از احترام و تحسین می‌کند و بی‏ گمان، پاداش خدا کاملتر است.

روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: